جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛

سید یونس اردبیلی؛ مرجعی که قیام بر ضد رضاخان را ترتیب داد

آیت الله العظمی سید یونس موسوی نجفی اردبیلی از علمای قرن چهاردهم قمری است که علم مبارزه با رضا شاه را به دوش گرفته بود. او در طول اقامت در نجف اشرف از محضر اساتیدی مانند آخوند خراسانی، ملا فتح الله اصفهانی، سید محمد کاظم یزدی و... استفاده کرد.

لینک کوتاه کپی شد

 به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی سید یونس موسوی اردبیلی اختصاص دارد.

 

زندگینامه سید یونس موسوی اردبیلی

آقا سیدیونس اردبیلی، از علمای مبارز ایران در قرن چهاردهم هجری. وی فرزند سید محمدتقی بود. تاریخ تولد او را سال‌های ۱۲۹۳، ۱۲۹۴ و ۱۲۹۶ ق نوشته‌اند.

 

 معرفی اجمالی

وی پس از پرورش و تحصیل مقدمات و خواندن سطوح در اردبیل، به زنجان رفت و در مدت دو سال از محضر آخوند ملاقربانعلی زنجانی فقه و اصول و از آخوند ملاسبزعلی حکیم، علوم معقول را فراگرفت.

سپس در ۱۳۱۹ ق به قصد تکمیل تحصیلات راهی نجف اشرف شد. مدت‌ها در حوزه درس شیخ الشریعه اصفهانی و فاضل شربیانی و چهارده سال تمام در حوزه درس سید محمدکاظم یزدی و آخوند خراسانی شرکت کرد و در اواخر دوران تحصیل به کربلا رفت و در حوزه درس سید محمدکاظم یزدی و آخوند خراسانی شرکت کرد و در اواخر دوران تحصیل به کربلا رفت و در حوزه درس میرزا محمدتقی شیرازی حضور یافت و مدتی به دستور وی سرپرستی حوزه علمیه نجف اشرف را برعهده گرفت.

 

اجداد

سید علی موسوی اردبیلی از علمای بزرگ اردبیل بود و فرزندش سید فتحعلی (میر فتحعلی) علاوه بر مقامات علمی در عرفان عملی به درجات عالی رسید. به نوشته آقا بزرگ تهرانی دستورالعملی عرفانی نگاشت و در اختیار شیخ مرتضی انصاری نهاد. این نگاشته نزد نواده اش سید نگاهداری می‌شد.[۱]

 فرزند این عارف و فقیه، سید محمد تقی موسوی که به عنوان صاحب کمالات معنوی و مرجعی بزرگ معرفی شده است، در سال ۱۲۹۳هـ. ق دارای فرزندی شد که وی را «یونس» نامید. سید یونس با چنین زمینه‌ای ارزشمند و با روشهای اخلاقی پدر پارسایش به سجایای معنوی و معارف قرآنی و روایی علاقه مند شد و به سرعت طریق معرفت را پیمود. او در سنین کودکی و نوجوانی مقدمات زبان و ادبیات فارسی و عربی و برخی آثار زیربنایی در علوم اسلامی را نزد پدر و برخی اساتید حوزه اردبیل آموخت. در این دوره سرعت فراگیری و تیزهوشی ویژه اش استادان و خانواده را دچار شگفتی ساخته بود.[۲]

 

عزیمت به زنجان

گرچه شخصیتهایی چون ابراهیم اردبیلی (متوفای: ۱۳۲۶)، شیخ احمد اردبیلی (متوفای: ۱۳۵۰)، آیت‌الله حاج میر سید صالح اردبیلی (متوفای: ۱۳۱۹)، آقا میرزا عبدالله مجتهد (متوفای: ۱۳۳۴) و تنی چند از فرزانگان و فقیهان دیگر، ضمن گرمی بخشیدن به حوزه اردبیل در عرصه‌های سیاسی و اجتماعی نیز فعال بودند و سید یونس نوجوان جرعه نوش، اندیشه برخی از این نامداران بود آوازه حوزه پربار زنجان همراه با جوشش علمی دانشورانی که در علوم عقلی و نقلی نامور بودند و غالبا در نجف اشرف از محضر میرزای مجدد شیرازی و شیخ انصاری بهره مند شده بودند، سید یونس را به این سامان کشانید.

 

اساتید وی در زنجان

وی در مدت دو سالی که در زنجان اقامت گزید، از حوزه درسی این مشاهیر سود برد: ملا قربانعلی زنجانی، ملا سبز علی و میرزا مجید حکمی زنجانی.

 

مهاجرت به عتبات

سید یونس که مقدمات، سطح و مقداری از خارج حوزه را در اردبیل و زنجان فراگرفته بود، به سال ۱۳۱۸ راهی عراق شد و از پرتو پر فروغ علمای آن دیار بهره مند شد.

 

اساتید وی در عراق

اساتید وی عبارت‌اند از: ملا فتح الله اصفهانی، فاضل شربیانی، سید محمد کاظم یزدی، آخوند خراسانی. سید یونس اردبیلی ضمن تحصیل در نجف ، تا سال ۱۳۴۶ هـ. ق به تدریس فقه، اصول، مباحث کلامی و غیره در آن شهر پرداخت.

 

عزیمت به سوی کربلا

در اواخر اقامت در عتبات، عازم کربلا شد. آن موقع میرزا محمد تقی شیرازی حوزه درسی خویش را به کربلا انتقال داده بود. سید یونس جرعه نوش چشمه اندیشه وی شد و مدتی بعد میرزا وی را به سرپرستی حوزه نجف منصوب کرد و این مدیریت تا پایان اقامت وی در عراق استمرار یافت. موضع گیری میرزای شیرازی در برابر استعمار انگلستان در انقلاب عراق کلاس درس دیگری برای سید یونس بود، به گونه‌ای که این ویژگی را در تلاش های مبارزاتی خود به نمایش گذاشت.[3]

 

بازگشت به ایران

ادامه فعالیت در عراق به دلیل بیماری چشم، برای او با مشقت همراه بود، از این رو در سال ۱۳۴۶ هـ. ق به اردبیل بازگشت و در مدت هفت سال اقامت در این سامان به تدریس فقه و اصول، اقامه جماعت و رسیدگی به امور شرعی و مسائل اجتماعی مردم روی آورد. او برای ساماندهی به مسائل فرهنگی، تقویت هویت مذهبی و احیای ارزشهای الهی تمام توان خود را به کار گرفت و فریضه مهم امر به معروف و نهی از منکر را در عمل زنده کرد و در حد مقررات و شرایط و مقتضیات زمان، زمینه‌های لازم را برای احیای آن فراهم کرد. او که بزرگ‌ترین مانع برای اجرای قوانین و ضوابط اسلامی را رژیم پهلوی می‌دید، اولویت نخست خود را به ستیز با ستم رضاخانی اختصاص داد و چون حکومت پهلوی نظام قضایی را متمرکز و از مشی اسلامی جدا کرده بود، حاضر نشد تحت حکومت سلطان ستم به حل و فصل دعاوی بپردازد. با این همه فضایل در حل مشکلات اجتماعی و سیاسی مردم این دیار و حتی آذربایجان کوشا بود. وی با توجه به شرایط آشفته و اختناق شدید رژیم پهلوی هرگونه حرکتی را باید با احتیاط انجام می‌داد.[4]

 

وگرنه گرفتار سرنوشتی چون آیت‌الله مدرس و آقا نجفی اصفهانی می‌ شد. در عین حال زنگ خطر اسلام ستیزی و هویت زدایی از امت مسلمان موجب شد با شهامتی ویژه به میدان سیاسی و اجتماعی بیاید و همگام با علمای دیگر توطئه‌ های خطرناک ضد دیانت را خنثی کند. مخالفت با تجاوزهای سیاسی - نظامی آشکار روس‌ها در قلمرو آذربایجان که تحت پوشش تشکیل حزب، با دستیاری عوامل محلی و سردمداری فردی قفقازی و تبعه روس (باقراوف) انجام گرفت از جمله مجاهدتهای این مرد بزرگ است.[5]

 

فریاد اعتراض

بعد از آنکه دو مرجع بلندپایه سید ابوالحسن انگجی و میرزا صادق آقا تبریزی درباره تغییر لباس و بر سر گذاشتن کلاه شاپو و وقایع وقاحت آمیز شیراز اعتراض کردند و قیام تحت رهبری روحانیون سرکوب شد، آیت‌الله میرزا صادق به سنندج و آیت‌الله انگجی به سمنان تبعید شدند، آیت‌الله سید یونس اردبیلی با هوشیاری به دفاع از این قیام برخاست و گروهی از روحانیون مؤثر در این نهضت را که در اردبیل تبعید شده و یا در آن حدود متواری و مخفی بودند، مورد حمایت شدید قرار داد و ضمن میزبانی آنان ماهیت ضد دینی رضاخان را افشا کرد و با اقدامات وقیحانه اش به مقابله برخاست. وی درقیام آذربایجان نقش مؤثر و در عین حال پنهانی داشت، لذا حتی زادگاهش برای وی منطقه‌ای امن نبود. ازاین رو تصمیم گرفت اردبیل را به قصد اقامت در مشهد مقدس ترک گوید.[6][7][8][9]

 

خانه پایداری

آیت الله سید یونس اردبیلی در سال ۱۳۱۴هـ. ش به مشهد مقدس رفت.[10][11] در آنجا هم تصمیم گرفت همراه با علمای متعهد خراسان برای دفاع از شئونات مذهبی مقاومت کند. براین اساس در شرایطی که اختناق به اوج خود رسیده و تهاجم به ارزشهای معنوی گسترش یافته بود، نخستین قیام شکوهمند شیعیان برضد نظام رضاخان در خانه وی شکل گرفت و شعله هایش در مسجد گوهرشاد فروزان شد. آری! مراجع و علمایی چون آیات حاج آقا حسین قمی ، محمد آقازاده (فرزند آخوند خراسانی)، هاشم قزوینی، سید عبدالله شیرازی ، سید علی اکبر خویی ، سید علی سیستانی و... در بیت وی گرد آمدند و جلسه‌های فراوانی با حضور تاثیرگذار این مرد الهی ترتیب داده شد تا خط مبارزه ترسیم شد. در این جلسات آیت‌الله سید یونس اردبیلی، آقا زاده و حاج آقا حسین قمی به دلیل اعتبار علمی، نفوذ مردمی و عنوان مرجعیتی، محور و منشا تصمیم گیریهای مهم بودند.[12]

چکیده بحث‌های مطرح شده در منزل وی بر این محور بود که موضوع تغییر لباس به کشف حجاب کشیده خواهد شد و باید از این نقشه شوم به شدت جلوگیری کرد.[13]

 آنان به دلیل موقعیت مهم مشهد و احساسات پاک مذهبی مردم، تشخیص دادند که این مکان برای ادامه مبارزات از زمینه مساعدی برخوردار است. از این رو توافق کردند که جلسات مستمری منعقد کنند و بالاخره در برابر فاجعه هولناک کشف حجاب دست به اقدامی همگانی بزنند.[14]

 

علما و روحانیون برجسته مشهد قبلا با مخابره تلگرافهای شدیداللحنی مراتب خشم خود از این اقدام ضد ارزشی ابراز داشته بودند. خشم مردم هم از اهانت به مقدسات به اوج رسیده بود، لذا علمایی که در منزل سید یونس اردبیلی اجتماع کرده بودند، ابتدا طی اطلاعیه‌ای مردم را نسبت به انحراف رژیم از مسیر اسلام آگاه کردند و پس از مساعد شدن زمینه، اهالی را به تحصن در مسجد گوهرشاد فراخواندند.

 

از سوی دیگر روحانیان طی جلسه‌ای ویژه در منزل آیت‌الله اردبیلی تصمیم گرفتند آیت‌الله حاج آقا حسین قمی به عنوان اعتراض به اقدامات رضاخان به تهران برود و با وی گفت وگو کند. بعد از سفر وی به تهران، وقتی به تهران رسید منزلش در محاصره نیروهای نظامی قرار گرفت. خبر بازداشتش فضای مشهد را دچار هیجان نگران کننده‌ای کرد. علما در منزل آیت‌الله سید یونس اردبیلی اجتماع و با هم مشورت کردند و به این نتیجه رسیدند که تلگرافی به رضاخان مخابره کنند و او را از اقدامات ضد دینی و فشار بر روحانیان بازدارند. این تلگراف با امضای هشت تن از علمای متعهد به تهران ارسال شداما رضاخان نه تنها به این تقاضا توجهی نکرد، بلکه بعدها امضا کنندگان را دستگیر و تحت شدیدترین فشارها زندانی کرد.[15]

 

از طرفی ازدحام مردم در منزل آیت‌الله اردبیلی به حدی رسید که آنان ناگزیر شدند به مسجد گوهرشاد بروند. طی چند شبانه روز حضور مردم در گوهرشاد، گویندگان مذهبی سخنرانی های مبسوطی ایراد و مردم را برای مقابله با جنایات رضاخان تهییج و با قرائت قطعنامه‌هایی در حضور آیت‌الله سید یونس اردبیلی و... وظیفه مردم را در برابر خودکامگی رضاخان اعلام می‌کردند.[16][17]

 

صبح روز شنبه قوای نظامی مسجد گوهرشاد را محاصره و از پیوستن سایر مردم به متحصنین جلوگیری کردند اما با یورش مردم بیرون صحن، برای آمدن به داخل مسجد، درگیری آغاز و عده‌ای کشته و مجروح شدند. آیت‌الله سید یونس اردبیلی به همراه هفت نفر دیگر از مجتهدین و بزرگان حوزه علمیه مشهد تلگرافی خطاب به شاه ارسال داشتند. رضاشاه به ماموران نظامی دستور داد تا صبح فردا مردم را متفرق کنند. سرانجام حمله نیروهای رضاخان حوالی اذان صبح روز یکشنبه آغاز شد و حدود دو ساعت به طول انجامید. می‌گویند حدود ۱۰۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر در این حادثه در خون خویش غلتیدند و کامیونهای بزرگ پیکر کشته‌ها و زخمی‌ها را به خارج شهر بردند و در گودال‌های بزرگی دفن کردند.[18][19][20][21][22][23][24][25][26][27][28]

 

دستگیری و حبس

پس از این واقعه، تعدادی از جمله آیت‌الله اردبیلی دستگیر و پس از ۵ یا ۶ روز بازجویی به تهران فرستاده شدند. آیت‌الله سید عبدالله شیرازی می‌گوید:

صبح از تهران تلگرام آمد که هشت نفر از علما را بگیرند و به مرکز بفرستند، یکی از آن‌ها بنده و دیگر آیت‌الله سید یونس اردبیلی بود، همان افرادی که تلگراف به رضاخان را امضا کرده بودند. اول علما را به کلانتری مشهد انتقال دادند و چون خود را معرفی کردند، از هرکدام پرسیدند چرا آن تلگراف را تایید کرده بودند، بازجویی‌ها با لحنی بد و توهین آمیز ادامه یافت. ایشان می‌افزاید مرا به دژبانی رساندند و به اتاقی وارد کردند. ماموری وارد اتاق شد و مرا به طبقه بالا برد و درب اتاقی را باز نمود و من داخل آن شدم دیدم همه آقایانی که در قیام اخیر علیه رژیم ظالمانه رضاخان شرکت داشتند و امضا کننده تلگرافی که به او مخابره نموده بودیم، حضور دارند. آقایان مشغول صرف ناهار بودند. به آنان گفتم غذای دستگاه ستم را چگونه می‌شود خورد؟ مرحوم سید یونس اردبیلی گفت: من هم در این فکر بودم که نباید از اموال دولت ظلم چیزی مصرف کنیم... علما هشت شبانه روز آنجا بودند و مدام صدای زدن و شکنجه افراد و فریاد شدید آنان، ایشان را آزرده می‌ساخت. در یکی از همین روزها ماموران به سراغشان آمدند و در حالی که گروهی نیروی نظامی مسلح آنان را احاطه نموده بودند به مقصدی که از نظرشان مجهول بود، توسط اتوبوسی حرکت داده شدند. از شهرهایی که عبور می‌کردند، هیچ جا توقفی نمی‌نمودند. چون به تهران رسیدند، یکسره آنان را به توقیفگاه بردند که ساعاتی آنجا به سر می‌بردند.[29][30]

 

آیت الله سید عبدالله شیرازی و آیت‌الله سید یونس اردبیلی به میدان توپخانه انتقال داده شدند، اتاق‌هایی با درب‌های فلزی در آنجا بود که آنان را داخل یکی از این اتاق‌ها کرده، در را بستند و رفتند. سلول بسیار تنگ، تاریک و گرمی که به دلیل نداشتن منفذ، حال آدمی را منقلب می‌کرد پس از لحظاتی کوتاه رئیس مجلس وارد شد و سلام کرد، از او خواسته شد که منفذی برای این سلولها ترتیب دهد. او امتناع کرد و گفت وضعی که به وجود آمده نه کار من است و نه کار بالاتر از من. دعا کنید خدای متعال اصل کارها را حل کند. از خدا بخواهید پهلوی اهل شود. ما فقط ماموریم و وظیفه داشتم درب را بگشایم و اوضاع را بنگرم، ولی چون شما علمای بزرگ شهرها هستید، آمدم خدمتتان. وی این را گفت و درب را بست و رفت. سید یونس و سید عبدالله شیرازی شبها و روزها را در چنین فضایی تنگ و تاریک و خفقان زا می‌گذرانیدند در حالی که از احوال دیگر علمای همراه خویش اطلاعی نداشتند. رئیس تامینات گفت:

«قرار بود امروز از دربار بیایند و آقایان را آزاد کنند ولی به دلیل گزارش‌های منفی رئیس نظمیه جدید، در آزادی شماها تاخیر پیش آمد تا او این کلمات را گفت، آیت‌الله سید یونس اردبیلی با خشم و غضب سر خویش را تکان داد و گفت: چه می‌گویی؟ راپورت تازه دادند، مگر ما چه چیزی را انکار کرده‌ایم. گفتند تلگرام کردید، گفتیم: بله گفتید چند مرتبه اجتماع نمودید؟ جواب دادیم و واقعیت را گفتیم. ما از حبس خوفی نداریم هرچقدر طول بکشد. نه از شخص شاه می‌ترسیم و نه از کس دیگر هراس داریم. خیال کردید که چه؟ حبس علما یک روز یا ده روز است. چه تصور کردید؟ ما از حبس نمی‌ترسیم ولی روش برخورد این گونه نیست که شما پیش گرفته‌اید، الآن من دویست نفر کارگزار جمع آوری زکات در اطراف اردبیل دارم. وقتی آیت‌الله سید یونس اردبیلی این سخنان را بر زبان می‌آورد تمام اعضای هیات امنیتی در حالی که دچار هراس و رعب شده بودند، سراسر در سکوتی وحشتناک، به آنچه وی می‌گفت، گوش می‌کردند. غروب که فرارسید، گفتند که علما بروند داخل سلول، در این حال یکی از مسئولین زندان خطاب به آیت‌الله سید عبدالله شیرازی گفت: بیانات آیت‌الله اردبیلی درست است، همه می‌دانند که شماها نمره اول علمای بلادید و حبس شما هم طولانی نخواهد شد اما بدانید که این مقاومت روحانیون، شاه را دیوانه کرده است.» [31]

 

دستگیری علما و زندانی کردن آنان به مدت پنج ماه، موج وسیعی از خشم مسلمانان - حتی در هند و پاکستان و... - پدید آورد و روحیه‌ای تازه در مردم متدین دمید. شیعیان و علمای هند، خصوصا لکنهو، طی اجتماعات گسترده‌ای نفرت خود را ابراز داشتند و با احضار کاردار و سرکنسول ایران هشدار دادند که اگر برای آزادی آقایان اقدام نشود، حکم به تکفیر رضاشاه خواهند داد. رضاخان درپی این تهدید فورا آنان را آزاد کرد.[32]

 آیت‌الله سید یونس اردبیلی در اواخر سال ۱۳۱۴هـ. ش از زندان آزاد و به اجبار راهی اردبیل شد و حدود شش سال در این شهر زیست، تا اینکه در شهریور ۱۳۲۰هـ. ش بر اثر حوادث جنگ جهانی دوم و اشغال ایران بار دیگر به مشهد مقدس بازگشت.[33][34][35]

 

دست‌آورد مبارزات

 امام خمینی (س) بارها شخصیت ممتاز این مجتهد را ستود و وی را در زمره مراجع مبارز اخیر شیعه و مایه افتخار معرفی کرد. در فرازی از بیانات امام آمده است:

«قیام خراسان را کی کرد؟ علمای خراسان، مرحوم آمیرزا یونس و مرحوم آقازاده و امثال این‌ها...[36]

 یک نهضت، نهضت علمای خراسان بود. مرحوم آقازاده و مرحوم آسید یونس، سایر علمای آن وقت، همه را گرفتند و آوردند در حبس در تهران. من خودم مرحوم آمیرزا محمد آقازاده (رضوان الله علیه) را دیدم که یک جایی نشسته بود بدون عمامه ،... تحت مراقبت بود...[37]

 در این مدت که خودمان مشاهده کرده‌ایم قیام‌هایی از این طبقه (روحانیت و علمای شیعه) دیده‌ایم در مقابل رضاشاه، آنوقت که آمد کودتا کرد... قیامی که از خراسان شد که همه علمای خراسان را که قیام کرده بودند گرفتند و بردند در زندان مثل مرحوم آسید یونس و... دیگران و...» [38]

 

نوری در تاریکی

در سال ۱۳۵۴هـ. ق (۱۳۱۴هـ. ش) به دنبال مبارزات علمای مشهد با حکومت پهلوی حوزه علمیه مشهد مانند دیگر مراکز علوم دینی ایران و از جهاتی شدیدتر از همه، مورد تهاجم قرار گرفت و به رکود گرایید و پس از حادثه مسجد گوهرشاد تعطیل شد و مدارس معروف آن به تصرف ادارات دولتی، معارف و اوقاف درآمد. تنها در مدرسه سلیمان خان تعدادی معدود محصل علوم دینی سکونت داشتند. آیت‌الله سید یونس اردبیلی در این شرایط آشفته به مشهد آمد تا به حوزه‌های علمیه رونق دوباره ببخشد. وی پس از شهریور ۱۳۲۰هـ. ش (۱۳۶۰هـ. ق) که با تغییرات عمده در دستگاه حکومت، فشار بر مظاهر دینی و روحانی برداشته شد، به همراه دو عالم بزرگ ( مرتضی آشتیانی و آقا میرزا مهدی اصفهانی ) زعامت حوزه را به دست گرفت و به بازسازی آن پرداخت.

 

شاگردان

در مکتب وی کثیری از مشاهیر پرورش یافتند که به نام برخی از آن‌ها اشاره می‌شود: [39][40] کاظم مدیر شانه چی، محمد واعظ زاده خراسانی، دکتر سید جواد مصطفوی، ابراهیم سلطانی گل شیخی، آیت‌الله میرزا حسین واعظ، محمد علی علمی اردبیلی و جعفر زاهدی.

 

مقامات علمی و معنوی

سید یونس اردبیلی از مراجع تقلید درجه اول و مشهور عصر خود به شمار می‌رفت و جمع کثیری از مردم در خراسان، آذربایجان، اردبیل و نواحی غربی و مرکزی ایران، از وی تقلید می‌کردند. او در عتبات عراق چنان مقامی به دست آورد که آیت‌الله میرزا محمد تقی شیرازی وی را در میان شاگردان متعددش مورد توجه خاصی قرار داد و مسئولیت حوزه نجف را به وی سپرد. امام خمینی (قدس سره) در مقام بحث و درس و نقد علمی و بررسی آرای فقها و ارزیابی فتاوی، از وی با تجلیل یاد کرده است.[41] محمد شریف رازی از او به عنوان سید فقیهان و مجتهدان، عالم جلیل و مرجع بزرگ معاصر نام می‌برد.[42] خطیب مشهور محمد تقی فلسفی [43] و علی دوانی نیز تلاشهای علمی، فکری، فرهنگی و سیاسی او را ستوده‌اند.[44] در دائرة المعارف تشیع نیز از این فقیه پرآوازه به عنوان مرجع مشهور تقلید و مسلط به علوم عقلی و نقلی و مدرس برجسته یاد شده است.[45]

 

یکی از شاگردانش یادآور می‌شود:

سید یونس اردبیلی وقتی به مشهد آمد خارج رسائل تدریس می‌نمود، مرجع تقلید شد و شهریه‌ای هم پرداخت می‌نمود. دستگاه ستم با نیرنگ و نقشه می‌خواست ایشان را در برابر آیت‌الله بروجردی قرار دهد که این مرد زاهد و وارسته چنین توطئه‌ای را خنثی نمود. مردی مخلص، صریح و شجاع بود. یک نوبت که او را به ملاقات شاه در حرم امام رضا علیه‌السّلام برده بودند. با استواری و بدون هراس به شاه گفت: چرا نماز نمی‌خوانی؟ و همانجا او را وادار نمود تا این فریضه الهی را به جای آورد. وی می‌افزاید یک بار از آیت‌الله بروجردی پرسیدم: اعلم علمای مشهد کیست؟ که نام سید یونس اردبیلی را بردند و گفتند ظاهرا او اعلم است.[46]

 

ابوالفضل شکوری می‌نویسد:

آیت الله یونس اردبیلی از اسوه‌های زهد ، تقوا ، ایمان ، جهاد و مبارزه بود که افکار و عقایدش کاملا قابل مطالعه و بررسی است. آن بزرگوار با اینکه در فتوا و عمل احتیاط فراوان می‌نمود در برخی مسائل مستحدثه و نوظهور فتاوی نادر و جالب داشته است.[47]

 وی به نقل برخی کتب تراجم متذکر می‌گردد: آیت‌الله اردبیلی از مراجع بسیار متعصب و غیور زمان ما به شمار می‌رفت و در امر به معروف و نهی از منکر مسامحه و کوتاهی نمی‌نمود و مردمان غرب و شمال شرقی، تهران و نقاط دیگر از وی تقلید می‌نمودند.[48]

 

صدرالاشراف نوشته است:

زمانی فقیران مشهد حتی قدرت خرید نان نداشتند لذا در مسجد گوهرشاد مجلسی برای گرفتن اعانه از متمولین منعقد گردید و بعد از بیاناتی، آیت‌الله سید یونس اردبیلی و میرزا احمد کفایی کاغذ و قلم به دست گرفته و از حاضرین طلب کمک نمودند و در آن مجلس به پول آن زمان حدود سی و پنج هزار تومان جمع آوری کردند. چون در آن ایام برنج زیاد بود و قیمت مناسبی داشت در چند محل شهر دم پخت برنج با روغن و گوشت کافی تهیه شد و هر روز به فقرای بی بضاعت نفری یک کیلو مجانی و به کسبه مستمند از قرار یک کیلو سه ریال داده شد و تا وقتی جو در آن سال به دست آمد این عمل جمعیت زیادی را از مرگ نجات داد.[49]

 

آثار

آثار چاپ شده

۱. رساله عملیه توضیح المسائل با عنوان «وجیزة المسائل».

۲. فروعات علم اجمالی در اصول فقه.

۳. معتقدات قامر در اصول دین و مباحث کلامی.

 

 آثار خطی

۴. دوره کامل فقه استدلالی.

۵. صلوة مسافر.

۶. قاعدة لا ضرر .

۷. رساله‌ای در ترتب.

۸. حاشیه بر عروة الوثقی (از سید محمد کاظم یزدی). [50][51][52][53][54][55][56][57][58]

 

 عزیمت به سوی سرای سرور

آیت الله سید یونس اردبیلی در سال ۱۳۶۸هـ. ق به زیارت خانه خدا و مکه رفت و در سال ۱۳۷۶هـ. ق در عتبات عراق، بارگاه ائمه هدی علیهم السلام را برای چندمین بار زیارت کرد. او می‌خواست سالهای پایانی عمر خود را در نجف اشرف بماند ولی پس از چندی اقامت در این شهر دچار کسالت شد و در بستر بیماری قرار گرفت. وی برای درمان عازم تهران شد و چند صباحی در جماران مشغول معالجه و استراحت بود. سرانجام در ۲۱ ذیعقده سال ۱۳۷۷هـ. ق در ۸۴ سالگی درگذشت. جنازه اش در میان حزن و اندوه علما و مردم تهران به فرودگاه انتقال داده و به مشهد مقدس حمل شد. در این شهر پس از گرداندن تابوت حامل پیکر پاکش در حرم رضوی و تشییع جنازه ی شکوهمند، در رواق پایین (دارالسعاده) به خاک سپرده شد.[59][60][61]

 

یادآوری یک نکته

این شخصیت را نباید با حاج سید یونس فرزند میرمحیی الدین یونسی اردبیلی (متولد۱۳۲۰هـ. ق) یکی گرفت. عالم اخیر از شاگردان آیت‌الله شاه آبادی، شیخ مهدی مازندرانی، آیت‌الله حائری و سید محمد حجت کوه کمری در قم است. او به مقام مرجعیت رسید و رساله عملیه‌ای هم دارد.[62][63][64]

از خانواده و فرزندان آیت‌الله اردبیلی اطلاعاتی به دست نیامد. گویا یکی از فرزندان ایشان با حجة الاسلام والمسلمین فلسفی (خطیب معروف) در ارتباط بود و ایشان را برای سخنرانی در مسجد اردبیلی‌ها دعوت می‌کرد.[65]

 

پانویس

۱.  تاریخ اردبیل و دانشمندان، فخرالدین موسوی اردبیلی، ج۲، ص۱۷۱.

۲.  سیره صالحان، ابوالفضل شکوری، ص۳۶۹-۳۷۰.

۳. نقباء البشر، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج۱، ص۲۶۳.

4. سیره صالحان، ص۳۷۰ـ۳۷۱.

5.  سیره صالحان، ص۳۷۰.

6.  علمای معاصر، حاج میرزا علی واعظ خیابانی، ص۲۸۹-۲۹۰.

7.  تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج۶، ص۲۸۱.

8.  علما و رژیم رضا شاه، حمید بصیرت منش، ص۳۹۸.

9.  علما و رژیم رضا شاه، حمید بصیرت منش، ص۴۰۴.

10. علما و رژیم رضاخان، ص۴۰۴.

11. تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج۶، ص۲۸۱.

12. سیره صالحان، ص۳۸۱-۳۸۲.

13. تاریخ بیست ساله ایران، حسین مکی، ج۱، ص۲۸۲.

14. چهره‌ای پرفروغ، سید عبدالله شیرازی، ص۷۸.

15. حاج آقا حسین قمی قامت قیام، محمد باقر پور امینی، ص۱۳۵-۱۰۵.

16. چهره‌ای پرفروغ، سید عبدالله شیرازی، ص۸.

17. قیام گوهرشاد، سینا واحد، ص۲۱۴.

18. قیام گوهرشاد، سینا واحد، ص۶۵.

19. قیام گوهرشاد، سینا واحد، ص۱۴۵-۱۵۰.

20. قیام گوهرشاد، سینا واحد، ص۲۳۱.

21. خاطرات سیاسی بهلول، ص۵۸_ ۵۹.

22. خاطرات سیاسی بهلول، ص۶۶.

23. خاطرات سیاسی بهلول، ص۷۲_ ۷۴.

24. حدیقه الرضویه، محمد حسن ادیب هروی، ص۲۷۴.

25. حدیقه الرضویه، محمد حسن ادیب هروی، ص۲۹۳.

26. حدیقه الرضویه، محمد حسن ادیب هروی، ص۲۹۸.

27. علما و رژیم رضاخان، ص۴۷۴-۴۷۰.

28. خاطرات صدرالاشراف، ص۳۲۷.

29. قیام گوهرشاد، سینا واحد، ص۵۱.

30 . مجله حوزه، ش ۴۱، ص۳۰.

31. چهره‌ای پرفروغ، سید عبدالله شیرازی، ص۸۷-۸۸.

32. چهره‌ای پرفروغ، سید عبدالله شیرازی، ص۹۰-۹۱.

33. گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۶۱.

34.  تاریخ علماء خراسان، بخش ضمیمه به قلم محمد باقر ساعدی، ص۲۵۱.

35.  سیره صالحان، ص۲۰۳.

36.  صحیفه نور، امام خمینی، ج۹، ص۳۰.    

37.  صحیفه نور، امام خمینی، ج۱، ص۲۶۱.    

38.  صحیفه نور، امام خمینی، ج۲، ص۳۲۸.

39.  گزارشی از سابقه تاریخی و اوضاع کنونی حوزه علمیه مشهد، حضرت آیت‌الله سید علی خامنه‌ای، ص۲۷-۲۹.

40.  علما و رژیم رضاخان، ص۴۸۱-۴۸۲.

41.  رساله نوین (امام خمینی)، ترجمه و تدوین عبدالکریم بی آزار شیرازی، ج۲، ص۲۶۶.

42.  گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۶۱.

43.  خاطرات و مبارزات فلسفی، ص۸۶.

44.  نهضت روحانیون ایران، علی دوانی، ج۳، ص۱۶۴-۱۶۵.

45.  دائرة المعارف تشیع، ج۲، ص۶۴.

46.  مجله حوزه، ش ۴۳-۴۴، ص۲۰۱.

47.  خط سوم در انقلاب مشروطیت ایران، ابوالفضل شکوری، ص۲۵۱.

48.  خط سوم در انقلاب مشروطیت ایران، ابوالفضل شکوری، ص۲۴۱.

49.  خاطرات صدرالاشراف، ص۴۹۳.

50.  سیره صالحان، ص۴۱۲-۴۱۳.

51.  خط سوم در انقلاب مشروطیت ایران، ابوالفضل شکوری، ص۲۵۲.

52.  مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ص۶۲.

53.  دائرة المعارف تشیع، ج۲، ص۶۴.

54.  دایره المعارف تشیع، ج۲، ص۶۴. .

55.  زندگینامه رجال و مشاهیر ایران، ج۱، ص۱۲۷-۱۲۹.

56.  سیره صالحان، ص۳۷۱.

57.  سیره صالحان، ص۴۰۳.

58.  گنجینه دانشمندان، ج۳، ص۶۱-۶۲.

59.  مشاهیر مدفون در حرم رضوی، ص۶۲.

60.  سیره صالحان، ص۳۶۹.

61.  خط سوم در انقلاب مشروطیت ایران، ابوالفضل شکوری، ص۲۵۰.

62.  اردبیل درگذر تاریخ، ج۳، ص۳۶۵.

63.  تاریخ اردبیل و دانشمندان، فخرالدین موسوی اردبیلی، ج۲، ص۳۷۲-۳۷۱.

64.  دائرة المعارف تشیع، ج۲، ص۶۱.

65.  خاطرات و مبارزات فلسفی، ص۱۵۹-۱۶۰.

 

 

منبع

سایت فرهیختگان تمدن شیعه، برگرفته از مقاله «سید یونس موسوی اردبیلی».    

دانشنامه های انقلاب اسلامی و تاریخ ایران، برگرفته از مقاله «اردبیلی، آقا سیدیونس».    

 

 

دیدگاه تان را بنویسید