هدیه امام به هنگام تولد سید یاسر به مادرش چه بود؟

آقا نوزاد را که یاسر نام گرفته بود، بغل کرد و کمی در آغوشش فشرد و بعد از خواندن دعایی در گوشش، رو به فاطمه بانو کرد و با لبخندی گفت: دختر نداری، اولاد نداری.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: چهار روز پس از آنکه آقا به نوفل لوشاتو رفت یعنی در 18 مهر نامه زیر را برای عروس خود نوشت که از آن بر می آید که آقا می دانست به زودی فاطمه خانم فارغ می شود: «فاطی خانم ان شاءالله مزاج شریف سلامت است. جای شما اینجا خالی است؛ جای خوب ییلاقی است ولی معلوم نیست چقدر اینجا هستیم. حسن جان را دعا می کنم. خدمت حضرت حجت الاسلام آقای ابوی سلام برسانید. از سلامت خودتان ما را مطلع کنید؛ مخصوصا از سلامت پس از فراغت ان شاءالله تعالی. والسلام.»[1]

دو روز پس از آنکه خانم به این دهکده آمد، احمد به مادر گفت: برای فاطمه دعا کن هم اکنون خبر دادند که برای وضع حمل به بیمارستان رفته است. آن شب خبر دوباره ای نیامد اما روز بعد یعنی 27 مهر ماه از تهران تلفنی به احمد خبر دادند که فاطمه خانم به سلامتی پسر دوم را هم آورد. شاید از قبل تصمیم گرفته بودند که اگر پسر بود نامش را یاسر بگذارند. در این ایام خوش این خبر خوش نیز خانم را خشنودتر کرد و به احمد گفت: به همین زودی دلم برای فاطی و حسن تنگ شده از او بخواه اگر مشکلی ندارد هر چه زودتر با دو نازگلش به اینجا بیاید اما 63 روز بعد فاطمه خانم همراه حسن و یاسر و پدر راهی پاریس شد. حسن دست در گردن پدربزرگ و مادر بزرگ انداخت و آقا، یاسر را در بغل گرفت و کمی فشرد و دعایی در گوشش خواند و قطعه طلای کوچکی را به عنوان هدیه در دست فاطمه خانم گذارد و با خنده گفت: «دختر نداری، اولاد نداری!».[2]

 

 
  1. صحیفه امام؛ ج 3، ص 500.
  1. برشی از کتاب یک قرن زندگی پرماجرا (سال شمار زندگی بانو خدیجه ثقفی، همسر امام خمینی) بر اساس خاطرات و خیال به کوشش سید علی قادری.

 

دیدگاه تان را بنویسید