فرامرز آموخته بود شاید چیزهایی داشته باشد که دیگران نداشته باشند و باید در نگهداری شان بسیار تلاش کند تا مبادا خرجی اضافه روی دستان پدر بگذارد.

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: هنوز سن و سالی نداشت که دلش می خواست روزه گرفتن را تجربه کند. آن شب از مادر خواست تا او را برای خوردن سحری بیدار کند و مادر هم پذیرفت.

با همه سختی هایی که بر او گذشت اما باز هم طاقت آورد و خوشحال از اینکه می تواند با پدر و مادر بر سر سفره، دعای افطار بخواند.

آن روز گذشت و پدر به پاس اولین روزه داری اش ساعتی برایش هدیه خرید.

... سال ها گذشت و هنگام شهادتش رسید و هنوز آن ساعت دور مچش بسته شده بود.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.