راز جوان ماندن رضا یزدانی در برنامه «دورهمی»

مهران مدیری شب گذشته میزبان علی اوجی بازیگر و رضا یزدانی خواننده بود.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس؛  شب گذشته مهران مدیری میزبان رضا یزدانی خواننده و علی اوجی بازیگر بود.

 

در بخش ابتدایی گفت وگو مدیری به خاطر اینکه لباس رضا یزدانی صدا می‌داد از او خواست کت دیگری به تن کند و او قبول کرد. (خنده)

مدیری به رضا یزدانی گفت: چهار سال پیش که به برنامه آمده بودی گفتی ماهانه ۱۰ میلیون درآمد داری الان که خطر فقر ۹ میلیون است چکار می‌کنی؟ یزدانی گفت: از آذر ماه تا به امروز با توجه شرایط کرونا کنسرت و برنامه‌ها لغو شده و هزار تومان پول در نیاورده ام.

رمز گشایی از جوان ماندن رضا یزدانی در برنامه «دورهمی»/ وقتی حواس پرتی آقای خواننده کار دستش می دهد

مدیری به اینکه یزدانی روزی ۵۰ بار با اوجی تماس می‌گیرد اشاره کرد و گفت: به همسرت گفته بودی رضا در زندگیت است؛ اوجی توضیح داد: ۳۲ بار حرف هایش تکراری است، اوایل نرگس نمی‌دانست، اما بعد از مدتی موجد شد تماس‌های رضا خیلی زیاد است.

در بخش دیگر مدیری به خاطر سن رضا یزدانی تعجب کرد و گفت سه سال دیگر ۵۰ ساله می‌شوی؟

در واکنش به این مطلب اوجی گفت: حرص هایش را من خوردم.

یزدانی گفت:متولد سال ۵۲ هستم و یک موی سفید ندارم. من در طول زندگی ام برخی کارها را انجام نمی‌دهم، سیگار نمی‌کشم، فست فود نمی‌خورم، ورزش می‌کنم. حتی یک حبه سیر را با دو لیوان آب که گلاب به آن اضافه می‌کنم می‌خورم و عسل و سیاه دانه بعد از آن هم می خورم.

علی اوجی به خاطره‌ای از کنسرت یزدانی اشاره کرد و گفت: حواس پرتی رضا بسیار زیاد است، یک بار در کنسرت به رضا لیست مهمانان را دادم، سحر زکریا که آمد، رفتم به رضا گفتم سحر زکریا آمده،گفت: چه جوری یادم بماند؟ به همین دلیل،تکرار می‌کرد سحر زکریا، سحر زکریا و برای اینکه یادش نرود برای خودش کد گذاشت، زکریا رازی (خنده) و موقع اعلام اسامی گفت: مهمان داریم خانم سحر زکریا رازی!

مدیری همانند مهمانان دیگر از آنها تست گرفت و نکته جالب این تست اینجا بود که مدیری از آن‌ها خواست بی کلام نقشه دزدیدن گوی را بکشند و این دو خوب بازی کردند. مدیری گفت: این کاره هستند. (خنده)

اوجی به یک خاطره خنده دار از رضا یزدانی اشاره کرد: از کیش به شیراز می‌رفتیم که کل مسیر یک ربع است، اما شرایط هواپیما ترسناک بود و مهماندار گفت: مسافران عزیز یک نقص فنی کوچکی داریم و هواپیما تکان نمی خورد. شرایط سختی بود، در کل یک ربع تا شیراز بود. نمی‌دانم کی وقت برای سقوط داشت؟ اما در این شرایط سخت رضا شروع به خواندن کرد. (خنده)

دیدگاه تان را بنویسید