گفتگوی اختصاصی پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

در گفت و گو با جماران و به مناسبت سالگرد بازگشت آزادگان؛

یکی از آزادگان دفاع مقدس: در نامه‌ها می‌نوشتیم به پدر بزرگ «روح‌الله» سلام برسانید؛ منافقین این را به عراقی‌ها گزارش کردند و ارتباط قطع شد/ در روزهای اسارت بزرگترین مصیبتی که به ما وارد شد، رحلت امام خمینی بود

جعفر رستار، یکی از آزادگان دفاع مقدس، به جماران گفت: طبیعتا باید شاکر باشیم از اینکه ما جمهوری اسلامی تشکیل داده ایم؛ اگرچه فاصله زیادی با حکومت اسلامی مورد نظر ما داریم و ان شاء الله با ظهور امام زمان(عج) محقق خواهد شد. یعنی به برکت مجاهدت های امام، علما و مجاهدین جمهوری اسلامی محقق شده ولی ما باید بتوانیم عدالت اجتماعی را اجرا کنیم و تبعیض ها را از بین ببریم و زمینه را فراهم کنیم تا جمهوری اسلامی زمینه ساز حکومت جهانی امام زمان(عج) شود.

پایگاه خبری جماران: در آستانه سالگرد بازگشت آزادگان سرافراز دفاع مقدس به میهن اسلامی با یکی از آزادگانی که 26 مرداد ماه سال 69 به کشور بازگشته گفت و گویی داشتیم و خاطرات جالبی از ارادت آزادگان به امام خمینی(س) داشت و در تشریح خیانت منافین به آزادگان گفت: عرض ارادت آزادگان به  امام از طریق نامه هایی با موضوع «به پدر بزرگ روح الله سلام برسانید» تا اعلام جنگ مسلحانه منافقین با نظام اسلامی و بیعت آنها با صدام ادامه پیدا کرد. وقتی که نامه های اسرا به دست منافقین افتاد آنها عراقی ها را نسبت به دلیل اینکه آزادگان می گویند «به پدر بزرگ روح الله سلام برسانید» توجیه کردند. بعد از آن عراقی ها این ارتباط را قطع می کردند.

مشروح گفت و گوی خبرنگار جماران با جعفر رستار را در ادامه می خوانید:

 

شما چند وقت اسیر بودید؟

من تقریبا 9 سال و هشت ماه اسیر بودم. دی ماه سال 59 در عملیات نصر(هویزه) اسیر شدم.

 

 اکثر آزادگان نام سومی که برای خود بیان می کردند «روح الله» بود

 

مهمترین خاطره ای که از دوران اسارت دارید را برای ما بفرمایید. نحوه عرض ارادت اسیران ایرانی داخل عراق به امام خمینی(س) چه طور بود؟

در کشورهای عربی وقتی که می خواهند کسی را مورد خطاب قرار دهند به نام خود فرد و به دنبال آن پدر و پدر بزرگ صدا می زنند. به دلیل اینکه برادران آزاده علاقه خاصی به امام داشتند، اکثر آزادگان نام سومی که برای خود بیان می کردند «روح الله» بود. یعنی به طور مثال اگر نام من جعفر و پدرم محمود بود، جعفر محمود روح الله می گفتم. در اردوگاه «موصل یک» که ما بودیم بیشتر آزادگان نامشان به این صورت ثبت شده بود. وقتی فرمانده اردوگاه عوض شد، فرمانده جدید دید که اکثر اسرا اسامی سومشان به روح الله ختم می شود. یک روز که برای حضور و غیاب اسامی را به داخل اردوگاه آورد، چند سطری از اسامی را که خواند به دلیل تکثر نام روح الله با عصبانیت دلیل این کار را پرسید و دیگر ادامه نداد.

در نامه ها نیز برای اینکه ارادتمان را به امام نشان دهیم می نوشتیم که به پدر بزرگ روح الله سلام برسانید و بگویید که برای سلامتی و طول عمر ایشان دعا می کنیم و درخواست می کردیم که ایشان هم برای ما دعا کنند که بتوانیم سربلند از این آزمایش بزرگ بیرون بیاییم. این نوع عرض ارادت آزادگان به ساحت امام تا اعلام جنگ مسلحانه منافقین با نظام اسلامی و بیعت آنها با صدام ادامه پیدا کرد. وقتی که نامه های اسرا به دست منافقین افتاد آنها عراقی ها را نسبت به دلیل اینکه آزادگان می گویند «به پدر بزرگ روح الله سلام برسانید» توجیه کردند. بعد از آن عراقی ها این ارتباط را قطع می کردند.

 

چه طور به شما اعلام کردند که قرار است تبادل اسرا اتفاق بیفتد و آزادگان به وطن برگردند؟

ما منتظر بودیم که با فتح و ظفر رزمندگان آزاد شویم، اما تقدیر بر این واقع شده بود که حضرت امام قطعنامه 598 را قبول بفرمایند. بعد از آن ما منتظر بودیم که طبق بند سوم قطعنامه تبادل اسرا اتفاق بیفتد. خاویر دکوئیار دبیرکل وقت سازمان ملل اجرای قطعنامه 598 را پیگیری می کردند و آقای ولایتی از طرف ایران مسئول این کار بودند و دائم کمیسیون و نشست داشتند. ولی عملیات مرصاد و بعد ارتحال حضرت امام پیش آمد.

 

در روزهای اسارت بزرگترین مصیبتی که به ما وارد شد، رحلت امام خمینی(س) بود

 

 در طی روزهای اسارت بزرگ ترین مصیبتی که به ما وارد شد، رحلت امام خمینی(س) بود که صحنه بسیار مصیبت باری را در اردوگاه به وجود آورد. با رحلت امام برای اولین بار بدون هیچ دخالتی از عراقی ها دوستان آزاده ما توانستند مراسمی را برگزار کنند. این کار فضا را بسیار ملکوتی و الهی کرده بود. تا آن موقع عراقی ها حتی اجازه عزاداری ماه محرم را به سختی می دادند ولی بعد از رحلت امام کاری با اسرا نداشتند.

بعد از رحلت امام در موارد مختلفی به اسرا اعلام کردند که آماده تعویض باشید. حتی در چندین مورد بعضی از اردوگاه ها را آماده باش دادند ولی از آنجایی که هنوز بند 3 قطعنامه اجرایی نشده بود، هنوز این امر اتفاق نیفتاده بود. ولی حدود یک سال و نیم بعد از قبول قطعنامه، گفتند شما آماده باشید که یک سری از اسرای ایرانی را دارند آزاد می کنند و تعدادی هم از اردوگاه «موصل یک» قرار است که تبادل شوند.

این کار توسط عراقی ها آنقدر بی برنامه انجام شد که روزی که آمدند دوستان همسنگر ما اصلا آمادگی نداشتند. یعنی ناگهانی اعلام کردند از آسایشگاه بیرون بیایید و می خواهیم آمار بگیریم. خیلی از دوستان ما حتی وسایل شخصی خودشان را هم نتوانستند بردارند ولی بعضی ها که متوجه شده بودند توانستند یک سری وسایل شخصی را بردارند و به عنوان یادگار بیاورند. اتوبوس ها را به  پشت اردوگاه اسرا آوردند و داخل هر اتوبوس حدود 40 نفر را سوار و به طرف مرز حرکت کردند.

بعد از بازگشت به ایران ما برای قرنطینه حدود 3 روز به باختران رفتیم و آنجا استقبال گرمی از اسرا شد و در مسیر تا فرودگاه کرمانشاه ما را مورد محبت و استقبال خوب قرار دادند. تلقی خود ما این بود که چون ابتدای جنگ اسیر شده ایم مردم به ما می گویند هیچ کاری نکرده اید ولی مردم با گذشت ما همه اینها را اغماض کردند و ما را به عنوان قهرمانان جنگ تحمیلی و دفاع مقدس به آغوش کشیدند و صحنه های بسیار زیبایی را شاهد بودیم که اصلا قابل گفتن نیست.

 

اگر خاطره ای از دیدار با خانواده پس از حدود 10 سال اسارت دارید برای ما بفرمایید.

در فرودگاه ساری اکثر خانواده از جمله پدر و مادرم بودند. پدر مرحومم مینی بوسی داشت که همه اقوام را سوار کرده و به استقبال آورده بود. وقتی که می خواستم به آغوش پدرم بروم، مادرم را دیدم که از طرف دیگر ماشین پیاده شد. من سریع به آغوش مادرم رفتم و پدرم مقداری ناراحت شد. پس از آن پدر، خواهران و برادرانم را به آغوش کشیدم.

وقتی من وارد خانواده شدم به دلیل کمبود تغذیه در دوران اسارت وزن زیادی کم کرده و ضعیف شده بودم. البته با استقبال گرمی که مردم کردند توان من مضاعف شد و توانستم که در مجالس شرکت کنم. مادر مرحومه ام وقتی که شرایط من را دید که خیلی ضعیف هستم، هر روز غذای مقوی می پخت و می گفت بخور تا تقویت شوی و بتوانی به سخنرانی بروی و یا دیگران را مشایعت کنی. محبت های خانواده و دوستان و استقبال گرمی که از ما کردند باعث تقویت روحیه و توان جسمی و روحی من و دوستان و همرزمانم شد که بتوانیم برخی از خاطرات روزهای اسارت را انتقال دهیم تا به عنوان سند مقاومت، گذشت و ایثار آزادگان ثبت شود.

 

فقدان امام بسیار تلخ بود

 

چه حسی داشتید از اینکه چند ماه قبل از آزادی اسیران، حضرت امام رحلت کرده بودند؟

فقدان امام بسیار تلخ بود ولی درعین حال با توجه به اینکه شخص دیگری از ذریه فاطمه زهرا(س) به عنوان ولی ما معرفی شده بود، باعث شد پرچم انقلاب و نظام پایدار بماند و خدا را شکر این کشتی طوفان زده به ساحل نجات برسد. دیدار خوبی با مقام معظم رهبری داشتیم که باعث دلگرمی و تقویت روحی ما بود و راهنمایی ایشان در همان ابتدای ورود ما برای ما آویزه گوش شد تا بتوانیم در مسیر حفظ آرمان ها و ارزش ها کوشا و خادم کسانی باشیم که منتظر ما بودند و ما مدیون همه خوبی های آنها هستیم.

 

در طول این سال ها چه قدر توانسته ایم در حفظ  ارزش هایی که به آنها اشاره کردید موفق باشیم و به آرمان ها دست پیدا کنیم؟

 طبیعتا باید شاکر باشیم از اینکه ما جمهوری اسلامی تشکیل داده ایم؛ اگرچه فاصله زیادی  با حکومت اسلامی مورد نظر ما داریم و ان شاء الله با ظهور امام زمان(عج) محقق خواهد شد. یعنی به برکت مجاهدت های امام، علما و مجاهدین جمهوری اسلامی محقق شده ولی ما باید بتوانیم عدالت اجتماعی را اجرا کنیم و تبعیض ها را از بین ببریم و زمینه را فراهم کنیم تا جمهوری اسلامی زمینه ساز حکومت جهانی امام زمان(عج) شود.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.