جی پلاس/ به مناسبت سالروز رحلت؛

روایت صادق طباطبایی از امام موسی صدر و تشویق به یادگیری موسیقی/نظر ایشان درباره موسیقی غربی چه بود؟

مرحوم دکتر صادق طباطبایی در دوم اسفند سال ۹۳ به علت بیماری سرطان در آلمان درگذشت. وی که خواهرزاده امام موسی صدر بود، در خاطرات خود به روزی اشاره کرده که امام موسی، او و پسرخاله اش را برای یادگیری موسیقی تشویق می کند.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: مرحوم دکتر صادق طباطبایی در خاطرات خود به توصیه دایی بزرگوارش، امام موسی صدر برای یادگیری موسیقی اشاره کرده و اینگونه گفته است:

 

‌‌یادم هست که من هنوز به دبیرستان می‌ رفتم، در کلاس سوم دبیرستان بودم که ‌‎ ‎‌دایی‌ جان سفری از نجف به قم آمدند. این در دورانی بود که ایشان هنوز در نجف ‌‎ ‎‌درس می‌ خواندند. من در سال 1340 دیپلم گرفتم! اگر سه سال به عقب برگردیم، ‌‎ ‎‌حدود 37ـ1336 می‌ شود. ایشان سفری به قم آمدند و البته بعد دوباره به نجف ‌‎ ‎‌برگشتند. چون چند سالی را در آنجا بودند. یکی از روزهایی که به منزل ما آمده بودند، ‌‎ ‎‌پسر خاله‌ ام که امروز برادر خانم من است، هم منزل ما بود. در اتاق آقاجون نشسته ‌‎ ‎‌بودیم. دایی‌ جان هر فرصتی که پیدا می‌ک ردند، مثلاً وقتی می‌ دیدند بچه‌ های فامیل ‌‎ ‎‌حضور دارند، فوراً به جلسه یک جنبه عاطفی و تربیتی می‌ دادند و به اصطلاح تک ‌‎ ‎‌مضرابی می‌ زدند! آن روز هم یکی از همین فرصت‌ ها بود. پدر خانم من که در ضمن ‌‎ ‎‌شوهر خاله‌ ام هم هستند، مرحوم حجت‌ الاسلام آقای حاج سید مهدی صدرعاملی، ‌‎ ‎‌ردیف موسیقی ایرانی را می‌ شناخت. خود او هم از جدش یاد گرفته بود. الآن گوشه‌ ای ‌‎ ‎‌در موسیقی مقامی ‌ما هست که به مثنوی صدریه معروف است! یکی از صدرهای ‌‎ ‎‌اصفهان آن را در دستگاه افشاری می‌ خواند. دایی جان رو به پسر خاله‌ ام کردند و ‌‎ ‎‌گفتند: «محمد جان! هر فرصتی که برایت پیش می‌ آید و به هر چیز جالبی که برخورد ‌‎ ‎‌کردی، اگر جریانی دیدی که غیر از لحظه قبل است و چه بسا در لحظه بعد هم دیگر ‌‎ ‎‌نباشد، در آن دقیق شو! فضول شو! کنجکاو شو و ببین!». من آنجا پرسیدم: «دایی‌ جان! ‌‎ ‎‌اینکه وقتی رادیو را باز می‌ک نیم می‌ گوید مثلاً فلانی غزلی را در دستگاه ماهور ‌‎ ‎‌می‌ خواند، این چه دستگاهی است؟ غیر از این ضبط صوت‌ های معمولی و این نوع ‌‎ ‎‌دستگاه‌ هاست؟». آن وقت ایشان دستگاه‌ های موسیقی را برای ما تشریح کردند و دوباره ‌‎ ‎‌به محمد گفتند: «مثلاً الآن تو یک فرصت خوبی داری! پدرت با موسیقی آشناست. ‌‎ ‎

‌‎

سعی کن هفته‌ ای یک پرده یا یک گوشه موسیقی را از پدرت یاد بگیری! در این‎ ‎‌صورت دریچه یک علمی به رویت باز خواهد شد که خود جهان دیگری است!». ‌

 

‌‌این جمله عجیب در ذهن من نقش بست! به طوری که تصادفاً یک روز وقتی از ‌‎ ‎‌دبیرستان به خانه برمی‌گشتم، چون ساعتم خراب شده بود به آقای ارجمندی مراجعه ‌‎ ‎‌کردم. آقای ارجمندی یک مغازه ساعت‌ سازی در خیابان ارم داشت. پیش او رفتم که ‌‎ ‎‌ساعتم را تعمیر کند. دیدم دارد یک ترانه معروفی را زیر لب زمزمه می‌ کند. پرسیدم: ‌‎ ‎‌«آقای ارجمندی! این دستگاه‌ های موسیقی که وجود دارد، مثل شور و ماهور و اینها، ‌‎ ‎‌شنیدم که یک روال موسیقی هستند! آیا کتابی در این موارد وجود دارد؟». گفت دوست ‌‎ ‎‌داری یاد بگیری؟ گفتم بله! با همان لهجه قمی گفت: «خودِم یادِت می‌دِم!». همان جا از ‌‎ ‎‌من یک امتحانی گرفت تا ببیند آمادگی و استعداد لازم را دارم یا نه! از پس امتحان‎ ‎‌برآمدم! از همان روز ایشان معلم من شد! یعنی از آن روز تا لحظه‌ ای که قم را به قصد ‎ ‎‌تهران ترک کردم تا به آلمان بروم، روزانه سه ربع ساعت نزد ایشان ردیف آوازی و ‌‎ ‎‌دستگاهی موسیقی ایرانی را یاد می‌ گرفتم. شاید در حدود چهار سال طول کشید. روزی که ‌‎ ‎‌رفتم آلمان، از 12 دستگاه آوازی و موسیقی مقامی ‌ایران، به جز ردیف نوا، بقیه دستگاه‌ ها ‌‎ ‎‌را یاد گرفته بودم. ردیف نوا را دیگر نرسیدم یاد بگیرم. این را داشته باشید تا دوباره به ‌‎ ‎‌رابطه دایی‌جان و موسیقی برگردم و بعد ادامه دهیم!‌

امام صدر و موسیقی کلاسیک اروپایی

‌‌اما در مورد موسیقی مطلبی باقی ماند که مایلم اینجا بیان کنم! یادم هست در همان‎ ‎‌اولین سفرشان به آلمان، اظهار داشتند که یک عنصر محرکی باید در موسیقی غرب ‌ ‎‌باشد که سوای از موسیقی ماست. می‌ گفتند: «منش‌‌ا‌‌ تحرک و عنصر اصلی در موسیقی ‎‌مشرق زمین حرمان است! اینجا قاعدتاً این امر وجود ندارد! بشکاف و دقت کن! ببین ‌‎ ‎‌انگیزه‌ ها و منش‌‌ا‌‌ و مهمترین ویژگی موسیقی کلاسیک مغرب زمین در کجاست!». همین ‌‎ ‎‌حرف باعث شد تا من به یک دوره آموزش موسیقی کلاسیک روی آورم و در آن غور ‌‎ ‎‌کنم! یک بار که سمفونی شماره پنج بتهوون را برای ایشان جمله به جمله تشریح ‌‎ ‎‌می‌ کردم، گفتم چایکفسکی باله‌ ای دارد به نام «دریاچه قو»! حیف که شما نمی‌ توانید آن را ‌‎ ‎‌ببینید! دایی‌ جان گفتند: «مگر چه اشکالی دارد؟». گفتم: در روی سن علاوه بر ارکستر ‌‎ ‎‌بزرگ هنرمندانی هستند که حرکات باله را اجرا می‌ کنند...». ایشان گفتند که اگر من یک ‌‎ ‎‌وقت سفری در اروپا بودم و در همان زمان آن را اجرا می‌ کردند می‌ خواهم ببینم!

 

اینجا ‌‎‎‌باز یک جمله‌ ای به من گفتند که همواره در ذهنم نقش بسته است! گفتند: «متاسفانه ‌‎ ‎‌علمای ما آنچنان خودشان را به گذشته وصل کرده‌ اند که هر چیز نویی که می‌ آید، فوراً ‌‎ ‎‌نسبت به آن موضع سلبی می‌ گیرند! یعنی قبل از اینکه بررسی کنند و ببینند که این چیز ‌‎ ‎‌به چه دلیل به وجود آمده، چه ضرورتی ایجابش کرده و به چه کارهایی می‌ آید، فوراً آن ‌‎ ‎‌را نفی کرده‌ اند! غافل از اینکه این بالاخره خود و شرایط خودش را بر اینها تحمیل‎ ‎‌خواهد کرد! در حالی که اگر اول آن را شناخته بودند، چه بسا که شرایط خودشان را به ‌‎ ‎‌آن ابزار دیکته کرده و آن را به خدمت می‌ گرفتند! نه اینکه آن ابزار بیاید و بر اینها ‌‎ ‎‌مسلط شود!». ایشان این روش برخورد را قبول نداشتند و منشا آن را در بی‌ خبری، به ‌‎ ‎‌کار نگرفتن عقل و تماس نداشتن با گروه‌ های مختلف و جهان در حال حاضر ‌‎ ‎‌می‌ دانستند. من در آنجا فتوای یکی از علمای نجف را از ایشان سوال کردم که چون ‌‎ ‎‌غیبت می‌ شود، نام نمی‌ برم. ایشان گفتند: «از این انسان 95 ساله چه توقعی داری؟ او 95 سال پیش در یک دهکده‌ای در فلان استان ایران به دنیا آمده و تا سن 23 سالگی هم از آنجا خارج نشده است، بعد هم یک دفعه بلند شده و به شهری آمده که از همه چیز و ‌‎ ‎‌همه جای دنیا بی‌ اطلاع است، او اصلاً از موضوع مساله اطلاعی ندارد».‌

 

موسیقی در پناه امام حسین (ع)

‌‌باز یک مورد دیگری در ارتباط با مقولات هنری یادم آمد. فکر می‌ کنم سال 1348 بود، ‌‎ ‎‌یک نوار سرود از حسینیه ارشاد برای من فرستادند. در این نوار اشعار زیبایی در مدح ‌‎ ‎‌امام هشتم علیه السلام دکلمه شده بود و سرانجام گروهی از جوانان، قطعاتی را در مدح حضرت ‌‎ ‎‌رسول(ص) و همچنین کعبه به صورت کر اجرا کرده بودند. در واقع این اولین قطعه ‌‎‎‌موسیقی بود که با محتوای مذهبی و به صورت کر در یک حسینیه اجرا شده بود. ‌‎ ‎‌همان موقع در سفری به لبنان این نوار را با خود برده بودم. دایی‌ جان خیلی خوشحال‎ ‎‌شدند و گفتند بالاخره هنر و موسیقی دارد در پناه امام حسین و حسینیه، خود را از ‌‎ ‎‌چنگال جمود نجات می‌ دهد. بعد ادامه دادند ان‌شاءالله یواش یواش پای ارکسترهای ‌‎ ‎‌بزرگ نیز به حسینیه‌ ها باز گردد و هنرهای زیبا در خدمت مذهب قرار گیرد. قبلاً هم ‌‎جایی دیگر گفته بودم که ایشان به مناسبتی گفتند، موسیقی وقتی دید مورد ستم و ‌‎ ‎‎‌بی‌مهری متولیان مذهب قرار می‌ گیرد به زیر عبای امام حسین پناه برد و در نوحه‌ ها و ‌‎ ‎‌تعزیه‌ ها و مرثیه‌ ها و مداحی‌ ها خود را حفظ کرد و به این ترتیب ده‌ ها و بلکه صدها ‌‎ ‎‌سال سینه به سینه گشت تا امروز به دست ما رسیده است. البته می‌ دانید که اغلب ‌‎ ‎‌مرثیه‌خوانها و نوحه‌خوانهای حرفه‌ای، موسیقی‌شناسان بزرگی بوده‌ اند و غالباً نیز هستند. مرحوم روح‌الله خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران به این واقعیت مفصل پرداخته است.‌

 

برشی از کتاب خاطرات سیاسی- اجتماعی دکتر صادق طباطبایی؛ج ۲، ص ۳۶-۳۷و ۴۲-۴۳

دیدگاه تان را بنویسید