​یک پژوهشگر صنایع خلاق و مدرس دانشگاه درباره سرو سیمین نهم گفت: آثار این جشنواره، بازارپذیر نیستند ضمن اینکه بین‌المللی خواندن رویدادی ملی، بدون برخورداری از اعتبار جهانی، جای تأمل دارد.

حجت اله مرادخانی درباره نهمین دوره جشنواره صنایع‌دستی فجر به "جماران" گفت: «برگزاری این جشنواره ها، رویدادی ارزشمند و شایسته تحسین است که در کنار دیگر جشنواره‌های هنری فجر، به برجسته‌سازی و ارتقای جایگاه صنایع‌دستی ایران کمک می‌کند. استمرار چنین رویدادهایی در طول سال، ضمن تأثیرگذاری در افکار عمومی و فضای رسانه‌ای، نقش مهمی در تقویت اکوسیستم فرهنگی کشور دارد و باید به برگزارکنندگان آن تبریک گفت و از آنها قدردانی کرد. این جشنواره که اکنون در نهمین دوره خود قرار دارد، در کاخ سعدآباد، به میزبانی موزه هنرهای زیبا برگزار شد.» 

وی افزود: «با وجود اهمیت این جشنواره، روند برگزاری آن در دوره نهم با چالش‌هایی همراه بود که پرداختن به آن‌ها برای ارتقای کیفیت رویداد در دوره‌های آینده ضروری است. یکی از نکات قابل تأمل، مسئله بین‌المللی بودن جشنواره است. این پرسش مطرح می‌شود که چه ضرورتی دارد جشنواره‌ای که ماهیت ملی دارد، عنوان "بین‌المللی" را یدک بکشد؟ آیا شایسته است که برای کسب این عنوان، با صرف هزینه، چند هنرمند یا داور خارجی را به ایران دعوت کرده و آثارشان را به نمایش بگذاریم؟ و به اعتبار این حضور جشنواره را بین‌المللی کنیم؟ این برخورد اصلاً شایسته کشور ما نیست. آیا این جشنواره چنان اعتبار جهانی دارد که هنرمندان خارجی با اشتیاق شخصی در آن شرکت کنند؟ من فکر می‌کنم که تمام آثار خارجی حاضر در جشنواره، صرفاً از طریق مکاتبات وزارت میراث فرهنگی وارد شده‌اند. بنابراین، معیار مشخصی برای بین‌المللی بودن این رویداد وجود ندارد و اصرار بر این عنوان، تحمیل هزینه‌های غیرضروری مادی و معنوی است. در حالی که حضور هنرمندان ایرانی از نقاط مختلف کشور، به‌تنهایی اعتبار کافی برای جشنواره فراهم می‌کند و نیازی به اتکا به مشارکت خارجی نیست.» 

بازارپذیری؛ حلقه مفقوده جشنواره صنایع‌دستی

مرادخانی تصریح کرد: «یکی دیگر از نقدهای اساسی، مسئله بازارپذیری آثار ارائه‌شده در نمایشگاه است. در بازدیدی که طی دو روز از این جشنواره داشتم، مشاهده کردم که بیش از ۹۰ درصد آثار ارائه‌شده، فاقد قابلیت بازارپذیری هستند و به اعتبار این موضوع نمی‌شود از آن‌ها به عنوان آثار صنایع‌دستی یاد کرد.

 او ادامه داد: صنایع‌دستی در کنار خصلت‌های هویتی، فرهنگی و تکنیکی و بومی بودن، باید از لحاظ اقتصادی نیز قابلیت عرضه در بازار را داشته باشد. یعنی اثر، قیمت منصفانه‌ای داشته و امکان تولید و تکثیر آن برای ورود به بازار فراهم باشد. بسیاری از آثار این جشنواره، نسخه‌های منحصربه‌فرد (یونیک) بودند و هنرمندان تأکید داشتند که امکان تکثیر آن‌ها وجود ندارد. با این وصف، چگونه می‌توان نمایشگاهی را که بیش از ۹۰ درصد آثارش قابلیت عرضه در بازار را ندارند، "جشنواره صنایع‌دستی فجر" نامید؟ در بهترین حالت، این "نمایشگاه هنرهای سنتی ایران" بود، زیرا آثار ارائه‌شده، نمونه‌های فاخر و بی‌نقصی از هنرهای سنتی بودند، اما از نظر بازارپذیری، با مفهوم صنایع‌دستی تطابق نداشتند. 

مرادخانی گفت: اگر هدف جشنواره، توسعه بازارهای جهانی است، باید آثاری در آن ارائه شوند که قابلیت فروش و تولید مجدد داشته باشند. نادیده گرفتن این جنبه، می‌تواند آسیب‌های جدی به بازار صنایع‌دستی کشور وارد کند و روند تولید و ذهنیت فعالان این حوزه را منحرف سازد. این نقد به نظر من بنیادی‌ترین و مهم‌ترین نقدی است که به نمایشگاه برگزار شده وارد است و باید مورد بحث و بررسی قرار بگیرد. چرا که اگر ما به این قضیه دقت نکنیم، نقض غرضی شکل می‌گیرد و این نقض غرض وقتی در بوق رسانه‌ای هم قرار بگیرد، تبدیل به رویه‌های باطل می‌شود و نسل‌های جدید و فعالان حوزه صنایع‌دستی ذهنیت و شیوه و روند انجام کارشان دچار انحراف می‌شود و همین هم خودش به پاشنه آشیل بسیار بزرگ خواهد شد و بازار صنایع‌دستی را متحمل خسارت‌های جدی و بنیادین خواهد کرد. بی‌توجهی به بحث بازارپذیری در آثار ارائه‌شده در بخش اصلی جشنواره صنایع‌دستی فجر در نهمین دوره‌اش مسئله بسیار برجسته‌ای است.» 

داوری جشنواره؛ مقایسه‌ای غیرممکن 

این استاد دانشگاه به موضوع داوری آثار در جشنواره اشاره کرد و گفت: «یکی دیگر از موضوعات قابل‌تأمل که برای من بسیار سؤال بود، روند داوری آثار در بخش اصلی جشنواره است. در جشنواره‌هایی مانند موسیقی، فیلم و تئاتر فجر، آثار شرکت‌کننده بر اساس معیارهای مشخص و استانداردهای تخصصی ارزیابی می‌شوند. اما در جشنواره صنایع‌دستی، شاهد تنوع گسترده‌ای در متریال، تکنیک و شیوه خلق آثار هستیم.

برای مثال، یک اثر از جنس چوب با تکنیک خاتم‌کاری، اثر دیگر از جنس فلز با تکنیک حکاکی، اثری دیگر از جنس سفال و سرامیک و همچنین نمونه‌هایی از هنرهای پارچه‌بافی، زیورآلات فلزی، نگارگری و سایر رشته‌های وابسته به صنایع‌دستی ارائه شده‌اند. این آثار متریال مختلفی دارند، تکنیک‌های بسیار متفاوتی دارند و جهان خلق آن‌ها با هم هیچ قرابتی ندارد، جز اینکه همگی در حوزه صنایع‌دستی جای می‌گیرند. حال چگونه می‌توان میان یک اثر قلم‌زنی روی نقره، یک قطعه سوزن‌دوزی، یک مجسمه چوبی یا یک شیء سفالی، مقایسه عادلانه‌ای انجام داد؟ آیا می‌توان سیب و پرتقال را با هم مقایسه کرد و یکی را برتر دانست؟

من واقعاً نمی‌دانم یک اثر گل‌ومرغ یا مینیاتور یا حکاکی روی فلز یا زیورآلات فلزی نقره‌ای که ارائه شده یا سرامیک و سفال یا فلزکاری، چوب، دست‌بافته‌ها و آرایه‌های مختلف نگارگری مثل تذهیب و... را بنا به کدام ویژگی مشترک می‌شود مقایسه کرد؟ و بین این‌ها داوری کرد؟ به نظر من امری محال است و در این بین، صرفاً تنها و تنها سلیقه داوران یا سوگیری احتمالی آن‌ها نسبت به یک اثر یا هنرمند خاص می‌تواند ملاک انتخاب باشد. 

این مدرس دانشگاه گفت: در جشنواره ای مثل فیلم فجر، آثار بر اساس معیارهای کارگردانی، تدوین، صداگذاری، طراحی لباس و سایر شاخص‌های فنی بررسی می‌شوند، اما جشنواره صنایع‌دستی، هیچ فاکتور مشترکی برای مقایسه آثار وجود ندارد. مگر می‌شود یک فیلم را با یک سمفونی موسیقی مقایسه کرد؟ صرف اینکه هر دو اثر هنری هستند لازم هست اما  برای داوری کردن کافی نیست و این هم مسئله‌ای است که به نظر من در این جشنواره بسیار به چشم می‌آید.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.