نشست «آسیبشناسی تحزب در جمهوری اسلامی با نگاهی به سرنوشت حزب جمهوری اسلامی» توسط گروه تاریخ انقلاب اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد و فیضالله عربسرخی و حمیدرضا ترقی دیدگاههای خودشان را در این نشست مطرح کردند.
نشست «آسیبشناسی تحزب در جمهوری اسلامی با نگاهی به سرنوشت حزب جمهوری اسلامی» توسط گروه تاریخ انقلاب اسلامی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی برگزار شد.
به گزارش خبرنگار جماران، فیضالله عربسرخی طی سخنانی در این نشست، گفت: اگر حزب توده را کنار بگذاریم، به طور واقعی ما در ایران حزب نداشتیم و نداریم. وقتی از 250 حزب صحبت میکنیم، معنایش این است که حزب نداریم. چون حزب یعنی عدهای راهکاری را انتخاب میکنند و میخواهند با آن راهکار کشور را اداره کنند. اگر تعداد این احزاب به 250 رسید، معنایش این است که حرف واقعی وجود ندارد؛ کما اینکه الآن خیلی از احزاب هیچ حرف متفاوتی ندارند و شاید تفاوتشان در چهره عناصر شناخته شده آنها باشد. بنابراین در انتخابات همه پشت یک نفر میروند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب با تأکید بر اینکه مبنای حزب سیاسی «رقابت» است، افزود: اساسا قانون اساسی ما بر اساس اداره کشور توسط احزاب نبوده و نیست؛ قانون انتخابات ما هم حزبی نیست. در قانون انتخابات ما بین یک فرد با یک حزب هیچ تفاوتی نیست؛ بین یک کاندیدای حزبی با یک کاندیدای مستقل هیچ تفاوتی نیست. یعنی ضوابط بر اساس اینکه یک فکر جمعی باید کشور را اداره کند، سامان پیدا نکرده است.
وی یادآور شد: در سیستم ما هیچ کاری برای آموزش کار جمعی صورت نمیگیرد؛ در هیچ رسانه یا آموزش رسمی در مدرسه و دانشگاه، آموزش کار جمعی نداریم. معنایش این است که ما اهمیت لازم را برای این موضوع قائل نبودیم. پیچیدگیهای مسائل امروزه به نحوی شکل گرفته که تصور اداره فردی یک کشور وجود ندارد؛ که تصور کنیم یک فرد میتواند یک کشور را اداره کند. جایگزینش «اداره جمعی» است؛ اداره جمعی خیلی مقدمات لازم دارد. اداره کشاورزی، تجارت، تولید و آموزش نیازمند این هست که با یک کار گروهی جمعی برنامهای تهیه شده باشد؛ این کار از عهده فرد بر نمیآید. امروزه دنیا با حزب این مسأله را حل کرده است.

عربسرخی با اشاره به اینکه انتساب یک آدم غیرحزبی بسیار راحتتر از یک آدم حزبی صورت میگیرد، گفت: حتی در اظهارنظر هم آدمهای غیرحزبی راحتتر هستند. یعنی خیلی حرفهایی که یک آدم غیرحزبی راحت میگوید، اگر یک آدم حزبی بگوید با او برخورد میشود. بنابراین اینکه عمر حزب کوتاه است و خیلی مردم به سمت کار حزبی نمیروند، دلایل مشخص این شکلی دارد. فرهنگ جدی کار حزبی اصلا شکل نگرفته و حتی کسانی که با کار حزبی هستند هم به دلیل اینکه فضای فعالیت حزبی جدی نیست، در میان آنها هم فرهنگ حزبی شکل نمیگیرد. یعنی فقط این نیست که دموکراسی و شفافیت واقعی نداریم، در احزاب ما هم کم و بیش همین مشکلات هست.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با بیان اینکه اگر اتفاق مثبتی بیفتد سطح مشارکت مردم در انتخابات بالا میرود، تأکید کرد: در مورد احزاب هم همین نگاه حاکم بود و هست. دلیل اینکه مردم به سمت تحزب نمیآیند، به نظر من یک مجموعه دلایل هست که به کلان عملکرد مربوط است. ما اصلا با جامعه کار نمیکنیم برای اینکه کار حزبی کنند. یعنی خود ما در حزب حداکثر یک روزنامه داشته باشیم اما صدا و سیما رسانه گسترده و فراگیر کشور است. اگر صدا و سیما به موضوعی بپردازد، رسانههای مکتوب هم میتوانند مکملش باشند.
این فعال سیاسی اصلاحطلب افزود: به نظر من در صدا و سیما به جای اینکه کار حزبی تشویق شود، کار منفی راجع به احزاب صورت میگیرد و به همین دلیل جامعه ما به شدت نسبت به کار حزبی بی اعتماد است. به همین دلیل یک چهره سیاسی که حمایت احزاب را هم دارد برای اینکه سر کار بیاید، در صحبتهایش میگوید من عضو هیچ حزب و گروهی نیستم و در واقع این را به عنوان یک نکته مثبت از خودش ارائه میدهد؛ در حالی که وقتی کار حزبی اینقدر هزینه و زحمت دارد، علی القاعده یک مهره حزبی خیلی بیشتر باید در جامعه محبوبیت داشته باشد.
وی با تأکید بر اینکه حزب یک رکن از دموکراسی است، اظهار داشت: اگر آن مفهوم از دموکراسی را قبول نداشته باشیم، اصلا حزب در آن چهارچوب دیگر جایگاهی پیدا نمیکند و به نظر من جایگاهی پیدا نکرده است. اگر در قانون انتخابات ما حزب نیست، به خاطر این است که ما اصلا حزب را قبول نداریم؛ اجازه ندادهایم مقررات بر اساس حزبمحوری شکل بگیرد. اصلا در حزبمحوری وحدت وجود ندارد؛ دو حزب رقیب هستند و قرار است مردم با رأی خودشان کسی که قبول دارند را انتخاب کنند تا کشور را اداره کند. آیا واقعا ما چنین رفتار سیاسیای را میبینیم؟! رئیس جمهور با حمایت یک جریان سیاسی انتخاب شده و الآن میگوید وفاق و همه بیایند؛ اتفاقا از جریان رقیب بیشتر در دولتش حضور دارند تا جریانی که حامی ایشان بوده است.

به گزارش خبرنگار جماران، حمیدرضا ترقی نیز در این نشست با اشاره به کار تشکیلاتی و حزبی برخی اعضای حزب جمهوری اسلامی قبل از پیروزی انقلاب اسلامی، گفت: همان طور که در رابطه با براندازی رژیم گذشته همه اعتقاد داشتند که نباید اختلافات فکری و سیاسی خودمان را در براندازی رژیم شاه دخیل کنیم، در جهت تثبیت نظام جمهوری اسلامی هم چنین اعتقادی بود. شهید بهشتی اعتقاد داشت که میشود نیروهای انقلاب را کنار همدیگر نگه داشت. این کار سختی بود ولی مدیریت شهید بهشتی به گونهای بود که توانست در مدت کوتاهی اینها را کنار همدیگر نگه دارد.
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی با اشاره به اینکه دیدگاههای متفاوتی درون حزب جمهوری اسلامی حضور داشتند، افزود: بعضی افراد معتقد بودند حزب ابزاری است برای اینکه ما به قدرت برسیم و باید در انتخابات طوری ترکیب نیروهایمان را بچینیم که رأی اکثریت را داشته باشیم؛ بعضیها معتقد بودند به قدرت رسیدن نباید هدف اصلی باشد و بلکه باید در جهت اهدافی که انقلاب مشخص کرده حرکت کنیم، ولو اینکه نیروی ما نباشد و یا اعضای حزب ما در این ترکیب قرار نگیرند. البته اختلافات درون حزب خیلی به تدوین قانون اساسی کشیده نشد.
وی تدوین و تصویب قانون اساسی را از موفقیتهای حزب جمهوری اسلامی دانست و اظهار داشت: آموزش حزب ما تقریبا قوی بود. البته دوستانی که قبل از انقلاب کار تشکیلاتی کرده بودند، در مدرسه دفاع خیلی از نیروهای جوان انقلاب را تربیت کرده بودند و به خاطر کاری که مرحوم شهید بهشتی، شهید باهنر و بقیه در مدرسه رفاه انجام داده بودند، خیلی جای خلأ نداشتیم. به هر حال نشان میداد به فکر این مسأله بودهاند که یکی از کارهای حزب تربیت کادر برای انقلاب و مبارزه است. الآن هم همان روند به عنوان یک کار حزبی دنبال میشود و مسأله کادرسازی که الآن هم جزء آرزوهای مقام معظم رهبری هست، آن زمان هم همیشه روی کادرسازی تأکید میشد.
ترقی ادامه داد: بیشتر نیروهایی که تقریبا تا دهه سوم انقلاب مسئولیت داشتند، کسانی بودند که در حزب تربیت شدند و آموزش دیدند، از نظر سیاسی و فکری رشد کردند و مسلط بر مسائل مختلف کشور بودند. من فکر میکنم که اگر اختلافات درونی حزب نبود و سران حزب که مجبور شدند مسئولیتهای اجرایی مهمی را در کشور بپذیرند و با کار حزبی فاصله بگیرند آن مسئولیتها به گردنشان نمیافتاد، قطعا حزب قوام مناسبی را پیدا میکرد. ولی به هر حال مسئولیتهای ریاست جمهوری، امور قضایی و اداره مجلس کار را روی این انداخت که اختلافنظرها پدید آمد.
وی تصریح کرد: این اختلافات در کنگره اول و دوم حزب خودش را نشان داد. حتی با اینکه بین آقای هاشمی و مقام معظم رهبری در اصل تحزب اختلاف نبود، اما در شیوه تحزب، اختلاف نظر آقای هاشمی با مقام معظم رهبری در کنگره دوم کاملا مشخص شد. آنجا دو سخنرانی صورت گرفت و منجر به این شد که با نظر امام، در کنگره دوم دیگر شورای مرکزی انتخاب نشود و همان شورای مرکزی قبلی تمدید شد تا آقایان با امام صحبت کنند و ببینند نظر امام نسبت به ادامه روند کار چیست.
این فعال سیاسی اصولگرا افزود: به هر حال مرتب این چالشها به اطلاع حضرت امام هم میرسید که از نظرات ایشان استفاده شود. بالأخره رسید به نامهای که آیتالله خامنهای و آقای هاشمی خدمت امام نوشتند که این مسائل در حزب رخ داده و ما الآن گرفتار کار مجلس و دولت هستیم و اجازه بدهید افراد دیگری را بگذاریم که حزب را اداره کنند. امام در پاسخ به آن درخواست فرمودند که اگر شما در حزب نباشید، حزب دیگر نمیتواند ادامه پیدا کند و به مصلحت باشد.
وی ادامه داد: اختلافات اقتصادی، ایدئولوژیکی و اختلاف در آرمانهای بعضی از اعضا با همدیگر به اضافه عدم فرصتگذاری شخصیتهای بالای حزب و همچنین مشکل مالی تقریبا عوامل اصلی تعطیلی حزب شد و خصوصا نکتهای که امام نمیخواستند در دوران جنگ که باید یک انسجام ملی و اتحاد ملی در کشور باشد، بین حزبی که در مجلس و جامعه اکثریت دارد با دولت اختلاف وجود داشته باشد و موجب سوء استفاده دشمن شود. بر این اساسا حزب به جمعبندی رسید که تعطیل شود.
ترقی با تأکید بر اینکه نقاط قوت و شیوه اداره حزب جمهوری اسلامی قابل عبرت و تأمل هست، گفت: اگر قرار باشد این 250 حزب را تبدیل کنیم به دو، سه یا چهار حزب قدرتمند و توانمند که این ضعفها را نداشته باشند و بتوانند با برنامه کشور را اداره کنند، برنامه ارائه بدهند و مردم هم به برنامه آنها رأی بدهند، به نظر میرسد که نیازمند دقت و تأمل است.
وی در بخش دیگری از سخنان خود با تأکید بر اینکه چالشهای کنونی احزاب در کشور را باید از ابعاد مختلف مورد دقت قرار بدهیم، گفت: اگر شما دوام و بقا در احزاب کشورهای غربی مشاهده میکنید، ناشی از این است که این احزاب با اصل نظامشان درگیر نمیشوند و با آرمانهای اصلی نظامشان تعارض پیدا نمیکنند؛ در شیوههای اداره کشور با همدیگر اختلاف دارند. اینجا هم طبیعتا باید نسبت فعالیت احزاب با ولایت فقیه را مشخص کنیم. وقتی حزبی با اصل ولایت فقیه مخالفت دارد، طبیعتا دوامش کاهش پیدا میکند. بنابراین بخشی از علت عمر کم احزاب ناشی از عملکرد خود احزاب است.
عضو شورای مرکزی حزب مؤتلفه اسلامی با اشاره به اینکه ما در قانون اساسی مشوقی برای تحزب نداریم، افزود: انتخابات تناسبی که مجلس تصویب کرده و برای تهران میخواهد انجام شود، یکی از نمونههایی است که هم حزب مسئولیت دارد در قبال کسی که به مردم معرفی میکند و هم کانالی را مشخص کرده که افراد از آن کانال وارد رقابت سیاسی شوند. این اولین گامی است که بعد از بالغ بر 40 سال در نظام ما برای فعال کردن و جدی گرفتن احزاب برداشته شده است. اما طبیعتا نواقص زیادی هم دارد تا ما به آن مرحله برسیم.

به گزارش خبرنگار جماران، حجتالاسلام و المسلمین محمد مقدم نیز طی سخنانی در این نشست گفت: احزاب در واقع نهالی است که با نظامهای دموکراتیک پیوند خورده؛ یعنی آیا در نظامهایی که حکمرانی آن بر اساس یک روند دموکراتیک شکل نگیرد، احزاب میتوانند جایگاه داشته باشند؟ چون احزاب به معنای انتقال قدرت است و تنها چیزی هم که در احزاب نقش دارد نگاه و نظر پیروان آن حزب، یعنی آراء مردم است، اگر دموکراسی را در جامعه حذف کنید، احزاب چه معنایی میتواند داشته باشد؟!
رئیس پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی افزود: شاید یکی از مسائلی که باید بیش از اندازه به آن بپردازیم این است که در جوامع ما حزب جایگاه خودش را پیدا نمیکند. اگر جامعه دموکراتیک را از احزاب بگیرید، احزاب میخواهند چه کار کنند؟! یعنی اصلا شکل نمیگیرد. حزب یعنی مجموعهای که بتواند در جامعه پیروانی پیدا کند، دیدگاههایی داشته باشد و بر اساس دیدگاههایش بتواند قدرت را منتقل یا بازسازی کند؛ فرعش این است که قدرت در یک نظام دموکراسی شکل بگیرد.