ترور اکرمالدین سریع، فرمانده پیشین پلیس ولایت تخار افغانستان، تنها یک ترور و حادثه امنیتی منفرد نیست؛ بهویژه آنکه طی چهار ماه گذشته، این سومین ترور در میان افغانستانیهای مقیم ایران محسوب میشود. تکرار چنین حوادثی، اگر جدی گرفته نشود، میتواند پیامدهای خطرناکی برای امنیت شهری بخصوص در کلانشهرهایی مانند تهران و مشهد به همراه داشته باشد.
ترور اکرمالدین سریع، فرمانده پیشین پلیس ولایت تخار افغانستان، تنها یک ترور و حادثه امنیتی منفرد نیست؛ بهویژه آنکه طی چهار ماه گذشته، این سومین ترور در میان افغانستانیهای مقیم ایران محسوب میشود. تکرار چنین حوادثی، اگر جدی گرفته نشود، میتواند پیامدهای خطرناکی برای امنیت شهری، به خصوص در کلانشهرهایی مانند تهران و مشهد، به همراه داشته باشد.
در بررسی اولیه، پنج سناریو بهعنوان متهمان بالقوه این ترور مطرح میشوند:
1. حکومت طالبان
2. داعش و گروههای تکفیری
3. اختلافات قومی و قبیلهای یا انتقامهای شخصی
4. گروههای سیاسی رقیب
5. سرویسهای اطلاعاتی بیگانه
حکومت طالبان:
مظنونی که در شرایط فعلی انگیزه ای برای این اقدام تروریستی ندارد. در نگاه نخست، طالبان بهعنوان حاکم فعلی افغانستان یکی از گزینههاست، اما بررسی شرایط منطقهای این فرضیه را تضعیف میکند. طالبان در حال حاضر از سوی گروههای سیاسی خارجنشین افغانستان تهدید جدی ندارد. این گروهها نه توان عملیات مسلحانه دارند و نه از حمایت مؤثر خارجی برخوردارند. از سوی دیگر، در شرایط تنش طالبان با پاکستان، ایران عملاً یکی از اصلی ترین مسیرهای حیاتی ارتباط افغانستان با جهان خارج است و بخش عمده واردات و صادرات این کشور از طریق ایران انجام میشود.
در چنین شرایطی، انجام ترور یک چهره افغانستانی در خاک ایران، اقدامی پرهزینه و غیرمنطقی برای طالبان به نظر میرسد.
داعش و تکفیریها:
بررسی سوابق اکرمالدین سریع در دوران ریاست او بر پلیس تخار نشان میدهد که وی درگیری شاخص و تعیینکنندهای با داعش و گروه های تکفیری نداشته است. نبود چنین پیشینهای، انگیزه داعش و تکفیری ها برای اجرای ترور ایشان در خاک ایران را بهشدت زیر سؤال میبرد و معمولاً داعش و تکفیری ها اقدامات تروریستی را سریعاً برای بهره برداری های تبلیغاتی اعلان می کنند.
اختلافات قومی و سیاسی:
فرضیهای کمرمق است. نه در سوابق شخصی و نه در کارنامه حرفهای اکرمالدین سریع، نشانهای از اختلافات قومی، قبیلهای یا انتقامهای شخصی دیده نمیشود. همچنین، او فردی مداراگرا شناخته میشد و با گروههای سیاسی رقیب نیز تنش جدی نداشت. از این منظر، این دو گزینه در میان پنج سناریوی مطرح، ضعیفترین احتمالها محسوب میشوند.
سرویسهای اطلاعاتی بیگانه:
گزینهای که پررنگ میشود؛ اما آنچه این ترور را از یک پرونده معمولی جدا میکند، نقش و جایگاه اکرمالدین سریع پس از ورود به ایران است. او برخلاف انتظار، دعوت کشورهایی مانند انگلستان، آلمان و حتی آمریکا را نپذیرفت و تصمیم گرفت در ایران بماند. تمرکز اصلی فعالیتهای او، رسیدگی به وضعیت دهها هزار نظامی سابق افغانستانی مقیم ایران بود؛ جمعیتی که برآورد میشود بیش از ۵۰ هزار نفر باشند.
اکرمالدین سریع در این مسیر، همکاری نزدیکی با دستگاههای سیاسی، امنیتی و انتظامی ایران داشت و تلاش میکرد این نیروها تحت کنترل باقی بمانند تا به ابزار جذب و بهرهبرداری سرویسهای اطلاعاتی خارجی تبدیل نشوند. دقیقاً همین نقش پدرانه و سرپرستی ، او را به مانعی جدی برای فعالیت سرویسهایی مانند موساد، MI6 و سازمان سیا بدل میکرد.
با کنار رفتن تدریجی سناریوهای دیگر، فرضیه دخالت سرویسهای اطلاعاتی بیگانه بیش از سایر گزینهها برجسته میشود. ترور اکرمالدین سریع را میتوان نه صرفاً حذف یک فرد، بلکه تلاشی هدفمند برای باز کردن مسیر نفوذ اطلاعاتی در میان بدنه نظامیان سابق افغانستان دانست؛ بدنهای که کنترل و بهره برداری از این نیوری بالقوه، برای بسیاری از بازیگران خارجی اهمیت راهبردی دارد.
بیتوجهی به این الگو، میتواند هزینهای به مراتب سنگینتر از یک ترور منفرد برای امنیت داخلی ایران به همراه داشته باشد.
بر دستگاه های چندگانه اطلاعاتی و امنیتی ایران واجب است که این پرونده را تا رسیدن به نتیجه نهایی پیگیری کنند و هم تروریست ها را به مجازات برسانند و هم انگیزه ها و اهداف پشت پرده آن روشن شود و با اطلاع رسانی به مردم از رواج شایعات و جنگ روانی جلوگیری نمایند.