در سال 1976 (1354) سازمان مرکزی اطلاعات جاسوسی آمریکا (سیا) در کتابی به تحلیل وضعیت کلی ایران دست می‌زند تا ضمن سنجش اِعمال سیاست‌های جدید دولت آمریکا، افق آینده را برای تغییرات خواسته یا ناخواسته روشن کند.

در دو قسمت قبلی با استفاده از اسناد سفارت آمریکا هدف از برنامه های دولت آمریکا را بیان کردیم. در این قسمت بخشی از گزارش سازمان «سیا» از وضعیت ایران را ارائه می دهیم.

ایجاد طبقۀ جدید

در سال 1976 (1354) سازمان مرکزی اطلاعات جاسوسی آمریکا (سیا) در کتابی به تحلیل وضعیت کلی ایران دست می‌زند تا ضمن سنجش اِعمال سیاست‌های جدید دولت آمریکا، افق آینده را برای تغییرات خواسته یا ناخواسته روشن کند. در بخشی از این گزارش تحلیلی نخست دربارۀ ظهور یک طبقۀ جدید که می‌توانست امید آینده آمریکا باشد- و محصول تغییراتی بود که توسط آمریکا بر جامعۀ ایران تحمیل شده یود- سحن رفته است. چنانکه احتمالا می‌دانیم در اروپای قرون وسطی طبقه جدیدی طی چند قرن شکل گرفت که موسوم به بورژوازی شد. این طبقه چون جریان واسطی برای رفتن از دورۀ فئودالیسم به دورۀ سرمایه داری تجاری و  صنعتی محسوب می‌شود لذا «طبقۀ متوسط»  نامیده شد. ظهور و سپس تسلط چنین طبقه‌ای فرهنگی غیردینی را با خود به همراه آورد. به همین جهت سازمان سیا نیز به سیاست آمریکا در ایران برای ایجاد یک طبقۀ جدید لیبرال بورژوا (طبقۀ متوسط)  اشاره می‌کند تا جای مرجعیت اجتماعی را در توده‌های مردم بگیرد و الگوئی برای زندگی غیردینی باشد. در بخشی از این گزارش چنین آمده بود:  «طبقۀ جدیدی که بالقوه میتواند با طبقات سنتی رقابت کند در حال شکل گرفتن است. این طبقه تحصیلات تخصصی دارند و طبقۀ متوسط اداری هستند. اعضای آن روابط سنتی را نفی میکنند و بر تحصیلات مدرن تکیه دارند. اینان تجربیات وسیع غیرسنتی دارند و اکثراً اسلام را به عنوان راهنمای زندگی نمی‌پذیرند. این طبقه شامل همه نوع متخصص می‌باشد: دکتر، وکیل، استاد، نویسنده، هنرمند، و شاعرانی که اغلب سخنگوی آنها هستند؛ اکثراً افرادی از تیپ خودشان از مخالفین شاه می‌دانند و به عنوان پیشتازان یک نیروی مدرن و دموکراتیک که جامعۀ ایرانی را متحول خواهد ساخت و سنت قدیم را کنار خواهد زد، می‌دانند. هنوز مشخص نیست که این گروه به عنوان گروه منسجمی رشد کنند». (اسناد لانه جاسوس- جلد 7- از ص 14).

نظر جامعه روحانیت

در ادامه گزارش مذکور ضمن تأکید بر اینکه گروه‌های تروریستی تهدیدی واقعی برای رژیم و برنامه‌هایش نیستند، دربارۀ دیدگاه کلی روحانیون نسبت به رژیم حاکم بر ایران هم اینگونه نظر خوشبینانه‌ای داده شده بود: «روحانیت احتمالا خواستار منتفی شدن سلطنت نمیشود، بلکه خوشحال خواهد شد که شاه کنونی برود. برای آنها یک دولت غیرمذهبی به همان اندازۀ شاه خطرناک می‌باشد. رهبران روحانی بیشتر به نظر می‌رسد که بر این عقیده باشند که شاه کنونی مثل پدرش چنین تشخیص داده که اسلام را در ایران نابود کند». سپس نظر کلی روحانیون چنین منعکس شده بود: «پایه های فلسفی و دینی مخالفت روحانیت با رژیم اگر در همین محدوده قرار گیرد برای دولت بی‌ضرر است، اما در حال حاضر از نظر پایۀ علمی خودش به چند ارزشیابی واقعی تفسیر می‌شود: الف- شاه در حال تأسیس یک جامعۀ غیرمذهبی است و بنابراین اسلام را نابود می‌کند. ب- در این مورد او از جانب ایالات متحده و صهیونیست‌ها که هر دو خواستار نابودی اسلام هستند حمایت می‌شود. ج- به علاوه او (شاه) به وسیلۀ بهائی‌ها احاطه شده که مرکز بزرگ بهائیت در اسرائیل و آمریکا قرار دارد، به این بدگمانی (روحانیت) اضافه می‌کند». (همان- ص 38). این سازمان سپس روحانیون را به چهار دسته تقسیم میکند: سنتی، مدرن، خاموش و خشن. در ادامه به این نکته می‌رسد که: «تمایل ضد خارجی ایرانی‌ها همیشه مثل آتشی زیر خاکستر بوده است. اگرچه این موضوع توسط احساس میهمان‌نوازی پوشانده شده است، ولی همواره برانگیختن احساسات ضد خارجی مردم کار آسانی بوده و هر موقع که چنین حادثه ای اتفاق اقتاده جنبۀ مذهبی داشته است».

فساد و تورم گسترده

منشی دوم سفارت هم در گزارشی به سفیر به مواردی از اطلاعاتی که لازم است به دست آید و بر لزوم آینده‌نگری دربارۀ وضعیت ایران هشدار می‌دهد. وی ضمن اینکه می‌نویسد دوستان ایرانی‌اش همگی تحصیل کردۀ غرب هستند و لذا بیشتر با «انگاره‌های غربی رویارو بوده‌اند» (و همین موجب نداشتن تحلیلی درست از دیدگاه های عمومی شده)، این نکته را گوشزد می‌کند که وقتی با دیگران در روابط با ایران سؤال می‌کند «آیا منافع و تعهد در روابط با ایران به‌طور صحیحی سنجیده شده‌اند؟ اغلب به‌طور عجیبی جواب شنیده‌ام که ایران در حالی که مخاطرۀ قابل ملاحظه‌ای برای خودش وجود دارد، برای آمریکا کمک‌های فراوان و امکانات وسیعی برای کارهای جاسوسی و اطلاعاتی فراهم کرده است»! وی سپس می‌افزاید «به صورتی مبهم می‌دانم که ایران به ایالات متحده اجازه داده است که از طریق ایران استراق سمع از کشورهای همسایه بکند و اینکه ارتباط کاری نزدیکی بین ساواک و سیا وجود دارد. این برای من کافی نیست که دربارۀ اندازه و مخاطره برای ایران و ارزش واقعی فعالیت‌های مربوطه نتیجه‌گیری کنم. با کمبود اطلاعات بیشتر شک طبیعی و حرفه‌ای من نمود بیشتری می‌یابد». این کارشناس در ادامه دغدغۀ خود را چنین بیان می‌کند: «این نقطه نظرها منتهی به این می‌شود که سعی کنم روش حکومتی شاه را بفهمم تا در پرتو آن بتوانم حدس صائبی دربارۀ اینکه احتمالا چه بر سر او و حکومتش خواهد آمد داشته باشم». وی- به عنوان یک کارشناس آمریکائی مسئول- با بیانی دقیق و در عین حال پیچیده- هشدارهای لازم را به سفیر جدید می‌دهد. او برخلاف ظاهر پیشرفت‌ها، از فساد گسترده‌ای که ممکن است انفجاری را به دنبال داشته باشد سخن می‌گوید، اما ظاهراً این هشدارها نادیده گرفته می‌شود و حتی ممکن است ریچارد هلمز این نامه را نخوانده باشد. وی در ادامه ضمن بیان اینکه شاه بعد از قضیه مصدق تصمیم گرفت که در عین سلطنت حکومت هم بکند و ضمن بیان خصوصیات ایرانیان، بر این نکته تأکید می‌کند که: «ناظران ایرانی و خارجی هر دو بر سر این مطلب توافق دارند که نیازمندی‌ها و عملیات تجاری و اقتصاد رشدیابندۀ ایران ظرفیت ادارۀ سیستم سیاسی شاه را بسیار سنگین می‌نماید. یک نشانۀ این مطلب اهمیت و رشد عظیم فساد در دولت ایران است... فساد به‌طور انفجار آمیزی رشد کرده است و من معتقدم که فساد و تورم که تا حدودی به هم ارتباط دارند روشن‌ترین علل بی‌ثباتی در ایران هستند».

در ادامه گزارش‌گر سفارت چنین می‌نویسد: «بنابراین به‌طور خلاصه سیستم سیاسی شاه به او وسیله‌ای داده است که توسط آن ثباتی بیست ساله، قدرت ملی‌ای در حال رشد و بالاتر از همه رشد ثابت و عظیم اقتصادی را به دست آورد. هزینۀ فوری استفاده از از این سیستم این است که اولا شهرت و اعتبار بخشیدن به صفات منفی در زندگی شخصی ایرانی است که ایرانیان خود از آن به اندازۀ اثرات لاینفک آن به علت موانعی که در راه رسیدن به رشد ملی و مدرنیزه کردن ایجاد می‌کند، متنفر هستند. هزینۀ بزرگتر و پرداوم‌تر استحکام بخشیدن به شکل مدیریتی است که اگر عوض نشود به‌طور مهلکی رژیم را به خاطر علتی بدتر از انتقادی که یک ایدئولوژی می‌تواند بر پیکر آن وارد آورد، تضعیف خواهد کرد. دیده خواهد شد که رژیم ظرفیت [این] دستاورد را نخواهد داشت و از نیل به اهداف خویش عاجر خواهد ماند. این خطر آشکاری برای منافع ما در ایران می‌باشد. خواه به‌تدریج خواه ناگهانی، همانطور که در بالا توصیف شد، تغییر اقتصادی به تغییر سیاسی منجر خواهد شد. این تغییر می‌تواند تا مرگ شاه به تأخیر افتد که در این صورت احتمالا یک دورۀ طولانی بی‌نظمی و بی‌قانونی در بین طبقۀ متوسط ایران که از قبول سیستم شاه خودداری کرده و سعی می‌کند روی یک سیستم جدید کار کند، به وجود بیاید...». (اسناد- ج 8- از ص 64 تا 72).

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.