امام خمینی(س) با تأکید بر مبانی توحیدی و نگاه فقهی به انسان، سعی در ارائه مفهومی از حقوق بشر داشت که بر اساس شریعت الهی، کرامت فطری و مسئولیتپذیری دینی بنیان گذاشته شده باشد. در همین چهارچوب این یادداشت بر آن است تا ضمن معرفی مبانی نظری حقوق بشر در اندیشه امام خمینی(س)، چگونگی تقابل این نگاه با سکولاریسم غربی را بررسی نماید. پیش از ورود به بحث شایسته است نگاهی کوتاه به مبانی نظری حقوق بشر در غرب داشته باشیم.
در چند دهه اخیر حقوق بشر به مسأله حساس انسان معاصر تبدیل شده و به نوعی بحث از حقوق جهانی بشر از بنیادهای اساسی زندگی اجتماعی به حساب میآید. آنچه امروزه به نام حقوق بشر میشناسیم ریشه در فلسفه سیاسی غرب دارد که در واکنش به پدیده دولت و وظایف و جایگاه آن رخ داده است. حقوق بشر را حقوق مدنی و سیاسی تشکیل میدهد که ریشه در ارزشهای مکتب لیبرالیزم کلاسیک داشته است. (جلالی راد و همکاران، 84:1400)
کشورهای غربی با نقد و تحلیل تمدن باستانی یونان و تجربه قرون وسطی و رنسانس وارد عصر روشنگری شده و تمدن معاصر را رقم زدهاند. دولت مدرن و اندیشه حقوق بشر محصول این تحول است. گفتمان مدرن غرب از حقوق بشر شامل مجموعهای از اشکال حقوقی است که به وسیله آن مصونیت و آزادیهای اساسی بشر به عنوان حقوق قوام مییابد. در واقع پس از تشکیل دولتهای مدرن در غرب، نظام حقوق بشر به عنوان بخشی از تاریخ تکامل انسان تثبیت شده است. (کتابی و همکاران، 1402) از بعد سیاسی، مفهوم «حقوق بشر» نه تنها یک اصل اخلاقی و سیاسی، بلکه ابزاری برای مشروعسازی نظم جهانی و سیاستهای بینالمللی شده است. در حالیکه غرب، قرائت لیبرالی خود را از حقوق بشر به عنوان یگانه الگوی ممکن معرفی میکند، اما امام خمینی(س)، نسبت به این تلقی، رویکردی انتقادی و بازتعریفگرایانه دارند.
امام خمینی(س) با تأکید بر مبانی توحیدی و نگاه فقهی به انسان، سعی در ارائه مفهومی از حقوق بشر داشت که بر اساس شریعت الهی، کرامت فطری و مسئولیتپذیری دینی بنیان گذاشته شده باشد. در همین چهارچوب این یادداشت بر آن است تا ضمن معرفی مبانی نظری حقوق بشر در اندیشه امام خمینی(س)، چگونگی تقابل این نگاه با سکولاریسم غربی را بررسی نماید. پیش از ورود به بحث شایسته است نگاهی کوتاه به مبانی نظری حقوق بشر در غرب داشته باشیم.
ریشههای حقوق بشر غربی را باید در عصر روشنگری و تحول در فلسفه سیاسی غرب جستوجو کرد. فیلسوفانی چون جان لاک و ژان ژاک روسو با تکیه بر مفهوم قرارداد اجتماعی، حقوق طبیعی انسان را نه از خدا یا وحی، بلکه از «وضع طبیعی» و خرد بشری استنتاج کردند. در این چهارچوب، انسان موجودی خودمختار، فردگرا و مستقل از هر مرجع متافیزیکی است. این نگاه به تدریج در اسناد بینالمللی مانند اعلامیه جهانی حقوق بشر ۱۹۴۸ تثبیت شد و مفاهیمی چون آزادی بیان، برابری، حق مالکیت و مشارکت سیاسی، به اصول عام و جهانشمول تبدیل شدند. اما این اصول نهتنها در عمل جهانشمول نبودهاند، بلکه در بسیاری موارد به عنوان ابزار سلطه سیاسی استفاده شدهاند.
حقوق بشر از منظر امام خمینی(س)
از نگاه امام خمینی(س)، انسان موجودی دارای کرامت ذاتی است، اما این کرامت از عبودیت خداوند نشأت میگیرد. در این نگاه انسان «خلیفة الله» است و تا زمانی کرامت دارد که در مسیر دین و اخلاق حرکت کند. بنابراین، حق در اندیشه اسلامی، وابسته به تکلیف است و آزادی، مقید به ارزشهای الهی است، نه مطلق.
ایشان در آثار خود، بهویژه در کتاب ولایت فقیه، حکومت اسلامی را زمینهساز تحقق حقوق واقعی انسان میدانست. او معتقد بود تنها در سایه اجرای احکام الهی است که عدالت، آزادی و امنیت اجتماعی برقرار میشود.
امام خمینی(س) معتقد بودند آزادیهای فردی و اجتماعی در چهارچوب قانون، از جمله حقوق اولیه هر انسانی است و کسی حق ندارد این حقوق را ضایع کند.(صحیفه امام، جلد۳/۷۴-۵۱۰) مبنای این حقوق را بر اساس اصل اساسی توحید و برابری همه انسانها در برابر خداوند، تشریح و تبیین میکرد.( صحیفه امام، جلد 5: 387-388) ایشان نفی ظلم از افراد جامعه و دستیابی مردم به حقوق خود بر اساس قوانین اسلام را، موجب تأمین سعادت انسان و رشد ایشان میدانستند.(صحیفه امام، جلد 5: 44) بر همین مبنا، ضمن پذیرش و تأیید بسیاری از حقوق ذکر شده در اعلامیه حقوق بشر، سرلوحه حقوق بشر را آزادی و تساوی همه در برابر قانون میدانست. (صحیفه امام، جلد ۳32:3؛ جلد 400:4)
اعتقاد به اینکه اصلاح حقوق بشر ممکن نیست مگر با اتکا به مبدأ معنوی(صحیفه امام، جلد402:4) و اساساً حکومتی میتواند ادعای رعایت حقوق بشر داشته باشد که دولتش مبتنی بر عقاید الهی و دینی باشد و خود را در برابر یک قدرت بزرگ مسئول ببیند،(صحیفه امام، جلد 403:4) موجب این باور راسخ در ایشان بود که تنها اسلام است که با نگاه جامع به همه ابعاد انسان، حقوق بشر را به کمال، تضمین کرده است؛(صحیفه امام، جلد 70:5 ؛ جلد6: 468-410) و رعایت حقوق بشر، تنها با حفظ حدود الهی میسر خواهد بود که به مصلحت ابنای بشر است.(صحیفه امام، جلد 7: 314-313)
حق و قانون
امام خمینی(س) با اعتقاد به حقوق ذاتی انسانها، که امری فطری و خدادادی است، یکی از مهمترین اهداف تشریع دین در وهله اول و پس از آن هدف مهم سیاست و حکومت را آگاهی مردم از حقوق خود و تلاش برای رسیدن به آن میداند و بر این باور است که اسلام تنها دینی است که در آن حقوق همه اقشار جامعه رعایت شده است. از نظر ایشان آزادیهای فردی و اجتماعی در چهارچوب قانون، که مبنای آن اصل اساسی توحید و برابری همه انسانها در برابر خداوند است، از جمله حقوق اولیه هر انسانی است و کسی حق ندارد این حقوق را ضایع کند. این اعتقاد موجب این باور راسخ در امام خمینی(س) بود که تنها اسلام است که با نگاه جامع به همه ابعاد انسان، حقوق بشر را به کمال، تضمین کرده است و رعایت حقوق بشر، تنها با حفظ حدود الهی میسر خواهد بود و این حدود به مصلحت جامعه بشری است.
یکی از مصادیق آزادی سیاسی، حق آزادی رأی و تعیین سرنوشت که امام در این رابطه میفرمایند: اسلام به ما اجازه نداده است که دیکتاتوری بکنیم. ما تابع آرای ملت هستیم. ملت ما هر طور رأی داد ما هم از آنها تبعیت میکنیم. ما حق نداریم. خدای تبارک و تعالی به ما حق نداده است پیغمبر اسلام به ما حق نداده است که ما به ملتمان یک چیزی را تحمیل بکنیم.(صحیفه امام، ج ۱۱: ۳۴) از سوی دیگر موکداً میفرمایند: «اساس این است که مسأله دست من و امثال من نیست و دست ملت است» (صحیفه امام، ج ۱۱ : ۳۵-۳۴).
در جای دیگری در رابطه با محترم شمردن حقوق اقلیتها ایشان میفرمایند: دولت اسلامی ... برای همه قشرها برای همه دینهایی که رسمی هستند در ایران برای همه اینها احترام قائل است برای همه اینها همانطوری که برای سایر قشرهای ملت مسلمان احترام قائل است برای آنها هم قائل است و این نیست جز اینکه اسلام اینطور است(صحیفه امام، ج ۱۷ :100) دولت اسلامی یک دولت دموکراتیک به معنای واقعی است و برای همه اقلیتهای مذهبی آزادی به طور کامل هست (صحیفه امام، ج ۴: ۴۱۰) اسلام نسبت به اقلیتهای مذهبی احترام قائل است و آنها در این مملکت ما آزادند و حتی حق رأی دارند، حق تعیین وکیل دارند(صحیفه امام، ج ۵ :۴۳۲).
تقابل گفتمان اسلامی سیاسی امام خمینی(س) با سکولاریسم غربی
مبنای انسانشناسی و کرامت :امام خمینی(س) انسان را دارای کرامت ذاتی میداند، اما این کرامت مشروط به بندگی خداست. در نگاه سکولار، کرامت انسانی، مستقل از هر مرجع متافیزیکی و صرفاً بر اساس عقل و قراردادهای بشری تعریف میشود.
دین و سیاست: امام بر وحدت دین و سیاست تأکید دارد. حکومت دینی نهتنها ممکن بلکه ضروری برای اجرای عدالت الهی است. در مقابل، سکولاریسم به جدایی دین از عرصه عمومی و قانونگذاری باور دارد.
آزادی: در اندیشه ایشان، آزادی محدود به قوانین شریعت است، در حالیکه در سکولاریسم، آزادی امری فردی و نامحدود تلقی میشود، مگر اینکه منافع دیگران را نقض کند.
حق و تکلیف: بارها تأکید کردهاند که در اسلام، حقی بدون تکلیف وجود ندارد. اما در حقوق بشر غربی آزادیهای فردی بر مسئولیت اجتماعی تقدم دارد.
نظام سیاسی و نظم جهانی: امام حقوق بشر اسلامی را ابزاری برای مقابله با استعمار، امپریالیسم و سلطه فرهنگی میدانند؛ در حالی که نظام بینالملل مدرن، حقوق بشر را برای مشروعسازی دخالت در کشورهای مستقل به کار میبرد. ایشان در ارتباط با طرفداری دروغین قدرتها از حقوق بشر بیان داشتند:«اینهایی که حالا هی صحبت میکنند از حقوق بشر، و صحبت میکنند از صلح و صفا و اینها، که میدانید، همه شما میدانید، خودشان هم میدانند که دروغ میگویند، اینها برای این است که جلب توجه مردم را به خیال خودشان به طرف خودشان بکنند در مقابل شوروی، آن هم در مقابل آمریکا. و الّا نه آنها مصالح مردم را میخواهند، نه آنها مصالح مردم را، همه مصالح خودشان را میخواهند. آن که مصالح مردم را میخواهد، آن اسلام است. آن که خط بطلان کشیده است بر اختلاف نژادی، آن اسلام است. آن که ما بین هیچ نژادی فرق نمیگذارد و همه را میگوید که باید تقوا داشته باشید و آن چیزی که میزان است تقواست، نه رنگ است و نه نژاد است و نه کشور است و نه هیچ چیز، آن اسلام است، و اینها میخواهند این نباشد. اینها میخواهند که نژادهای دیگر را زیر بار خودشان ببرند و اسلام مخالف است. آنها میخواهند که مصالح اسلام را، مصالح مسلمین را خودشان تشخیص بدهند و عمل کنند یعنی مصالح خودشان را، اسلام مخالفش است»(صحیفه امام خمینی(س)، جلد 18: 429-421).
امام خمینی(س) نهتنها از نگاه دینی بلکه از منظر سیاسی نیز به گفتمان حقوق بشر غربی انتقاد داشت. به باور ایشان، غرب از حقوق بشر برای توجیه استعمار و تجاوز نظامی استفاده میکند. نمونههای بارز آن، حمایت غرب از رژیم صهیونیستی و سایر حکومتهای دیکتاتوری و دولت دست نشانده است.
حاصل کلام
بازسازی مفهومی حقوق بشر در اندیشه امام خمینی(س)، تلاشی برای ارائه بدیلی دینی و بومی در برابر خوانش سکولار و غربی از این مفهوم است. حقوق بشر آمریکایی تنها برای خاموش کردن صداهای مخالف نظام سلطه به کار میرود. امام بر ساخت تمدن اسلامی و بازتعریف مفاهیم سیاسی از دل شریعت تأکید داشته است. بسیاری از قدرتهای بینالمللی که مدعی حمایت از حقوق بشر، صلح و عدالتاند، در واقع، از این مفاهیم بهعنوان ابزاری تبلیغاتی برای پیشبرد منافع خود بهره میبرند. این مواضع، نهتنها فاقد صداقتاند، بلکه بهوضوح در راستای رقابتهای ژئوپلیتیک میان بلوکهای قدرت، بهویژه ایالات متحده و شوروی سابق، بهکار گرفته میشوند. در واقع، نه غرب و نه شرق، هیچکدام دغدغه واقعی مردم و مصالح ملتها را ندارند، بلکه هدف اصلیشان تأمین و تثبیت منافع سیاسی و اقتصادی خود است.
در این میان، تنها مکتبی که با رویکردی اصیل از حقوق واقعی انسانها دفاع میکند، اسلام است. اسلامی که تبعیض نژادی را نفی میکند، بر اصل برابری نوع بشر تأکید دارد و معیار ارزشمندی انسان را نه بر پایه رنگ پوست، قومیت یا ملیت، بلکه بر اساس تقوا و پرهیزکاری میداند.
قدرتهای سلطهگر تلاش دارند چنین الگویی از عدالت و برابری را حذف یا تضعیف کنند، چراکه با منافع سلطهطلبانه آنها در تضاد است. آنها میکوشند تا با مصادره مفاهیم اسلامی و تفسیر مصلحت مسلمانان بر اساس خواست خویش، عملاً اراده خود را بر جوامع اسلامی تحمیل نمایند. با این حال، امام خمینی (س) این نگاه را مردود دانسته و بر استقلال فکری و سیاسی امت اسلامی در تعیین سرنوشت خود تأکید میورزد.
..................................................
* کارشناس معاونت پژوهش، آموزش و برنامهریزی راهبردی مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(س)