نوار غزه، پس از ماهها محاصره همهجانبه، امروز نهتنها با گلوله و بمب، بلکه با گرسنگی سیستماتیک به زانو درآمده است. سیاست محاصره غذایی اسرائیل، با حمایت سکوتآمیز برخی قدرتهای خارجی، جمعیتی ۲.۱ میلیونی را در آستانه قحطی قرار داده و فاجعهای را رقم زده که نهتنها قابل پیشبینی، بلکه بارها پیشبینی شده بود. در حالیکه کودکان از شدت سوءتغذیه از حرکت بازماندهاند و بیمارستانها روزانه قربانیان گرسنگی را ثبت میکنند، آشکار است که آنچه در غزه جریان دارد، صرفاً یک بحران انسانی نیست، بلکه شکستی اخلاقی برای جهان است که میبیند و سکوت میکند.
به گزارش سرویس ترجمه و بینالملل جماران، گروه بینالمللی بحران نوشت: اسرائیل غزه را به گرسنگی کشانده است. از زمان خروج یکجانبه از توافق آتشبس در ماه مارس، اسرائیل با اعمال محدودیتهای شدید بر ورود کمکهای انسانی و کالاهای تجاری، نوار باریک غزه و ۲.۱ میلیون ساکن آن را تحت محاصره قرار داده است. هدف اعلامشده تلآویو، جلوگیری از دسترسی حماس به این اقلام و ممانعت از تقویت موضع آن در جنگی است که از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ آغاز شده و اکنون نزدیک به ۷۰۰ روز از آن میگذرد.
این فاجعه نهتنها قابل پیشبینی بود، بلکه پیشاپیش هشدار آن داده شده بود. گروه بینالمللی بحران، سازمان ملل و نهادهای دیگر پیش از این نسبت به وقوع چنین شرایطی در نوار غزه هشدار داده بودند. راهبرد اسرائیل مبنی بر محدودسازی دسترسی به نیازهای اولیه زندگی، در عین حفظ حداقلی از بقا برای جلوگیری از اعلام قحطی رسمی، تأثیر مخرب و تدریجی این وضعیت بر جمعیتی از پیش ضعیفشده را نادیده گرفت. با تداوم افزایش مرگومیر ناشی از گرسنگی، اسرائیل باید فوراً به این محاصره پایان دهد. ورود هر کامیون اهمیت دارد. هر کالری میتواند نجاتبخش باشد. اما باز کردن گذرگاهها تنها گام نخست است؛ تنها راه پایاندادن به فاجعه انسانی کنونی، تحقق آتشبس است.
جبهه غذا
انتقال رویکرد اسرائیل به توزیع «نظامیشده» کمکها، به سیستمی منجر شده که از اساس طراحیشده برای ناکامی است. پس از آنکه اسرائیل در ماه مارس، ممنوعیت کامل بر ورود غذا به غزه اعمال کرد، در ماه مه سیستمی جدید را جایگزین کرد که طی آن، تمام فرایند توزیع غذا تحت کنترل کامل اسرائیل قرار گرفت. همزمان، مسیرهای سنتی و مؤثر ارسال کمکهای غذایی از سوی سازمان ملل و نهادهای همکار آن، بهشدت محدود شد.
در این میان، برنامه جهانی غذا (WFP) که بزرگترین نهاد تأمینکننده غذا در غزه است، اعلام کرده که ذخایر موجود در انبارهایش برای تأمین غذای کل جمعیت غزه بهمدت دو ماه کافی است. با این حال، اسرائیل تنها اجازه ورود ۱۰ درصد از حجم مورد نیاز را صادر کرده است. مقامات اسرائیلی بدون ارائه هیچگونه سند یا مدرک، مدعی شدهاند که کمکهای قبلی از سوی حماس مصادره شده یا به سود این گروه مورد استفاده قرار گرفتهاند.
توزیع نمایشی غذا در غزه
درست یا نادرست بودن ادعاهای اسرائیل و بنیاد کمکرسانی غزه (GHF) تفاوتی در واقعیت موجود ندارد؛ واقعیتی که نشان میدهد سازوکار جدید توزیع غذا، عملاً دسترسی ضعیفترین و آسیبپذیرترین اقشار غزه را غیرممکن ساخته است. این سیستم که از سوی پیمانکاران امنیتی اداره میشود و مورد حمایت ایالات متحده قرار دارد، مدعی است طی دو ماه گذشته حدود ۸۷ میلیون وعده غذایی در غزه توزیع کرده است. با این حال، نه تعریفی از «وعده غذایی» ارائه شده و نه مشخص شده که چگونه رهاسازی جعبههای مواد غذایی بر روی زمین و واداشتن مردم به درگیری برای دستیابی به آنها میتواند شکل مؤثری از توزیع تلقی شود.
حتی در صورت صحت ادعای مذکور، محاسبات ساده ریاضی نشان میدهد این میزان، کمتر از یک وعده غذا در روز برای هر نفر خواهد بود. عدم ارائه دادههای شفاف و فقدان نظارت و راستیآزمایی مستقل، باعث شده هیچکس نداند GHF در عمل چه میزان کمک، به چه کسانی و چگونه تحویل میدهد. اما آنچه مسلم است این است که اسرائیل، که دههها مسئول کنترل دسترسی انسانی به غزه بوده و بارها در دادگاهها درباره تأمین حداقلهای تغذیه پاسخگو شده، دقیقاً میداند بقای انسانی چه الزامات حداقلی دارد. با این حال، سیستمی که امروز تحت مدیریت اوست، غذای بسیار اندکی را در مکانهایی محدود، و به شمار اندکی از ساکنان غزه میرساند.
آشوب مرگبار زیر سایه وعدههای بشردوستانه
نتیجه این سیاست قابل پیشبینی بود و اکنون به شکلی خونبار آشکار شده است: آشوب مرگباری که شأن واژه «بشردوستانه» را به بازی گرفته است. در پی درماندگی مطلق، دهها هزار فلسطینی ناگزیر به سوی تنها چهار نقطه توزیع GHF ـ که همگی دورافتاده و بهشدت تحت تدابیر امنیتی هستند ـ هجوم میبرند.
نظامیان اسرائیلی بارها به سوی این جمعیتِ نیازمند آتش گشودهاند و از ماه مه تاکنون بیش از ۱۰۰۰ نفر از جویندگان غذا کشته شدهاند. در این صحنه بیرحمانه «تنازع برای بقا»، نظم جای خود را به هرجومرج داده و توزیع غذا به میدان نبرد روزانه تبدیل شده است. گروههای سازمانیافته کنترل کامل بر این فرایند یافتهاند. در حالی که سیستم پیشین سازمان ملل، با وجود همه محدودیتها، سعی در پوشش فراگیر داشت، مدل جدید موسوم به «عاری از حماس» عملاً فقیرترین، ناتوانترین و بیپناهترین ساکنان غزه را از زنده ماندن نیز محروم کرده است.
جنگ مجوزی برای گرسنگیدادن نیست
نوار غزه اکنون با علائم هشداردهندهای از مرگ جمعی قریبالوقوع مواجه است. از لحاظ فنی، وضعیت هنوز بهصورت رسمی تحت عنوان «قحطی» طبقهبندی نشده است؛ چرا که طبق استانداردهای سیستم یکپارچه طبقهبندی امنیت غذایی (IPC)، برای اعلام قحطی باید دستکم دو نفر از هر دههزار نفر، روزانه به دلایلی غیر از خشونت جان خود را از دست دهند. با این حال، گزارشهای فوری و مستند از سوی پزشکان، خبرنگاران و امدادگران در غزه – و همچنین منابع گروه بینالمللی بحران – بهروشنی نشان میدهد که گرسنگی به آستانهای بحرانی رسیده است.
بر اساس گزارش برنامه جهانی غذا (WFP)، یکسوم جمعیت فلسطینی غزه روزهای متوالی را بدون حتی یک وعده غذا پشت سر میگذارند. سازمان «پزشکان بدون مرز» اعلام کرده که در دو هفته نخست ماه ژوئیه، سه برابرِ کل بیماران مبتلا به سوءتغذیه شدید در ماه مه را درمان کرده است. چهار خبرگزاری معتبر – خبرگزاری فرانسه، بیبیسی، رویترز و آسوشیتدپرس – با انتشار بیانیهای مشترک، هشدار دادهاند که خبرنگاران و خانوادههای خودشان در غزه با گرسنگی دستوپنجه نرم میکنند. تا تاریخ ۲۳ ژوئیه، بیمارستانهای غزه روزانه بین ۱۰ تا ۱۵ مورد مرگ ناشی از گرسنگی ثبت کردهاند؛ آماری که بهمراتب بالاتر از میانگین ماهانه تلفات طی ۲۱ ماه جنگ است.
نقطه غیرقابل بازگشت: گرسنگی بهمثابه چرخه مرگ
زمانی که آستانه قحطی پشت سر گذاشته میشود، این بحران وارد مرحلهای میشود که الگویی خودتقویتگر و فاجعهبار را رقم میزند – روندی که نشانههای آن هماکنون در غزه قابل مشاهده است. مرگهای تدریجی جای خود را به فروپاشی سریع و جمعی میدهند؛ اندامهای داخلی از کار میافتند، سیستم ایمنی بدن فرو میپاشد و قربانیان انگیزه ادامه حیات را از دست میدهند. زمانی که قحطی آغاز شود، نرخ مرگومیر با سرعتی نمایی افزایش مییابد. در چنین شرایطی، منتظر ماندن برای «تأیید فنی» وقوع قحطی، در عمل معادل صدور حکم مرگ برای هزاران نفر – بهویژه کودکان خردسال – خواهد بود.
برای کودکان، حتی زندهماندن از چنین بحرانی ممکن است به معنای تحمل آسیبهای مادامالعمر باشد، از جمله ناتوانیهای جسمی یا اختلالات شناختی. برخی از کودکان غزه ممکن است همین حالا در آستانه چنین سرنوشتی باشند. بهطور نگرانکننده، نتایج غربالگریهای تغذیهای سازمان ملل بر روی ۱۵ هزار کودک در شهر غزه در ماه ژوئیه نشان میدهد که بیش از ۱۶ درصد آنها دچار سوءتغذیه حاد هستند؛ عددی که نهتنها از آستانه ۱۵ درصدی سازمان ملل برای اعلام قحطی فراتر رفته، بلکه نسبت به نرخ ۴ درصدی در ماه فوریه، افزایش چشمگیری داشته است.
نبود آتشبس، توجیهی برای سیاست گرسنگی نیست
فقدان آتشبس، نه مجوزی برای گرسنگیدادن به جمعیت غیرنظامی است و نه بهانهای برای آنکه بازیگران خارجی، به اسرائیل فضای دیپلماتیک بدهند تا شاید مذاکرات – که عملاً در بنبست قرار گرفتهاند – به نتیجهای برسد. با وجود جرقههایی از امید، دور اخیر گفتوگوها میان اسرائیل و حماس که با میانجیگری قطر در دوحه برگزار شد، ظاهراً بر همان گرهای متوقف مانده که دورهای پیشین را نیز متوقف کرده بود: حماس اصرار دارد که آتشبس، مقدمهای برای یک آتشبس بلندمدت باشد؛ در حالی که اسرائیل آن را صرفاً «وقفهای موقت در درگیریها» میداند. این بنبست، یادآور تجربه آشنا و تلخ سه دهه مذاکرات شکستخورده صلح فلسطین و اسرائیل است؛ روندی که در آن، خودِ فرایند صلح بهعنوان نشانهای از پیشرفت به نمایش گذاشته میشد، حتی در حالی که امکان واقعی صلح بر زمین، هر روز دورتر میشد.
شکست دیپلماسی، مجوز قطع غذا نیست
شکست این تلاشهای سیاسی، نمیتواند توجیهی برای قطع کمکهای غذایی و انسانی به ۲.۱ میلیون انسان باشد. ضرورت جلوگیری از مرگ دستهجمعی کاملاً روشن است: اسرائیل باید فوراً گذرگاهها را باز کند و اجازه ورود فوری و بیقیدوشرط کمکهای حیاتی را بدهد. اما باز شدن گذرگاهها بهتنهایی کافی نیست. جمعیتی که در طول نزدیک به دو سال جنگ، بهشکل سیستماتیک دچار سوءتغذیه، ضعف جسمانی، و فرسایش روانی شده، دیگر توان بقا در همین شرایط را ندارد. جنگی که جان یا سلامت جسمی و روحی از هر ده نفر یک نفر را گرفته است، آنقدر ادامه یافته که بدنها را از توان تهی کرده است.
افرادی که تودههای عضلانی خود را از دست دادهاند، دیگر توان فرار از بمبارانهایی را که پیشتر از آنها میگریختند، ندارند. بدنهایی که در اثر سوءتغذیه، سیستم ایمنی خود را از دست دادهاند، دیگر در برابر عفونتهای ساده هم مقاومت نمیکنند. کودکانی که از شدت گرسنگی حتی قادر به راهرفتن نیستند، نمیتوانند به نزدیکترین نقطه توزیع کمک برسند. بسیاری از همان افرادی که در ماههای نخست جنگ با تکیه بر باقیمانده ذخایر بدنی خود دوام آوردند، اکنون با زخمها، بیماریها و عفونتهایی جان میبازند که در گذشته هرگز برایشان کشنده نبودند.
در یک کلام، غزه هم به باز شدن بیقید و شرط گذرگاهها نیاز دارد و هم به آتشبسی واقعی و پایدار. بازیگران خارجی که تاکنون صرفاً به ابراز خشم یا صدور بیانیه بسنده کردهاند، اکنون باید از تمام اهرمهای سیاسی و اقتصادی خود استفاده کرده و خواستار تحقق هر دو شوند. ماشین مرگ باید متوقف شود، نه صرفاً آهستهتر حرکت کند.