در تحلیلی منتشرشده در نشریه اکونومیست، نویسندگان به بررسی تفاوتهای بنیادین در مدتزمان، راهبرد و اهداف نظامی اسرائیل در سه جبهه جنگی پرداختهاند: ایران، حزبالله، و غزه. در این میان، پرسش محوری این است که چرا در حالی که جنگ با ایران ظرف ۱۲ روز به پایان رسید، درگیری در غزه با وجود گذشت ۲۱ ماه همچنان ادامه دارد؟ پاسخ تحلیلی ارائهشده نشان میدهد که ریشه این تفاوت نه در قدرت یا ظرفیت نظامی طرف مقابل، بلکه در تلقی اسرائیل از هویت دشمن و هدف نهایی جنگ نهفته است؛ مسئلهای که برای مخاطب ایرانی نیز میتواند حاوی نکاتی مهم، کاربردی و راهبردی باشد.
به گزارش سرویس ترجمه و بینالملل جماران، اکونومیست نوشت: برای دونالد ترامپ، صلح امری ساده به نظر میرسد. او در تاریخ ۱ ژوئیه اعلام کرد که اسرائیل با «شرایط لازم» برای برقراری آتشبس در غزه موافقت کرده است. این اعلام در شبکههای اجتماعی منتشر شد؛ در حالی که نه حماس و نه خود اسرائیل این طرح را تأیید نکرده بودند. ترامپ هشدار داد که اگر این توافق صورت نگیرد، اوضاع «فقط بدتر خواهد شد».
با این حال، پایان دادن به جنگ در غزه بارها نشان داده که بههیچوجه ساده نیست. در طول ۲۱ ماه درگیری، تنها دو آتشبس موقت برقرار شده، اما هیچ صلح پایدار و دائمی حاصل نشده است. اسرائیل همچنان روزانه دهها فلسطینی را به قتل میرساند. این وضعیت را میتوان با نبردهای اخیر اسرائیل با دشمنانی بسیار قدرتمندتر مقایسه کرد: جنگ با ایران تنها ۱۲ روز به طول انجامید و حمله به حزبالله طی هشت هفته عملیات زمینی طول کشید. اما در غزه، حتی دولت اسرائیل نیز نمیتواند تعریفی روشن و مشخص از پایان جنگ ارائه دهد. شاید این تنها فصل دیگری از منازعهای بیش از یک قرن میان یهودیان و فلسطینیان باشد؛ منازعهای که قرار نیست با یک آتشبس پایان یابد.
شاید اینبار شرایط متفاوت باشد. یکی از مشاوران بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، اعلام کرده که «خوشبین» است. فرمانده ارتش اسرائیل نیز ادعا میکند اسراییل تقریباً به اهداف نظامی خود در غزه دست یافته است. هرچند متحدان تندروِ نخستوزیر قویاً با پایان جنگ مخالفت میکنند، رهبر اپوزیسیون، یائیر لاپید، وعده داده است که از توافق آتشبس حمایت خواهد کرد.
با این حال، در میدان نبرد جنگ ادامه دارد. ارتش اسرائیل کنترل بخش اعظم نوار غزه را در دست دارد و بار دیگر به غیرنظامیان شهر غزه دستور داده است که در آستانه حملات جدید، منطقه را تخلیه کنند. شمار قربانیان بهطور مداوم در حال افزایش است. تاکنون بیش از ۵۰۰ فلسطینی هنگام تلاش برای دریافت غذا از مراکز کمکرسانی بحثبرانگیزی که اسرائیل راهاندازی کرده، کشته شدهاند؛ و نیروهای اسرائیلی مسئول اصلی این تلفات شناخته میشوند.
اما چرا اسرائیل همچنان به جنگ در غزه ادامه میدهد، در حالی که درگیریهای خود با ایران و حزبالله را ظرف مدتزمانی کوتاه پایان داد؟
آن دشمنان چالشهایی منحصربهفرد داشتند: ایران هزاران موشک بالستیک داشت که قادر بودند اسرائیل را هدف قرار دهند؛ حزبالله نیز از سلاحهای ایرانی، نیروهای آموزشدیده، و کنترل گستردهای بر بخشهایی از لبنان و سوریه برخوردار بود. با این وجود، دولت اسرائیل در مواجهه با ایران و لبنان، اهدافی مشخص و دستیافتنی تعیین کرده بود: متوقف ساختن برنامه هستهای جمهوری اسلامی ایران و پایان دادن به حضور نظامی حزبالله در مرزهای شمالی اسرائیل.
اسرائیل در آغاز جنگ غزه نیز اهدافی روشن اعلام کرد: پایان دادن به حاکمیت حماس، نابودی زیرساختهای نظامی این گروه، و آزادسازی ۲۵۰ گروگانی که در غزه نگهداری میشدند. از آن زمان تاکنون، این رژیم نوار غزه را به شدت ویران کرده، تقریباً تمامی رهبران حماس را ترور کرده و بیش از ۵۵ هزار نفر را کشته است. با این حال، حماس همچنان کنترل بخشهایی از غزه را در اختیار دارد. هرچند توان نظامیاش تحلیل رفته، اما همچنان شمار زیادی از جوانان مایل به جنگیدن هستند. همچنین، ۵۰ گروگان همچنان در اسارت باقی ماندهاند.
با طولانی شدن جنگ، اسرائیل دچار «انحراف مأموریت» شده است؛ جایی که اهداف اولیه جای خود را به تعابیر مبهمی نظیر «پیروزی کامل» دادهاند. با این حال، کمتر کسی در نهادهای امنیتی معتقد است که میتوان در غزه دستاورد نظامی بیشتری بهدست آورد. هماکنون پنج لشکر ارتش اسرائیل در این منطقه مستقر هستند. یکی از افسران میگوید: «ما بیشتر منتظریم ببینیم آتشبس میشود یا نه. پیشروی زمینی تقریباً متوقف شده است.»
اکثریت اسرائیلی ها خواهان آتشبس هستند. تنها اقلیتی بر این باورند که ریشهکنکردن کامل حماس از طریق تخلیه جمعیت غزه و استقرار دائمی نیروهای اسرائیلی در آن، ممکن یا مطلوب است. اما همین اقلیت، پایگاه اصلی قدرت سیاسی نتانیاهو را تشکیل میدهند.
تصمیم اسرائیل برای ادامه بمباران غزه، صرفاً به ملاحظات نظامی یا محاسبات سیاسی محدود نمیشود. «اسرائیل بیش از نیم قرن است که نتوانسته بر سر یک راهبرد ملی به توافق برسد»، اور رابینوویتز، استاد دانشگاه عبری اورشلیم میگوید. «آیا در نهایت هدفش دستیابی به توافقهای دیپلماتیک است، یا آنکه در پی مأموریتی مسیحایی برای تحقق رؤیای سرزمین بزرگ اسرائیل است؟» او ادامه میدهد: «جنگهای اسرائیل با ایران و حزبالله نمونههای کلاسیکی از عملیاتهای ضد اشاعه تسلیحاتی بودند؛ جایی که هدف تضعیف توانمندیهای دشمن و وادار ساختن او به پذیرش یک توافق کنترل تسلیحات از مسیر دیپلماتیک بود.» اما در غزه، نخستوزیر اسرائیل و متحدان مذهبی افراطیاش «درگیر جنگی با انگیزههای مسیحایی هستند که بر هر راهبرد عملگرایانهای غلبه یافته است».
تام سگو، مورخ اسرائیلی، میگوید: اسرائیل توانست با مصر و اردن صلح کند، زیرا اختلافات با این کشورها بر سر تعیین مرزها بود. به باور او، شاید در آینده صلح با ایران نیز ممکن باشد. «اما در رابطه با فلسطینیان، اسرائیل با مناقشهای روبروست که به بنیانهای هویت ملی دو طرف بازمیگردد.»
غزه — جایی که بخش بزرگی از ساکنان آن از نسل پناهندگانی هستند که در جریان «نکبت» (فاجعهای که فلسطینیان برای توصیف جنگ ۱۹۴۸ به کار میبرند) آواره شدند — «تا کنون راهحلی ندارد». حتی بسیاری از اسرائیلیهایی که مخالف دیدگاه راست افراطی درباره پاکسازی قومی در غزه هستند، نیز چشمانداز مشخصی برای آینده روابط با این منطقه نمیبینند.