وقتی که رهبر خبرنگار شد!

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُواْ وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَـئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ؛ این تنها یکی از آیاتی است که در ابتدای روایت گری هایش از رشادت های رزمندگان اسلام بر علیه دشمن بعثی با صدایی که جنسش از آسمان بود، به کار می برد.

لینک کوتاه کپی شد

جی پلاس ـ منصوره جاسبی: آبادان زادگاه این دنیایش بود و شلمچه زادگاه آخرتش. سال ۳۶ آبادان محلی شد تا یک نفر به جمعیت ۱۸ میلیونی ایران[۱] افزوده شود که نامش را غلامرضا[۲] انتخاب کردند. سال های کودکی و درس و بحث هم در همان آبادان گذشت و با اینکه غلامرضا، رشته تحصیلی اش هیچ ربطی به خبرنگاری نداشت اما علاقه اش به این حرفه، او را به سمت و سوی رادیو نفت و سپس رادیو آبادان کشاند. طنین صدایش بسیار بر دل می نشست و هنوز مدتی از فعالیتش نگذشته بود که دشمنی دیو سیرت خاک زادگاهش را مورد هجوم قرار داد و غلامرضا در کسوت خبرنگار، روز به روز بر مسئولیت های خبری اش افزوده شد تا جایی که سمت نماینده صدا و سیما در قرارگاه خاتم الانبیا و کربلا بر عهده اش گذاشته شد اما باز هم این خط مقدم نبرد بود که او را به سوی خود فرا می خواند تا بار دیگر با صدای ملکوتی اش، آیه های قران را تلاوت کند و بلند بگوید: ان الذین امنوا وَالَّذِینَ هَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أُوْلَـئِکَ یَرْجُونَ رَحْمَتَ اللّهِ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ و این تنها یکی از آیاتی بود که از حنجره آسمانی اش بارها تلاوت شد. غلامرضا در روایت هایش سبک و سیاقی را بنا نهاده بود که مختص خودش بود و شاید همان است که هنوز هم وقتی به نظاره فیلم های او بنشینی، گرمی صدایش بر گوش جانت می نشیند. او خستگی ناپذیر بود و همیشه به همسر می گفت: من باید از این صدایی که خدا در من به امانت سپرده، در راه خودش استفاده کنم و همین بود که عملیات پشت عملیات تا اینکه والفجر هشت، او را مدتی خانه نشین کرد اما باز هم نبرد او را به خود فرا خواند تا شلمچه جایگاهی شد برای برگرداندن امانتی که خدا به او سپرده بود. صدایی که جاودانه شد.

  1. آن سال جمعیت ایران حدود ۱۸ میلیون نفر تخمین زده شده بود.
  2. شهید غلامرضا رهبر که در ۲۱ دی ماه ۶۵ در منطقه عملیاتی کربلای پنج به شهادت رسید و تاکنون اثری از پیکرش یافت نشده است.

دیدگاه تان را بنویسید