با این وجود، جهان امروز بیش از گذشته به بازخوانی اندیشه‌هایی اخلاق‌محور، مردمی و ضدسلطه نیاز دارد. اندیشه امام در تقابل با جریان‌های افراطی، بر نفی برتری‌طلبی، دفاع از مظلوم و پیوند اخلاق با قدرت تأکید دارد. این ویژگی‌ها میتواند برای نسل‌هایی که از خشونت، استثمار، استعمار و .. راست افراطی دل‌زده شده‌اند، جذاب باشد. البته این بازخوانی تنها در صورتی امکان‌پذیر است که اندیشه امام از قرائت‌های بسته، شعاری و ابزاری رها شود و به روح اصلی خود یعنی آزادی‌خواهی، عدالت‌طلبی و کرامت انسان بازگردد.

پایگاه خبری جماران، جهانی‌بودن اندیشه امام خمینی صرفاً یک ادعای ایدئولوژیک یا حاصل گسترش سیاسی انقلاب اسلامی نیست، بلکه ریشه در ماهیت مفاهیمی دارد که این اندیشه بر آن‌ها استوار است؛ مفاهیمی که محدود به زمان، مکان یا یک ملت خاص نمی‌شوند و با مسائل بنیادین انسان معاصر پیوند دارند. فهم این جهانی‌بودن، مقدمه‌ای است برای پاسخ به پرسش مهم‌تر امروز: آیا در شرایط کنونی جهان، به‌ویژه با قدرت‌گیری جریان‌های راست افراطی، امکان بازگشت یا بازخوانی این اندیشه وجود دارد؟

اندیشه امام خمینی در نقطه تلاقی دین، سیاست، اخلاق و مردم قرار دارد. او دین را از حاشیه زندگی اجتماعی بیرون آورد و آن را به نیرویی برای مبارزه با ظلم، تحقیر انسان و سلطه تبدیل کرد. در این نگاه، دینداری نه به معنای انزوا و تسلیم، بلکه به معنای مسئولیت‌پذیری تاریخی است. همین پیوند میان ایمان و کنش اجتماعی، اندیشه امام را برای ملت‌هایی با تجربه استعمار، استبداد یا نابرابری قابل فهم و الهام‌بخش کرد. در دهه ۱۹۸۰ جنبش‌های آزادی‌بخش در آفریقا و آمریکای لاتین، از جمله در نیکاراگوئه و آفریقای جنوبی، با الهام از شعارهای ضدسلطه انقلاب ایران، گفتمان استقلال و مقاومت را تقویت کردند.

یکی از ارکان اصلی جهانی‌بودن این اندیشه، تأکید بر کرامت انسان است. امام خمینی پیش از آنکه از دولت یا نظام سیاسی سخن بگوید، از «انسان» سخن می‌گوید؛ انسانی که نباید ابزار قدرت، سرمایه یا ایدئولوژی شود. این نگاه، مرزهای مذهبی و فرهنگی را درمی‌نوردد، زیرا کرامت انسانی مسئله‌ای جهانی است. از همین‌رو، پیام او تنها در جوامع اسلامی شنیده نشد، بلکه در میان جنبش‌های آزادی‌بخش و ضدسلطه نیز بازتاب یافت. پیام‌های امام در دهه ۱۹۷۰ و پس از آن، در میان جنبش‌های دانشجویی اروپا و آمریکا نیز شنیده شد؛ به‌ویژه در اعتراضات ضدجنگ و ضدنژادپرستی.

مفهوم استقلال و نفی سلطه، محور دیگر این اندیشه است. شعار «نه شرقی، نه غربی» بیان یک موضع صرفاً سیاسی در بستر جنگ سرد نبود، بلکه ترجمان یک اصل عمیق‌تر بود: حق ملت‌ها برای تصمیم‌گیری مستقل و رهایی از هرگونه سلطه بیرونی و درونی. این اصل، امروز نیز در جهانی که اشکال جدیدی از استعمار اقتصادی، رسانه‌ای و فرهنگی در آن فعال است، همچنان موضوعیت دارد. در دهه ۱۹۸۰، این شعار الهام‌بخش جنبش‌های استقلال‌طلب در لبنان و فلسطین و بعدها در گفتمان مقاومت منطقه‌ای تثبیت شد.

در کنار این‌ها، نقش مردم در اندیشه امام جایگاهی اساسی دارد. او تغییر اجتماعی را بدون حضور و اراده مردم ناممکن می‌دانست. تأکید بر مشارکت عمومی، مسئولیت اجتماعی و حق تعیین سرنوشت، مفاهیمی هستند که با ارزش‌های جهانی آزادی و مردم‌سالاری هم‌پوشانی دارند و اندیشه او را از یک تجربه صرفاً محلی فراتر می‌برند. حضور میلیونی مردم ایران در انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ و پس از آن در دفاع مقدس، نمونه‌ای از تحقق عملی این اندیشه بود که توجه جهانیان را جلب کرد.

با این حال، باید پذیرفت که این اندیشه در مسیر جهانی‌شدن با چالش‌هایی  روبه‌رو شد. در  مواردی، اندیشه امام به شعارهای سیاسی تقلیل یافت و از محتوای اخلاقی و انسانی فاصله گرفت. بخش زیادی از بازنمایی آن در قالب سیاست داخلی و حکمرانی محدود و کمتر به زبان جهانی ترجمه شد. نهادهای فرهنگی و رسانه‌ای نتوانستند پیام‌های امام را با زبان قابل فهم برای مخاطب جهانی عرضه کنند. فاصله میان برخی عملکردهای داخلی در حوزه سیاسی ـ اجتماعی با اصولی چون آزادی، عدالت و کرامت انسانی نیز باعث شد تصویر جهانی این اندیشه مخدوش شود. علاوه بر این، اندیشه امام کمتر در قالب گفت‌وگو با دیگر سنت‌های عدالت‌خواه جهانی، مانند الهیات رهایی‌بخش در آمریکای لاتین یا جنبش‌های ضدنژادپرستی در غرب، معرفی شد و همین امر ظرفیت‌های جهانی آن را محدود کرد.

با این وجود، جهان امروز بیش از گذشته به بازخوانی اندیشه‌هایی اخلاق‌محور، مردمی و ضدسلطه نیاز دارد. اندیشه امام در تقابل با جریان‌های افراطی، بر نفی برتری‌طلبی، دفاع از مظلوم و پیوند اخلاق با قدرت تأکید دارد. این ویژگی‌ها میتواند برای نسل‌هایی که از خشونت، استثمار، استعمار و .. راست افراطی دل‌زده شده‌اند، جذاب باشد. البته این بازخوانی تنها در صورتی امکان‌پذیر است که اندیشه امام از قرائت‌های بسته، شعاری و ابزاری رها شود و به روح اصلی خود یعنی آزادی‌خواهی، عدالت‌طلبی و کرامت انسان بازگردد. بازگشت به اندیشه امام بیش از آنکه سیاسی باشد، فرهنگی و گفتمانی است و می‌تواند در قالب نقد اخلاقی سرمایه‌داری افسارگسیخته، دفاع از استقلال ملت‌ها و بازتعریف نسبت انسان با قدرت و معنا خود را نشان دهد. در این سطح، اندیشه امام می‌تواند به‌عنوان یکی از منابع الهام در کنار دیگر سنت‌های عدالت‌خواه جهانی مطرح شود.

در نهایت، جهانی‌بودن اندیشه امام خمینی ریشه در طرح پرسش‌های بنیادین انسانی دارد و نه در شرایط خاص تاریخی. قدرت‌گیری راست افراطی اگرچه تهدیدی جدی برای ارزش‌های انسانی است، اما هم‌زمان نشانه خلأیی است که می‌تواند زمینه بازخوانی اندیشه‌هایی اخلاق‌محور، مردمی و ضدسلطه را فراهم کند. در چنین بستری، اندیشه امام نه به‌عنوان خاطره‌ای از گذشته، بلکه به‌عنوان امکانی برای گفت‌وگوی تازه با جهان امروز قابل طرح است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.