یادداشت پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران -تهران

یادداشت/

شیخ نعیم قاسم چه در سر دارد؟

دکتر محمد محمودی کیا استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل و عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی در یادداشتی برای جماران نوشت: ترور یک فرمانده کلیدی حزب‌الله در حومه بیروت، در شرایطی که توافق صلح غزه به بن‌بست خورده، زنگ خطر شعله‌ور شدن بحرانی جدید در خاورمیانه را به صدا درآورده است. با این حال، شواهد نشان می‌دهد حزب‌الله به دلیل نیاز به بازسازی و مدیریت بحران‌های داخلی لبنان، از ورود به یک درگیری تمام‌عیار جدید خودداری می‌کند تا در زمان مناسب، پاسخ مناسب به رژیم متجاوز و غاصب توسط مقاومت داده شود.

ترور سید هیثم الطباطبائی، فرمانده عالی‌رتبه حزب‌ الله در ضاحیه جنوبی بیروت که از جمله فرماندهان جهادی برجسته و بازمانده از جنگ اخیر به شمار می‌آمد، می‌تواند بار دیگر آتش زیر خاکستر جنگ را شعله‌ور سازد و منجر به فعال‌سازی دوباره گسل‌های تنش در خاورمیانه شود؛ بحرانی که به نظر در مرحله آتی از جنوب لبنان آغاز شود و دایره تسری‌یابندگی آن، چندان دور از نظر نیست و می‌توان احتمالاتی برای آن متصور بود.

این گمانه زمانی اهمیت بیشتری پیدا می‌کند که توافق صلح در غزه کماکان در دستیابی به اهداف خود سرعت بسیار کندی دارد و اقدامات ضد بشری رژیم صهیونی همچنان بر ساکنان غزه جریان دارد و خط زرد عملاً بخش‌هایی از جنوب غزه همچون رفح را از شمول توافق خارج ساخته است. البته چندان دور از ذهن نیست و محتمل به نظر می‌رسد مقاومت فلسطینی حماس و جهاد اسلامی توان بازیابی عملیاتی در کوتاه‌مدت را نخواهند داشت و یا به بیان دیگر، دو عامل مقدورات و منابع در دسترس و محذورات محیطی، این تصور را دور از انتظار می‌نماید که دو جریان یادشده بتوانند به وضعیت فعال‌سازی مجدد سوق داده شوند.

عراق نیز که به تازگی از انتخابات مجلس بیرون آمده در گیرودار انتخاب نخست‌وزیر است و گزینه نهایی که محصول برهم‌کنش نیروهای سیاسی شیعی عراقی است با چالش‌های عمدتاً داخلی و بعضاً بین‌المللی مواجه است که انتظار نمی‌رود در چنین شرایطی عراق به محلی برای نزاع با اسرائیل تبدیل شود. این عامل در کنار اهمیت کارآمدی دولت در عراق و ایفای نقش فعالانه و قدرتمند نخست وزیر به عنوان نخست‌وزیر تمام طوایف عراقی و نه طائفه شیعی، بر دور کردن فرضیه تسری‌یابندگی بحران به عراق می‌افزاید.

اما در کنار جبهه یمنی و ایرانی به نظر می‌رسد بعضی جریان‌های داخلی در فضای سیاسی کنونی سوریه نیز بنا به وجود محرک‌های داخلی و بیرونی، از جمله مسأله اشغالگری بلندی‌های جولان و نیز ارتفاعات الشرقیة همچون ارتفاعات راهبردی جبل الشیخ، راغب به بهره‌مندی از فرصت آزادسازی اراضی اشغالی در صورت وقوع یک تنش نظامی دیگر در منطقه هستند بدان شرط که اسرائیل دست برتر را از آن خود نداشته باشد.

با این همه، و مبتنی بر تحلیل وضعیت نیروها در منطقه بحران، به نظر می‌رسد این لبنان است که زمان، شدت و جغرافیای تنش بعدی با اسرائیل را ترسیم می‌کند.

در طی یک سال اخیر از انتخاب شیخ نعیم قاسم به مقام دبیرکلی حزب الله لبنان و پس از معرکه اولی البأس و برقراری آتش‌بس با رژیم صهیونیستی، شاهد نوعی صبر راهبردی از سوی حزب الله هستیم تا جایی که در برابر عقب‌نشینی تا کرانه شمالی رودخانه لیتانی و واگذاری مدیریت منطق همجوار با رژیم صهیونی به ارتش لبنان همکاری کرده و از سوی دیگر در برابر ترورهای بی‌امان رژیم صهیونی نسبت به فرماندهان و پایگاه‌های لجستیکی خود، عکس‌العملی را نشان نداده است. امری به نظر می‌رسد ناشی از تغییر در معادلات قدرت و موازنه تهدید در عرصه میدانی باشد چه این که پیشتر و در زمان حیات دبیرکل شهید، سید حسن نصرالله(طاب ثراه)، بیروت خط قرمز مقاومت بود و معادله بیروت - تل‌آویو برقرار بود؛ در حالی که در پس تحولات جنگ اخیر نوعی معادله مطله- بیروت برقرار شد و شاهد حملات گاه و بی‌گاه به مناطق مسکونی برای هدف قرار دادن فرماندهان هستیم.

واقعیت این است حزب‌ الله نیازمند زمان برای ترمیم ساختار آسیب دیده خود و بسیج مجدد منابع است. درست در زمانی که پل ارتباطی با محور مقاومت را از دست داده و یا حداقل این که برای یافتن الگویی از تعامل با حکام جدید سوریه برای دسترسی به منابع لجستیکی خود نیازمند زمان است. مسأله بازسازی و بازگشت آوارگان نیز از دیگر چالش‌های حزب‌ الله است که نیازمند اقدامی فوری برای رفع آن است.

یافتن علل و زمینه‌های ناکامی‌های اخیر و ترمیم آن‌ها خود نیازمند آرامش و دقت نظر است که همگی می‌باید درون یک فضای آرام و به دور از تنش صورت پذیرد؛ امری که نیازمند همکاری با نیروهای سیاسی درون جامعه متکثر لبنان است به گونه‌ای که هرگونه برچسب اقدام خودسرانه مبتنی بر مشی طائفگی، بدون توجه به مصالح وطنی، از حزب‌ الله دور شود.

مسأله دیگر به نوع نگاه و نحوه مداخله بازیگران منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای در قبال آینده تحولات منطقه‌ای بازمی‌گردد؛ طبیعتاً ایران به عنوان هم‌پیمانی ایدئولوژیک و حامی سنتی حزب‌ الله نقشی غیر قابل انکار در تصمیمات حزب دارد هرچند این نقش هیچگاه ماهیتی آمرانه نداشته و حزب‌ الله و ساختار فرماندهی آن در تصمیم‌گیری به صورت فعالانه و مختار عمل می‌کنند.

در طرف مقابل، نقش دولت‌های منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای همچون عربستان سعودی، فرانسه و آمریکا بر تصمیمات دولت لبنان می‌تواند بر معادلات قدرت و پیچیدگی‌های موجود بینجامد و هرگونه اقدام و تصمیم حزب الله را در شرایط جدید متأثر از خود نماید.

به نظر می‌رسد دبیرکل کنونی حزب‌ الله با هوشمندی و با شناخت دقیق موقعیت حساس، پیچیده و دشوار داخلی، منطقه‌ای و نیز ضرورت‌های ساختاری در تلاش است تا با مدیریت بحران مانع از خروج ابتکار عمل از دستان مقاومت شده تا در زمان و در شکل مقتضی نسبت به اجرای طرح‌های عملیاتی خود پرده بردارد.

شیخ نعیم به خوبی می‌داند تا ترمیم نقاط ضعف و جبران کاستی‌ها و یافتن راه‌حلی برای برون‌رفت از بن‌بست ایجاد شده نباید جنگی دیگر را آغاز کرد، چرا که پیاده‌سازی الگوی غزه در خصوص جنوب لبنان و‌ حتی بیروت چندان دور از انتظار نیست و ماشین جنگی اسراییل هیچ‌گونه خط قرمز و یا محدودیتی در برابر خود نخواهد دید.

از طرفی دیگر شیخ نعیم با مدیریت میدانی در تلاش است تا هرگونه اقدام بعدی علیه سیاست‌های تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی را مبتنی بر عزم تمام طوایف و اراده دولت و ارتش پیش برده تا نزاع احتمالی از میدان گفتمانی وسیع‌تری در جامعه لبنان برخوردار شود.

شیخ نعیم به دنبال آن است تا نشان دهد سلاح مقاومت نه یک سلاح سازمانی در مقابل ارتش و نه یک ابزار کنترل در اختیار یک جریان شیعی، بلکه یک سپر ملی برای دفاع از تمامیت لبنان و حاکمیت آن است؛ امری که در دوران رهبری سید شهدای امت، شهید نصرالله نیز در فضایی متفاوت‌تر از امروز دنبال می‌شد و امروز نیز شاهد تداوم همان سیاست در مختصاتی جدید از الگوهای نظم و امنیت در منطقه هستیم. ذکر این نکته نیز ضروری است که شکاف‌های موجود سیاسی و مذهبی در جامعه لبنان به قدری عمیق است که ساخت چنین تصویری از حزب الله و پذیرفتن چنین روایتی از حزب الله به مثابه سپر ملی با چالش‌های فراوانی روبه‌روست و با صرف یک تغییر گفتمان ساده چنین شکافی در جامعه لبنان قابل جبران نیست.

در مجموع به نظر می‌رسد آنچه رهبری جدید حزب الله لبنان در سر دارد بر اصولی چون، مدیریت هوشمندانه تنش برای یافتن یک راه‌حل مورد اجماع بین تمام طوایف لبنانی بر اساس ضرورت مبارزه با تجاوزگری اسرائیل و نیز بازسازی ساحت درونی حزب الله بر اساس واقعیت‌های موجود و مأموریت‌های جدید است؛ لذا با توجه به موارد ذکر شده، شاهد طمأنیه، صبر راهبردی و عدم شتابزدگی در عرصه مدیریت تنش با هدف ایجاد آمادگی برای هرگونه ورود به جنگ بعدی - و البته بر اساس شواهد و تجربه تاریخی، گریزناپذیر - با رژیم اشغالگر هستیم.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
3 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.