جی پلاس/به مناسبت سال نو؛

چرا امام به اعضای دفتر عیدی متفاوتی می دادند؟

فرقی نمی کرد چه کسی به بیت یا حسینیه وارد می شد از وزیر و وکیل گرفته تا سران ممالک و سفرا، همه و همه از عیدی های امام دریافت می کردند.

لینک کوتاه کپی شد

 به گزارش خبرنگار جی پلاس، مرحوم سید رحیم میریان از اعضای دفتر امام خمینی (س) که سال های متمادی در خدمت ایشان بود و از نزدیک با روحیاتشان آشنا، درباره عیدی دادن امام اینگونه نقل خاطره کرده است:

 

 

حضرت امام در اعیاد مختلف یک قندان پر از یک ریالی داشتند. بعد‌ها‌‎ ‎‌آن سکه یک ریالی به یک تومانی زرد تبدیل شد که عکس قدس هم‎ ‎‌رویش بود. در اعیاد مختلف هم هر کسی به دست‌بوسی و ملاقات‌‌ می‌ آمد‎ ‎‌از حضرت امام یک عدد سکه یک ریالی یا‌‎ ‎‌یک تومانی به عنوان عیدی ‌‎ ‎‌دریافت می‌کرد. سران مملکت و سفرا‌‎ ‎‌خدمت امام می‌ رسیدند. در ‌‌حسینیه ‌‎ ‎‌هم ملاقات عمومی بود. مردم از امام عیدی می‌ خواستند و ما‌‎ ‎‌با‌‎ ‎‌اجازه‎ ‎‌امام یک مشت از سکه‌‌ های یک ریالی یا‌‎ ‎‌یک تومانی را‌‎ ‎‌از داخل قندان بر ‌‎ ‎‌می‌داشتیم و در بین مردم به عنوان عیدی و تبرک توزیع می‌ کردیم.‌

 

‌‌یادم هست که حضرت امام در اعیاد به اعضای دفتر یک پول‎ ‎‌جداگانه می‌دادند: هزار تومان، دو‌‎ ‎‌هزار‌‎ ‎‌تومان یا‌‎ ‎‌پنج هزار‌‎ ‎‌تومان. چون ‌‎ ‎‌اعضای دفتر حقوقی هم نمی‌ گرفتند همین عیدی‌‌،‌‌ هم تبرکی برای آنها ‎‌بود ‌‌و ‌‌هم کمک خرج‌‌.‌‌ عجیب آنکه پول امام خیلی برکت داشت.‌

 

یادم هست که در زمان امام‌‌،‌‌ منزل ما هم اغلب شلوغ می‌ شد و ‌‎ ‎‌بسیاری از اوقات میهمان داشتیم. آقایان زیاد می‌ آمدند، مثلا‌‎ ‎‌وقتی که ‌‌آیت‌الله‎ ‎‌طاهری به دیدار امام می‌ آمد چند روزی در منزل ما‌‎ ‎‌می‌ ماند‌‌ند‌‌، علما‌‎ ‎‌می‌ آمدند. و گاهی مجلس عمامه گذاری برگزار می‌ شد، دوستان و ‌‌آشنایانی‎ ‎‌که وقت ملاقات با‌‎ ‎‌امام را داشتند، آنها‌‎ ‎‌هم به منزل ما‌‎ ‎‌هم می‌ آمدند و ‌‎ ‎‌گاهی یکی دو شب می‌ ماندند با‌‎ ‎‌آنکه آن زمان میهمان زیاد داشتیم و ‌‎ ‎‌خرج خانه‌ مان زیاد بود اما‌‎ ‎‌به برکت پول حضرت امام هیچ وقت احساس‎ ‎‌نیاز به پول نداشتم. برکتی در خانه‌ مان بود. قند و روغن و برنج‌مان ‌‌کوپنی‎ ‎‌بود اما‌‎ ‎‌یادم نمی‌ آید چیزی کم آورده باشیم‌‌.‌‌ خداوند چنان برکتی در ‌‎ ‎‌خانه‌ مان قرار داده بود. و من همه اینها‌‎ ‎‌را‌‎ ‎‌از برکت وجود امام می‌ دانستم.‌

 

 

برشی از کتاب خاطرات خادمان و پاسداران امام خمینی (س)؛ ص 50-51

 

دیدگاه تان را بنویسید