یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت/

نگهبان اعتدال سیاسی

سید احمد از نوجوانی و جوانی، با الفبای فعالیت های سیاسی و شخصیت‌های مبارز آشنا شد؛ و تصمیم‌ گیرنده اصلی کانون مبارزه بیت امام [بعنوان مرکز ثقل فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم پهلوی] در قم در دوران تبعید امام به شمار می‌رفت. با ورود به سلک روحانیت ورود جدی او به عرصه سیاست نیز آغاز شد. حضور در حلقه درس پدر، برادر و استادان حوزه علمیه قم موجب شد تا جایگاه خاصی در جامعه پیدا کند.

پایگاه خبری جماران: زندگی و مبارزات سید احمد خمینی در قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از دیدگاه مختلف قابل بررسی و تحلیل است؛ اما مهمترین نقش ایشان در کنار مسئولیت حفظ امنیت و سلامت جان امام، همراهی با امام بعنوان "امینِ پاکدست" در همه دوران است. در باره یادگار امام و نقش ایشان در کنار امام سخن بسیار گفته شد؛ اما آنچه در این نوشتار مورد توجه قرار خواهد گرفت، شیوه مواجهه ایشان با گروههای سیاسی موافق، منتقد و مخالف نظام است. بدیهی است قبل از پرداختن به موضوع باید شرحی مختصر از سیر تکامل اندیشه یادگار امام ارائه شده و سپس مختصری از دیدگاههای ایشان در باره موضوع از نظر می گذرد: 

*سیر تکامل اندیشه سیاسی یادگار امام

سید احمد از نوجوانی و جوانی، با الفبای فعالیت های سیاسی و شخصیت‌های مبارز آشنا شد؛ و تصمیم‌ گیرنده اصلی کانون مبارزه بیت امام [بعنوان مرکز ثقل فعالیت‌های سیاسی علیه رژیم پهلوی] در قم در دوران تبعید امام به شمار می‌رفت. با ورود به سلک روحانیت ورود جدی او به عرصه سیاست نیز آغاز شد. حضور در حلقه درس پدر، برادر و استادان حوزه علمیه قم موجب شد تا جایگاه خاصی در جامعه پیدا کند و در کنار شخصیت‌هایی مانند آیت‌الله سید مرتضی پسندیده که فردی سیاسی محسوب می شده و از دانش سیاسی بالایی برخوردار بودند، و... مشعل مبارزه را در قم روشن نگه داشت و ایجاد جریان بی‌واسطه و مطمئن میان انقلابیون و مردم از هوش سرشار او حکایت داشت. پس از شهادت برادرش، مسئولیت اداره بیت امام در نجف و برقراری ارتباط با داخل و خارج کشور و سپس همراهی با امام حدود چهار ماه در دهکده نوفل‌لوشاتو باعث تقویت و شناخت بیشتر او از جریانهای سیاسی و افراد و گروههای مدعی در سپهر سیاسی ایران شد. سید احمد در بسیاری از رویدادهای سال‌های اول پیروزی انقلاب اسلامی نقش مؤثری داشت و رابطی امین و بیطرف بین امام و مسئولان محسوب می شد. برای درک بهتر ارتباط با گروههای سیاسی باید گفت که وی در اواخر تیر 1356 همراه همسر و فرزندش[سیدحسن] راهی لبنان شد، تا از بیروت به عراق سفر کند. پس از ورود به بیروت و اقامت در منزل امام موسی صدر، مقدمات ملاقات با شخصیت‌های سیاسی مبارز لبنان برای او فراهم شد. در همین ایام سید احمد به همراه برادر بزرگ خود راهی سفر حج شد. پس از بازگشت در صور با مصطفی چمران دیدار کرد و در نزد او آموزش نظامی دید.  به گفته صادق طباطبایی، سید احمد در ایام اقامت در سوریه و لبنان اغلب روزها را با مبارزان ایرانی و لبنانی می‌گذراند و جلسات متعددی با آنان داشت؛ از جمله این افراد جلال‌الدین فارسی بود. پس از چند روز، سید احمد همراه خانواده راهی نجف شد و به امام پیوست. در لبنان با امام موسی صدر، در باره مسائل منطقه و وضعیت شیعیان و مبارزه با طاغوت گفتگو و برای شهید چمران و عناصر مبارز دیگر پیگیری اهداف نهضت امام خمینی را تشریح کرد و مدتی نیز در پایگاه نظامی شهید چمران آموزش نظامی دید. سفرهای متعدد و گاه طولانی مدت احمد آقا به لبنان با هدف دیدار با اعضای خاندان صدر در اوج جنبش‌های چریکی گروههای مقاومت علیه اسرائیل بود، و فرصتی مناسب برای آموزش ابتدایی فعالیت مسلحانه و شناخت بیشتر گروههای مبارز را فراهم می کرد. در ادامه مختصری از دیدگاههای مرحوم سید احمدآقا در باره گروههای سیاسی موافق، منتقد و مخالف نظام از نظر می گذرد:

* سلطنت‌طلب ها

در جریان مبارزه امام با طاغوت روحانیت، مردم، بازار، دانشگاه و تمامى اقشار به این مبارزه پیوستند. امام زندانى شدند و مورد اهانت قرار گرفتند؛ اما همۀ این مسائل، مجد اسلام را زنده کرد و‌ انقلاب به پیروزى رسید؛ ولى ضد انقلاب به‌هیچ‌وجه از پاى ننشست. هر روز براى جمهورى اسلامى مسأله‌اى ایجاد کرد و مسئولان را تحت فشار گذاشت. منافقین، لیبرالها، سلطنت‌طلب ها و گروههاى چپ به جنگ انقلاب آمدند. مسئولان را به شهادت رساندند؛ مسلم هر کدام از این وقایع در کشور دیگرى روى مى‌داد، کافى بود که آن نظام را از بین ببرد. انفجار حزب جمهورى و انفجار نخست‌وزیرى کافى بود که در کشور دیگرى باشد و آن را نابود کند. دشمن به کمک همین گروهک ها هرگز در حل مشکلات سیاسى و اقتصادى به ما کمک نخواهد کرد مگر اینکه ما از آرمانهاى اسلامى و انقلابى خود دست برداریم.

* لیبرال ها

امام از لیبرالهای خون دل بسیار خورد. آنها در قبل انقلاب دورِ امام، و بعد از انقلاب دور یاران امام را گرفته و حکومت را در دست گرفتند و امام خون‌دلى که از دست اینها در همان مدت کوتاهى که حکومت را داشتند، خورد، از دست کسى نخورد. این لیبرالها نوکران امریکا بودند، همانهایى بودند که آمدند نجف و پاریس و به امام گفتند بدون ارتش و امریکا در ایران نمى‌شود کارى کرد؛ این دو را باید حفظ کرد. امام گفتند ارتش را باید حفظ کرد، رؤساى ارتش، خائن هستند باید کنار بروند؛ اما تمام دعواى ما بر سر امریکاست، ما امریکا را از کشور بیرون مى‌کنیم. آنها امریکایى‌هایى بودند که براى مدت کمى حکومت را گرفتند و نزدیک بود تمام زحمات را از بین ببرند.

* منافقین

خون‌دل دیگرى که امام بعد از انقلاب خورد، از دست منافقین بودند. ترورها، انفجارها، انفجار نخست‌وزیرى و شهادت ریاست ‌جمهورى و نخست‌وزیر، انفجار حزب، و به شهادت رساندن یاران امام، از طرف منافقین بود. اینها وقتى دیدند که نمى‌توانند به مقاصد خودشان برسند، فکر کردند بهترین راه، برداشتن موانع از جلوى راهشان است. مانع آنها دوستان و یاران امام بودند. دست به کودتا زدند؛ کودتاى نوژه توسط ارتشی هاى خائنى [به کمک برخی روحانیونِ ضد امام] که در رأس بودند و آنهایى که هنوز سر در آخور غرب و شاه داشتند، توسط همین گروهک ها انجام شد. گروههاى چپ، فداییان خلق، اکثریت ـ اقلیت مائوئیستها ـ  اینها کسانى بودند که فقط بلد بودند شعار بدهند و مردم را از انقلاب جدا کنند. آنها دست به ترور و انفجار زدند، آنها هم به مردم و اسلام و انقلاب کم خیانت نکردند.

* خلق مسلمان

خلق مسلمانی ها، آنهایی که در مقابل حزب جمهورى اسلامى، خلق مسلمان را درست کردند و با انشقاق در بین مسلمانها مى‌خواستند ضربه بزنند که اگر امام به‌موقع و با قاطعیت این مسأله را حل نکرده بود، ما در آینده مسائل بیشمارى داشتیم؛ چرا که آنها هم عده‌اى بودند که به ظاهر مذهبى بودند. لیبرالهاى بعد از خلع از حکومت ـ که آنها هم به منافقین پیوستند ـ آنها هم به سایر گروهها پیوستند و در انقلابِ ما ایستادند. سلطنت‌طلب ها و ریشه‌هاى سلطنت‌طلب ها، اینها هم عده‌اى بودند که در مقابل انقلاب ایستادند. «امتى» ها گروه «جامایى» ها همانهایى که بین منافقین و لیبرال ها از حیث اعتقاد و سیاست حرکت مى‌کردند، شدت منافقین را نداشتند، یک پله از آنها پایین‌تر بودند، به سستى لیبرال ها هم نبودند، یک پله از آنها بالاتر بودند، چه از نظر اعتقاد و چه از نظر سیاست، اینها هم جلوى امام و انقلاب ایستادند و مانع رسیدن انقلاب بعد از پیروزى به تمامى هدفها شدند.

* روحانیون

روحانیون سه دسته هستند: دسته‌اى مبارز که زمان شاه مبارزه کرده‌اند، زندان رفته‌اند، تبعید شده‌اند، شکنجه دیده‌اند. متعهد و آگاه و مسئولند. و دستۀ دیگرمخالف هر جریان تازه‌اى هستند، از باب اینکه هر جریان جدیدى زندگى آنها را به هم مى‌زند دوست دارند آهسته بیایند و آهسته بروند. خداى ناکرده تعدادى از اینها وابسته هستند که بسیار کمند. تعداد زیادى هم مخالف شاه و ظلم و ستم هستند، ولى عقیده‌شان بوده است که نمى‌شود کارى کرد. امروز بحمداللّه‌ تمام اینها و دستۀ اول با امام و انقلاب پیوند ناگسستنى دارند. همه خوبند به غیر از دسته سوم که ان‌شاءاللّه‌ خدا آنها را اصلاح کند و در صورتى که قابل اصلاح نیستند امید است مدرسین محترم حوزه علمیه آنها را تصفیه و مردم آنها را از جامعه طرد کنند و فعلاً مشغول این کار هم شده‌اند.

* موافقان را از صحنه خارج نکنیم

اگر فردی یا افرادی در اجتماع نظام و رهبری را حقیقتاً قبول داشته باشند و بخواهند فعالیت سیاسی کنند و تشکیلات رسمی با اینها مخالف باشد و انگ مخالف نظام و رهبری بخورند این درست نیست. کسانی که به نظام و رهبری ایمان دارند و مثلاً مدیریت دانشگاه یا فلان سازمان را قبول ندارند به صلاح انقلاب و نظام نیست که با انگ مخالف رهبری آنها را از صحنه خارج کنیم.

*نگاه برابر و فرا گروهی در ارائه خدمات

اگر قرار است امتیازی به افراد داده شود باید در صدر، ادله صلاحیت و تقوای آنها در نظر باشد. مسئولین نظام به خصوص روحانیت باید موافق و مخالف جریانهای سیاسی را با یک دیده بنگرند. اصلاً دیدگاه مسئولین باید در ورای مسائل گروهی و شخصی قرار داشته باشد. مسئولین و روحانیون کارگزار نظام باید کاملاً اطرافیان خود را بشناسند. اگر یک مرجع، یک مدرس و یا یک روحانی وابسته به حکومت، مجذوب اطرافیان خود شود، به نحوی که از شناخت واقعیتهای جاری و ملموس جامعه غافل گردد آن شخص روحانی یا مقام مسئول دیگر خودش نیست، بلکه شخصی از خود بیگانه است که به دور از واقعیتها، حرف اطرافیان را تکرار می‌کند.

*به عقاید همه دیدگاهها باید احترام گذاشت

احترام به عقاید و دیدگاههای گوناگون، ضامن سلامت و رشد فرهنگ انقلاب است. شخصیتهای سیاسی و روحانی هرگز نباید خود را عقل کل بدانند. همۀ ما کم و بیش ممکن است دچار اشتباه شویم. باید با صراحت به اشتباهات اعتراف کنیم تا اعتماد مردم از ما سلب نشود. یکی از گرفتاریها این است که نمی‌توانند نظرهای مخالف خود را تحمل کنند. این شیوۀ عمل منجر به دیکتاتوری می‌شود و با فرهنگ انقلاب و اصول بنیادین نظام اسلامی ما مغایرت دارد.

* آرامش‌طلب و عافیت طلب ها از ما نیستند

در جریان قیام روحانیت علیه لایحۀ انجمنهای ایالتی و ولایتی و همچنین رفراندوم  عناصر صاحب‌نام و قشری‌نگر فراوانی در حوزه‌ها وجود داشتند که قادر به درک قیام نبوده و به انحای مختلف کارشکنی می‌کردند. اینها طیف وسیعی را تشکیل می‌دادند از مخالفین فلسفه و عرفان و مقدس‌مآبهایی که سیاست را دون شأن روحانی می‌دانستند، گرفته تا انجمن حجتیه‌ای ها و ولایتی ها هر یک به گونه‌ای در جلسات خصوصی و عمومی اهداف نهضت را زیر سؤال می‌بردند و باید بر این جمع اضافه کنیم آرامش‌طلب هایی که مرجعیت و زعامت دینی را در دستبوسی و رساله‌نویسی و اخذ وجوهات خلاصه می‌کردند و قیام امام را عامل برهم زدن وضع مطلوب خود می‌دانستند و همچنین کسانی که رسماً یا پشت پرده با رژیم شاه زد و بند داشتند.

*رمز پیشرفت، بیان آزادانه دیدگاههاست

مخالفان ما باید بتوانند به راحتی دیدگاهی موافق یا مخالف را مطرح کنند و این رمز پیشرفت و موفقیت نظام اسلامی است.

*لیبرال ها با اسلامیت نظام در تعارض بودند

اصل اسلامیت نظام و سیاست نه شرقی و نه غربی از اصول بنیادین انقلاب اسلامی است. مخالفت حضرت امام با لیبرالها به خاطر آن بود که آنها به اصل اسلامیت نظام به‌عنوان اولویت ثانوی توجه داشتند. برای آنان ملیگرایی در اولویت بود. امام به کشور و تمامیت ارضی آن علاقۀ فراوانی داشتند. بعد از فتح خرمشهر به حدی نسبت به ملیت و تمامیت ارضی جدی بودند که بر روی اسم اروند رود تأکید ‌کردند. مخالفت حضرت امام با لیبرال ها از آنجا ناشی شد که ایشان منافع اسلامی را بر اصل ملی گرایی ترجیح می‌دادند حال آنکه لیبرال ها منافع ملی را بر اصل اسلامیت نظام ترجیح می‌دادند. امام در انتخاب بین منافع ملی و اسلامی طرف منافع اسلامی را می‌گرفتند. همان‌گونه که در قضیۀ سلمان رشدی مرتد، امام بدون در نظر گرفتن منافع ملی، حکم خدا و شریعت مقدس اسلام را در مورد او بیان کردند.

* دانشجویان پیرو خط امام

در قضیۀ تسخیر لانۀ جاسوسی امریکا دانشجویان عزیز بر روی نقطۀ حساس انگشت گذاشتند. مرکز جاسوسی امریکایی‌ها که تحت پوشش سفارتخانه اداره می‌شد، علاوه بر اینکه با تمامی گروههای ضد انقلاب داخلی ارتباط داشت و آنها را در جهت براندازی نظام نوپای اسلامی سازماندهی می‌کرد، یکی از مراکز عمدۀ توطئه علیه مسلمانان منطقه محسوب می‌شد، گرفتند. لذا حضرت امام عمل قهرمانانۀ دانشجویان در تسخیر لانۀ جاسوسی را مورد تأیید و تقدیر قرار دادند و آن را «انقلاب دوم» خواندند.

* تندروها و محافظه کارها

ما باید در مسیر شناخت خویشتن خویش مصمم باشیم و از جریانهای تندرو یا سدکنندۀ موجود در جامعه نهراسیم. در ادوار مختلف تاریخ اسلام، گروههای تندرو و محافظه کاروجود داشته‌اند، این گروهها امروز هم در جامعۀ ما تبلور عینی دارند و همواره سیاستهای فرهنگی نظام و انقلاب را به انحای مختلف زیر سؤال می‌برند. امروز واقعیت ملموس جامعه و نظام به‌گونه‌ای است که حرکت ما به هر شکلی باشد مورد انتقاد این دو تیپ قرار می‌گیرد. گروههای چپ تندرو و یا پیرو فرهنگ غرب که اصلاً دین را به عنوان محرک جامعۀ ما قبول ندارند تا برسد به هنر و فرهنگ اسلامی، ما را متهم به ارتجاع می‌کنند. در مقابل، عده‌ای ما را به تندروی و فاصله گرفتن از هدفهای شرعی و اسلامی نظام متهم می‌کنند. نظام و انقلاب اسلامی صرفاً به خاطر داشتن درد دین اینگونه مورد حمله قرار می‌گیرد. ما می‌خواهیم در زمینه‌های موسیقی، فیلم، نقاشی و سایر هنرها براساس اندیشه‌های پویای فقهی امام، احکام دین را به عرصه عمل وارد سازیم و همواره در این مسیر واقعیتهای زمان و مکان را فراموش نکنیم.

*گروه های سیاسی ذی نفوذ در دفتر مراجع

حضرت آیت‌اللّه‌ منتظرى! قبل از انقلاب همه غیر از امام از منافقین دفاع مى‌کردیم (دفاع از بازرگان و باند ایشان که مسأله‌اى نبود). نامه شما و آقاى طالقانى و آقاى مطهرى در دفاع از منافقین به حضرت امام و پشتیبانى تمامى دست اندرکاران مبارزه از آنان، چیزى نیست که مخفى باشد. در سفرى که قصد داشتم نجف خدمت امام برسم با یکى از دوستان ملاقات کردم. ایشان به من گفت: به امام بگویید تأیید از «مجاهدین» را هرچه سریعتر انجام دهند که دیر مى شود و عقب مى‌مانیم. خدمت امام مطلب را عرض کردم. امام فرمودند: آقایان منتظرى و طالقانى و مطهرى هم مرا تشویق به دفاع از آنان کردند، ولى شماها متوجه نیستید. اینها شماها را بازى داده‌اند. اینها به اسلام ما معتقد نیستند. دوستان خارج کشور هم در این مورد به من فشار آورده‌اند، ولى آنها هم سرشان کلاه رفته است. بعد از انقلاب، من مانند امروز شما فکر مى‌کردم که مى‌شود منافقین و لیبرالها و  سایر گروههایى را که در مبارزه دخالت داشتند، جذب نمود. بنابراین به آنها نزدیک شدم. من بارها به مرحوم شهید والامقام دکتر بهشتى و آقایان هاشمى و خامنه‌اى مى‌گفتم: اگر شما به مسأله‌اى رسیدید، من به آن عمل مى‌کنم؛ ولى معتقدم که این گروهها را مى‌شود جذب کرد. دیرى نپایید که دیدم این گروهها سرم کلاه گذاشته‌اند.

* گروه هاى مسلمان خارجی

 کدام انقلاب به پیروزى رسیده که به‌دنبال آن تورم و گرانى و گرفتارى نباشد؟ امریکا دعوایش با ما بر سر اقتصاد نیست. امریکا دعوایش با ما برسر مسائل اصولى است. بر سر همان مسائلى است که امروز الجزایر دادش را مى‌زند که الگویش شما هستید، اگر شما نبودید آیا انقلاب اسلامى در الجزایر به این پیروزى که امروز رسیده، مى‌رسید؟ واللّه‌ نمى‌رسید. اگر شما نبودید، آیا امروز مسلمانان کشمیر وارد خیابانها مى‌شدند تا از انقلاب شما پیروى بکنند؟ امروز که در لبنان شما مى‌بینید گروههاى مسلمان، خود را در صف مقدم مبارزه با اسرائیل قرار دادند به خاطر دستاوردهاى انقلاب شماست. به خاطر این است که در دنیا دیدند عده‌اى بدون وابستگى به غرب و شرق با حمله به غرب و شرق و با استقلال در مقابل کفر جهانى ایستادند و پیروز هم شدند و شروع کنندۀ آن امام بود. این  کم‌ارزشى براى شما بوده؟ امروز اینکه مردم مصر از انقلاب شما الهام مى‌گیرند.

* فلسطین و حزب‌اللّه لبنان

اگر مى‌بینید که در فلسطین مردم با دست خالى در برابر اشغالگران اسرائیلى مى‌ایستند تنها به خاطر این است که مبارزین مسلمان فلسطینى، به خویشتن خویش و قرآن بازگشته‌اند و مى‌خواهند به اسلام ناب محمدى و راه امام خمینى(س) عمل کنند و نه به اسلام شاه فهد؛ پس اینگونه مورد ضرب و شتم قرار مى‌گیرند. حزب‌اللّه‌ در لبنان از مظلوم ترین گروههایى است که مدافع اسلام ناب محمدى است و براى تحقق آن، جانفشانى مى‌کند.

 * تفاوت بسیج با ملی گراها و لیبرال ها

در زمانی که لیبرالها، ملی گرایان و گروههای وابسته به نظامهای عقیدتی شرق و غرب تنها در شعارهای تو خالی‌شان داعیۀ دفاع از میهن و آرمانهای ملی را سر می‌دادند، بسیجیان با ایمان، عمل می‌کردند.(منع مطالب: مجموعه دو جلدی آثار یادگار امام).

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.