پایگاه خبری جماران: تصویب ونهایی شدن قانون منع به کار گیری باز نشستگان گذر از یکی از مهمترین گردنه های کشوراست که اگر اجرا شودمی تواندبه یکی اتفاقات تاریخی و مثبت در مدیریت کشور تبدیل شود.

چند نکته در مورد این قانون مهم قابل توجه است:

۱- قانون بازنشستگی که در همه دنیا جاری است، پشتوانه علمی و انسان شناسانه دارد. سن مفید کار برای هرکس،  محدود است.در آن بازه زمانی ابتکار، نو آوری، پرتلاشی، جزئی از ذات انسانها است. چرخش مدیریت بین افراد یک کشور نیز از دلایل دیگر آن است. فرار کردن و مانع ایجاد کردن برای گردش مدیریت، هم به ضرر مدیران است که تنوع را در زندگی تجربه نمی کنند و هم به ضرر مردم است که نمی توانند خلاقیت و نو آوری را در مدیران ببینند.

۲- اگرچه از زمان تصویب آن بدنه اصلی قدرت در قوای مختلف با آن مخالفت پنهان داشته اند و فشار فراوانی وارد کرده اند، اما باید خود نیروهایی که بازنشسته می شوند بیشتر از دیگران مشوق این امر باشند. هیچوقت از مدیرانی که با کمک عزراییل و یا ناتوانی مفرط مجبور شده اند پشت میز را رها کنند، خاطره خوشی در اذهان نمی ماند.

۳- اصلی ترین مساله ای که مخالفان این طرح بیان می کنند،وجود نیروهای شایسته و با تجربه ای هستند که نمی شود برایشان جایگزین پیدا کرد. اگر واقعا هم چنین چیزی باشد، طبیعی است که هر تصمیم مهمی درصدی ضایعات دارد. خدای نکرده اگر آن افراد خیلی خیلی شایسته مرگ به سراغشان بیاید مملکت واقعا متوقف می شود؟ضمن اینکه تجربه داران نیز به خاطر عملکردشان تجربه دار شده اند. تن دادن به قانون باز نشستگی بهترین نقطه پایان مدیریت هر فردی است.

۴- دنیای پسا ارتباطات با دوران قبل آن تفاوت زیادی کرده است. نوع مدیریت، بهره وری از ماشین، فهم بالا ومتفاوت از مدیریت ، همه در دوران پسا ارتباطات با گذشته متفاوت شده است. سنگینی گردش چرخه مدیریت در وضعیت فعلی به دلیل نو نشدن پایه های ذهنی مدیران است. جوانان به طور عمده فرزندان نسل پسا ارتباطات هستند و می توانند مدیریت نو و مدرن و کم حجم و پر نتیجه ای را به پشت میزهای مدیریتی بکشانند. 

۵- سالهاست که صاحبان تحصیلات عالیه جزو بیکاران کشور هستند. این نشانه است که سطح سواد بالایی در جوانان امروزی هست و این مجموعه به دلیل نبودن جا در مدیریت کشور یا به خارج می روند و یا در داخل به معنای واقعی اندیشه و دانش آنها به هرز می رود.

مدیریت پیر کشور به تناسب رشد سن خود، سن جوانی را هم بالا می کشد. در ابتدای انقلاب، مدیران درجه اول بین ۴۰ تا ۵۰ سال بودند و مدیران درجه دوکه شامل معاونان وزرا هم می شد بین ۲۰ تا ۳۰ ساله.

وقتی مدیران عالیرتبه به مرز ۸۰ نزدیک می شوند، سن جوانی هم به بالای ۴۰ سال می رسد واگر این قانون نبود آنها هم مثل نسلی که این وسط قربانی شد، باید همچنان منتظر ملک الموت می ماندند.

۶- مهمترین نکته در اجرای این قانون، نوع گزینش نیروهای جایگزین است. نسل فعلی باورها و سبک زندگی اش کاملا متفاوت شده است. با معیارهای سبک زندگی گذشته که گزینش ها روی آن متمرکز بودند نمی شود نفس جدید به مدیریت کشور وارد کرد.بسیاری ازجوانان پر انگیزه و کار آمد حاضر نیستند سبک زندگی شخصی را رها کنند و به معیارهای تنگ گزینشی فعلی تن بدهند.

اگر با این معیارها بخواهند نیروهای جایگزین پیدا کنند، این قانون در عمل به انتقام گیری نسل گذشته از نسل جوان خواهد شد.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.