در حالی که جنگ در اوکراین وارد مرحلهای سرنوشتساز شده و اروپا بیش از هر زمان دیگری چشم به حمایت مستمر آمریکا دوخته، سرنوشت این اتحاد ممکن است در دستان مردی باشد که زمانی ناتو را «منسوخ» مینامید. دونالد ترامپ، رئیسجمهوری که به رویکردهای غیرمتعارف در سیاست خارجی شهرت دارد، حالا نشانههایی از چرخش در موضع خود نسبت به اوکراین بروز داده است—از تحسین شجاعت کییف تا انتقاد آشکار از ولادیمیر پوتین. در میانهی این تحولات، متحدان غربی امیدوارند بتوانند از لحظهای نادر بهره ببرند: لحظهای که شاید بشود ترامپ را، ولو بهطور مصلحتی، به حمایت راهبردی از اوکراین متقاعد کرد—پیش از آنکه هزینههای بیعملی، نه فقط برای کییف، بلکه برای جایگاه جهانی آمریکا، غیرقابل جبران شود.
به گزارش سرویس ترجمه و بینالملل جماران، فارن پالیسی نوشت: ممکن است اکنون زمان مناسبی برای متحدان غربی اوکراین باشد تا برای جلب حمایت دونالد ترامپ تلاش کنند. تردیدی نیست که رئیسجمهور ایالات متحده از ولادیمیر پوتین عمیقاً ناخرسند است. با وجود روابط دوستانهی گذشته، ترامپ در هفتههای اخیر بارها به همتای روس خود حمله لفظی کرده است. برجستهترین مورد، مربوط به زمانی است که پوتین پیشنهاد داد در موضوع ایران به آمریکا کمک کند. ترامپ در واکنش گفت: «او گفت: میخواهی درباره ایران کمکت کنم؟ من پاسخ دادم: “نه، به کمک درباره ایران نیازی ندارم؛ من به کمک درباره خودت نیاز دارم!”»
در همین حال، روابط ترامپ با اوکراین نیز دستخوش تغییراتی قابلتوجه شده است. از تنشهای آشکار در دیدار ماه فوریه در اتاق بیضی کاخ سفید گرفته تا مواضع اخیر، روندی متفاوت طی شده است. هفته گذشته، ترامپ نهتنها با ارسال تسلیحات بیشتر به کییف موافقت کرد، بلکه از شجاعت اوکراینیها تمجید کرد و در عین حال، پوتین را به “کشتار گسترده” و “رفتار غیرانسانی با مردم” متهم نمود. هرچند او این هفته در خصوص ارسال تسلیحات تهاجمی مردد بود، اما نسبت به گذشته آمادگی بیشتری برای بررسی این گزینه نشان داد.
بیتردید، برای آن دسته از تحلیلگران و حامیان اوکراین که از آغاز دوره ریاستجمهوری ترامپ خواهان حمایت مستمر آمریکا از این کشور بودند، این تغییر نگرش ممکن است اندکی دیر باشد. اما به نظر میرسد اکنون فرصتی مهم برای بهرهبرداری از تضاد درونی ترامپ، یعنی تحسین پایداری اوکراین و بیزاری از خشونت روسیه، پدید آمده است—بهویژه پس از نشست اخیر و نسبتاً موفق وی با ناتو. اگر ترامپ در حال پذیرش منطق حمایت از اوکراین است، اکنون زمان مناسبی است تا از طریق یک حرکت هدفمند و فشاری دوسویه، پیامدهای بالقوه سقوط اوکراین برای منافع آمریکا بهروشنی برای او ترسیم شود.
استدلالهای کلیدی که چهرههایی مانند معاون ترامپ در مخالفت با تسلیح اوکراین مطرح میکنند، عمدتاً به چهار محور خلاصه میشود:
- این جنگ در راستای منافع ما نیست؛
- این جنگ ما نیست؛
- هزینهاش برای ما بسیار بالاست؛
- این حمایت روابط ما با روسیه را نابود میکند.
با این حال، حامیان اوکراین در حلقه داخلی ترامپ و همچنین متحدان ناتو، میتوانند بهراحتی این استدلالها را رد کنند و باید بهصراحت روشن سازند که اگر روسیه در این جنگ پیروز شود یا بخشهایی از خاک اوکراین را تصرف کند، آمریکا با چه پیامدهایی مواجه خواهد شد. نخستین و شاید مهمترین استدلال این است که روسیه، در صورت جسور شدن، قطعاً به اوکراین اکتفا نخواهد کرد. ولادیمیر پوتین از سال ۱۹۹۹ تاکنون، بهوضوح اهداف خود برای بازسازی نفوذ جهانی روسیه را اعلام کرده است.
کارشناسان و مقامات بارها هشدار دادهاند که یکی از اهداف راهبردی ولادیمیر پوتین، تقویت جایگاه اقتصادی و نظامی روسیه تا سطحی است که این کشور بتواند بهعنوان رقیبی ژئوپلیتیکی برای ایالات متحده ظاهر شود.
کی یر جایلز، پژوهشگر ارشد اندیشکده چتم هاوس و از متخصصان برجسته در حوزه روسیه، در اینباره میگوید: «برای روسیه، ایالات متحده همچنان دشمن اصلی جهانی است—و به همین دلیل، سیاستهای خودتخریبگرانه دولت ترامپ با استقبال فراوان در مسکو مواجه میشود.» او تأکید میکند: «رها کردن اوکراین در برابر روسیه—با منابع انسانی و معدنی عظیم، موقعیت استراتژیک در اروپای جنوبشرقی، و صنعت دفاعی در حال رشد آن—بیجهت دشمنی را تقویت میکند که مستقیماً در تقابل با منافع ایالات متحده قرار دارد. تهدید فوری متوجه اروپاست، اما پیامدهای بلندمدت آن برای قدرت جهانی آمریکا نیز بسیار قابل توجه است.»
این تهدید چگونه ممکن است محقق شود؟
یکی از نگرانیهای فوری، همانطور که جایلز اشاره میکند، این است که روسیه ناگهان بر منابع گسترده اوکراین—از جمله معادن حیاتی، صنایع تسلیحاتی پیشرفته، بخش کشاورزی، زیرساختهای انرژی و وسعت جغرافیایی قابلتوجه—تسلط یابد. در این سناریو، روسیه جسورتر شده و میتواند فشار اقتصادی شدیدی بر دولتهای اروپایی وارد کند تا آنها را به پذیرش سیاستهایی همسو با کرملین سوق دهد—درست همانطور که طی دههها از سلاح انرژی و گاز طبیعی برای اعمال نفوذ استفاده کرده است.
کنترل زنجیرههای تأمین منابع حیاتی مانند مواد معدنی استراتژیک، انرژی، غذا و تسلیحات نهتنها سطح نفوذ روسیه در اروپا را بهطور چشمگیری افزایش خواهد داد، بلکه مستقیماً اقتدار ایالات متحده را در یکی از حساسترین مناطق استراتژیک جهان به چالش خواهد کشید. و اگر آمریکا از قاره اروپا عقبنشینی کند، دیگر انگیزهای برای اروپاییها باقی نخواهد ماند که در انتخاب بین آمریکا و روسیه، واشنگتن را ترجیح دهند.
فراتر از آن، در صورت پیروزی پوتین در اوکراین، منابع نظامی و اطلاعاتی روسیه برای اجرای کارزارهای گستردهتر علیه اروپا آزاد خواهد شد. کرملین در آن صورت احتمالاً تمرکز خود را بر عملیاتهای ترکیبی معطوف خواهد کرد—از جمله حملات سایبری، جنگ اطلاعاتی، انتشار اخبار جعلی، و مداخله در انتخابات دموکراتیک اروپا.
اروپا در حال حاضر نیز با موجی گسترده از اطلاعات نادرست طرفدار روسیه مواجه است. کرملین تلاشی برای پنهان کردن مقاصد خود در تأثیرگذاری بر افکار عمومی اروپا ندارد و آشکارا تلاش میکند تا از طریق دخالت روانی و سیاسی، دولتهایی همسو با منافع خود در اروپا به قدرت برساند. این روند در نهایت میتواند به چالشی استراتژیک برای ایالات متحده تبدیل شود.
یکی از منابع دیپلماتیک آمریکایی در اینباره میگوید: «حتی اگر بپذیریم که آمریکا تنها قدرت واقعی در ناتو است، متحدان اروپایی ما پایگاهها، زیرساختها و ظرفیتهای اطلاعاتیای در اختیار ما قرار میدهند که عملیات نظامی و سیاسی ما در سایر نقاط جهان را ممکن میسازد. ما به هیچوجه نمیتوانیم این ظرفیت را بهتنهایی و بهصورت مستقل بازتولید کنیم.»
سایر مناطقی از جهان که منبع دیپلماتیک به آن اشاره دارد، از جمله خاورمیانه است؛ منطقهای که ایالات متحده بیش از پیش درگیر تنشها و درگیریهای آن شده است. در چنین شرایطی، مزیت راهبردی پایگاههای نظامی آمریکا در اروپا چیزی نیست که ایالات متحده باید در این مقطع حساس از آن چشمپوشی کند.
در حال حاضر، اروپاییها بیش از هر زمان دیگری آمادگی دارند تا با سیاست خارجی آمریکا همراه شوند؛ نمونهی بارز آن، پذیرش هدف بلندپروازانه دونالد ترامپ مبنی بر اختصاص ۵ درصد از تولید ناخالص داخلی کشورهای ناتو به هزینههای دفاعی است. با وجود آنکه از مدتها پیش بحثهایی در اروپا درباره لزوم تأمین امنیت مستقل از آمریکا مطرح شده، مقامات اروپایی اذعان دارند که بخشی از این تحرکات امنیتی، تلاشی برای حفظ تعامل و حضور مؤثر آمریکا در قاره اروپاست.
بهبیان روشنتر: هرگز زمانی بهتر از اکنون برای یک رئیسجمهور آمریکایی وجود نداشته تا نقش تاریخی خود را در بازتعریف و تقویت اتحاد فراآتلانتیک ایفا کند.
در نقطه مقابل، سقوط اوکراین میتواند تصویری منفی و ماندگار از ترامپ در تاریخ بر جای بگذارد. کسانی که نسبت به گستره جاهطلبیهای ولادیمیر پوتین تردید دارند، باید به سخنان گابریلیوس لندسبرگیس، وزیر امور خارجه سابق لیتوانی (۲۰۲۰–۲۰۲۴)، کشوری که تجربه مستقیم تهدید روسیه را دارد، توجه کنند: «پوتین روی بیعملی غرب شرط بسته است. اگر در اوکراین موفق شود، به مسیر خود ادامه خواهد داد. ما قبلاً این اشتباه را مرتکب شدیم که فکر کردیم او بهطور کامل وارد اوکراین نمیشود، چون تصور میکردیم برایش بیش از حد پرریسک است. اما هر بار که دست به اقدامی میزند و ما حتی انگشتمان را هم تکان نمیدهیم، جاهطلبیاش بیشتر میشود.»
اگر ترامپ واقعاً قصد دارد اثرگذار باشد، اکنون زمان اقدام است. روسیه آهسته ولی پیوسته در مسیر پیروزی نظامی حرکت میکند، اما هنوز به آنچه پوتین انتظار داشت، دست نیافته است. در مقابل، اوکراین همچنان توانایی مقاومت دارد—مشروط بر آنکه ایالات متحده به ارسال تسلیحات و حمایتهای مادی و سیاسی ادامه دهد.
اگر ترامپ واقعاً به این درک رسیده که اوکراین و اروپا متحدان واقعی آمریکا هستند، نه پوتین، اکنون فرصت مناسبی برای اوست تا مسیر حمایت را تقویت کند و زمینه را برای پایان دادن به این جنگ، با شرایطی که به نفع واشنگتن و کییف باشد، فراهم آورد.