اینجا خانه‌موزه «اخوان ثالث» است، بنایی دوطبقه که اوایل دهه چهل ساخته شد و از سال ۵۷ تا زمان مرگ محل زندگی شاعر بلندآوازه توس بود. این خانه سال ۸۲ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شد و سال ۸۵ شهرداری آن را خرید و پس از مرمت در سال ۹۹ به‌عنوان موزه بازگشایی شد، خانه‌ای که به گفته سعید انصاری مدیر موزه روزگاری نه‌چندان کوتاه محل رفت‌وآمد چهره‌های اثرگذار فرهنگ و ادب ایران بود، چهره‌هایی چون دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، احمد شاملو، محمدرضا شجریان، نیما یوشیج و شهرام ناظری، نجف دریابندری، محمود دولت‌آبادی، محمد قهرمان، مرتضی خاکی و...

سرویس فرهنگی جماران؛ مطهره کشاورز محمدیان - نیمروز است، عطر غذای ایران خانم خانه خیابان شیخلر را پرکرده است، نور از پشت شیشه‌های مشبک بلند بر ساقه‌های نازک پتوس لب طاقچه می‌تابد، سفره باز خانم، در انتظار «لولی»، «زردشت»، «مزدک علی»، «توس» و مهمانان ناخوانده ایست که گاه‌وبیگاه به شوق معاشرت با شاعر به این خانه می‌آیند. «اخوان ثالث» در ایوان نشسته...

اینجا خانه‌موزه «اخوان ثالث» است، بنایی دوطبقه که اوایل دهه چهل ساخته شد و از سال ۵۷ تا زمان مرگ محل زندگی شاعر بلندآوازه توس بود. این خانه سال ۸۲ در فهرست آثار ملی کشور ثبت شد و سال ۸۵ شهرداری آن را خرید و پس از مرمت در سال ۹۹ به‌عنوان موزه بازگشایی شد، خانه‌ای که به گفته سعید انصاری مدیر موزه روزگاری نه‌چندان کوتاه محل رفت‌وآمد چهره‌های اثرگذار فرهنگ و ادب ایران بود، چهره‌هایی چون دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی، احمد شاملو، محمدرضا شجریان، نیما یوشیج و شهرام ناظری، نجف دریابندری، محمود دولت‌آبادی، محمد قهرمان، مرتضی خاکی و...

اخوان ثالث سال ۱۳۰۷ در مشهد به دنیا آمد و سال ۱۳۲۹ با ایران خانم دخترعمویش ازدواج کرد، او شش فرزند داشت، «لولی»، «لاله»، «تنسگل»، «زردشت»، «مزدک علی» و «توس»، عمر تنسگلش کوتاه بود و ۵ روز پس از تولد تن از گلش را به خاک سپردند، لاله اما ۲۰ساله بود که در سد کرج غرق شد، اخوان که آن روزها در استخدام صداوسیمای آبادان بود، با شنیدن خبر مرگ دخترش بی‌تاب شد و برای همیشه به تهران مهاجرت کرد، چند سالی در خانه خیابان دزاشیب ماند و سپس خانه خیابان شیخ لر را از دوست مشهدی‌اش خرید.

 

پرسه در خانه امید (17)

 

از آهنگری تا شعر

انصاری از روزگار دور شاعر می‌گوید: اخوان ثالث شیفته موسیقی بود و تار را استادانه می‌نواخت، پدرش (علی آقا) مذهبی بود، آن روزگار هم موسیقی را مطربی می‌دانستند، روزی از یکی از بزرگان موسیقی خراسان که سرنوشت چندان خوبی نداشت خواست قصه زندگی‌اش را برای مهدی بازگو کند، بعد دستش را گرفت و به یکی از کتاب‌فروشی‌های بزرگ مشهد برد و از کتاب‌فروش خواست ماهی ۱۰ تومان کتاب به فرزندش بفروشد. این‌طور شد که مسیر اخوان از موسیقی به ادبیات افتاد؛ او هر شب اشعارش را در جانماز پدر می‌گذاشت و پدر که مشاهیر مشهد به او گفته بودند که فرزندش روزی از مفاخر بزرگ ادبیات ایران خواهد بود، بزرگ‌ترین مشوقش شد.

او به گذشته نقب می‌زند: اخوان در هنرستان رشته آهنگری خواند و مدتی هم در چاقوسازی کار می‌کرد، اما زندگی نخواست که گمنام بماند، به تهران آمد و به‌عنوان معلم در پلشت ورامین مشغول به کار شد، همان روزها بود که با نیما، شاملو، سایه و... آشنا شد. فعالیت سیاسی کرد و به زندان افتاد، مدتی در استخدام رادیو تلویزیون آبادان بود. جالب اینکه او ارتباط نزدیکی هم با ابراهیم گلستان داشت و در ۳۰۰ فیلم مستند ناظر بر ضبط صدا و دیالوگ و متون ادبی بوده است.

 

پرسه در خانه امید (7)

 

خانه‌ای برای پژوهشگران

انصاری می‌گوید: خانه‌موزه اخوان توسط شرکت توسعه فضای فرهنگی بهره‌برداری‌شده شرکتی که سال ۱۳۷۱ افتتاح شد و بازسازی و مرمت خانه‌موزه‌های دکتر شریعتی، استاد انتظامی، خانه سیمین و جلال، خانه دکتر معین، خانه پروفسور حسابی، باغ ایرانی، موزه موسیقی، موزه سینما، باغ‌موزه دفاع مقدس، پانوراما دفاع مقدس، باغ کتاب و موزه عین‌الدوله، موزه امام علی و .. بخشی از خدمات فرهنگی‌اش است.

می‌گوید: این خانه معماری به خصوصی داشت و با خانه همسایه قرینه بود، حتی تیرهای سقفشان مشترک بودند، می‌خواستیم خانه مجاور را بخریم و به این مجموعه فرهنگی هنری اضافه کنیم، تلاش کردیم و نشد، هنوز دوستداران اخوان پایشان به موزه باز نشده بود و جانی به یاد شاعر تازه نکرده بودند که خانه همسایه را تخریب کردند.

او می‌گوید: معماری این بنا هنوز هم موردتوجه است و بخشی از مراجعان ما دانشجویان رشته معماری هستند. جالب اینکه دانشجویان دانشگاه شهید بهشتی و تهران بیشترین مراجعه موزه اخوان هستند که این محیط را برای پایان‌نامه انتخاب کرده‌اند.

خانهٔ اخوان ثالث در دو اشکوب (همکف و یک‌طبقه بالای آن) بنا شده و هر دو نقشه‌ای یکسان دارند و نشیمن، پذیرایی رو به جنوب، اتاقی شمالی، راهرویی در ضلع شرقی را شامل می‌شود و در انتها با پلکانی دسترسی به دو اشکوب فراهم است. پذیرایی، مطبخ و اتاق پسرها در طبقه همکف قرار دارد و کتابخانه در طبقه اول خانه است.

کتابخانه‌ای که به گفته انصاری در زمان حیات اخوان حدود ۷ هزار جلد کتاب در آن بود و حالا در اختیار خانواده اوست و هنوز به این موزه منتقل نشده است. اما در کتابخانه موزه تعدادی کتاب مشابه با کتاب‌های شاعر قرار گرفته که با همکاری پسر کوچکش مزدک خریداری شده و بخشی از آنها هم اهدایی هستند.

دو مجسمه در موزه اخوان وجود دارد، یکی از جنس فایبرگلاس ساخته شده و در حیاط قرار گرفته و آن یکی که در طبقه بالا قرار گرفته از رزین است و امید کیایی به سبک هایپر رئال آن را ساخته است.

 

پرسه در خانه امید (15)

 

هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟

روز از نیمه گذشته، اخوان با وقارِ همیشه پشت میز چوبی اتاق نشسته و نگاه امیدوارش به مجلهٔ ادبی و تاریخی و تحقیقی «یغما» گره‌خورده است، ماهنامه‌ای که با مدیریت و سردبیری حبیب یغمایی (پدر اسماعیل یغمایی باستان‌شناس) در تهران منتشر می‌شد، از اتاق ایران خانم صدای نغمه‌های دشتی می‌آید.

به دیوارهای خانه نگاه می‌کنم زل می‌زنم به عکسی که لحظه‌های درخشانی از حضور اخوان ثالث، مرتضی کاخی، سایه و دکتر شفیعی کدکنی را در کنار هم قاب کرده است، سر می‌چرخانم و نگاه پر می‌شود از تصاویر شاعر خراسان که با لبخندش، خانه ۱۵۰ متری شیخلر را در آغوش کشیده است.

نگاهم از روی وسایل شخصی شاعر سر می‌خورد و بر شعر آویخته بر دیوار می‌ماند: «هی فلانی! زندگی شاید همین باشد؟»

انصاری می‌گوید: وسایلی که در موزه اخوان به نمایش گذاشته شده متعلق به خانواده اخوان است، «کیف»، «ریش‌تراش»، «دوربین عکاسی» و «ریموت تلویزیون» را هم مزدک در اختیار موزه گذاشت؛ همه این وسایل به امانت دست ماست و هر زمان خانواده اراده کننده در اختیارشان قرار خواهد گرفت. امیدواریم بیش‌ازپیش با ما همکاری کنند و بخش دیگری از این آثار شامل دست‌نوشته و کتاب‌های استاد را هم در اختیار موزه قرار دهند تا در موزه مقابل چشم علاقه‌مندانشان قرار گیرد.

او ادامه می‌دهد: خوشبختانه با همکاری اداره کل شهروندی معاونت اجتماعی فرهنگی شهرداری تهران دبیرخانه انجمن نوجوانان ادبی تهران را افتتاح کردیم، اتاقی در اختیار این عزیزان است و در زمان‌های مختلف به ما سر می‌زنند و از محیط بهره می‌برند، از انجمن نویسندگان هم خواهش کردیم بخشی از نشست‌هایشان را اینجا برگزار کنند، همچنین در سالروز تولد استاد با کیخسرو دهقانی شاهنامه‌خوان و شاهنامه‌پژوهش فاخر توافق کردیم تا ماهی یکبار در خانه فردوسی زمان ما جلسات شاهنامه‌خوانی برگزار شود.

انصاری درباره مرمت خانه می‌گوید: خانه اخوان در سال ۱۳۸۲، به دلیل اینکه متعلق به یکی از شاعران مشهور ایران بود، در فهرست آثار ملی ثبت شد. اما چند سال بعد، شهرداری آن را خرید و به بخش گردشگری تهران واگذار کرد. این خانه مدتی به‌عنوان یکی از دفاتر اداری شهرداری تهران استفاده می‌شد و به‌مرورزمان فرسوده شد.

در سال ۱۳۹۷، شرکت توسعه مأمور شد تا این بنا را مرمت و بازسازی کند. این فرایند دو سال طول کشید و در آن تمام اصول حرفه‌ای رعایت شد. شیشه‌های درهای خانه تعویض شده بود، اما برای یافتن شیشه‌ای مشابه، چندین ماه جست‌وجو کردیم تا در نهایت آن را در قزوین پیدا کردیم. همچنین، در ورودی خانه بر اساس عکس‌هایی که هنگام خرید تهیه شده بود، بازسازی و نصب شد. حتی کاغذدیواری‌های کتابخانه دقیقاً مانند دوران حیات اخوان اصلاح شدند، چیزی که برای مزدک هم بسیار جالب و عجیب بود.

 

پرسه در خانه امید (14)

 

چشم‌به‌راه مهمانان نوروزی

انصاری می‌گوید: این موزه در روزهای نوروز، هر روز (جز سیزدهم فروردین) از ساعت ۹ تا ۱۸ پذیرای دوستداران شعر و ادب است. علاقه‌مندان می‌توانند در اینجا، به یاد اخوان ثالث، دل به زمزمه شعرهایش بسپارند و در هوای کلماتش جان تازه کنند.

«ساعتی که با امید ایستاد»

روز از نیمه گذشته، اخوان ثالث را که پیش‌تر در بازگشت از سفر به ابراهیم گلستان گفته بود حضورش در این جهان دیری نخواهد پایید، به بیمارستان نزدیک خانه (مهر) برده‌اند. شاعر تاب ماندن ندارد، دلش هوای «لاله» و «تنسگل»ش را کرده. قلبش می‌ایستد، مثل ساعت خانه خیابان شیخلر که پس از مرگ «امید» عقربه‌هایش از روی ساعت ۲۲:۳۰ جم نخورده است... شاعر تاب ماندن ندارد.

خانه‌ای که شعر در آن ریشه دواند

وقتی از فهرج سخن به میان می‌آید، کمتر کسی به یاد مهدی اخوان ثالث می‌افتد. اما در کوچه‌پس‌کوچه‌های این دیار، خانه‌ای قدیمی نفس می‌کشد که گرچه در سکوت فرورفته، اما خاطرات شاعری را در دل دارد که واژه‌هایش هنوز در گوش تاریخ طنین‌انداز است.

مصطفی فاطمی مدیرکل سابق میراث‌فرهنگی، صنایع‌دستی و گردشگری یزد می‌گوید که گرچه اخوان در مشهد بزرگ شد، اما در شعرهایش از انار فهرج یاد کرده و آن را با انار عقدا مقایسه کرده است و این اشاره در واقع بازتابی از پیوند عمیق شاعر با زادگاه پدرانش است.

او ادامه می‌دهد: «فهرج» یکی از قدیمی‌ترین روستاهای ایران و آخرین روستای ولایت پارس، زادگاه پدری مهدی اخوان ثالث است. این روستا، همان‌طور که استاد پیرنیا اشاره کرده‌اند، محل قرارگرفتن نخستین مسجد جهان اسلام است؛ مسجدی که همچنان پابرجاست و درهای آن به روی هر عاشق و علاقه‌مند تاریخ و فرهنگ باز است. دیواربه‌دیوار این مسجد کهن، خانه‌ای قرار دارد که قدمت آن به دوران صفویه و حتی پیش از آن بازمی‌گردد.

این خانه در دوره قاجار تکمیل شده و در دوران در دوران پهلوی تغییرات بسیاری به خود دیده است. خانه‌ای که اکنون در فهرست آثار ملی کشور ثبت شده و خانه پدربزرگ مهدی اخوان ثالث است.

فاطمی می‌گوید: در دهه ۹۰، کنگره‌ای برای بزرگداشت «اخوان» در یزد برگزار شد و در همان ایام، مرمت مختصری در خانه پدربزرگش انجام شد و مهمانان توانستند نگاهی به این یادگار شاعرانه بیندازند.

امروز این خانه همچنان در مالکیت خصوصی است و امکان بازدید عمومی ندارد، اما رهگذران مسجد جامع فهرج، اگر اندکی مکث کنند، شاید بتوانند در پس دیوارهای خاموشش، صدای شاعری را بشنوند که از اعماق تاریخ، هنوز شعر می‌خواند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
2 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.