جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت آیت الله حق شناس؛

سخت تر از مرگ؛ نامه آیت الله حق شناس برای شاگرد خود آیت الله قائم مقامی

دوم مرداد ماه یادآور سالروز رحلت ملکوتی عالم ربانی آیت الله حق شناس است. ایشان در نامه ای شاگرد خود آیت الله سید عباس قائم مقامی را مورد لطف قرار داده اند و جدایی از دوستان را سخت تر از مرگ توصیف کرده اند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش خبرنگار جی پلاس، دوم مرداد ماه یادآور سالروز رحلت ملکوتی عالم ربانی آیت الله عبدالکریم حق شناس است. در کانال تلگرامی آیت الله سید عباس قائم مقامی که از شاگردان ایشان بوده است، با عنوان "یاد استاد" به نامه نگاری آیت الله حق شناس برای شاگردش اشاره شده و اینگونه یادداشت کرده اند:

 

مرداد ماه هر سال یادآور ارتحال ملکوتی فقیه و عارف بزرگ آیت الله شیخ عبدالکریم حق شناس است. به منظور استمداد از روح بلند آن عالم ربانی و عبدِ صالح پروردگار کریم، نمونه ای از نامه نگاری های محبت آمیز آن بزرگوار با شاگرد خود ، استاد قائم مقامی را به همراه توضیحات ایشان که همزمان با ارتحال آیت الله حق شناس در مرداد ۱۳۸۶ ش برای نخستین بار توسط سایت آینده منتشر شد، تقدیم می کنیم.

هر چند استاد قائم مقامی،  اخیرا در پاسخ درخواست مکرر برخی از دوستان و شاگردان در خصوص تداوم برگزاری جلسات سخنرانی و درس گفتارها با اشاره به وضعیت امروز مردم جامعه اظهار داشته است:

 " با این ظلم و مرارتی که این روزها بر مردم می رود ، هیچ نشاطی برای سخن گفتن نیست و اگر قرار بر سخن باشد ، جز از این رنج و مرارت نباید گفت."

 

با این حال یاد عالمان ربانی و جانهای آزاده ای همچون آیت الله حق شناس که تمام عمر خویش را وقف مردم کرده و به آنان به مثابه خانواده خدا (عیال الله)  عشق می ورزیدند ، می تواند مرهمی بر زخمهای روح و جان خسته مان باشد. امید که با قرائت فاتحه ای موجبات شادی و توجه آن روح بزرگ را فراهم سازیم:

 

نامه نخست ( به همراه توضیح استاد قائم مقامی):

سخت‌تر از مرگ!! 

 تابستان 1367  از مواردی بود که  توفیق همسفری با استاد حق‌شناس به ارض اقدس رضوی (تعبیری که معمولا" ایشان برای مشهد و تربت ملکوتی حضرت رضا سلام الله علیه به کار می‌بردند) را داشتم. قرار شد استاد چند روز زودتر از من به تهران بازگردند. برای او که کانون عاطفه و سرشار از محبت بود ، و صد البته برای این کم‌ترین شاگردش که هماره مورد لطف و محبت خاص استاد قرار داشت ، همین دوری اندک و مفارقت کوتاه بَس سخت می نمود. لذا قرار گذاشتیم تا در ساعت آخر پیش از حرکت " آن عزیزتر از جان" به سمت فرودگاه ، دیدار و وداعی داشته باشیم .

 

 من که به رسم برنامه روزانه به حرم مشرف شده بودم، شوربختانه به علت معطلی در مسیر بازگشت، دیر به سر قرار رسیدم و استاد با وجود کمبود وقت و احتمال از دست دادن پرواز،  بزرگوارانه مدتی که به نوشته خودشان ۴۵ دقیقه به طول انجامید در سالن هتل منتظر ماندند و آنگاه که از بازگشت و دیدار مأیوس شدند و باید برای رسیدن به پرواز به سرعت حرکت می‌کردند ، یادداشتی سرشار از ابراز  محبت‌ را برای من به امانت نزد دفتر هتل گذاردند . هرچند در آخرین لحظه، خوشبختانه توفیق دیدار و وداع مختصر  در آستانه خروجی هتل را یافتم و به جبران از کف دادن فرصت دیدار و وداع مفصل ، آن مکتوب شیرین و جانفزا اما برایم به یادگار ماند. مکتوبی که این روزها مضمون آن را بارها نجوا می کنم و بر هجر و فقدان آن "جانِ شیرین" حسرت می خورم و جمله ای منسوب به حضرت امیر سلام الله علیه که در ابتدای یادداشت استاد آمده است را تکرار می کنم :

 " سخت تر از مرگ است، جدائی از دوستان.... 

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است

ببین که در طلبت حال مردمان چون است

به یاد لعل تو و چشم مست ِ مِی گونت

ز جام غم مِی، لعلی که می‌خورم خون است

ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو

اگر طلوع کند، طالعم همایون است

حکایت لب شیرین، کلام فرهاد است

شکنج طرّه لیلی، مقام مجنون است

دلم بجو که قَدَت همچو سرو، دلجوی است

سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است

ز دورِ باده به جان ، راحتی رسان ساقی

که رنج خاطرم از جورِ دورِ گردون است

از آن دَمی که ز چشمم برفت رود عزیز

کنار دامن من ، همچو رود جیحون است

چگونه شاد شود اندرون غمگینم

به اختیار که از اختیار بیرون است

ز بیخودی طلب یار می‌کند حافظ

چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است.

(متن یادداشت خداحافظی آیت الله حق شناس برای استاد قائم مقامی ) 

 بسمه‌تعالی شانه 

«یَقُولُونَ إِنَّ الْمَوْتَ صَعْبٌ وَإِنَّمَا 

مُفَارَقَةُ الْأَحبابِ وَاللَّهِ أَصْعَبُ» 

(می‌گویند به راستی که مرگ سخت است اما به خدا قسم جدایی دوستان - از یکدیگر - بسی سخت‌تر از مرگ است). 

 و قال الحسن (ع): « إِنَّمَا أَبْکِی لِخَصْلَتَیْنِ لِهَوْلِ اَلْمُطَّلَعِ‌ وَ فِرَاقِ اَلْأَحِبَّةِ»(۱)

 (امام حسن - در هنگام مرگ-  فرمود: برای دو چیز می‌گریم؛ دوری از دوستان و لحظه جان دادن). 

 

قرار ما با شما ساعت چهار بود ولیکن تا ۲۰ دقیقه به پنج منتظر ماندم.  

ملتمس دعا هستم وبه رفقا سلام برسانید.

 

۱.اصول الکافی، ج ۱، کِتَابُ الْحُجَّة 

 

دیدگاه تان را بنویسید