گیدئون لوی در یادداشتی تازه در هاآرتص با عنوان «نفرین مقدس» میگوید مجموعهای از تحولات کمسابقه—از بینالمللی شدن مناقشه و قطعنامه جدید شورای امنیت تا محدود شدن آزادی عمل اسرائیل در غزه—نشانه پایان دوره خودبزرگبینی و آغاز بازگشت اسرائیل به واقعیت است؛ تحولاتی که در رسانههای داخلی شکست خوانده میشود اما او آنها را دگرگونیهایی امیدبخش میداند.
به گزارش سرویس بینالملل جماران، گیدئون لوی، نویسنده و روزنامهنگار اسراییلی در یادداشتی تازه با عنوان «نفرین مقدس» معتقد است مجموعهای از تحولات مهم، اسرائیل را به جایگاه واقعی خود بازگردانده و روندی تازه در مناقشه اسرائیل–فلسطین آغاز کرده است؛ روندی که هرچند در رسانههای داخلی اسرائیل «شکست» خوانده میشود، اما در واقع نشانههایی از دگرگونی امیدوارکننده دارد.
او مینویسد: خبر خوب همچون ودیعهای آسمانی است. در شرایطی که رسانهها هر اتفاقی را شکست و فاجعه مینامند، مدتها بود چنین تغییرات امیدبخشی دیده نمیشد. این تحولات اکنون در سه محور قابل مشاهده است: بینالمللی شدنِ بیسابقۀ مناقشه اسرائیل–فلسطین؛ تصویب قطعنامهای تازه در شورای امنیت سازمان ملل متحد که به مسیر درستی اشاره دارد؛ و مهمتر از همه، بازگشت اسرائیل به ابعاد واقعی قدرتش، بهگونهای که سرنوشت فلسطینیها دیگر در انحصار مطلق آن نیست.
لوی تأکید میکند مجموعه تحولاتی که در داخل اسرائیل «تحقیرآمیز» جلوه داده میشود، در واقع نشانههایی از دگرگونیهای مثبت است. به گفته او، مهمترین تحول، ترمیم نسبت واقعی میان ایالات متحده –بهعنوان ابرقدرت– و اسرائیل بهعنوان دولت وابسته است. ابهامی که دههها اجازه نمیداد نقش واقعی دو طرف روشن باشد، اکنون از میان رفته است. این به سود اسرائیل است، زیرا جنون خودبزرگبینی و توهم قدرت مطلقه را در آن فروکاهیده است.
او مینویسد: اسرائیل دیگر قادر نیست هر کاری خواست انجام دهد. پایان نسلکشی در غزه از آن رو رخ داد که دونالد ترامپ، رئیسجمهور آمریکا، خواهان توقف آن بود؛ نه نتانیاهو. بدون دخالت واشنگتن شاید قتلعام ادامه مییافت.
لوی همچنین واکنشهای خشمآلود نسبت به فروش جنگندههای اف-۳۵ به عربستان سعودی را نشانه دیگری از بازگشت اسرائیل به واقعیت میداند. به باور او، تمرکززدایی تسلیحاتی ممکن است اسرائیلی را که تاکنون مانند «قلدر منطقه» رفتار میکرد، مهار کند. رژیمی که بدون مجازات، در سراسر خاورمیانه بمباران و ترور میکرد و حاکمیت دولتها را نادیده میگرفت، اکنون ناچار است پیش از هر اقدامی محتاطتر باشد.
به نوشته او، سپردهشدن وضعیت غزه به ایالات متحده نیز تحول مثبتی است. اسرائیل در دهههای اخیر نشان داده که با غزه چه میکند و نتیجه آن تبدیل این منطقه به گورستانی بزرگ بوده است. اکنون بازیگر جدیدی وارد شده و باید دید عملکرد او چگونه خواهد بود؛ هرچند بعید است بدتر از اسرائیل عمل کند.
لوی میافزاید: محدود شدن دست اسرائیل در غزه، شاید روزی به کرانه باختری نیز سرایت کند. حضور یک نیروی چندملیتی در آنجا میتواند به وضعیت ملتی پایان دهد که بیوقفه تحت سلطه و تعرض زندگی کرده است. رویایی که زمانی دور از دسترس بود، اکنون شاید به واقعیت نزدیکتر شده باشد.
این تحلیل همچنین به نزدیکی ایالات متحده و عربستان سعودی اشاره میکند و میپرسد این موضوع چه آسیبی برای اسرائیل دارد؟ اسرائیل اکنون مدعی است که «برتری کیفی نظامی»اش باید جبران شود؛ گویی این برتری همانند «وعدهای الهی» به او تعلق گرفته است. لوی میپرسد: اسرائیل بر چه اساسی تصور میکند تنها دولتی است که حق دارد تا بن دندان مسلح باشد؟
او رفتار اسرائیل را چنین توصیف میکند: هرگاه اوضاع مطابق میلش نباشد، حمله میکند، آتشبس را نقض میکند، دست به ترور میزند و دیگران را نیز فاقد چنین حقی میداند. همین ذهنیت، اسرائیل را به فساد کشانده است و شاید اکنون زمان پایان آن رسیده باشد. شاید اسرائیلی فروتنتر، با سلاحهای تهاجمی کمتر و جاهطلبیهای محدودتر، بخت بیشتری برای پذیرفتهشدن در منطقه داشته باشد.
لوی در پایان با یادآوری کتاب شبتای توث، مورخ اسرائیلی، با عنوان «سعادت نفرینشده: داستان اشغال کرانه باختری»، مینویسد: اکنون زمان «نفرین مقدس» رسیده است؛ نفرینی که شاید در ظاهر بلاست اما در اصل، نویدِ پایان دوران موعودگرایی و خودبزرگبینی است. پایان توهم؛ آغاز بازگشت به واقعیت.