جشنهای باستانی ایران، یادگاران تاریخ و تمدن این سرزمین هستند. آنها صرفاً میراثی برای گرامیداشت نیستند، بلکه مکانیسمهای فعال اجتماعی برای تولید هویت، تقویت انسجام و افزایش تابآوری ملی در برابر تهدیدات نوین محسوب میشوند. در شرایط کنونی، که کشور ما با چالشهای گوناگون داخلی و خارجی مواجه است (از تحریمهای اقتصادی و حمله نظامی تا شکافهای اجتماعی و تهدیدات زیستمحیطی)، امنیت ملی نیازمند تقویت پیوندهای درونی است.
مقدمه: امنیت فرهنگی، بنیاد امنیت ملی
امنیت ملی در جهان معاصر، دیگر یک دال مرکزی محدود به ابعاد سختافزاری و نظامی نیست. پارادایمهای نوین امنیتی، به ویژه پس از پایان جنگ سرد و ظهور تهدیدات نامتقارن و ترکیبی، دامنۀ این مفهوم را به طور فزایندهای به قلمروهای فرهنگی، اجتماعی و هویتی گسترش دادهاند. در تحلیلهای جامعهشناسی امنیت، یک فرض بنیادی و محوری وجود دارد: امنیت پایدار در هر نظام سیاسی، پیش از هر چیز، منبعث از سطح بالای انسجام درونی و وحدت ملی است. به بیان دیگر، «امنیت فرهنگی» (حفظ و تقویت هویت، ارزشها و یکپارچگی جامعه) نه یک جزء فرعی، بلکه بنیان زیرساختی امنیت ملی محسوب میشود.
جامعۀ ایران با پیشینهای هفت هزار ساله و تنوع فرهنگی غنی، همواره نیازمند مکانیسمهایی بوده که این تنوع را در ذیل یک «هویت ملی یکپارچه»سازماندهی کند. در این بستر تاریخی، آیینها و جشنهای باستانی ایرانزمین، همچون نوروز، یلدا و مهرگان، تنها مراسمی برای شادمانی نبودهاند، بلکه به مثابه «نهادهای اجتماعی تاریخی» عمل کرده و به صورت هوشمندانه، بازتولید ارزشهای مشترک، همبستگی اجتماعی و تعلق سرزمینی را تضمین نمودهاند.
پرسش محوری که این یادداشت در صدد پاسخگویی به آن است، این است: چگونه در عصر گسستهای فرهنگی، شکاف نسلی و تهاجم هویتزدای جهانی (جنگهای شناختی و ادراکی)، احیاء و ترویج هوشمندانه آیینهای کهن ایرانی میتواند به مثابه «سرمایه اجتماعی تاریخی» عمل کرده، به بازتولید یک هویت ملی قوی و منعطف کمک نموده، و در نهایت، بنیانهای امنیت ملی پایدار کشور ایران را در برابر تهدیدات نرم و سخت مستحکم سازد؟
مبانی نظری: پیوند سهگانه «فرهنگ-هویت-امنیت»
تحلیل نقش جشنها در امنیت ملی، مستلزم درکی عمیق از پیوستگی سه مفهوم کلیدی است:
الف) هویت ملی به مثابه سپر امنیتی (National Resilience)
بر اساس نظریههای امنیت سازهانگارانه (Constructivism)، امنیت یک حالت صرفاً عینی نیست، بلکه یک ساختار ذهنی و اجتماعی است که حول محور هویت مشترک شکل میگیرد. هویت ملی یکپارچه، نقش «سپر امنیتی» یا «تابآوری ملی » (Resilience) را ایفا میکند. هرگاه شهروندان یک کشور در قالب یک هویت مشترک، خود را بخشی از یک کلیت واحد بدانند، تمایل به مشارکت در دفاع از منافع ملی، پذیرش نظم اجتماعی و مقاومت در برابر مداخلات خارجی (نرم و سخت) افزایش مییابد. آیینهای باستانی به عنوان مخزن نمادها و اسطورههای مشترک، زمینهساز این تابآوری روانی و اجتماعی هستند.
ب) کارکردگرایی اجتماعی آیینها (Social Functionality)
از منظر جامعهشناسی کلاسیک، به ویژه دیدگاه امیل دورکیم، آیینها و مراسم جمعی دارای کارکرد حیاتی «همبستگی مکانیکی» هستند. تجمع عمومی در جشنها، باعث تکرار و بازتولید وجدان جمعی (Conscience Collective) میشود. در این فضا، فردیتها در یک تجربه احساسی مشترک حل شده و حس تعلق به گروه، تقویت میشود. این همبستگی درونی و انسجام ساختاری، به طور مستقیم بر امنیت اجتماعی و کاهش ناهنجاریها و گسستهای داخلی تأثیر میگذارد. جشنها با فراهم کردن بستری مشروع برای تخلیه انرژی اجتماعی و شادابی عمومی، به مثابه سوپاپ اطمینان عمل کرده و از انباشت نارضایتیهای منجر به ناامنی جلوگیری میکنند.
ج) سرمایه اجتماعی و اعتماد نهادی
جشنهای باستانی، به ویژه آنهایی که ریشۀ مشترک و تاریخی دارند، اعتماد اجتماعی (Social Trust) را در سطوح مختلف تقویت میکنند؛ اعتمادی که سنگبنای سرمایه اجتماعی است. این اعتماد، تسهیلکننده تعاملات مثبت اجتماعی و کاهشدهنده هزینههای نظارت در جامعه است و در نهایت، به کارآمدی و مشروعیت نهادهای ملی کمک میکند. در واقع، احیاء آیینهای کهن، نه تنها یک اقدام فرهنگی، بلکه یک سیاستگذاری راهبردی در جهت بازسازی سرمایۀ اجتماعی آسیبدیده است.
جشنهای باستانی: کارکردها و دلالتهای راهبردی
تأثیر آیینهای کهن ایرانی بر تقویت امنیت ملی، در سه جشن مهمتر به شکل ملموستری قابل تحلیل است:
الف) نوروز: مظهر وحدت سرزمینی و قدرت نرم فراملی
نوروز به عنوان کهنترین و جهانیترین جشن ایرانی، فراتر از یک تغییر تقویمی، مهمترین نهاد بازتولید هویت ملی و تمدنی ایران است.
*تقویت یکپارچگی جغرافیایی و فراملی: نوروز پیونددهنده تمام اقوام ایرانی از لر و آذری و کُرد تا بلوچ و ترکمن است و اختلافات فرهنگی جزئی را در زیر چتر یک تجربۀ مشترک قرار میدهد. از بُعد راهبردی، حوزۀ تمدنی نوروز (از آسیای میانه تا قفقاز و بالکان) به مثابه »قدرت نرم » (Soft Power ایران عمل میکند و نفوذ فرهنگی ایران را در منطقه تضمین مینماید. ترویج این جشن، یک سرمایهگذاری ژئوپلیتیک برای امنیت بلندمدت است.
*اهمیت تاریخی و حس تعلق: نوروز با گره خوردن به اسطورههای کهن و تاریخ درخشان ایران، حس »افتخار به گذشته» و »تعلق به خاک و تمدن» را در شهروندان تقویت میکند. این حس تعلق، به ویژه در نسلهای جوان در مواجهه با تخریبهای هویتساز بیرونی، به مثابه مهمترین عامل بازدارنده (Deterrence) در برابر تفرقهافکنیهای قومی و تضعیف روحیۀ ملی عمل میکند.
*نماد امید و تحول اجتماعی: نوروز، با نماد نو شدن طبیعت و تحویل سال، »امید به آینده» و » پویایی اجتماعی» را در جامعه القا میکند. از منظر روانشناسی اجتماعی، این رویداد سالانه، فرصتی برای آشتی و زدودن کینهها است و از این طریق، کاهندۀ تنشهای اجتماعی و آسیبهای روانی عمومی است که به طور غیرمستقیم، به تثبیت امنیت اجتماعی منجر میشود.
ب) شب یلدا: کانون استحکام نهاد خانواده و انتقال میراث
شب یلدا به عنوان بلندترین شب سال و جشن پیروزی نور بر تاریکی، یک آیین عمیقاً خانوادهمحور است که کارکردهای امنیتی مهمی را در حوزۀ امنیت اجتماعی ایفا میکند.
*خانوادهمحوری و امنیت اجتماعی: در شرایط کنونی که نهاد خانواده در معرض چالشهای مدرنیته و رسانههای جهانی است، یلدا یک مکانیسم سنتی قدرتمند برای بازسازی پیوندهای خانوادگی و تقویت جایگاه بزرگترها است. خانواده به عنوان نخستین و محوریترین واحد امنیت اجتماعی، با استحکام درونی خود، از فروپاشیهای اجتماعی و افزایش آسیبهایی چون اعتیاد، طلاق و انحرافات جلوگیری میکند.
*حکمتخوانی و انتقال میراث: سنت شاهنامهخوانی، حافظخوانی و قصهگویی در شب یلدا، نه تنها یک سرگرمی، بلکه یک فرآیند آموزش غیررسمی (Informal Education) است که در آن، مفاهیم اخلاقی، میهنپرستی و حکمت کهن ایرانی-اسلامی به صورت مستقیم از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. این انتقال میراث، استمرار فرهنگی را تضمین کرده و مانع گسست هویتی و نسلی میشود.
ج) مهرگان و سده: هویت محیط زیستی و امنیت منابع ملی
بسیاری از جشنهای کهن، از جمله مهرگان (پاسداشت مهر و پیمان) و جشن سده (تقدیس آتش و نور)، با عناصر طبیعت (آب، آتش، خاک) گره خوردهاند.
*امنیت زیستمحیطی: فلسفۀ این جشنها مبتنی بر احترام و پاسداشت عناصر حیاتی طبیعت است. احیاء این آیینها، به طور غیرمستقیم، ارزشهای حفاظت از محیط زیست، مصرف بهینه منابع (آب و انرژی) و جلوگیری از تخریب محیط زیست را ترویج میکند. در دورانی که بحرانهای زیستمحیطی (کمآبی، آلودگی) به تهدیدات جدی امنیت ملی غیرنظامی تبدیل شدهاند، این جشنها میتوانند بستر مناسبی برای مشارکت مردمی در حکمرانی محیط زیستی فراهم آورند.
چالشها و تهدیدات: موانع احیاء و جایگاه یابی
با وجود کارکردهای راهبردی جشنهای باستانی، احیاء مؤثر آنها با چالشهای مهمی روبرو است که در صورت عدم مدیریت، میتوانند به تضعیف امنیت فرهنگی منجر شوند:
الف) تهدید «خانگی شدن» و تقلیل کارکرد ملی
بزرگترین تهدید، انزوای جشنها و تقلیل آنها از یک آیین ملیِ پیونددهنده به یک مراسم صرفاً شخصی و خانوادگی است. این امر، کارکرد اصلی جشنها که همانا تولید همبستگی و نمایش عمومی هویت است را زایل میکند. فقدان حمایت نهادی و فضاسازی عمومی، این سرمایه عظیم ملی را به تدریج به حاشیه میراند.
ب) شکاف فرهنگی و کمرنگ شدن شادی عمومی
فقدان یک «تقویم ملی شادی» و بسترهای مشروع برای تخلیه انرژی اجتماعی، به کاهش سطح شادابی عمومی و افزایش ناهنجاریهای اجتماعی منجر میشود. این کمبود، زمینه را برای پذیرش الگوهای فرهنگی بیگانه و جشنهای وارداتی فراهم کرده و شکاف نسلی را تعمیق میبخشد؛ چالشی که در نهایت، اعتماد عمومی به نظم اجتماعی را مخدوش میسازد.
ج) تحریف و استفاده ابزاری
خطر دیگر، افراط و تفریط در برگزاری یا تحریف فلسفۀ اصیل جشنهاست. هرگونه گرایش به خرافهگرایی، عدم رعایت ملاحظات دینی-اجتماعی یا استفاده ابزاری برای مقاصد سیاسی، میتواند اعتبار و نفوذ این آیینها را در نزد بخشهای مهمی از جامعه، به ویژه بخشهای متدین، کاهش داده و فرصت همگرایی ملی را به یک عامل تفرقهزا تبدیل کند.
راهکارهای اجرایی و نتیجهگیری راهبردی
احیاء و ترویج جشنهای باستانی، نیازمند یک «رویکرد راهبردی حکمرانی فرهنگی» است که بر اساس یافتههای جامعهشناسی و امنیت ملی طراحی شود.
الف) نهادسازی شادی ملی و حمایت حکومتی هوشمندانه
ضروری است که دولت و نهادهای فرهنگی، با همکاری نهادهای مدنی و مذهبی، اقدام به تعریف یک »سند ملی هویت و شادمانی ایرانی» کنند. این سند باید بستر قانونی و اجرایی لازم برای برگزاری عمومی و باشکوه جشنهای اصیل (همچون نوروز و یلدا) را فراهم آورد، در عین حال که ملاحظات شرعی و اخلاقی جامعه به دقت رعایت شود. جشنها باید از حالت تکبعدی خارج شده و با مشارکت نخبگان، به فضایی برای گفتگو و همفکری ملی تبدیل شوند.
ب) بازنمایی آموزشی و رسانهای هوشمند
فلسفۀ عمیق این آیینها (مانند نور، عدالت، پیمان، امید) باید به صورت نظاممند در کتب درسی و رسانههای ملی گنجانده شود. رسانه ها باید به جای تقلیل جشنها به مراسم سطحی، به تولید محتوای فاخر بپردازند که پیوند ناگسستنی این جشنها با اخلاق اسلامی و هویت ایرانی را برجسته کند تا یک زبان مشترک هویتی در نسل جدید شکل گیرد.
ج) همگرایی و وحدت اقوام
باید از ظرفیتهای بومی و منطقهای در برگزاری جشنها استفاده شود. برگزاری نوروز یا مهرگان در هر منطقه با آیینهای محلیِ همان قوم، ضمن تقویت خردهفرهنگها، آنها را در یک جشن ملی بزرگتر ادغام میکند و عملاً، وحدت اقوام در ذیل هویت ملی واحد را تضمین مینماید.
ضرورت وفاق راهبردی در سطوح ارشد نظام
کلید موفقیت در استفاده از این «سرمایۀ اجتماعی تاریخی»، «وفاق و همگرایی در سطوح ارشد تصمیمگیری و اجرایی نظام» است. تا زمانی که در نگاه سطوح عالی سیاستگذاری، آیینهای کهن ملی، محل تردید، تعارض یا صرفاً یک موضوع فرهنگی حاشیهای تلقی شوند، این سرمایه عظیم، به جای تولید وحدت، به یک منبع بالقوه برای تفرقه و سوءاستفادههای سیاسی یا هویتی تبدیل خواهد شد.
*برونرفت از تقابلهای کاذب: لازم است تا در دستگاه فکری نخبگان و مسئولان، تقابل ساختگی میان «هویت ایرانی» و «هویت اسلامی» که ریشه در برخی سوءبرداشتهای تاریخی دارد، به طور کامل مرتفع شود. جشنهای اصیل ایرانی (مانند نوروز که بر عدالت، پاکیزگی و نبردهای نمادین خیر و شر تأکید دارد)، از نظر ماهوی با ارزشهای عالی اسلامی در تعارض نیستند و میتوانند به عنوان بستر مشترک، زمینهساز «وحدت هویتی» و تقویت مبانی اخلاقی جامعه شوند.
*یکپارچگی در پیام و عمل: ارکان مختلف نظام (قوه مجریه، قوه قضائیه، قوه مقننه، نهادهای فرهنگی و رسانۀ ملی) باید در خصوص جایگاه راهبردی جشنهای ملی به یک درک و سیاستگذاری واحد برسند. این امر، مانع از ارسال پیامهای متناقض به جامعه شده و اعتماد عمومی را نسبت به دغدغهمندی نظام در قبال شادی، هویت و میراث ملی تقویت میکند.
*سرمایهگذاری راهبردی بر شادی عمومی: در شرایط سخت اقتصادی و روانی کشور، شادی و نشاط مشروع عمومی، یک مولفۀ کلیدی امنیت ملی برای مقابله با افسردگی اجتماعی، انفعال و مهاجرت نخبگان است. نظام باید احیای این جشنها را نه یک هزینه، بلکه یک سرمایهگذاری استراتژیک در بخش امنیت نرم تلقی کند که هزینه حفظ ثبات سیاسی و اجتماعی کشور را به طرز چشمگیری کاهش خواهد داد.
نتیجه گیری
جشنهای باستانی ایران، یادگاران تاریخ و تمدن این سرزمین هستند. آنها صرفاً میراثی برای گرامیداشت نیستند، بلکه مکانیسمهای فعال اجتماعی برای تولید هویت، تقویت انسجام و افزایش تابآوری ملی در برابر تهدیدات نوین محسوب میشوند. در شرایط کنونی، که کشور ما با چالشهای گوناگون داخلی و خارجی مواجه است (از تحریمهای اقتصادی و حمله نظامی تا شکافهای اجتماعی و تهدیدات زیستمحیطی)، امنیت ملی نیازمند تقویت پیوندهای درونی است.
احیاء آگاهانه و راهبردی این آیینها، نه یک انتخاب سلیقه ای یا یک امر لوکس تاریخی / فرهنگی، بلکه یک ضرورت امنیتی حیاتی است. سرمایهگذاری بر این بخش از فرهنگ، در واقع یک سرمایهگذاری استراتژیک در بخش نرم امنیت ملی است که هزینه حفظ ثبات سیاسی و اجتماعی کشور را به طرز چشمگیری کاهش خواهد داد.
امنیت ملی پایدار در ایران اسلامی، جز با تکیه بر دلهای شاد، هویتهای استوار و همبستگی اجتماعی عمیق شهروندان یکپارچه حاصل نخواهد شد. احیاء هوشمندانه آیینهای باستانی، یکی از مؤثرترین و اصیلترین مسیرها برای دستیابی به این هدف راهبردی است که اجرای آن، منوط به اجماع و عزم راسخ مدیران ارشد کشور است تا این میراث عظیم تمدنی، به نفع پایداری و اقتدار ملی سازماندهی و هدایت شود.
دکتر مسعود کاظمیان (کارشناس امنیت ملی)