یادداشتی از افسر موموندی؛

قصر شیرین: زنان دچار، مردان ستمکار

افسر موموندی درباره فیلم "قصر شیرین" یادداشتی نوشت.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، افسر موموندی در یادداشتی نوشت؛ هیجان جشنواره‌های هنری فجر 97 با تماشای فیلم قصر شیرین رضا میرکریمی به خانه ما آمد تا در کنار اعتراض‌های مستقیم و  غیرمستقیم هنرمندان در چهلمین فجر انقلاب اسلامی، واقعیت‌های اجتماع را برابر وجدان جمعی‌مان بگذارد و مرا نیز از پاسخ به چراهای بسیارِ دختر جوانم اندوهگین‌تر سازد و او را هم نگران من! چرا که ناگوارایی‌های به تصویر کشیده بر پرده سینما در زندگی همه زنان ایرانی از این دست بسیار و بس تحمل‌ناپذیر است و نسل جوان بی‌تردید، تحمل نسل ما را ندارد؛ نسلی که تجربه سال‌های جنگ را با وحشت به امروز خود آورده‌ است.

ما که همگی اگر طلب حق و‌ یا گلایه بحق کنیم؛ "پیرزنانی"چون بازیگر طراز اول سینمای ایران "فاطمه معتمد آریا" هستیم؛ ما که سال‌هاست پس هر در بسته به آسمان نگریسته‌ایم و روسری‌های آبی‌مان را باد با خود تا به امروز آورد؛ نه عنوان"شیرزن"؛ می‌فریبدمان و نه خطاب "پیرزن" می‌آشوبد. در پس این ادبیات موهن، دندان طمع سلطه‌طلبی جنسیتی است که تیز می‌شود! "پیرزن" بودن، تلخ نیست، که پیری نشان خرد و چشیدن طعم گوارای زندگی است. تلخی آنجاست که ذهنیت مردان مدعی دین و خدا و لاهوت، آکنده از طمع‌ورزی‌های جنسی و تنانگی است و با همین نگره، زبان و قلم‌شان به اهانت می‌لغزد و به گزاف و افترا تنها آنقدر "سخن دین بر زبان می‌رانند که دنیا را از کف ندهند".

جشنواره‌های هنری امسال با درددل چهل ساله سیمین گرانقدر سینمای ایران آغاز شد و به شنیدن صدای زیبای"نگین پارسا" در اجرای صحنه‌ای موسیقی رسید.اگر گردهمایی‌های جشن‌ انقلاب جای بیان تجربه‌ها و گله‌گذاری‌ها نیست، پس کی؟ کجا؟ چه وقت؟

حالا هم دیرگاه است و گاهی چه دیر، دیر می‌شود، چرا که تاکنون باید هزاران کار فروبسته به مفتاح خرد می‌گشودیم.

این که چرا جملات معتمدآریا با اهانت‌های بس ناصواب پاسخ داده می‌شود و سلطه همین نگره‌ها ما را به بحران‌های کنونی رسانده‌اند، موضوع نوشتار دیگری است؛ و یا این که گروه کنسرت حمید عسکری با کدامین قوانین نانوشته باید محدودیت‌های بعدی را به دلیل همخوانی و یا تک‌خوانی زنی هنرمند تجربه کند؟ هم نیاز به نگارشی مجزا دارد.

فصل مشترکی اما این رویدادها را به قصر شیرین میرکریمی نیز می‌رساند و آن خشونت عریانی است که جامعه بر زنان روا می‌دارد و حدیث امروز و دیروز و این چهل سال و پنجاه سال نیست. نادیده گرفتن حقوق زنان، یک پیوستگی تاریخی از رنج انسان است و در هر دوره‌ای به گونه‌ای اعمال می‌شود...

قصر شیرین رضا میر‌کریمی، همان قصر خیالی است که واضعان رویه‌هایی که پیشتر آمد با برداشت‌های محفلی تا کنون به نام شرع یا قانون برابر دیدگان زنان ایران ویرانش کرده‌اند و خواسته یا ناخواسته، مصداق ظلم بر مردم و خروج از دایره عدالت الهی شده‌اند. لازم است یادآوریم که عدالت و قسط کلمه رمز انقلاب 57 بود.

میرکریمی چون همیشه در ساخت این درام‌ خانوادگی با ظرافت،‌ طبیعت زیبا و خوی خشن انسانی را در قاب‌ سینما گنجانده است تا زندگی زنان بسیاری را روایت کند که جان و دل و سرمایه بر سر پیمان زناشویی می‌نهند و از آن سو برداشت‌های شرعی عده‌ای به مدد قانون، دار و ندارشان را پایمال امیال غیرانسانی مردانی می‌کند که خود اگرچه قربانی اجتماع و تربیتی ناصوابند اما منفعت‌طلبی آنقدر در ذهن‌شان پررنگ است که خوی انسانی را در انجام تعهداتشان به کناری بنهند‌‌. قانون ما همان قانونی است که اجازه ازدواج‌های چندباره به مردان حتی با دخترکان خردسال را می‌دهد. قانون ما همان قانونی است که اجازه اهداء عضو و خاتمه یافتن زندگی زن به کما رفته را فقط به مرد می‌دهد، همان مردی که در بزنگاه بودن و نبودن پس از سال‌ها سررسیده است تا باقیمانده اموال زن را تاراج کند و دوباره بگریزد از همه چیز، از عشق از فرزند، از عدالت، از انسان...

این ناداوری‌های به ظاهرشرعی است که  قانون ما را قانون حراج مهربانی و عشق و عاطفه زنان به بهایی ناچیز می‌کند.

فرادستی قانونی که با برداشت‌های سلیقه‌ای از شرع به همه مردان اعطا شده است! حتی مردانی لاابالی که چون مرد فیلم قصرشیرین میرکریمی کمترین تعهد انسانی به زن اول و دوم و یا کودکانش ندارد و زن برای او فقط جسمی لذتبخش است و صندوقچه پول!

فیلم قصر شیرین با ضرباهنگی پر شتاب و بازی زیبای نابازیگران خردسال و بزرگسال و هنرمندی حامد بهداد، نفس را در سینه تماشاگر به حبس و رویای عاشقانه زنی را در برابر تلخی ناچاری زنی دیگر و سیاهی کردار مردی به تصویر می‌کشد که جامعه او را برای این همه خشونت و بیرحمی مهیا و ترغیب کرده است؛ به گونه‌ای که وقتی خون برادران داغدار شیرین، به جوش می‌آید، آرزوی گِل گرفتن قانونی چنین غیرانسانی را می‌کنند!؛ قانونی که اجازه فروش قلب شیرین را به مردی می‌دهد که سالیانی او و فرزندانش را رها کرده است و سر بر بالین زنی دیگر است.

دیدگاه تان را بنویسید