بررسی آخرین وضعیت دریاچه ارومیه

با گذشت چهار سال از آغاز به کار ستاد احیای دریاچه ارومیه، شواهد حکایت از حال ناخوش دریاچه دارد، عده‌ای آن را به ناکارآمدی ستاد احیا ربط داده و دستگاه‌ها کمبود اعتبار را علت آن می دانند.

لینک کوتاه کپی شد

به گزارش جی پلاس، اظهارات ضد ونقیض درباره احیای دریاچه ارومیه و عملکرد ستاد احیا ما را برآن داشت تا در مناظره‌ای با حضور مسعود تجریشی سخنگوی ستاد احیای دریاچه ارومیه، هادی بهادری نماینده مردم ارومیه و جلال محمودزاده نماینده مردم مهاباد در مجلس شورای اسلامی به بررسی آخرین وضعیت دریاچه ارومیه و عملکرد چهارساله ستاد احیای دریاچه ارومیه بپردازیم.

مناظره‌ای که در آن مخالفان از عملکرد ضعیف ستاد احیای دریاچه ارومیه و فشاری که بر گرده کشاورزان وارد کرده و حتی یک لیتر آبی که به بخش صنعت اختصاص نداده گفتند و مسئولان ستاد احیای دریاچه ارومیه هم از سیاست هایی سخن به میان آوردند که در بخش داخلی و بین المللی به کارگرفته تا دریاچه را در شرایط تثبیت قرار دهند.

اما آنچه موافقان و مخالفان عملکرد ستاد احیا بر آن اتفاق نظر دارند کمبود اعتباری است که کمیت ستاد احیای دریاچه ارومیه را لنگ کرده است.

اصلاح الگوی کشت، مدیریت مصرف آب، هدایت اشتغال از بخش کشاورزی به صنعت و خدمات، ورود فاضلاب به دریاچه و ... همگی موضوعاتی بود که در این مناظره به آن پرداخته شد.

آقای تجریشی با گذشت چهار سال ونیم از فعالیت ستاد احیای دریاچه ارومیه امروز انتقاداتی به عملکرد ستاد وجود دارد. منتقدان تاکید دارند که با گذشت بیش از ۴ سال ستاد نتوانسته به هدف گذاری‌ها برای احیای دریاچه برسد. ستاد تا چه اندازه مطابق سیاستگذاری‌ها حرکت کرده و در دستیابی به هدف های تعیین شده موفق بوده است؟

تجریشی: باید عرض کنم ستاد احیای دریاچه ارومیه مطابق اصل ۱۳۸ قانون اساسی به ریاست دکتر کلانتری و براساس سیاستگذاری دفتر برنامه‌ریزی و تلفیق که عمده فعالیت‌های آن بر پایه تصمیم‌گیری‌ها در دانشگاه های منطقه و دانشگاه شریف است از سال ۹۳ آغاز به کار کرد. به این معنی که مقرر شد ستاد در قالب کارگروهی متشکل از وزرایی از هیات دولت شکل گرفته و مصوبات آن در قالب مصوبات هیأت وزیران باشد. در آن مقطع آقای کلانتری به رئیس جمهور قول دادند که ظرف ۵ ماه یعنی تا تیرماه ۹۳ برنامه پیشنهادی خود را بر اساس نظر کارشناسان و تجربه‌های جهانی به هیأت دولت ارائه کند که سه روز قبل از زمان مقرر طراحی چگونگی احیای دریاچه را به دولت ارایه کردیم. طراحی به این مفهوم که مسئله چیست؟ چه عواملی باعث بروز این بحران شده و کشورهای دیگر که در شرایط مشابه بودند چگونه با مسئله برخورد کردند و اینکه چه کارهایی در سال های قبل توسط دستگاه های اجرایی دولت های قبلی انجام شده است؟

برای طراحی این مدل بررسی هایی از سوی حدود ۷۵۰ نفر که ۵۰ نفر آن خارجی بودند در فرصت ۵ ماهه انجام شدبه این منظور که اگر دریاچه‌ی ارومیه بخواهد احیا شود باید چه اقداماتی صورت گیرد؟ در نهایت این نتیجه حاصل شد که در ۱۰ سال سر جمع مبلغ حدود ۶ میلیارد دلار برای احیای دریاچه نیاز است.  در آن مقطع متخصصان به ما اعلام کرده بودند که اگر دریاچه ظرف ۳ سال حالت تثبیت به خود نگیرد احیای آن تقریبا غیرممکن است بنابراین ما تمام هم و غم خود را بر تثبیت دریاچه گذاشتیم تا بعد وارد مرحله احیا شویم. در این زمینه از تمام تجربیات استفاده کرده و به لحاظ فنی به این جمع بندی رسیدیم که می توان ظرف ۱۰ سال با برش ۳ سال اول دریاچه‌ی ارومیه را احیا کرد.

با اقدامات صورت گرفته توانستیم در سال آبی گذشته به لحاظ عملکردی دریاچه ارومیه را به حالت تثبیت برسانیم، واقعیت آن است که از سال ۱۳۷۲ و ۱۳۷۳ که دریاچه در تراز حداکثر خود بود تا ۲۰ سال بعد که ستاد احیای دریاچه شکل گرفت به صورت میانگین ۴۰ سانتی متر تراز آب دریاچه با وجود بارش های مناسب و فعالیت ستادها در حال کاهش بوده است. اگر بخواهیم اسکیل (چرخه) این کار را بدانیم یعنی طی ۲۰ سال به اندازه یک ساختمان سه طبقه معادل ۸ متر تراز آب دریاچه کاهش پیدا کرد؛ به صورتی که در سال ۹۳- ۹۲ که ما کار را شروع کردیم ۷۰ درصد دریاچه خشک بود و واقعا امیدی به احیای دریاچه نبود اما به لحاظ فنی ما به این جمع بندی رسیدیم که دریاچه قابلیت احیا دارد و برنامه ها به این سمت حرکت کرد که در ۳ سال اول اقداماتی موثر در دستور کار قرار گرفت به طوریکه در سال آبی گذشته موفق به تثبیت وضعیت دریاچه شدیم.

البته مردم و نمایندگان اعلام می کردند که بارش‌ها باعث شده که وضعیت دریاچه بهبود پیدا کند، اتفاقا ما زمانی به تثبیت رسیدیم که مقدار بارندگی ها بسیار کم بود بنابراین تثبیت دریاچه در پی یکسری اقدامات دستگاه های اجرایی و با یک خرد جمعی محقق شد؛ از نظر زمانی از سال ۸۸ تا ۹۲ با وجود مطلوب بودن بارش‌ها ۱۲۰ سانت یعنی به ازای هر سال ۳۰ الی ۴۰ سانت، تراز دریاچه کاهش پیدا کرده بود اما از سال ۹۲ تا ۹۶ در پی اقدامات انجام شده به جای ۱۲۰ سانت، ۱۰ سانت کاهش تراز آب دریاچه داشتیم در حالی که بارش ها در سال های ۹۲ تا ۹۶،  ۲۰ درصد کمتر از دوره قبل بود.

گفتنی است که در این بازه زمانی یعنی از سال ۹۲ تا ۹۶ توسعه اراضی کشاورزی را در منطقه شاهد بودیم به طور مثال در منطقه میاندوآب ۱۶ هزار هکتار اراضی کشت آبی توسعه پیدا کرده و در منطقه حسن لو ۱۲ ایستگاه پمپاژ به ۳۰ ایستگاه پمپاژ افزایش پیدا کرده است این اقدامات در حالی بوده که طی این سال ها با کاهش بارش، افزایش بی‌سابقه دما (افزایش دمای ۴۰ درجه در تبریز در سال آبی گذشته) و تبخیر منابع آبی روبرو بودیم به عبارتی تمام نقاط منفی اتفاق افتاده اما با تدبیر دولت و دستگاه‌های اجرایی کاهش تراز آب دریاچه به ۱۰ سانت محدود شده که نشان می دهد برنامه ریزی که وظیفه ستاد بوده به درستی انجام شده است.

آقای تجریشی در حوزه اجرایی انتقاداتی مبنی بر اینکه اقدامات ستاد تنها به برگزاری جلسه و سمینار محدود بوده و خروجی قابل قبول عملیاتی نداشته است مطرح می شود، عملکرد ستاد را در حوزه اقدامات اجرایی تشریح کنید. دقیقا چه اقداماتی از نظر اجرایی طی این ۴ سال انجام شده است.

تجریشی: ببینید برنامه ریزی برای چگونگی احیای دریاچه ارومیه وظیفه ستاد احیا، اجرا وظیفه دستگاه های اجرایی و تامین منابع مالی وظیفه دولت بوده و در نهایت ستاد احیا وظیفه‌ی نظارت و ارزیابی و پایش را بر عهده داشته است. طبق برنامه ریزی وظیفه اول و آخر یعنی چگونگی احیا و نظارت از سوی ستاد احیا انجام شده اما در وظایف میانی که مرتبط با دستگاه های اجرایی و تأمین منابع مالی از سوی دولت است باید ببینیم چه چالش هایی وجود دارد. واقعیت آن است که تنها ۲۶ درصد منابع مالی درنظر گرفته شده برای ستاد احیا به این مجموعه اختصاص یافته در چنین شرایطی اینکه گفته می شود دریاچه به سمت خشک شدن می رود طبیعی است؛ وقتی تأمین منابع مالی ۲۶ درصد باشد مطمئنا ما نمی توانیم بسیاری از اقدامات مدنظر را برای کاهش ۴۰ درصدی آب مصرفی عملیاتی کنیم.

آقای محمودزاده راهکارهای در نظر گرفته شده برای احیای دریاچه را چطور ارزیابی می کنید؟ فکر می کنید ستاد موفق عمل کرده؟ نقاط ضعف عملکردی در چه بخش هایی بوده است. به طور مثال عملکرد در بحث اصلاح الگوی کشت را چطور می بینید.

محمودزاده: بخش کشاورزی یکی از بخش‌های مهم در اقتصاد آذربایجان غربی است بر این اساس برای احیای دریاچه ارومیه که جزو مشکلات کشوری است نه استانی، باید حمایت از بخش کشاورزی را مدنظر قرار داده نه اینکه کشاورزی را فدای احیای دریاچه ارومیه کنیم. ضمن تشکر از زحمات ستاد احیا ولی به عملکرد ستاد انتقاد داریم. متأسفانه شاهد هستیم که راهکارها برای حل و رفع مشکلاتی که در حوزه دریاچه ارومیه وجود دارد تنها بر بخش کشاروزی وارد می شود این در حالی است که ما باید قبل از هر چیز معیشت و اشتغال در بخش کشاورزی منطقه را حفظ کنیم. در حال حاضر ۳.۲ میلیون خانوار کشور در بخش کشاروزی ارتزاق می کنند؛ به طور مستقیم بیش از ۱۶ درصد آحاد مردم در بخش کشاورزی شاغل هستند بنابراین ما باید این بخش را حفظ کنیم و البته به بحث احیای دریاچه هم بپردازیم.

احیای دریاچه ارومیه تک بعدی نیست بلکه ابعاد اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و امنیتی نیز دارد که باید با هم سنجیده شوند اما ستاد احیا، بیشترین فشار را بر بخش کشاورزی از نظر تأمین و استفاده بهینه از آب به کشاورزان وارد کرده است. در احیای دریاچه ارومیه قرار بود که سالانه ۸ درصد از آب مصرفی بخش کشاورزی حوزه های آبریز دریاچه ارومیه کاهش یابد به شرطی که آبیاری تحت فشار و مدرن را اجرایی کنیم اما این اتفاق نیفتاد.

انتقاد نخست این است که برآورد اولیه آب موردنیاز بخش کشاورزی هر شهرستان واقعی نیست ضمن اینکه بحث تبخیر آب در مسیر انتقال نیز بر گردن کشاورز گذاشته شده است. به طور مثال اعلام شده شهرستان مهاباد می‌تواند سالانه ۹۵ میلیون متر مکعب آب از سد مهاباد برداشت کند تا مابقی برای دریاچه ارومیه رهاسازی شود اما بررسی های ۱۰ سال اخیر نشان می دهد دشت مهاباد به طور متوسط سالانه ۱۳۵ تا ۱۴۰ میلیون متر مکعب آب نیاز دارد، حال معلوم نیست ستاد بر چه اساس ۹۵ میلیون متر مکعب در نظر گرفته است؛ نکته بعد اینکه این ۹۵ میلیون مترمکعب باید واقعی باشد یعنی به طور کامل به دست کشاورز برسد این در حالی است که ۶۰ میلیون مترمکعب به دست کشاورز می‌رسد و مابقی آن در کانال‌هایی که مدیریت آن در دست کشاورز نیست هدر می‌رود اما ستاد آن را به حساب کشاورز گذاشته است. انتظار می‌رفت ستاد آمارها را واقعی در نظر گیرد. واقعیت آن است که اگر می خواستیم تولید ادامه پیدا کند، روستاها حفظ و از تخلیه آن جلوگیری شود و به دنبال آن حاشیه نشینی در شهرها ایجاد نشود باید همزمان همه موارد را با هم می دیدیم.

همان طور که عرض کردم توجه به بعد اجتماعی احیای دریاچه ارومیه است، فقط بحث اقتصادی نیست که ستاد بگوید آب را برای احیای دریاچه مهار می‌کنیم، ستاد اعلام کند برای بحث اجتماعی چه برنامه ای دارد؟ اگر به کشاورز اینقدر فشار بیاوریم آیا کشاورز حاضر می‌شود بحث احیای دریاچه را همچنان که کارشناسان پذیرفتند بپذیرد؟

از طرف دیگر ستاد در اقدامات خود به بخش صنعت هم فشار آورده است. خدمت دکتر تجریشی عرض کنم  طی ۴ سال گذشته که ستاد احیای دریاچه شروع به کار کرده در اکثریت استان ها که حوزه های آبریز هستند حتی یک لیتر هم مجوز آب صنعتی داده نشده است یعنی ما اجازه ندادیم بخش صنعت از آب های موجود منطقه برای توسعه استفاده کند. موقعی که ما خواستیم مرغداری، گاوداری و یا صنایع تبدیلی یا کارخانه قند احداث کنیم تا اشتغال را پوشش دهد مجوز آب صادر نشده پس صنعتی ایجاد نشده است.

بنده به کرات طی ۴ سال گذشته برای مهاباد یا شهرهای دیگر مکاتبه کردم حتی یک لیتر مجوز آب صنعتی به ما ندادند به نام احیای دریاچه ارومیه. ما باید در این شرایط چه کنیم؟ آقایان ستاد بگویند آیا باید صنعت و اشتغال را در منطقه تعطیل کنیم؟ به چه قمیتی؟ چرا فقط فشارها باید بر گرده کشاورز باشد؟ چرا ما روی بازترخوانی آب در بخش صنعت که آب زیادی مصرف می کند کار نمی کنیم، برای نمونه پتروشیمی مهاباد ۴ میلیون متر مکعب برداشت آب دارد که همه آن را برداشت نمی‌کند؛ ۱.۵ تا ۲ میلیون متر مکعب در سال مصرف پتروشیمی است. چرا نباید آن ها را وادار کنیم که آب را بازترخوانی کنند یعنی یک میلیون که امسال مصرف می کنند به مجموعه خود بازگردانده و دوباره استفاده کنند، چرا ما باید فقط به کشاورز فشار بیاوریم؟

موضوع بعدی آن است که ستاد احیا تا چه اندازه روی مدیریت مصرف جامعه روستایی و شهری کار کرده است. مصرف کننده آب فقط جامعه روستایی نیست جامعه شهری هم در بحث شرب مصرف کننده عمده آب است. چقدر ستاد احیا آمده در بحث مصرف شهری برنامه ریزی داشته و چقدر در بحث اجتماعی در روستاها و کشاورزی کار کرده است؟ از دکتر تجریشی سوال می کنم که در ستاد چقدر در بحث زنان روستایی کار کردند؟ آیا برای آموزش زنان روستایی که احیای دریاچه را جدی بگیرند کار شده است؟ بنابراین اگرچه معتقدم دوستان در ستاد احیا تمام تلاش خود را داشتند و با چالش ها و کمبود اعتبارات و مشکلات اجتماعی و عدم همکاری دستگاه های اجرایی روبرو هستند ولی پیشنهاد می کنم همه فشارها برای احیای دریاچه را به کشاورزان وارد نکرده و واقع بینانه برخورد کنند.

انتقاد جدی دیگری که دارم این است که چرا نباید برای بعد از احیا مطالعه و برنامه داشته باشیم. تمام نمایندگان مجمع استان آذربایجان غربی، مردم استان، استاندار و همه دستگاه های اجرایی استان خواستار احیای دریاچه هستند اما فرض کنیم خدای نخواسته دریاچه ارومیه با توجه به تغییر اقلیم، کاهش بارندگی، افزایش دما و با توجه به اینکه برخی کشورها آب های مرزی را به صورت غیرعادلانه مهار می کنند احیا نشد، برای بعد از این موضوع چه برنامه ای داریم؟ آیا ما فقط باید روی بحث احیا متمرکز شویم؟ واقعیت آن است که نزدیک به ۷۵ درصد دریاچه خشک شده است. ما باید نیمه خالی لیوان را هم ببینیم که اگر دریاچه احیا نشد تکلیف چیست؟

واقعا نباید برای احتمال احیا نشدن دریاچه برنامه ای داشته باشیم که اگر احیا نشد این دریاچه خشک نمکی را چطور مدیریت و مهار کنیم. پروفسور کردوانی دیدگاه های خوبی دارند، ایشان اعلام کردند که اگرچه دریاچه بسیار ارزشمند بوده و تلاش برای احیای آن قطعا خواست همگی است اما اگر نشد باید برنامه داشته باشیم. بنابراین انتظار ما این است که ستاد احیا، فقط در بحث احیا متمرکز نشود تا اگر به دلایل مختلف امکان احیا فراهم نشد ستاد برنامه ای برای آن مرحله هم داشته باشد که به نظر می رسد این طور نیست.

آقای بهادری شما عملکرد ستاد را در بحث احیا چطور می بینید؟ ارزیابی شما از وضعیت دریاچه در مقایسه با سال‌های قبل از آغاز فعالیت ستاد احیای دریاچه چیست؟ برخی معتقدند در وضعیت دریاچه هیچ بهبودی حاصل نشده است.

بهادری: من از یک زاویه دیگری می خواهم به مسئله نگاه کنم که اساسا چرا احیای دریاچه ارومیه به عنوان یک موضوع با اهمیت مورد توجه همگی است. نگاه ما به دریاچه ارومیه به عنوان دریاچه شهر ارومیه نیست. واقعیت آن است که دریاچه ارومیه شبیه بقیه تالاب ها نیست. این دریاچه، دومین دریاچه شور جهان و جزو تالاب های ثبت شده در کنوانسیون های معتبر دنیا از جمله رامسر است.

احیای دریاچه ارومیه را باید از ابعاد مختلف مورد توجه قرار داد؛ از منظر بین المللی احیای دریاچه ارومیه حفظ آبروی کشور است به این معنی که عدم موفقیت در احیای دریاچه ارومیه موجب می شود نگاه مجامع بین المللی به ما این باشد که شما بزرگ‌ترین دریاچه کشورتان را در زمان مدیریت تان از دست دادید پس احیای دریاچه به عنوان یک بحث حیثیتی مطرح است؛ اگر از منظر زیست محیطی به موضوع دریاچه ارومیه نگاه کنید متوجه خواهید شد که عواقب خشک شدن دریاچه ارومیه به عنوان دریاچه ای که ۵۰۰ هزار هکتار وسعت دارد تا کیلومترها فاصله از این کانون را در برمی‌گیرد. اینکه هم اکنون فضانورد روس در فضا به فکر دریاچه ارومیه است و از آن تراز دریاچه ارومیه را رصد می‌کند یا اینکه مشهورترین افراد اجتماعی دنیا مثل دی کاپریو مسئله دریاچه ارومیه را به عنوان دغدغه خود مطرح می‌کند یا UNDP مجموعه های زیادی ایجاد کرده که موضوع دریاچه ارومیه را به دقت رصد می‌کنند و اینکه عملکرد دولت های جمهوری اسلامی را با وضعیت دریاچه ارومیه می سنجند همه نشانگر آن است که موضوع دریاچه ارومیه تنها محدود به شهر ارومیه نیست. در خود حوزه آبریز این دریاچه ۲۳ شهرستان وجود دارد، ۱۰ شهرستان آذربایجان غربی، ۱۲ شهرستان استان آذربایجان شرقی و یک شهرستان استان کردستان (سقز)، بنابراین مسئله دریاچه ارومیه، مسئله شهر ارومیه و نماینده ارومیه نبوده بلکه مسئله کل کشور و حتی دنیا است بنابراین همه دنیا سعی می کنند برای رفع این معضل کمک هایی داشته باشند.

خوشبختانه نشست های خوبی طی ۲ الی ۳ سال اخیر با حضور بهترین کارشناسان دنیا که تجربه کار در دریاچه های مختلف دنیا را داشتند برگزار شده که نگرانی خود را نیز اعلام کردند، اینکه نخستین مصوبه دولت یازدهم احیای دریاچه ارومیه است بدون دلیل نیست، آقای روحانی به درستی تشخیص دادند که اگر این دریاچه بخشکد حدود ۱۴ میلیون نفر کشاورز اطراف دریاچه از بین خواهند رفت که البته هم اکنون هم قابل مشاهده است به طوریکه در بسیاری از روستاهای میاندوآب، ارومیه، سلماس، آذرشهر و... کشاورزان زمین‌ها را رها کردند زیرا خشکی دریاچه امکان ادامه کار را نمی دهد. وجود ۸ میلیارد تن نمک در دریاچه که به دلیل خشکی در حال توسعه است وضعیت را بسیار بحرانی کرده، هم اکنون طوفان های نمکی در جاده اورمیه به سلماس بیداد می‌کند. با این روند سوال این است آیا ۲۰ سال بعد شهری به نام ارومیه وجود خواهد داشت؟ علاوه بر مسئله حذف و از بین رفتن کشاورزی باید افزایش انواع بیماری و سرطان ها را به تبعات ناشی از خشکی دریاچه ارومیه افزود. کسانی که نسبت به خطرات این خشکی آگاهی دارند می دانند که در دریاچه ارومیه نباید حتی یک روز را تلف کرد.

به نوبه خودم از تلاش های صورت گرفته در ستاد تشکر می‌کنم اما این تلاش ها کافی نیست و باید اقدامات موثرتری در دستور قرار گیرد، در بحث مدیریت آب باید عرض کنم ما کم آبی نداریم بلکه مدیریت آب را درست انجام نمی‌دهیم؛ ما ۱۷ میلیارد مترمکعب در حوزه آبریز آب داریم و بارش سالانه هم داریم این در حالی است که کل آب مورد نیاز دریاچه برای احیا ۱۴ میلیارد مترمکعب است. به صورت کاریکاتوری عرض می کنم اگر ما بتوانیم یک سال آب حاصل از بارش را در دریاچه ارومیه جمع کنیم دریاچه احیا می شود. دریاچه ارومیه مثل دریاچه وان ترکیه نیست که ۵۰۰ میلیارد متر مکعب آب نیاز داشته باشد، ارومیه یک دریاچه با عمق ۶ متر است که وضعیت آن با کوچک ترین اقدامات حفاظتی بهبود پیدا می‌کند. دریاچه ارومیه دریاچه ای با ارگانیسمی بسیار حساس است که نیازمند توجه و دقت فراوان است تا احیا شود.

بنده از ۲۰ سال گذشته در حوزه دریاچه ارومیه مطالعه دارم و بارها در این باره اظهار نگرانی کردم ولی تاکنون به جز ۲ الی ۳ سال اخیر کار جدی برای احیا انجام نشده است. از سال ۱۳۷۵ معضل به صورت جدی شروع شده و تا امروز هم ادامه دارد. در سال های ۷۶ تا ۸۴ یعنی در عرض ۸ سال تراز دریاچه چهار متر کاهش داشت ولی هیچ اقدام جدی به جز برگزاری یکسری جلسات، کنفرانس ها و بازدیدها انجام نشد، از سال ۸۴ تا ۹۲ هم سه متر تراز آب دریاچه کاهش داشته یعنی طی ۱۶ سال ۷ متر تراز دریاچه پایین آمده که در نهایت بخش عمده آن خشک و بخش هایی هم اکنون آب دارد.

ستاد احیای دریاچه ارومیه از زمان تشکیل و طی ۴ سال توانسته از خشک شدن بخش هایی از دریاچه که پوشیده از آب است جلوگیری کند. اگر عملکرد ستاد نبود همین بخش ها هم خشک شده بود. قبل از تشکیل ستاد احیا نگاه این بود که دریاچه قابل احیا نیست و ما باید به پسا دریاچه فکر کنیم که خوشبختانه با تشکیل ستاد این نگاه غلط از بین رفت، واقعیت این است که دریاچه ارومیه قابل احیا است. واقعا برای کشوری مثل ایران افت دارد که نتواند ۱۴ میلیارد متر مکعب آب را به دریاچه سرازیر کند آن هم در محلی که سالانه ۱۷ میلیارد متر مکعب بارش دارد. دریاچه ارومیه در منطقه خشک و بیابانی واقع نشده، شهر ارومیه سالانه ۳۵۰ میلی متر بارش دارد و متوسط بارش حوزه ۳۲۰ میلی متر در سال است.

خشک شدن دریاچه ارومیه مقدمه حذف حیات در بخشی از غرب آسیا است

پس علت عدم موفقیت در احیا چه بوده است؟ بارش که وجود دارد، منابع آبی هم کم نیست. مشکل کجاست؟ ستاد هم عنوان می‌کند اقدامات لازم را در دستور کار قرار داده ولی شواهد گویای آن است که دریاچه وضعیت مساعدی ندارد.

بهادری: عدم موفقیت ها در احیای دریاچه به بینش ما برمی گردد؛ وقتی این تفکر وجود داشته باشد که احیای دریاچه شدنی نیست اقدامی هم صورت نمی گیرد. وقتی نگاه به دریاچه تا این حد سطحی است که گفته می شود در نهایت با خشکیدن دریاچه دیگر امکان شنا و تفریح در آن فراهم نیست مشکل جدی می شود در حالیکه نگاه باید این باشد که اگر دریاچه نباشد ما هم نخواهیم بود، نگاه باید این باشد که خشک شدن دریاچه در واقع مقدمه حذف حیات از بخشی از غرب آسیا است.

زمانی در کویر لوت انسان ساکن بود اما امروز شرایط را ملاحظه کنید یا قم زمانی دریاچه بوده اما هم اکنون وضعیت چگونه است؟ اما خشک شدن دریاچه ارومیه بسیار حادتر است، مشکل اصلی دریاچه ارومیه این است که شوری ۳۵۰ گرم در لیتر هم دارد، این دریاچه تفاوت اصلی اش با دریاچه های کشور در شوری و نمک روی زمین است که اگر خشک شود در صورت فرسایش، همه منطقه به ویژه کشاورزی را نابود می کند. بادهای نمکی تا کیلومترها حتی تهران را هم تحت تأثیر قرار می دهد. هم اکنون در لیبی فرسایش اتفاق افتاده، نتیجه آن را ما تنفس می کنیم. گردوغباری که امروز ما در خوزستان ایران داریم تنها متعلق به عراق و سوریه نیست بلکه از کیلومترها و قاره ها آن طرف تر یعنی مراکش، لیبی و صحرای آفریقا به ایران می رسد. حال شما تصور کنید با خشکی دریاچه ارومیه در شرایطی که ۸ میلیارد تن نمک در این دریاچه وجود دارد چه بلایی بر سر کشور و سایر نقاط کره زمین خواهد آمد؟

تجریشی: با یک حساب سرانگشتی یک تن نمک سهم هر ساکن زمین سهم خواهد بود.

بهادری: با این مشکلات باید برای احیای دریاچه برنامه ریزی دقیق کرد. به نظر اقدامات اولیه ستاد احیا قابل قبول بوده یعنی مهم ترین دغدغه مبنی بر اینکه آیا دریاچه قابل احیا است یا خیر رفع شده است. حتی ما تا ۵ سال پیش نمی دانستیم دریاچه چه میزان آب دارد اما امروز حداقل می دانیم برای تراز اکولوژیکی دریاچه ۱۴.۵ میلیارد مترمکعب آب نیاز است که هم اکنون ۱.۵ تا ۲ میلیارد مترمکعب آب موجود و با سرریز ۱۰ الی ۱۲ میلیارد متر مکعب آب دریاچه قابل احیا است. من برای دولت و مجلس واقعا بی عرضگی می دانم اگر نتوانیم دریاچه را احیا کنیم، ارومیه دریاچه ای است که کل حوزه آبریزش داخل ایران است، هامون نیست که ۹۵ درصد حوزه آبریز آن در افغانستان باشد.

قبل از آغاز به کار ستاد احیا، کار دریاچه را تمام شده می دانستند و برای مرگ آن خرما می خوردند

متأسفانه قبل از آغاز به کار ستاد احیا برای دریاچه فکری نمی شد بلکه کار دریاچه را تمام شده می دانستند و برای مرگ آن خرما می خوردند. کویر شناس معروف کشور می گفت روی دریاچه خاک بریزیم و کشاورزی کنیم. نگاهی برای احیای دریاچه وجود نداشت. نگاه این بود که دریاچه را به کویر تبدیل کنیم که تخصص کویر شناسان باشد.

خوش بختانه در این ۳ الی ۴ سال اخیر نگاه مردم و دستگاه های اجرایی تغییر کرد که باید در مرحله اول از این نگاه حمایت کرد. البته من نگاه آقای محمودزاده را می پسندم که کشاورزی و دریاچه باید در کنار هم باشند، اینکه یکی را برای دیگری فدا کنیم خیلی سهل است. ما هم اکنون ۵ میلیارد متر مکعب آب در بخش کشاورزی مصرف می کنیم که اگر این میزان را به ۳.۵ میلیارد مترمکعب کاهش دهیم دریاچه احیا خواهد شد.

شما تصور می‌کنید که احیای دریاچه ارومیه دغدغه کشاورزان نیست؟ مطمئن باشید که به شدت علاقمند احیای دریاچه هستند؟ آیا کشاورز نمی خواهد در سیستم های مدرن و با بهره وری بالا کار کند. متأسفانه ما در بخش سرمایه‌گذاری عملکرد خوبی نداشتیم. کشاورز همچنان به شکل سنتی کشاورزی می کند فقط با آب بازی می کنند. در سیستم مدرن دنیا یک سیزدهم کشور ما در واحد سطح آب مصرف می کنند و محصولات بیشتری هم تولید می کنند، حال ما اگر فقط بتوانیم مصرف را به یک دوم در واحد سطح برسانیم مشکل دریاچه قابل حل است.

همان طور که عرض کردم اگرچه کارهای خوبی از سوی ستاد شروع شده اما انتقاداتی به عملکرد ستاد دارم، حال که در شرایط کنونی متوجه شدیم دریاچه قابل احیا است دیگر زمان برگزاری جلسه، سمینار و کنفرانس نیست بلکه باید وارد فاز عملیاتی شده و با حضور در منطقه اقدامات را به مرحله اجرا برسانیم.

 مطالعات ایزوتوپی نشان داده که دریاچه ارومیه با آب های زیرزمینی ارتباط ندارد یعنی دریاچه ارومیه را رودخانه ها تغذیه می کند نه آب های زیرزمینی، اگر قرار بود آب های زیرزمینی دریاچه را تغذیه کند به هیچ عنوان قابل احیا نبود چون هم اکنون آب های زیرزمینی بسیار پایین تر از دریاچه است. کمی آن طرف تر از دریاچه در ۵۰ متری به آب می رسند. این شواهد نشان می دهد با کمی همت به ویژه همت مجلس و دولت دریاچه قابل احیا است.

شواهد حاکی از آن است که ستاد احیای دریاچه ارومیه همتی که در سال های ۹۲ و ۹۳ داشت را هم اکنون ندارد این در حالی است که انتظار می رود ستاد باید به همت و ارزیابی بیشتر، تغییر فاز از فکری به اجرایی را دنبال کند.

متأسفانه عده ای یک نگاه منفی را ایجاد می کنند که ستاد در تعارض با منافع مردم است تا این نگاه باشد طبیعی است که مردم همراهی نمی کنند. در شرایط فعلی که کشاورزی وضعیت مساعدی ندارد ستاد باید وزارت صنعت و معدن را به کار گیرد. باید اشتغال در شهرهای استان به سمت صنایع کم آب بر حرکت کند. صنایع و معادن یا فناوری جدید توسعه پیدا کند. ما باید به هر طریق ممکن ۴۰ درصد مصرف آب را کاهش دهیم ولی باید به این موضوع هم توجه کنیم که جمعیت ما رو به افزایش بوده و نسبت به اول انقلاب ۲ برابر شده اما چه کارخانجاتی ایجاد شده است؟ چه زمینه ای برای اشتغال ایجاد شده؟ استان آذربایجان غربی گردشگرپذیر است اما در این حوزه چه سرمایه‌گذاری شده است؟ مجموعه این عوامل است که استان آذربایجان غربی را در مقام ۲۶ کشوری از نظر درآمد سرآنه قرار داده است یعنی درآمد مردم ۴۳ درصد از میانگین کشور پایین تر است چون پایه درآمد مردم کشاورزی سنتی بدون ارزش افزوده است.

تأکید می کنم نباید نسبت به کارهای خوب ستاد که از سوی متخصصان دنیا تحسین شده متزلزل شویم منتهی هم اکنون به خصوص یک سال اخیر و در پیش داشتن انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم به این دلیل که مشخص نبوده دولت ادامه خواهد داشت یا خیر تزلزل هایی در کار ستاد شاهد بودیم. خوشبختانه دبیر ستاد احیای دریاچه ارومیه، رئیس سازمان حفاظت محیط زیست و مسئول علمی ستاد معاون محیط زیست کشور شده است که می شود آن را یک فرصت تلقی کرد. با تمام ملاحظات که باید منافع کشاورزان منطقه را تأمین کرد و مشکل اشتغال را مدیریت کرد ولی جهت گیری که در ستاد انجام شده اگر رها کنیم نتیجه اش این است که همه باید از استان آذربایجان غربی مهاجرت کنیم و سرریز جمعیت را در پایتخت شاهد باشیم.

آقای تجریشی بر خلاف اظهارنظر شما که اعلام کردید طی چهار سال گذشته کشاورزی با مدیریت آب مصرفی توسعه داشته، گفته شد که بیشترین فشار ستاد احیا بر کشاورزان بوده و در بخش صنعت هم هیچ همکاری مؤثری از سوی ستاد برای اشتغال زایی و ایجاد و تأسیس صنایع صورت نگرفته است؟ توضیح شما چیست؟

تجریشی: همان طور که دوستان اشاره کردند ما نمی توانیم کشاورزی را از بین ببریم که دریاچه داشته باشیم. پیچیدگی مسائله دقیقا همین جا است که چگونه می شود هر دو را در کنار هم داشت. وقتی حدود ۶۹ درصد اقتصاد آذربایجان غربی کشاورزی، ۱۸ درصد صنعت و ۱۲ درصد خدمات است اولین نکته که مورد تأکید قرار می‌گیرد این است که بین این اعداد توازن ایجاد شود یعنی بتوان خدمات و صنعت را گسترش داد تا فشار روی کشاروزی کاهش یابد. حال باید پرسید اقدامات ستاد در این زمینه چه بوده است؟ تعجب می کنم که آقای محمودزاده اشاره می کنند که مجوز صنعت در استان داده نمی شود در این زمینه ما چندین بار مکاتبات لازم را برای تخصیص داشتیم؛ اما نکته ای که دوستان باید بدانند این است که ستاد احیای دریاچه ارومیه آب را تخصیص نمی دهد بلکه تنها با تخصیص آن موافقت می کند، اینکه تخصیص آب بین بخش های کشاروزی، صنعت و شرب چگونه انجام شود وظیفه حاکمیت است که به وزارت نیرو محول شده است اما هر زمان که درخواست تخصیص آب برای بخش صنعت به ما منعکس شده موافقت کردیم، ما همیشه گفتیم صنعت، آبی مصرف نمی کند همین پتروشیمی که آقای محمودزاده اشاره کردند چهار میلیون متر مکعب تخصیص داشته که از دو میلیون متر مکعب هم نتوانسته استفاده کند. بنابراین ستاد همواره تأکید کرده که بخش صنعت باید گسترش یابد که فشار روی کشاورزی کاهش یابد، همچنین بخش خدمات هم باید برای کاهش فشار بر کشاورزان تقویت شود. ما در بخش صنعت و تخصیص آب به آن هیچ مشکلی نداریم چون برای ما مسجل شده که باید تخصیص آب به صنعت انجام شود تا این بخش توسعه یافته و توازن برقرار شود.

توسعه خدمات هم یکی از اقدامات است که ما آن را در قالب زنجیره ارزش دیدیم. زمانی که ارزش محصول کشاورزی را در سر مزرعه می بینیم ممکن است یک واحد باشد ولی زمانی که بخواهد به اقتصاد محلی و ملی کمک کند باید تا ۵ الی ۶ برابر افزایش پیدا کند. مثلا در محصول کشاورزی مثل انگور می توان خام فروشی کرد که تلفات زیادی دارد اما می توان در قالب زنجیره ارزش این محصول را بسته بندی و با یک برند تجاری صادر کرد. یعنی خدمات فقط این نیست که افراد در شهر کار خدماتی انجام دهند بلکه در روستاها می توان این بخش از فعالیت ها را در قالب خدمات که به آن زنجیره ارزش گفته می شود توسعه داد. وقتی کشاورزی را به عنوان صنعت می بینیم و زنجیره ارزش را در نظر بگیریم می توان بخش خدمات را که هم اکنون سهم ۱۲ درصدی دارد به ۳۰ تا ۴۰ درصد برسانیم که اشتغالزایی ایجاد شود.

حال ستاد چه کرده است؟ واقعیت آن است که ما حاکمیت نیستیم و نمی توانیم وظیفه وزارت صنعت را انجام دهیم، وظیفه ستاد طراحی است یعنی همه را کنار هم قرار می‌دهیم تا ببینیم چگونه می توان زنجیره ارزش را تکمیل کرد. در این راستا ستاد یک مشاور داخلی گرفت و دنبال این موضوع بود که در چه زنجیره ارزشی می توان اقتصاد منطقه ای را تقویت کرد تا فشار بر منابع آبی کاهش یابد. در این مسیر مشاور داخلی ۲۵ زنجیره شناسایی و متعهد شد که از این ۲۵ زنجیره، سه زنجیره را معرفی کند که اگر دنبال شود ستاد به اهداف خود می رسد. ستاد در این مسیر به دنبال آن بود که در کنار تقویت معیشت و اقتصاد منطقه، آب مصرفی را کاهش دهد.

همچنین در بخش ایجاد زنجیره ارزش از یک مشاور خارجی کمک گرفتیم که هزینه این مشاور خارجی را دولت ژاپن پرداخت کرد. ما از فائو خواستیم اعلام کند ما چگونه می توانیم محصولات کشاورزی دارای مزیت‌های نسبی در حوزه آبریز دریاچه ارومیه را به صادرات برسانیم ضمن اینکه خواستیم بازار هدف را معرفی کنند و اینکه در این بازارها چه چالش هایی برای محصولات ایران از نظر استاندارد، بسته بندی، نوع گیاه انتخابی و ذائقه بازار خارجی وجود دارد.

در جلساتی که ITC با اتاق بازرگانی و اتاق بازرگانی استان آذربایجان غربی داشت متوجه شدیم که نهادهای داخلی که بتواند به زنجیره ارزش محصولات کشاورزی ما کمک کند وجود ندارد. بنابراین تلاش کردیم تا زنجیره ارزش را ایجاد کنیم و در پروژه فائو مشاور گرفتیم که بگوید چه مزیت های نسبی از نظر اگرواکولوژی در منطقه وجود دارد که تاکنون در نظر نبوده است. واقعیت آن است که اقدامات صورت گرفته در ستاد برخلاف اظهارات آقای محمودزاده نشان دهنده آن است که کشاورزی برای ما بسیار مهم تر از بحث دریاچه ارومیه است. چون سیاست مان بر این است که زمانی که فعالیت ستاد احیا به پایان رسید این دو بخش یعنی کشاورزی و دریاچه در کنار هم زندگی کنند.

 

دیدگاه تان را بنویسید