خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - محمدحسین صانعی*: آموزش و پرورش کلید فتح آینده است و معلم بلاشک فاتح عرصه تربیت و نقطه آغاز همه تحولات آموزشی، تربیتی، سیاسی و اجتماعی است.

برای تحقق این امر نیاز است شرایطی فراهم شود تا زبده‌ترین‌ها در کار تعلیم و تربیت باشند و تکریم و تعظیم مقام معلم تنها منحصر به یک هفته در سال، آن هم فقط برای دانش‌آموزان و اولیا آنها و خود معلم نشود، بلکه همه مسئولان عالی‌رتبه کشور در تمامی سلسله مراتب مملکتی در مقام عمل و نه در قالب سخنان زیبا، ملکوتی و بعضاً مبالغه‌آمیز خود را مکلف بدانند که در تمام سال به مقام شامخ معلم احترام بگذارند و باور داشته باشند که سرنوشت فکر، خرد و اندیشه فرزندان جامعه و مدیران آینده مملکت به دست معلم، بارور و شکوفا شده و جهت پیدا می‌کند؛ و به یقین هرگونه کم‌توجهی به معلم و جایگاه ارزشمند او صدمات جبران‌ناپذیری بر نسل آینده و کشور وارد خواهد کرد.

اگر واقع‌بینانه به تاریخ چهار دهه اخیر آموزش و پرورش نگاه کنیم، باید انصاف دهیم که آموزش و پرورش در این مدت بودجه کافی نداشته، معلم فنی و مجرب نداشته، برنامه و راهبرد نداشته، وسایل و ابزار کافی نداشته، اندیشه انطباق با اندیشه اسلام و شرایط جدید جهان را نداشته، کارگزاران عالی‌رتبه نظام آموزشی هم، گوش شنوا در برابر فریادها  نداشته‌اند و با غفلت از نقش معلم و رسالت خطیر او در ایجاد هرگونه تحول در تعلیم و تربیت با تصمیمات شتاب‌زده، واکنشی و بالطبع ناپایدار، سعی در تحمیل و اجرای طرح‌های ناپخته و غیر کارشناسی و غالباً تقلیدی مثل معلمان چند پیشه، امور تربیتی، طرح کاد، نظام ترمی واحدی، سالی واحدی، ایجاد دوره پیش دانشگاهی و نهایتاً رجعت به نظام آموزشی قدیم و قبل از انقلاب با عنوان طرح تحول بنیادی، درصدد ایجاد تحول در نظام آموزشی و روزآمد کردن آموزش و پرورش بودند، ولی چون از معلم و نقش او در فرایند تحولات غفلت شده است، هیچ طرح و برنامه‌ای نتیجه‌بخش نبوده است.

اگر بنای بررسی نواقص و کمبودهای آموزش و پرورش باشد، به نظر من می‌توان آن را در یک کلمه خلاصه کرد و آن معلم است. این سخن هرگز اغراق‌آمیز نیست که بگویم کل آموزش و پرورش در معلم خلاصه می‌گردد و با داشتن معلم و مربی آگاه، کارآزموده و مجرب و البته برخوردار از رضایت‌مندی شغلی، بسیاری از کمبودها و نواقص مرتفع می‌شود و جریان تربیت، مسیر درست را طی می‌کند.

اگر به تاریخ اسلام نگاهی بیندازیم، می‌بینیم بزرگانی مثل فارابی، بوعلی و غزَالی در کار تعلیم و تربیت بودند و همه، گاه چند گام پیشتر از شاگردان قدم بر می‌داشتند و برای شاگردان هم مایه افتخار بود که از محضر چنین معلمانی بهره برده‌اند. ما چرا نتوانستیم زبده‌ترین جوانان مملکت خود را وارد میدان تعلیم و تربیت کنیم؟ چون تصمیم‌سازان نظام تربیتی ما هیچگاه نخواستند و یا نتوانستند درک و فهم درستی از معلم داشته باشند و این باور را داشته باشند که معلمی یک شغل معمولی نیست، بلکه معلمی آمیزه‌ای از عشق، معرفت، احساس، عطوفت، صداقت و محبت است و باید او را از حیث اقتصاد، معیشت مطلوب، جایگاه اجتماعی و رضایت‌مندی شغلی در رأس حرم مشاغل جامعه دید، تا از چنان فرزانگی و خردمندی برخوردار باشد که بتواند هوش‌ها و تیزبینی‌های شاگردان فرزانه را بپروراند و جهت دهد و از موضعی بالاتر آن را اقناع کند . هم دارای دانش و آگاهی در حوزه علوم و معارف باشند و هم از رشد اجتماعی، سیاسی و عاطفی و قدرت تعقل لازم در حوزه‌های مختلف بهره مند باشند. هم مهارت‌های زندگی و حرفه‌ای و کارآمدی را به‌خوبی کسب کرده باشند، هم از فناوری‌های رایج و روز جهان برخوردار باشند تا در مقابل اعتیاد، فساد و انواع وسوسه‌های دشمنان تسلیم نشوند و با دانش، مهارت و کارآمدی خود برای جامعه کار، هنر و مهارت پدید آورند و ملت را به اوج عزت و بالندگی برسانند.

* کارشناس تعلیم و تربیت

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.