پایگاه خبری جماران: در قرن بیست و یکم، ظهور فناوریهای نوین ارتباطی و رسانهای، به نوعی درصدد بازتعریف ساختارهای سنتی قدرت و هویت است و عرصهای نوین برای مبارزههای فرهنگی و سیاسی گشوده است. این تحولات، تحت عنوان «جنگ نرم هوشمند»، مرزهای واقعیت و روایت، امر حقیقی و امر ساختگی، استقلال فکری و وابستگی ذهنی را به گونهای پیچیده و نامرئی درهم میتند و به میدان نبردی بیصدا و پرتنش تبدیل میکنند.
در چنین شرایطی، بازخوانی آموزههای امام خمینی(ره) به مثابه مکتبی راهبردی، نه تنها فرصتی برای فهم بهتر این پدیدهها، بلکه ضرورتی راهگشا برای طراحی راهکارهای مقاومت و زیست مستقل فرهنگی-سیاسی محسوب میشود.
در همین رابطه گفت و گویی با دکتر حمید شاهآبادی، پژوهشگر رسانه و فرهنگ، انجام شده تا نسبت میان رسانه و تحولات عظیم آن، هویت و اندیشه امام را در عصر پیچیده جنگ نرم هوشمند بازخوانی شود. در قرن حاضر، فناوریهای نوین رسانهای، ساختارهای سنتی قدرت و هویت را متحول کرده و جنگ نرم هوشمند، نبردی پیچیده و نامرئی میان واقعیت و روایت پدید آورده است. بازخوانی آموزههای امام خمینی به عنوان مکتبی راهبردی، فرصتی حیاتی برای فهم این پدیدهها و طراحی راهکارهای مقاومت فرهنگی و زیست مستقل است. این مصاحبه نقش رسانهها را در تثبیت و صدور هویت ایرانی-اسلامی در چنین فضایی تبیین میکند.
زیست مستقل؛ راهبرد امام برای مقابله با تهاجم روایتها
جناب دکتر شاه آبادی! شما در سالهای اخیر بهطور خاص دغدغهی رسانه، تحولات آن و مدیریت هوشمند رسانهها بر اساس مبانی اندیشهای انقلاب اسلامی مشخصا بینشهای امام خمینی (ره) را داشتهاید و روی این مسأله پژوهش کردهاید. در سال ۲۰۲۵، با این حجم زیاد از تحولات در فضای رسانهای و فرهنگی، اساساً چه ضرورتی برای بازخوانی اندیشههای امام در این حوزه میبینید؟
ضرورت همیشه خودش را برای ما در بطن موقعیتها اشکار میکند. ما امروز در جهانی زندگی میکنیم که مرزهای واقعیت و مجاز، حقیقت و ناحقیقت، و دانایی و داده در هم آمیختهاند. هوش مصنوعی، پلتفرمها، الگوریتمهای شخصیسازیشده، ذهنها را سمت و سو میدهند؛ بیآنکه ما متوجه باشیم. در این شرایط، اندیشه امام خمینی (ره) نه صرفا یک میراث، بلکه یک مکتب راهبردی برای تحقق آرمان «زیست مستقل» در عصر سلطه است. منظور ما از زیست مستقل ، در اینجا زیستی مستقل از تسلط و سلطه فرهنگ غربی است . به عبارت دیگر ، اینگونه زیست را در اندیشه امام، باید زیست توحیدی بنامیم. بازخوانی آن، یعنی بازفهم روش مقاومت در زمانهای که «تهاجم»، دیگر با تفنگ نیست، بلکه با روایت، تصویر، و حتی سکوت هدایت میشود.
سلطه فرهنگی، پیشدرآمد سلطه سیاسی و اقتصادی
شما به «زیست مستقل» اشاره کردید. امام خمینی چه نسبتی میان فرهنگ و استقلال قائل بودند؟ آیا از دل این نسبت در اندیشهی امام میتوان امروز راهبردی برای حل این مسئله یافت؟
دقیقاً نکته همینجاست. امام فرهنگ را سنگر اول استقلال میدانستند. در بیاناتشان تصریح دارند که اگر فرهنگ اصلاح شود، کشور اصلاح میشود، و اگر به فساد کشیده شود، همهچیز از دست میرود. ایشان معتقد بودند سلطه فرهنگی، پیشدرآمد سلطه سیاسی و اقتصادی است. بهبیان دیگر، اگر یک ملت در ذهن و زبان و ذائقه شکست بخورد، دیگر نیازی به اشغال نظامی ندارد، همانطور که در دوران پهلوی، تجلی صریح این بینش امام را میتوانیم ببینیم. امروز این سخن امام در قالب جنگ شناختی، نبرد روایتها، و استعمار ذهنها تحقق یافته است.
خب، اگر همین بینش امام را به جهان امروز بیاوریم، چه مصداقهایی از «تهاجم فرهنگی» را در ساختار رسانهای معاصر میبینید؟
تهاجم فرهنگی امروز چهرهای هوشمند و نامرئی دارد. دیگر با بمباران مستقیم فرهنگی روبهرو نیستیم؛ بلکه آنچه ما را هدف گرفته است زیستجهان جایگزین است. سریالهای پلتفرمی، بازیهای رایانهای با لایههای ایدئولوژیک پنهان، الگوریتمهای هدایتگر، مدلهای رفتاری عادیسازی شده در رسانههای اجتماعی مانند تیکتاک و اینستاگرام... اینها «زندگی مطلوب» را بازتعریف میکنند. هدف، فقط سرگرمی نیست؛ شکلدهی به هویت، ذائقه و جهانبینی است. این همان چیزی است که امام از آن با تعبیر «استعمار فکری» یا «وابستگی ذهنی» یاد میکردند.
زیستجهان جایگزین؛ ابزارهای نوین تهاجم فرهنگی
در این شرایط، اگر امام امروز در میان ما بودند، چه راهی برای مقابله پیشنهاد میکردند؟ صرف تقابل و فیلترینگ کارساز است؟
بیتردید نه. اگرچه برخی از این اقدامات، در برخی موقعیت ها ، شرط لازم هستند اما شرط کافی نیستند. تاریخ انقلاب هم موید این است که امام اساساً اهل رویکردهای منفعلانه برای حل بحرانها نبودند. اگر بخواهم نامی برای راه امام برگزینم، آن «تهاجم معکوس» است؛ یعنی آگاهیبخشی، روایتگری، و حضور فعال در میدان. اگر امروز در میان ما بودند،همان هدایتگری که امروزه مقام معظم رهبری میکنند را می کردند و تأکید میکردند که باید زبان نو را شناخت، ابزارهای نو را بهکار گرفت، و مفاهیم عمیق را با بیانی خلاق بازتولید کرد. امام یک عبارت کلیدی دارند: «ما باید فرهنگ را به استقلال بکشانیم». این یعنی رسانه باید ابزار بیداری باشد، نه سرگرمی.
سه بحران جدی در رسانههای معاصر
امروز به نظر میرسد بسیاری از رسانههای فعال، نهتنها نتوانستهاند این بیداری مذکور در فرمایش شما را رقم بزنند، بلکه خود گرفتار بحران شدهاند. شما چه چالشهایی را در رسانههای داخلی میبینید؟
ما با سه چالش جدی مواجهایم:
- چالش اعتماد: رسانه بایستی تلاش کند به جایگاهی در میان عموم مردم دست یابد و چنان معتمد آنان باشد که روایت رسانههای ملی مرجع اصلی در جنگ روایتها باشد. برای بازسازی اعتماد، رسانهها باید شفافیت، صداقت و پاسخگویی را در اولویت قرار دهند. همچنین، استفاده از منابع معتبر و مستقل برای تحلیل و ارائه اطلاعات، همراه با تعامل مستقیم با مخاطبان از طریق پلتفرمهای دیجیتال (مانند شبکههای اجتماعی)، میتواند به کاهش وابستگی به رسانههای خارجی کمک کند.
- چالش زبان و فرم: رسانهها باید به سمت تولید محتوای بصری، پویا و متناسب با ذائقه نسل جدید حرکت کنند. استفاده از فرمتهای چندرسانهای (ویدئوهای کوتاه، اینفوگرافیک، پادکست) و زبان سادهتر و صمیمیتر میتواند جذابیت را افزایش دهد. ورود فعال و موثر به پلتفرمهای پرکاربر جهانی (مثل تیکتاک یا یوتیوب) و ترکیب آن با محتوای بومی، راهی برای جلب توجه نسل جوان است.
- چالش روایت هویتی: برای ارائه روایت هویتی منسجم، باید داستانسرایی را تقویت کرد. این کار نیازمند تولید محتوایی است که هویت ایرانی-اسلامی را نه بهصورت شعاری، بلکه از طریق داستانهای واقعی، بواسطهی قهرمانان ملموس (شهدای عظیم الشأن انقلاب قرمانان ملی مثل حاج قاسم) و ارزشهای مشترک انسانی (مثل عدالت، همبستگی و مقاومت) به تصویر بکشد. همکاری با هنرمندان، نویسندگان و فیلمسازان خلاق برای خلق روایتهای مدرن و جذاب ضروری است.
بنده جای یک پلتفرم رسانهای مبتنی بر فناوری های نوین که ترکیبی از محتوای تعاملی، بصری و داستانمحور باشد و با بهره مندی حداکثری از هوش مصنوعی، بر پاسخگویی به نیازهای نسل جدید و بازنمایی هویت ایرانی-اسلامی به شکلی مدرن و غیرمستقیم متمرکز باشد را خالی می بینم. همچنین، آموزش روزنامهنگاران و تولیدکنندگان محتوا برای استفاده از ابزارهای نوین و درک بهتر مخاطب امروزی حیاتی است.
صدور انقلاب با صداقت، عمل و قدرت روایت
با این وضعیت، آینده رسانه انقلاب چگونه باید باشد؟ از نگاه امام، گامهای اصلاح چیست؟
امام به ما آموختند که انقلاب باید صادر شود، اما نه با شعار، بلکه با صداقت، عمل و قدرت روایت. امروز این یعنی:
- رسانهها باید ارزش محور، مردممحور و جوانمحور شوند، نه مقلد محتوای غربی:
رسانهی ارزش محور یعنی رسانهای که بتواند اصل ایدههای اخلاقی و ارزشهای دینی و انقلابی را بهنحو شایسته و کیفی در میان اعضای جامعه جا بیاندازد. رسانه مردممحور یعنی رسانهای که دغدغههای واقعی زندگی مردم، آرزوها، مشکلات و مطالبات آنها را منعکس کند. جوانمحور یعنی رسانهای که زبان و سلایق نسل جوان را درک کند و آنها را در روایتها و محتوا دخیل کند. این نوع رسانهها اعتماد بیشتری جلب میکنند و تاثیرگذاری بالاتری دارند، بهخصوص در صدور انقلاب که نیاز به ارتباط موثر و واقعی با نسلهای جدید و مخاطبان جهانی است.
- محتوا باید عمیق، زیباییشناسانه و رقابتی باشد؛ یعنی تمرکز بر روایت خوب، نه صرفا پیام خوب: پیام خوب فقط به معنای انتقال اطلاعات یا ترویج شعاری ارزشها نیست؛ بلکه آنچه امروز مهمتر از هر مسئلهای است نحوه ارائه آن پیام است. روایت خوب یعنی داستانی که شنونده را درگیر کند، احساسات و عقل را به حرکت درآورد و در نهایت تاثیرگذار باشد. محتوای عمیق یعنی فراتر از سطحینگری و پرداختن به مسائل ریشهای، فلسفی یا اجتماعی که اساس انقلاب و ارزشهای آن را نشان دهد. زیباشناسی محتوا (شامل زبان، تصویر، موسیقی، طراحی و…) به جذابیت و تاثیرگذاری آن کمک میکند. رقابتی بودن محتوا میز بهمعنای توانایی مقابله با انبوه پیامهای مختلف جهانی که از فرهنگها و ایدئولوژیهای متفاوت منتشر میشوند و جذب مخاطب به روایت انقلاب را تضمین میکند.
- ما باید از ابزارهای جهان مدرن استفاده کنیم، ولی هویت خودمان را در این ابزارها شخصیسازی کنیم: در عصر فناوریهای نوین، رسانههای مدرن مثل شبکههای اجتماعی، ویدیوهای کوتاه، پادکست و غیره، ابزارهای بسیار قدرتمندی برای انتقال پیام و روایتاند. نادیده گرفتن این ابزارها یعنی از دست دادن بخشی عظیمی از مخاطبان و اثرگذاری جهانی. اما در عین بهرهگیری از این ابزارها، حفظ هویت فرهنگی، دینی و انقلابی بسیار مهم است. یعنی روایت ما نباید در قالب و زبان بیگانه و فرهنگی خارجی حل شود؛ بلکه باید در بستر هویت اصیل خود، پیام انقلاب و ارزشهای دین را منتقل کند. این امر باعث میشود صدور انقلاب، صدور فرهنگی اصیل و تأثیرگذار باشد، نه تقلید یا نسخهای کپی شده.
- صدور انقلاب یعنی صدور انسان تراز اسلام، با روایت جذاب، قابل فهم و جهانی: انسان تراز اسلام یعنی انسانی که بر اساس ارزشها و آموزههای اسلامی رشد کرده و توانسته خود را به معیارهای عدالت، اخلاق، علم و معنویت برساند. صدور انقلاب یعنی انتقال این الگو و سبک زندگی به سایر جوامع، اما نه به صورت شعاری و صوری، بلکه به شکل یک داستان زندگی واقعی و قابل لمس. روایت باید جذاب باشد تا مخاطب خارجی نیز جذب شود، قابل فهم باشد تا پیچیدگیهای فرهنگ و دین به زبان ساده منتقل شود، و جهانی باشد تا بتواند فراتر از مرزهای جغرافیایی و فرهنگی، پیام انقلاب را به دنیا برساند.
در نهایت، این یعنی تبدیل انقلاب به یک جریان زنده، انسانی و فرهنگی که به همه دنیا الهام ببخشد.
رسانههای حقیقتگو؛ کلید صدور انقلاب به زبان روایت عمیق و تأثیرگذار
و در پایان، اگر بخواهید یک جمله کلیدی برای آینده رسانه انقلاب بگویید، چه میگویید؟
برای ارائهی یک پاسخ خوب، باید این پرسش را مطرح کنیم و از خودمان صادقانه بپرسیم که آیا رسانه های ما، صدای حقیقت هستند یا پژواک هیاهویی که در جهان جاری است؟
در جهانی که تصویر جای متن را گرفته و روایتها واقعیت را میبلعند، رسانه دیگر ابزار نیست؛ میدان است. و در این میدان، بیطرفی به معنای عقبنشینی است. اگر رسانههای ما نخواهند یا نتوانند صدای حقیقت باشند، ناگزیر پژواک هیاهو خواهند شد. رجعت به اندیشه امام خمینی(ره) در این حوزه، نه یک نوستالژی سیاسی، بلکه ضرورتی برای بازیابی قدرت روایت انقلاب در جهان امروز است؛ روایتی که باید صادقانه، هوشمندانه و جهانفهم باشد.
این نگاه، رسانه را به عنصری استراتژیک تبدیل میکند که باید با صداقت، شجاعت و هویت محکم از آن دفاع کنیم. خالی گذاشتن این سنگر، به معنای واگذاری میدان به روایتهای بیهویت، سطحی و صرفاً جذاب است که ممکن است در جذب مخاطب موفق باشند اما فاقد عمق و اصالت فرهنگی و انقلابیاند.
بنابراین، بازگشت به آموزههای امام یعنی تقویت رسانههایی که حقیقت را نه فقط به زبان پیام بلکه به زبان روایت عمیق و تأثیرگذار منتقل کنند؛ رسانههایی که مخاطب را درگیر کنند، هویتمند باشند و با قدرت روایت، انقلاب اسلامی و ارزش های آن را به جهانیان معرفی کنند. در این مسیر، رسانهها نه صرفاً ابزار، بلکه میدان اصلی نبرد فرهنگیاند که باید با تمام توان از آن پاسداری کرد.