چند روزی همقدم با شهید زین الدین-۸

فرمانده لشکری که نیروهایش او را نمی شناختند

آن روز قرار بود آقا مهدی (شهید زین الدین) ما بین نماز ظهر و عصر برای نیروهایش صحبت کند و من گمان می کردم...

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس: یک روز که برای نماز جماعت به حسینیه لشکر رفته بودم پس از نماز ظهر اعلام کردند بین دو نماز از سخنرانی برادر مهدی زین الدین فرمانده محترم لشکر استفاده می کنیم. من هنوز ایشان را نمی شناختم. گردن کشیدم و نگاه کردم تا ببینم فرمانده لشکر کیست؟ با خود گفتم حتما از ساختمان فرماندهی و با تشریفات خاصی می آید. در همین فکرها بودم که یک نفر از کنار من بلند شد و رفت. دیدم همان شخص پشت تریبون قرار گرفت و مشغول صحبت شد. تعجب کردم چون او تا چند لحظه قبل خیلی عادی کنار من نشسته بود و کسی هم همراهش نبود. برای من خیلی جاذبه داشت که فرمانده لشکر این قدر بی ریا و با خلوص و صفا در بین بسیجیان است. صحبت ایشان که تمام شد، آمد و دوباره کنار من نشست.

 

برشی از کتاب سردار عشق؛ ص 91؛ خاطره ای از یکی از رزمندگان 

دیدگاه تان را بنویسید