پول مشترک (یورو)، برخی از اروپایی ها را از رشد، و همه را (به غیر از شاید آلمان) از کنترل سرنوشت اقتصادی خودشان بازداشته است و چپ های میانه رو تقریبا در همه جا به راست گراها باخته اند.

 

به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، روزنامه واشنگتن پست در گزارشی نوشت: سیاست اروپا به یک تراژدی یونانی تبدیل شده است.

آنچه که قرار بود در دهه 1930 به نوعی از ملی گرایی غلط را که اروپا را دچار از هم گسستگی کرده بود، خاتمه دهد، اکنون در حال پیشروی است. این تحول در کشورهای پست کمونیستی مانند مجارستان، لهستان و جمهوری چک بد است، اما در کشورهایی که از یورو استفاده می کنند، این امر بسیار ناامید کننده تر است. به همین دلیل است که پول مشترک (یورو)، برخی از آنها را از رشد، و همه را (به غیر از شاید آلمان) از کنترل سرنوشت اقتصادی خودشان بازداشته است. این یک ترکیب سمی است. این موضوع باعث شده است که سیاست از یک بحث فراتر رود.

چپ های میانه رو (در این قاره) نمی توانند امیدوار باشند که تحت این شرایط رقابت کنند و این کار را هم نکرده اند. آنها تقریبا در همه جا به راست گراها باخته اند.

ایتالیا را در نظر بگیرید. سیاست های آن همواره کمی ناکارآمد بوده است، شاید بهترین نمونه از واقعیت سیاسی این کشور این است که حزب اصلی راست گرای آن، که توسط «سیلویو برلوسکونی» غول رسانه ای این کشور رهبری می شود، ید طولایی در فساد و رسوایی های جنسی دارد. با این وجود، به نظر می رسد نگرانی ها در مورد محوریت سیاسی این کشور از بین رفته باشد. این مسئله را در نظر بگیرید: دو حزب جریان اصلی ایتالیا از مجموع 70 درصد رای گیری در سال 2008 به 47 درصد در سال 2013 و در حال حاضر تنها 33 درصد در انتخابات یکشنبه گذشته تقلیل یافته است. حزب چپ میانه دموکرات، که تا به حال قدرتمند بود، هنگامی که شما این واقعیت را در نظر بگیرید که حتی رقبای بزرگی در جناح چپ برای مبارزه با آن وجود نداشته باشد، به شدت تحت تاثیر قرار گرفت.

از سوی دیگر، پوپولیست ها از جناح های مختلف آمده اند. اولین حزب، «جنبش 5 ستاره» است که یک حزب اعتراضی ایدئولوژیک محسوب می شود که توسط یک کمدین رهبری شده و از درآمد با پایه جهانی حمایت کرده و مخالف واکسیناسیون اجباری و مهاجرت است. این حزب از پیوستن به هر گونه ائتلاف دولتی اجتناب می ورزد. حزب دوم، «لیگ» است که زمانی یک حزب جدایی طلب شمالی نامیده می شد که خود را به عنوان «یک ضد مهاجر» تند معرفی کرده است. «متئو سالوینی» رهبر آن حزب گفته است یورو، یک اشتباه بوده، هست و خواهد بود اما اکنون زمان برگزاری همه پرسی برای خروج از آن نیست. او همچنین خواستار روابط نزدیک تر با روسیه است و همچنین می خواهد تحریم ها علیه کره شمالی را لغو کند.

هیچ کدام از اینها نباید خیلی شگفت انگیز باشد. اما بعد از دو دهه از دست رفته، چه چیز دیگری را انتظار دارید؟ ایتالیا را همان گونه که می بینید در حال حاضر فقیرتر از زمانی شده است که در سال 1999 به یورو پیوست. این بدان معنی است که تولید ناخالص داخلی آن در سرتاسر کشور، با توجه به قیمت های محلی، در این مدت زمان کاهش یافته است. اما واقعا روشن نیست که چرا این اتفاق افتاده است. همان چرخه رونق و رکود که در اسپانیا وجود داشت، در ایتالیا وجود ندارد. در عوض، ایتالیا فقط ... با توقف رشد مواجه شد. این مسئله تا حدی به این دلیل است که ایتالیا دارای کسب و کارهای کوچک ناکارآمد بسیاری است، دلیل دیگر موانعی است که کسب و کارهای کوچک را همانطور کوچک نگاه می دارد، و در نهایت اینکه فساد زیادی وجود دارد. اما، در هر صورت، در نتایج، هیچ بحثی وجود ندارد: ایتالیا در 20 سال گذشته حتی بدتر از یونان بوده است.

در حال حاضر، دو چیز در اینجا وجود دارد که باید انتظارش را داشته باشید: اول این که «اقتصاد مجموع صفر»، منجر به «سیاست مجموع صفر» می شود. به عبارت دیگر، یک تکه اقتصاد ضعیف، موجب می شود افراد بیشتری با هم درگیر شوند تا تکه بزرگ تری نصیبشان شود؛ به خصوص اگر این ایده را داشته باشند که به عنوان مثال مهاجران غیرقانونی سهمی از این برش اقتصادی ندارند. در واقع این همان لفاظی های حزب لیگ، لیبرال ضد مهاجر است که آن را به دومین حزب بزرگ در این کشور تبدیل کرده است.

دوم این که شما فکر می کنید چپ های میانه با درخواست ارائه نوعی انگیزه در اقتصاد، واکنش نشان خواهند داد، اما اینطور نیست. یورو اجازه این کار را نخواهد داد. یا، به طور خاص، بانک مرکزی اروپا اجازه این کار را نخواهد داد. نکته مهم این است که این کار، هزینه های استقراض کشور را پایین نگاه می دارد و بانک های آن شناور می شوند، بنابراین اگر دولت ایتالیا سعی در جلوگیری از قوانین کسری بودجه منطقه یورو داشته باشد، این کار می تواند اقتصاد آن را از بین ببرد. این یک تهدید ایده آل نیست. در سال 2011، بانک مرکزی اروپا زمانی که اجازه داد هزینه های استقراض ایتالیا پس از بی توجهی برلوسکونی به نامه هشدار آمیز این موسسه بالا برود، در واقع برلوسکونی را مجبور به ترک قدرت کرد. آنچه که چپ های میانه رو می توانند انجام دهند، این است که بگویند از طریق کاهش و اصلاحات سخت گیرانه ای که اروپا می خواهد، تلاش خواهند کرد. با این حال، ریاضت انتخاب مطلوبی نیست.

این بدان معنی است که در سیاست های منطقه یورو معمولا چیزی شبیه به این اتفاق می افتد. اول، چپ های میانه و راست های میانه با دنبال کردن سیاست های نامحبوب که قوانین بودجه اتحادیه اروپا آن ها را لازم می دانند، یکدیگر را بی اعتبار می کنند. سپس حزبی از جناح چپ - گاهی پوپولیست تر، و در غیر این صورت میانه تر - با وعده بهبود اوضاع، شانسی برای ظهور پیدا می کند. در اینجاست که راست افراطی به تهدید تبدیل می شود و برخلاف جهتی که اتحادیه اروپا آن را ملزم به پذیرش مهاجران می کند، حرکت می کند.

شاید فرستادن آنها به راس نظرسنجی ها کافی باشد، اما تشکیل دولت توسط آنها قطعی نیست؛ زیرا احزاب دیگر همچون کاری که سال گذشته در فرانسه صورت دادند، راست های افراطی را از قدرت دور نگاه می دارند.

اما این قضیه همیشه صادق نیست. در ایتالیا جنبش 5 ستاره و لیگ کنترل نیمی از کرسی های پارلمان را در اختیار گرفتند، و دیگر احزاب تا حدی از لحاظ ایدئولوژیکی دچار شکاف هستند که حتی قادر به تشکیل یک دولت اقلیت نیستند. بنابراین، دولت آینده این کشور دستکم به یکی از این احزاب پوپولیست در ائتلاف خود نیاز دارد.

بها دادن به بیگانه هراسان چندین دهه پیش، و در زمان تشکیل اتحادیه اروپا دقیقا هدف آنها نبود. ایده اروپا، درمان و یا دستکم کنترل ملی گرایی بود؛ نه ایجاد آن. اما این برنامه تا زمانی که چپ گراهای میانه رو دیدگاه های جایگزینی برای راست گراهای افراطی ارائه نکنند، موثر نخواهد بود.

این کار بسیار دشواری است.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.