با وجود اینکه هیچ آینده روشنی در روند مذاکرات صلح میان روسیه و اوکراین وجود ندارد، اما اگر قرار باشد اروپا بخشی از روند اصلی مذاکرات صلح نباشد، به نظر میرسد که این جنگ به فرایند فرسایشی خود ادامه دهد.
به گزارش جماران؛ امروز بیش از سه ماه است که از زمانی که دونالد ترامپ، روند مذاکرات صلح میان روسیه و اوکراین را آغاز کرد میگذرد و با وجود نشستها و بحثهایی که دراین رابطه تا امروز شکل گرفته اما هنوز هیچ مسیر روشنی در رابطه با صلح میان اوکراین روسیه مشخص نیست و تنها نکات مثبت این مذاکرات، تبادل اسیران جنگی یا آتش بسهای دو-سه روزه آن هم در مناطق محدود بوده است.
ترامپ در زمان رقابت های ریاست جمهوری و پیش از امدن به کاخ سفید به شکل اغراق آمیزی به صلح آمریکایی برای روسیه و اوکراین امیدوار بود و حتی در صحبت های خود بارها گفته بود که به محض اینکه رییس جمهور شود، طی یک هفته به جنگ اوکراین پایان خواهد داد!
اما واقعیت جنگ و نیازهای ژئوپلیتیک در مناسبات قدرت، با خوش بینیهای دیپلماتیک ترامپ رابطه خوبی ندارد!
با این حال، این مذاکرات تنها مربوط به مولفههای ژئوپلیتیک نیست، واقعیت آن است که روسیه هنوز نتوانسته اوکراین را شکست دهد. ارتش روسیه از یک ماه پس از تهاجم به اوکراین تا امروز هنوز تنوانسته اراضی چشمگیری را به خود درآورد و در مقابل ارتش اوکراین با همراه کردن متحدان غربی با خود توانسته در برابر ارتش روسیه مقاومت کند و اجازه ندهد که سرزمین بیشتری به تصرف نیروهای روسی درآید.
شاید این جنگ شباهاتی با جنگ ویتنام داشته باشد. در ابتدای جنگ ویتنام تصور برآن بود که قدرت نظامی ایالات متحده به راحتی ویت کنگ را شکست خواهد داد و انجام این کار یک ضرورت ژئوپلیتیکی است. ایالات متحده شکست خورد؛ چراکه قدرت ویت کنگ را که توسط اتحاد جماهیر شوروی حمایت میشد، دست کم گرفت و نتوانست یک استراتژی نظامی مناسب برای شکست دشمن پیش روی خود تدوین کند.
خلاصه اینکه، ایالات متحده بدون پیروزی در جنگ ویتنام از ان کشور خارج شد و این در حالی بود که مذاکرات برای پایان دادن به جنگ را از سال ۱۹۶۹ تا ۱۹۷۳ پیگیری کرد و تنها تلاش روسای جمهور آمریکا آن بود که به جهان نشان دهند که قدرت ایالات متحده کاهش نیافته است.
اما اشتباه کرملین چیزی شبیه اشتباه آمریکا در ویتنام بود که بدون توجه به حمایت غرب ماشین نظامی خود را به سمت مرزهای غربی خود در اوکراین حرکت داد. روسها در سال ۲۰۲۲ به اوکراین حمله کردند تا حائلی را که با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی از دست داده بودند، دوباره به دست آورند. مسکو توانایی نظامی خود را بسیار دست بالا گرفت و اراده اوکراین و قدرت کمکهای نظامی ایالات متحده را دست کم گرفت.
اما تفاوتهایی در این شباهت وجود دارد. در حالی که ویتنام تنها یک مسئله ژئوپلیتیکی حاشیهای برای ایالات متحده بود، اوکراین یک مسئله ژئوپلیتیکی حیاتی برای روسیه است چراکه عمق استراتژیک آن را افزایش میدهد. روسیه نیز مانند ایالات متحده، باید ضمن مدیریت تنشهای سیاسی داخلی خود، از جایگاه خود به عنوان یک قدرت بزرگ محافظت کند.
روسیه به اوکراین حمله کرد اما در دستیابی به هدف خود برای بازیابی یک منطقه حائل قابل توجه شکست خورد. الزام سیاسی پوتین پایان دادن به جنگ است، اما بدون اینکه به نظر برسد تسلیم شده یا شکست خورده است. بنابراین، او تلاش خواهد کرد تا روند به سمتی برود که او از مذاکرات خارج شود، به گونهای که به نظر برسد مجبور به توافق نشده است و یا در حالت ایدهآل با کسب امتیازات قابل توجه امتیازات ارضی قابل توجهی از اوکراین (برای مثال الحاق دائمی اراضی تصرف شده اوکراین به روسیه) کسب کند.
شاید اوکراین که امروز روسیه را از حمله اولیهاش به کیف و دیگر مناطق حیاتی متوقف کرده است، بتواند از دست دادن سرزمینهایی را که اکنون در اختیار روسیه است بپذیرد، اما نمیتواند داوطلبانه سرزمینهایی را که روسیه تصرف نکرده یا در حفظ آنها شکست خورده است، واگذار کند. در یک تراژدی تاریخی، اوکراین، فراتر از یک مسئله غرور ملی، نمیتواند از ترس انتقامهای بعدی روسیه در موقعیتهای جغرافیایی مطلوبتر، این سرزمینها را واگذار کند.
از سوی دیگر، ایالات متحده در دوره جدید ترامپ میخواهد از زیر بار تعهدات امنیتی جهانی که پس از جنگ جهانی دوم بر عهده گرفته بود، شانه خالی کند. بنابراین، وضعیت اوکراین را فرصت خوبی برای کاهش تعهد و آسیبپذیری خود در اروپا میبیند. ایالات متحده میخواهد جنگ را به گونهای پایان دهد که محدودیتهای روسیه را حفظ کند.
قصد ترامپ مهندسی نتیجه جنگ به شکلی است که هم آمریکا بار امنیتی متحمل نشود و هم روسیه راضی باشد. اما توافق عادلانه چیزی است که روسیه نمیتواند به راحتی آن را بپذیرد چراکه شکستهای پوتین را تأیید و او مسئول شروع جنگی ماداند که در آن پیروز نشده، جان بسیاری را گرفته و به اقتصاد روسیه آسیب جدی رسانده است.
در طرف مقابل نیز، زلنسکی نمیتواند به سادگی برای یک توافق سریع امتیاز بدهد او امروز رهبری یک مقاومت موفق (آن هم به قیمت جان بسیاری) را بر عهده گرفته و ترامپ نمیتواند اجازه دهد روسیه پیروز میدان شود. تصمیم او برای جدایی از اروپا بر این فرض استوار است که روسیه دیگر تهدیدی برای اروپا نباشد و یا حداقل تهدیدی نیست که اروپا نتواند به تنهایی از عهده آن برآید.
اما تاکتیک مذاکره روسیه این است که نشان دهد شکست نخورده و آماده ادامه جنگ است، حتی اگر از طولانی شدن جنگ به عنوان وسیلهای برای گرفتن امتیازات ارضی استفاده کند. او سعی خواهد کرد فشار را بر ترامپ که در داخل و خارج از کشور تحت فشار سیاسی است، وارد کند تا صلحی را که وعده داده بود، محقق کند.
در طرف دیگر، اوکراین در تلاش است تا اراده ملی خود، همزمان با ضعف روسیه را بیشتر از قبل نشان دهد. عملیات پیچیده ملقب به تار عنکبوت که روز یکشنبه توسط اوکراین در عمق خاک روسیه انجام شد، طبق گمانه زنیها بیش از 7 میلیارد دلار خسارت بر نیروی هوایی روسیه تحمیل کرد که به انهدام بیش از 40 بمب افکن روسیه منجر شد.
هر اقدامی ریسک سیاسی خود را به همراه دارد. زلنسکی پس از صرف این همه خون در جنگ، برای دادن امتیازات ارضی با مشکل داخلی روبرو است و پوتین برای توجیه سه سال جنگ بدون نتیجه، دوران سختی را سپری خواهد کرد و ترامپ نیز با عدم توانایی در ایجاد صلیح میان روسیه و اوکراین نه تنها در رسانه ها بلکه در سیاست داخلی نیز متحمل کنایه های بسیاری خواهد شد.
اما اروپا در اینجا میتواند نقل مداخلهگر ایفا کند. اگر قرار باشد مذاکرات صلح با فشار به اوکراین به نتیجه برسد، بدترین پیامد را برای اروپا به همراه دارد و این قاره خود را هز زمان میتواند در معرض تهاجم ماشین جنگی روسیه تصور کند. بی شک اگر قرار باشد اروپا بخشی از روند اصلی مذاکرات صلح نباشد، این جنگ فرایشی کماکان به قوت خود باقی خواهد ماند.