مشرف شدن امام سجاد(ع) به حج و قصیده «فرزدق»

فرزدق در قسمتی از قصیده اش اینگونه سروده است: این شخص کسی است که تمام سنگریزه های سرزمین بطحا او را می شناسند، این کعبه او را می شناسد، زمین حرم و زمین خارج حرم او را می شناسند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، در آثار شهید مطهری درباره حضور هشام بن عبدالملک در مسجدالحرام و نیز مشرف شدن امام سجاد علیه السلام به حج خانه خدا و قصیده فرزدق در توصیف ایشان چنین آمده است:

هشام بن عبد الملک با آنکه مقام ولایت عهدی داشت و آن روزگار- یعنی دهه ی اول قرن دوم هجری- از اوقاتی بود که حکومت اموی به اوج قدرت خود رسیده بود، هرچه خواست بعد از طواف کعبه خود را به «حجرالاسود» برساند و با دست خود آن را لمس کند میسر نشد. مردم همه یک نوع جامه ساده که جامه ی احرام بود پوشیده بودند، یک نوع سخن که ذکر خدا بود به زبان داشتند، یک نوع عمل می کردند، چنان در احساسات پاک خود غرق بودند که نمی توانستند درباره ی شخصیت دنیایی هشام و مقام اجتماعی او بیندیشند. افراد و اشخاصی که او از شام با خود آورده بود تا حرمت و حشمت او را حفظ کنند، در مقابل ابّهت و عظمت معنوی عمل حج ناچیز به نظر می رسیدند.

هشام هرچه کرد خود را به «حجرالاسود» برساند و طبق آداب حج آن را لمس کند، به علت کثرت و ازدحام مردم میسر نشد. ناچار برگشت و در جای بلندی برایش کرسی گذاشتند. او از بالای آن کرسی به تماشای جمعیت پرداخت. شامیانی که همراهش آمده بودند دورش را گرفتند. آنها نیز به تماشای منظره ی پرازدحام جمعیت پرداختند.

در این میان مردی ظاهر شد در سیمای پرهیزکاران. او نیز مانند همه یک جامه ساده بیشتر به تن نداشت. آثار عبادت و بندگی خدا بر چهره اش نمودار بود. اول رفت و به دور کعبه طواف کرد. بعد با قیافه ای آرام و قدمهایی مطمئن به طرف حجرالاسود آمد. جمعیت با همه ی ازدحامی که بود، همین که او را دیدند فوراً کوچه دادند و او خود را به حجرالاسود نزدیک ساخت. شامیان که این منظره را دیدند، و قبلا دیده بودند که مقام ولایت عهد با آن اهمیت و طمطراق موفق نشده بود که خود را به حجرالاسود نزدیک کند، چشمهاشان خیره شد و غرق در تعجب گشتند. یکی از آنها از خود هشام پرسید: «این شخص کیست؟» هشام با آنکه کاملا می شناخت که این شخص علی بن الحسین زین العابدین است، خود را به ناشناسی زد و گفت: «نمی شناسم.».

در این هنگام چه کسی بود- از ترس هشام که از شمشیرش خون می چکید- جرأت به خود داده او را معرفی کند؟! ولی در همین وقت همام بن غالب، معروف به «فرزدق»، شاعر زبردست و توانای عرب، با آنکه به واسطه ی کار و شغل و هنر مخصوصش بیش از هرکس دیگر می بایست حرمت و حشمت هشام را حفظ کند، چنان وجدانش تحریک شد و احساساتش به جوش آمد که فورا گفت: «لکن من او را می شناسم» و به معرفی ساده قناعت نکرد، بر روی بلندی ایستاده قصیده ای غرّا - که از شاهکارهای ادبیات عرب است و فقط در مواقع حساس پر از هیجان که روح شاعر مثل دریا موج بزند می تواند چنان سخنی ابداع شود- بالبدیهه سرود و انشا کرد. در ضمن اشعارش چنین گفت:

«این شخص کسی است که تمام سنگریزه های سرزمین بطحا او را می شناسند، این کعبه او را می شناسد، زمین حرم و زمین خارج حرم او را می شناسند.».

«این، فرزند بهترین بندگان خداست. این است آن پرهیزکار پاک پاکیزه ی مشهور.».

«اینکه تو می گویی او را نمی شناسم، زیانی به او نمی رساند. اگر تو یک نفر فرضا نشناسی، عرب و عجم او را می شناسند.». [1] هشام از شنیدن این قصیده و این منطق و این بیان، از خشم و غضب آتش گرفت و دستور داد مستمری فرزدق را از بیت المال قطع کردند و خودش را در «عسفان» بین مکه و مدینه زندانی کردند. ولی فرزدق هیچ اهمیتی به این حوادث- که در نتیجه شجاعت در اظهار عقیده برایش پیش آمده بود- نداد، نه به قطع حقوق و مستمری اهمیت داد و نه به زندانی شدن؛ و در همان زندان نیز با انشای اشعار آبدار از هجو و انتقاد هشام خودداری نمی کرد.

علی بن الحسین علیه السلام مبلغی پول برای فرزدق- که راه درآمدش بسته شده بود- به زندان فرستاد. فرزدق از قبول آن امتناع کرد و گفت: «من آن قصیده را فقط در راه عقیده و ایمان و برای خدا انشا کردم و میل ندارم در مقابل آن پولی دریافت دارم.» بار دوم علی بن الحسین آن پول را برای فرزدق فرستاد و پیغام داد به او که:

«خداوند خودش از نیت و قصد تو آگاه است و تو را مطابق همان نیت و قصدت پاداش نیک خواهد داد. تو اگر این کمک را بپذیری به اجر و پاداش تو در نزد خدا زیان نمی رساند» و فرزدق را قسم داد که حتما آن کمک را بپذیرد. فرزدق هم پذیرفت [2]


[1]. هذا الذی تعرف البطحاء وطأته
والبیت یعرفه و الحلّ والحرم
هذا ابن خیر عباد اللّه کلهم
هذا التقی النقی الطاهر العلم
و لیس قولک من هذا بضائره
العرب تعرف من انکرت والعجم
[2] . بحار ، ج 11،ص 36.

 

منبع: مجموعه آثار شهید مطهری؛ ج18، ص: 268-270

 

دیدگاه تان را بنویسید