جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛

چند سطر از زندگی سیدعلی مجتهد کازرونی

سید علی مجتهد کازرونی شیرازی در ۱۲۷۸ متولد شد وی نزد شیخ احمد شیرازی نجفی و شیخ محمد حسین شانه ساز تحصیل کرد. او نزد مردم از جایگاه ویژه ای برخوردار بود.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، در راستای شناساندن بزرگان اندیشه دینی در این صفحه بر آنیم که این شخصیت های ارجمند جهان اسلام و تشیع را به مخاطبان معرفی کنیم و مطالب منتشرشده قطره ای است از دریای زندگی این بزرگواران که به قدر وسعمان است. باشد که مفید فایده افتد. این قسمت به زندگی سید علی مجتهد کازرونی اختصاص دارد.

 

زندگینامه سید علی مجتهد کازرونی 

آقا سید علی مجتهد کازرونی شیرازی فرزند مرحوم حاج سید عباس مجتهد کازرونی. در 1278 متولد شد. در 1291 از کازرون به شیراز آمد و تا سال 1304 در شیراز به تحصیل معقول و منقول پرداخت. معقول را نزد شیخ احمد شیرازی نجفی - که شاگرد حکیم عباس دارابی بوده - و شیخ محمد حسین شانه ساز تحصیل کرد. احتمالا اواخر دوره تدریس حکیم عباس (متوفای 1300) را نیز درک کرده است. از سال 1304 تا 1315 در نجف اقامت کرد و از حوزه درس آخوند ملا محمد کاظم بهره مند شد و به مقامات عالی نایل آمد. از سال 1319 تا پایان عمر (1343) در شیراز به تدریس خصوصا تدریس فلسفه و عرفان اشتغال داشت. بسیاری از مدرسین و فضلای شیرازی در معقول و منقول شاگرد او بوده اند. مرحوم آقا سید علی نمونه ای از سلف صالح بوده است. شاگردان او و سایر مردم شیراز داستان ها از صفای نفس و تقوای او دارند.[1]

 

این مرد بزرگ در تمام علوم عصر خود اعم از فقه و اصول و تفسیر و حدیث و منطق و کلام و حکمت و نطق و خطابه و ادبیات فارسی و عربی و ریاضیات سرآمد اقران بوده، به ویژه در حکمت اشراق که استاد مسلّم بود و در شاعری و سخن پردازی و احاطه به فنون سخن سرایی نیز طبعی غرّا و مهارتی تام داشت و «رحمت» تخلص می کرد.

 

گاهی به منبر می رفت و مردم را ارشاد می فرمود و خواص از مفاوضتش استفاده می کردند و عوام به تحریک قشریون و اهل ظاهر مرتدش می پنداشتند.

 

حکیم در هفت سالگی (سال 1285) از کازرون به شیراز رفت و در مکتب خواندن و نوشتن فارسی را بیاموخت و تحصیل را ادامه می داد که خبر فوت پدرش رسید، ناچار به کازرون برگشت و پس از انجام امور خانوادگی مجدداً به شیراز رفت (1291) و در یکی از حجرات مدرسۀ آقاباباخان مشغول تحصیل شد.

 

مقدمات و ادبیات عربی را در خدمت حاج سید محمّدعلی کازرونی فراگرفت و حکمت را در محضر درس حاج شیخ احمد معروف به شانه ساز و فقه و اصول را نزد شیخ محمّدحسین مجتهد شیرازی آموخت، و در ضمن تحصیل و تکمیل معلومات خود نیز به طلاب علوم دینیه درس می داد و پس از دوازده سال استفاده و افاده به نجف اشرف رفت و در محضر درس بسیاری از فقها و مجتهدین آن شهر خصوصاً آخوند مولا محمّدکاظم خراسانی علوم منقوله را تکمیل کرد، و دوازده سال در نجف بود تا سال 1315 که به موطن و مولد خود (کازرون) برگشت و اهالی آن شهر مقدم او را گرامی داشتند و بنابر اصرار اهالی تا سال 1319 در آنجا اقامت داشت، در آن سال به شیراز رفت و در مسجد نو حجره ای گرفت و به تدریس مشغول شد، و در شاهچراغ امامت می کرد و در مدرسۀ مقیمیه و خانۀ نشیمن خود کتاب های حکمی مِن جمله اسفار اربعه و فصوص الحکم را درس می داد و از جمله شاگردانش مرحومین حاج شیخ محمّدکریم سرپله و رحیم آقا طریقت و آقای میرزا محمّدعلی موحد بودند که همه از دانشمندان معاصر محسوب شده و می شوند.

 

مرحوم رحمت با آنکه در حکمت الهی و فلسفۀ یونانی تبحر داشته است مردی عابد و زاهد و عارف مشرب بوده و عبادات اسلامی مأثور از ائمۀ اطهار علیهم السلام را کاملاً به جای می آورده و در فروع دین متعبد بوده است، و در مجلس مرحوم مجدالاشراف قطب سلسلۀ ذهبیه حضور پیدا می کرده و از او استفادۀ معنوی می برده است و چون در ایران ندای مشروطه و آزادی بلند شد، به تقویت این فکر کوشید و دو رساله به فارسی و عربی در تمجید عدل و داد و آزادی نوشت و نیز در تأسیس مدارس جدیده سعی وافی مبذول داشت.

 

حکیم با آن که خود مجتهد مسلّم بود و پدرش نیز فقیه بوده با آن دسته از فقها که جنبۀ ریاکاری و عوام فریبی داشتند و اصولاً با ریاکاران و خشک مقدسان از هر طبقه و صنفی که بودند میانۀ خوبی نداشت و آن ها هم در آزار او کوتاهی نمی کردند، و من از خودش شنیدم که گفت: « من از لذات دنیا به شرب قلیان اکتفا کرده ام و آخوندها این را هم نمی توانند ببینند و شهرت داده اند که در قلیان چرس می گذارم و می کشم.»

از حکیم سه فرزند ذکور باقیمانده به نام های: سید محمّد احیانی و سید حسام الدین مجتهدزاده و سیدحسین مجتهدزاده و حکیم در روز پنجشنبه هجدهم رجب سال 1343 در شیراز به رحمت ایزدی پیوست و در تکیۀ حافظیه مدفون شد.[2]

 

پی نوشت ها:

[1] مجموعه آثار جلد 14؛ مطهری، مرتضی.

[2] دانشمندان و سخن سرایان فارس،جلد دوم، 1338، ص 57

 

منبع: پایگاه خبری حوزه

دیدگاه تان را بنویسید