این احتمال هم هست با انجام توافق و عبور از این وضعیت جنگی، ایران از تلاش برای امنیت و بقاء، در مسیر حرکت جامعه به سوی توسعه پایدار، متوازن و مشارکتی قرار گیرد.
طرح بحث
در بیست وپنجم شهریور ۱۴۰۱، پس از جان باختن مهسا (١)، به تدریج شاهد یک خیزشی اعتراضی در سراسر ایران بودیم. بیش از صد روز امواج اعتراضات تداوم داشت. در این خیزش، حضور جوانان مثل جنبش سبز (١٣٨٨) فقط در شهرهای بزرگ مثل تهران نبود، یا مانند اعتراض به قیمت سوخت (در سال ۱۳۹۸) در «اطراف» شهرهای بزرگ اتفاق نیفتاد، بلکه در بیش از صد شهر ایران نمود داشت. به بیان دیگر این خیزش هم گستره جغرافیایی داشت و هم به لحاظ زمانی طولانیتر از اعتراضات قبلی بود.
اعتراضات سالهای ۹۶ و ۹۸ کمتر از ده روز طول کشید، ولی اعتراضات مهسا بیش از صد روز تداوم داشت. یکی از شعارهای غالب در این اعتراض جمعی «زن، زندگی، آزادی» بود (٢). خواستههای این اعتراضجمعی صریح نبود. مطالبه شعارها در آغاز «تحمیل نشدن سبک زندگی» رسمی حکومت و مخالفت با حجاب اجباری بود، ولی به تدریج شعارهای خیابانی به مطالبات ساختاری و ضدحکومتی تبدیل شد. بهبیاندیگر این خیزش سراسری برخلاف جنبش سبز «درون سیستم» و به دنبال «رأی من کو؟» نبود و به تدریج در «مقابل حکومت» قرار گرفت.
نویسنده در همان زمان وقوع اعتراضات مهسا به «توصیف و تبیین» این خیزش اعتراضی پرداخت و قصد تکرار آن بحثها را ندارد(٣). در این نوشته با توجه به گذشت سه سال از این رخداد اعتراضی به دنبال پاسخ به سوالات ذیل هست. بالاخره ماهیت این «اعتراض جمعی» مهسا چه بود؟ این اعتراضات چه پیامدهایی (یا چه دستاوردها و خساراتی) داشت؟ از دریچه پتانسیل اعتراضی جامعه (خصوصا پس از بازگشت تحریمهای سازمان ملل علیه ایران در آغاز مهرماه)، چه ارزیابی میتوان از آینده جامعه ایران در سال ١۴٠۴ داشت؟
اعتراض چند بعدی
خیزش اعتراضی مهسا در ابتدای ظهور، پدیدهای چند لایه بود. ابتدا موتور محرک این اعتراض جنبش زنان و جنبش جوانان بودند. این دو جنبش مدنی بیش از بیست و پنج سال در ایران سابقه داشتند. جنبشی اجتماعی و مبتنی بر پیشروی آرام که در پیگیری سبک زندگی بود. این دو جنبش در شهرهای بزرگ ایران نمود داشتند، اما جانباختن مهسا این دو جنبش را طوفندهتر و فراگیرتر کرد. خواست آزادی در انتخاب سبکزندگی، خصوصا در سبک پوشش زنان، در خیابانهای ایران بصورت علنی و اعتراضی و اما مدنی و مسالمتآمیز در شهرهای ایران در میان جوانان سراسری شد.
بخش هایی از حاکمیت از سالها قبل با تلاش برای تشکیل «دولت یکدست»، با تشکیل دولت مرحوم رئیسی به تشکیل این حکومت یکدست رسیده بود. و از سال ١۴٠٠ تلاش میکرد روند خالصسازی در امور اداری و در امور اجتماعی خصوصا با تقویت حجاب اجباری پیگیری شود. این «دولت یکدست» انتظار نداشت با جانباختن مهسا (در جریان دستگیری او از سوی نیروی انتظامی) با چنین اعتراض سراسری روبرو شود. خواست خیزش اعتراضی لغو قانون اجبار حجاب بود. تن دادن به این خواسته برای دولت یکدست و هواداران رادیکالش یک شکست هویتی بود. لذا دولت ابتدا کمی با اعتراضات مدارا کرد، ولی به خواست اعتراضات پاسخ رسمی نداد.
از این جا به بعد نیروی سیاسی سرنگونیطلبان متشکل از سلطنتطلبان و گروههای مسلح مجاهدین خلق اگر چه در ایران حضور مرئی و آشکار نداشتند، اما در رسانههای ماهوارهای مثل ایراناینترنشنال و صدای آمریکا (و کمی رقیقتر با کمک بیبیسی) تلاش کردند از فرصت اعتراضی استفاده کرده و به قول خودشان به «کانونهای شورشی» فراخوان دادند تا با ایجاد شورش جمعی، حکومت را ساقط کنند.
به بیان دیگر، تلاش کردند دو جنبش مدنی زنان و جوانان را در خیزش مهسا به جریان انقلابی و سرنگونیطلب ارتقاء دهند. پانزده روز پس از شروع اعتراضات، درگیریها میان معترضین و نیروهای امنیتی تشدید شد و حدود پانصد نفر از طرفین (چهار صد نفر از مردم و صد نفر از نیروهای امنیتی) جان خود را از دست دادند. با شدت درگیریها، جوانان معترض از انجام اعتراضات دست کشیدند، و به تدریج اعتراضات پس از صد روز آرام گرفت.
1-انقلاب ناکام
به رغم این که در رسانههای ماهوارهای، خصوصا در ماه دوم و سوم اعتراضات، به لحاظ تبلیغاتی زیاد درباره وقوع انقلاب تاکید شد، اما اعتراضات مهسا به یک انقلاب فرا نرویید. به پنج علت میتوان اشاره کرد که چرا انقلاب نشد. اول این که معمولا انقلابها در بستری رخ میدهد که حکومت مستقر «پوشالی» باشد. وقتی حکومت نتواند با نیروی امنیتی از موجودیت خود دفاع کند، آنگاه وقوع اعتراض انقلابی ممکن است راه را برای سقوط حکومت فراهم کند. در صورتی که اعتراضات ٨٨، ٩۶، ٩٨ و ١۴٠١ نشان داده که حکومت ایران پوشالی نیست، و در برابر سرنگونیطلبان ایستادگی میکند.
عامل دوم این که نه فقط جمهوری اسلامی حکومت پوشالی نیست، بلکه این حکومت در درون جامعه از یک جنبش مقاومت اسلامی (که مخالف هژمونی آمریکا، اسرائیل و نیروهای شبهمدرنیست داخلی است) حمایت میشود. در جریان همین اعتراضات صد روزه چندین تظاهرات خیابانی در حمایت از جمهوری اسلامی و مخالفت با معترضان (یعنی کسانی که در قالب اعتراضات مهسا تظاهرات خیابانی انجام میدادند) انجام دادند، به عنوان مثال تظاهرات این جنبش مقاومت در روز سیزده آبان ١۴٠١. (سیزده آبان روز تسخیر سفارت آمریکا توسط دانشجویان خط امام در سال پنجاه و هشت هست، که امام خمینی آن را انقلاب دوم پس از انقلاب پنجاه و هفت نامید.) به بیان دیگر نه فقط حکومت پوشالی نبود بلکه از سوی بخشی از مردم حمایت میشد.
عامل سوم این که انقلابها حاملان مرامی و جان برکف نیاز دارند. ایدئولوژی انقلابی، فکری است که به جوانان انگیزش عمل میدهد که در جریان عمل یا پیروز شوند یا شهید شوند. در اعتراضات مهسا چنین حاملانی وجود نداشتند. اتفاقا جوانان معترض و یا جوانان نسل زد دنبال زندگی بودند و دنبال شهید شدن نبودند. لذا وقتی از سوی رسانههای ماهوارهای مطالبات جنبش از درخواست آزادی سبک زندگی فراتر رفت و به مطالبه تغییر رژیم فرا رویید و صحنه خیابان خشونت آمیز شد، همان جوانان معترض، صحنه اعتراضات را ترک کردند. اما مقاومت مدنی زنان به صورت آرام و با عدم تمکین به پوشش اجباری ادامه داشت، و حکومت هم در عمل نادیده میگرفت.
عامل چهارم این که انقلاب رهبری و سازمان منسجم میخواهد. اعتراضات مهسا همچون سایر اعتراضات جوانان در سالهای اخیر فاقد رهبری عمودی و سازمانهای مورد اعتماد مردم برای بسیج سیاسی بود. اعتراضات مهسا مبتنی شبکههایاجتماعی و افقی و متفرق بود. سرنگونیطلبان در خارج و رسانههای ماهوارهای تلاش کردند یک شورای رهبری بنام شورای جورجتاون تشکیل دهند که در کمتر سه روز درهم پاشید و این شورا در میان کثیری از مردم ایران اعتباری نداشت.
عامل پنجم این که در صد روز اعتراض مهسا، جمعیت خاکستری، یعنی مردم عادی و حتی پدر و مادران جوانان به این اعتراضات نپیوستند. و اعتراضات مهسا به تجمع بزرگ مردم منتج نشد. اعتراضات در طول صد روز بیشتر در اندازههای کوچک زیر صد نفر و زیر هزار نفر بود، لذا قدرت اجتماعی شکل نگرفت که بتواند حکومت را تغییر بدهد.
در برابر استدلال فوق که اشاره میکند که بنا به پنج علت اعتراض مهسا به یک انقلاب فرانرویید، همان موقع تحلیلگرانی در خارج از کشور بودند که میگفتند که درست است که اعتراضات مهسا به انقلاب منجر نشد. اما تأکید کردند که انقلاب در آینده رخ خواهد داد. و این اعتراض صد روزه یک صفحه یا اپیزود از کتاب انقلاب جدید و در راه ایران است و اپیزودهای بعدی بعدا رخ خواهد داد.
البته اکنون پس از گذشت سه سال هنوز انقلابی فرانروییده است. و سرنگونیطلبان همچنان منتظرند. و پس از حمله اسرائیل در بیست و سوم خرداد ١۴٠۴ به خاک ایران و بازگشت تحریمهای سازمان ملل این سرنگونیطلبان به وقوع سرنگونی امیدوارتر شدهاند و حتی منتظر تجاوز بعدی اسرائیل هستند و رسما از تجاوز اسرائیل دفاع میکنند (۴).
2-انقلاب نشد، اما جنبش مهسا «انقلابی» بود
صاحبنظرانی بودند، مثل «آصف بیات»، که قبول داشتند یک انقلاب کلاسیک در ایران رخ نداده، و در ایران شرایط انقلابی هم نیست، اما معتقد بودند جنبش اعتراضی مهسا فقط یک جنبش اجتماعی نبود بلکه «یک جنبش انقلابی» و مطالباتش بیرون ساختار حکومت بود. و این نیرو همچنان در جامعه وجود دارد تا سایر شرایط انقلاب فراهم شود. یعنی حکومت ضعیف شود و جنبش انقلابی، رهبری مورد اعتماد را پیدا کند. البته این انقلاب دیگر یک انقلاب کلاسیک نیست بلکه یک انقلاب آرام و خشونتپرهیز هست.
با این همه سه سال است که از اعتراضات میگذرد و هنوز انقلاب آرامی صورت نگرفته است. همچنان افراد و نیروهایی هستند که از تغییرات ساختاری دفاع میکنند. مسیری را برای این تغییرات به مردم نشان دادند مثل طرح سه گام مهندس میرحسین موسوی (۵). طبق این طرح قرار بود در کشور رفراندوم برگزار شود و از مردم راجع به قبول نظام موجود سوال شود و اگر مردم نظام را نخواستند یک مجلس منتخب موسسان قانون اساسی تشکیل شود و قانون اساسی جدید نوشته شود و در گام سوم این قانون اساسی جدید در یک رفراندوم به رای مردم گذاشته شود. از این طرح سه گام، نیز سه سال میگذرد و هنوز نیروی اجتماعی که بتواند از اجرای این سه گام دفاع کند شکل نگرفته است.
دستاوردها
این خیزش اعتراضی، که ابعاد ملی و بینالمللی گرفت، فراتر از اعتراض به حجاب اجباری، مطالباتی چون آزادی، عدالت و برابری جنسیتی را مطرح کرد. شعار «زن، زندگی، آزادی» به نماد این جنبش تبدیل شد. دستاوردهای این جنبش، تضعیف اعمال پوشش اجباری و تغییر رفتار اجتماعی بود. پس از وقوع این جنبش، تعداد بیشتری از زنان در شهرهایی مانند تهران، شیراز و اصفهان بدون روسری در اماکن عمومی ظاهر شدند(۶).
این حرکت اعتراضی مقاومت مدنی علیه پوشش اجباری را تقویت کرد و اجرای این قانون در بخشهایی از مناطق کشور عملاً متوقف شد. لایحه «عفاف و حجاب» نیز به دلیل فشار اجتماعی به تعویق افتاد. بر اساس نظرسنجیهای ایسپا در سه سال گذشته، حدود ۵۰–۷۳٪ مردم ایران با پوشش اجباری مخالفاند و تنها کمتر از ۱۰–۲۰٪ از اجبار به پوشش از سوی حکومت حمایت میکنند. در مقابل، ۵۱–۷۸٪ از پوشش اختیاری یا عدم تنبیه حمایت میکنند. این دادهها حاکی از حرکت جامعه به سمت انتخاب بیشتر «فردی» است.
وقتی در سال ١۴٠٠ «دولت یکدست» مرحوم رئیسی تشکیل شد. بخش های قدرتمدی در کشور فکر میکردند جوانان و دانشجویان دیگر رام شدهاندریال اما در این صد روز روشن شد جمعیتی بیش از دو میلیون نفر، عمدتاً جوانان دهه هشتاد و هفتاد، در سراسر کشور در این اعتراضات شرکت کردند. دانشجویان دانشگاهها با تعطیلی کلاسها و شعارهایی مانند «ما همه مهسا هستیم»، بین خودشان همبستگی کمسابقهای نشان دادند. این اعتراض جمعی در آگاهی سیاسی ایران، بهویژه در زمینه حقوق زنان و اقلیتها مانند کردها و بلوچها موثر بود. به تعبیری این اعتراض جمعی، فضای مجازی را هم در سطح ملی و هم جهانی با میلیونها توئیت و هشتک تحت تاثیر قرار داد.
با این همه این حرکت اعتراضی برخلاف خواسته سرنگونیطلبان منجر به ظهور پدیده انقلاب و تغییر حکومت نشد و حتی حکومت راضی نشد که پوشش اختیاری را به قانون تبدیل کند، اما در عمل به پوشش اختیاری تن داد و هم اکنون تکثری از نحوه پوشش در شهرهای ایران قابل رویت است. و این مهمترین دستاورد این اعتراض جمعی تاکنون بوده است.
خسارات
اعتراضات صدروزه با درگیریهای متعددی مواجه شد و خسارات انسانی، اقتصادی به جا گذاشت. دستکم بیش از پانصد نفر جان باختند که چهار صد نفر از جوانان و صد نفر از نیروهای امنیتی بودند. بیش از بیست هزار نفر بازداشت شدند. حوادثی مانند «جمعه خونین زاهدان» که البته علت محلی داشت (٧) و تیراندازی در سنندج نمونههای این خشونت هستند. چندین نفر اعدام شدند. آتشسوزی در کلانتری، بانکها و خودروهای دولتی خسارات مالی به بار آورد که رسانههای حکومتی آن را «میلیاردی» توصیف کردند. قطع سراسری اینترنت برای کنترل اعتراضات رخ داد، دادوستد الکترونیک را مختل کرد.
بازداشت تعداد زیادی زندانی از جمله زنان ، فضای ترس را در جامعه گسترش داد. گفته میشود که این فضای ترس باعث افزایش افسردگی و مهاجرت نخبگان شد. حکومت با تبلیغات گسترده، معترضان را به «تروریسم» یا «فریبخوردگی» متهم کرد و با قطع اینترنت، کنترل خود را موقتاً بازسازی کرد. اعتراضات باعث شد آمریکا، اتحادیه اروپا و کانادا تحریمهایی علیه مقامات ایرانی، از جمله گشت ارشاد، اعمال کنند. سازمان ملل کمیتهای برای تحقیق درباره مرگ مهسا و سرکوب معترضان تشکیل داد و تأیید کرد که نیروهای امنیتی مسئول «خشونت سیستماتیک» هستند.
آینده اعتراضی جامعه ایران تا پایان ١۴٠۴
هم اکنون سه سال از اعتراضات مهسا میگذرد، و البته همچنان ناترازیها و نارضایتیها در جامعه هست. هم اکنون نیز سه ماه از توقف موقت جنگ تجاوزکارانهای که اسرائیل به خاک ایران میگذرد و جامعه ایران در «وضعیت جنگی» است. بدین معنا که آتش بس فعلی موقتی است و توقف جنگ در افکار عمومی تثبیت نشده و بازار ایران، خصوصا با بازگشت تحریمها، همچنان نگران است. لذا یک سوال مهم این بوده و هست که اگر از پنجره پتانسیل اعتراضی به جامعه ایران نگاه کنیم این جامعه به کدام سو میرود؟ پاسخ این است که چون جامعه، حکومت و نظام بینالمللی پدیدههای سیال و پویایی هستند، ما قادر به پیش بینی دقیق آینده نیستیم. اما در قالب روندهایی که در جامعه هست از چهار حالت یا وضعیت میتوان تا پایان سال ١۴٠۴ صحبت کرد، در واقع حدس زد:
١-وضعیت ادامه وضع موجود
بدین معنا که جامعه همچنان ناراضی است، اما اتفاق مهمی در بهبود وضع معیشتی مردم و در سیاست خارجی در جهت توافق با آمریکا رخ نمیدهد و وضعیت توقف موقتی جنگ هم ادامه پیدا میکند. به بیان دیگر، وضعیتی که در سه ماه بعد از جنگ دوازده روزه شاهدش بودیم، تا آخر سال ۱۴۰۴ ادامه پیدا میکند. چه بسا بع خاطر تداوم و تشدید تحریمها، باز کالاها گرانتر شود. به نظر میرسد احتمال وقوع این حالت کم نیست.
٢-وضعیت وقوع انقلاب کلاسیک
گفته میشود چون تحریمها تشدید میشود. دولت در ارائه خدمات پایه (مثل دارو، آب، برق، گاز و غیره) ناتوانتر میشود. دیگر این که اسرائیل دست از سر جمهوری اسلامی و ایران برنمیدارد و باز به ایران حمله میکند. لذا این وضعیت حکومت را ضعیف میکند و با تشدید نارضایتیها مردم در ایران، شورشهای اعتراضی رخ میدهد و جامعه شاهد بروز انقلاب خواهد شد.
به نظر میرسد این وضعیت احتمال وقوعش کم است. حتی اگر جنگ بشود احتمال دارد جمهوری اسلامی از کشور دفاع بکند و دیگر این که شرایط جنگی، مجددا ممکن است حرکت مردمی دفاع از میهن را نیز تقویت کند. حداقل جنبش مقاومت اسلامی در ایران در زمانی که اسرائیل به ایران حمله کند پویاتر میشود.
٣-وضعیت وقوع انقلاب آرام
گفته میشود کسی دنبال انقلاب کلاسیک و خشونتآمیز نیست، اما چون حکومت با بحرانهای ساختاری روبرو است، و با تشدید تحریمها این بحرانها بیشتر میشود و از طرفی چون حکومت قادر به انجام اصلاحات نیست. لذا با تشدید تحریمها و ناترازیها و فشارهای بینالمللی زمینه برای «اعتراضات آرام» علیه حکومت فراهم شده و از دل این اعتراضات «رهبری سیاسی» به قصد انجام رفراندوم نظام سیاسی و تغییر قانون اساسی نیز شکل میگیرد.
احتمال وقوع این وضعیت نیز زیاد نیست. زیرا معمولا در شرایطی امکان رفراندوم تغییر یا بازنگری قانون اساسی فراهم میشود که میان حکومت و نیروهای جامعه مدنی امکان توافقی باشد؛ درست مثل بازنگری در قانون اساسی در سال ۶٧ که با توافق و بدون درگیری انجام شد. لذا خیلی بعید است که در شرایطی که کشور در «شرایط جنگی» است حکومت نسبت به تغییر قانون اساسی توافق داشته باشد.
۴-وضعیت «عبور از پیچ جنگی»
در این وضعیت گفته میشود، نارضایتیها هست و پیامدهای تحریمها هم جدی است. اما در ماههای پیش رو احتمال دارد حاکمیت از سه کار را دریغ نکند؛
اول این که نظام اداره کشور تلاش کند توان خود را در دفاع از کشور و در تأمین خدمات پایه تقویت کند (کمبودها مربوط به برق، گاز و ...کمتر کند).
دوم این که حکومت باز تلاش کند با اقداماتی شکافهای میان حکومت و جامعه را کمتر کند؛ خصوصا با اقداماتی مثل لغو فیلترینگ، یا با تغییراتی در سیاستهای صداسیما. سوم این که حکومت دیپلماسی خود را چندجانبهتر، متوازنتر، فعالتر و ابتکاریتر کند. و بتواند پس از برجام به یک توافق عزتمندانه هستهای با آمریکا، برسد یا همکاریهای عمیقتری با چین، روسیه، ترکیه و عربستان داشته باشد. روشن هست در شرایط جنگی کنونی جمهوری اسلامی به دنبال «ماجراجویی نظامی» نیست و دنبال دفاع از کشور است و دنبال «تسلیم» به دولت ترامپ هم نیست؛ اما جمهوری اسلامی از توافق عزتمندانه دفاع میکند.
به نظر میرسد احتمال وقوع این وضعیت کمتر از وضعیت اول یا ادامه وضع موجود نیست. این احتمال هم هست با انجام توافق و عبور از این وضعیت جنگی، ایران از تلاش برای امنیت و بقاء، در مسیر حرکت جامعه به سوی توسعه پایدار، متوازن و مشارکتی قرار گیرد.
پینوشتها
۱-مهسا امینی، دختر بیست و یک ساله (متولد ۳۰ شهریور ۱۳۷۹ و فوت ۲۵ شهریور ۱۴۰۱) اهل شهر سقز در استان کردستان بود. او به همراه خانواده برای دیدار فامیل و یک سفر تفریحی به تهران میآید و قصد بازدید از پارک طالقانی را داشته است. در ایستگاه متروی این پارک، مهسا بخاطر نحوه پوشیدن لباسش توسط گشت ارشاد نیروی انتظامی دستگیر شده و به مقر گشت ارشاد هدایت میشود و بفاصله چند ساعت از حال میرود و پس از چند روز در بیمارستان (گفته میشود بخاطر شکستگی جمجمه و خونریزی مغزی) جان میدهد. بعد از این جانباختن مظلومانه، کثیری از ایرانیان سوگوار و معترض شده و به تدریج خیابانهای شهرهای ایران شاهد اعتراضات خیابانی میشود. این خیزشهای اعتراضی (که بعدا به خیزش اعتراضی مهسا معروف شد) حدودا از بیست و پنجم شهریور ۱۴۰۱ شروع شد و حداقل به مدت صد روز ادامه داشت.
۲-در این اعتراض صد روزه شعار «زن، زندگی و آزادی» شعار اصلی بود. ولی روشن هست که در تظاهرات شعارهای متنوع دیگری مثل شعارهای ذیل داده شدند. مثل «میکشم، میکشم، هر آنکه خواهرم کشت» ؛ «بهش نگین اعتراض، اسمش شده انقلاب»؛ «کرد و بلوچ برادرند، ...»؛ «هیز تویی هرزه تویی، زن آزاده منم»؛ «مرگ بر دیکتاتور»،
٣-نگاه کنید به مقاله «خیزش اعتراضی مهسا در پاییز ١۴٠١» قابل دسترس در کانال @hamidrezajalaeipour.
۴-پس از وقوع جنگ دوازده روزه نیروهای سلطنتطلب (هوادران پسر شاه یا پیرکودک) و گروهای مسلح مثل فرقه رجوی و گروه کومله رسما از تجاوز اسرائیل به ایران دفاع میکردند و تلویزیون اسرائیلی «ایراناینترنشنال» صدا و تصویر این سرنگونیطلبان را پخش میکرد.
۵-بیانیه «سه گام» میرحسین موسوی (نخست وزیر زمان امام که پانزده سال هست که در حصر هست) که در آن پیشنهاد برنامهای سهمرحلهای برای گذار دموکراتیک شامل برگزاری رفراندوم برای تدوین قانون اساسی جدید، همهپرسی و تشکیل مجلس مؤسسان مطرح شده، در هفت بهمن هزار و چهار صد و یک صادر شد. این بیانیه حدود چهار ماه پس از آغاز اعتراضات مهسا امینی و در اوج جنبش خیزش سراسری منتشر شد و به عنوان پاسخی به ناکارآمدی نظام و نیاز به تغییرات بنیادین توصیف شد. متن کامل این بیانیه در کانال تلگرامی «کلمه» منتشر شد.
۶-از میزان دختران و زنانی که پس از اعتراضات مهسا عمدتا در شهرهای بزرگ روسری از سر برداشتند، آمار رسمی نداریم. به صورت تخمینی میتوان گفت در شهرهای بزرگ ایران حدود بیست تا ده در صد زنان و دختران بدون روسری در خیابانها و مترو ظاهر شده و میشوند. اما در رستورانها، کنسرتها و سینماها این تعداد بیشتر میشود و به بیش از چهل در صد هم میرسد.
۷-در هشت مهر ماه هزار و چهارصد و یک پس از نماز جمعه اهل سنت زاهدان و به موازات اعتراضات مهسا به عمل فرمانده انتظامی چابهار در مورد دختری بلوچ، مردم معترض به کلانتری زاهدان حمله کردند و نیروهای انتظامی با تیراندازی مستقیم واکنش نشان دادند. و گفته میشود بیش از صد نفر کشته شدند. این رویداد به «جمعه خونین زاهدان» معروف شد و هر جمعه تا یک سال اعتراضات ادامه داشت. تعرض به دختر بلوچ قبل از جاناباختن مهسا در بیست و پنجم شهریور در زاهدان بلوچستان رخ داد، و اعتراضات بیشتر رنگ محلی داشت. بعدها در دولت پزشکیان و در ۱۴۰۴ شکایات صاحبان دم پیگیری شد و عاملان مورد تعقیب قضایی قرار گرفتند، و تا حدودی اعتراضات زاهدان آرام گرفت.