در جبهه مقاومت شاهد شکل‌گیری نوعی عقلانیت اسلامی هستیم که توانسته توازنی معقول میان آرمان اسلامی و واقعیت‌های محیط کنش برقرار سازد و از درافتادن در بحران‌ها با پیامدهای نامعلوم اجتناب کند. این منطق «آرمان‌گرایی واقع‌بین» موجب شده تا سیاست جغرافیایی مقاومت در وضعیتی مطلوب از آمادگی‌ها در عرصه میدان و دیپلماسی قرار گیرد و با کنش حساب شده دشمن صهیونیستی را بیش از پیش در سردرگمی قرار داده و آسیب‌پذیری آن را به طور قابل‌توجهی افزایش دهد.

با تداوم دور اخیر از خشونت‌ها، جنایات ضد بشری و حملات ویرانگر رژیم صهیونیستی به باریکه غزه، انتظار می‌رود در صورت عدم کنترل بحران، دایره فراگیری آن به دیگر مناطق و یا حتی فراتر از آن نیز گسترش یابد و به بحران تمام عیار ارتقا یابد.

حجم بالای خسارات مادی و انسانی، جنایت آشکار علیه کودکان و زنان و مراکز امن و غیرنظامی همچون مساجد، کلیساها، مدارس، دانشگاه‌ها و بیمارستان‌ها و همچنین فشار، تهدید و ترعیب برای خروج فلسطینیان از شمال غزه و کوچ اجباری به مناطق جنوبی و سرانجام انتقال آنها به مصر، نشان از طرح و برنامه از پیش‌تعیین‌شده صهیونیست‌ها برای تغییر در ژئوپلیتیک و دموگرافی منطقه از طریق به حداقل رساندن سطح چالش با نیروهای مقاومت دارد.

در واقع رژیم صهیونیستی تلاش دارد چنانچه در مقاصد خود در جنگ نتواند موفقیتی کسب کند، حداقل از طریق حمله به مراکز و نیروهای مقاومت در غزه، بتواند ضربات جبران‌ناپذیری به مقاومت وارد آورد و توان نظامی آن را تا سرحد یک وضعیت به شدت ضعیف شده تقلیل دهد. 

با این وصف، رژیم صهیونیستی از دو جهت نیازمند دست‌یابی به یک پیروزی بزرگ در میدان نبرد است؛ نخست آن که حیثیت و اعتبار از دست خود را به نحوی اعاده نماید و از طرف دیگر، با افزایش هزینه درگیری با این رژیم، از تکرار اقدامات مشابه از سوی نیروهای مقاومت ممانعت به عمل آورد.

این منویات جاه‌طلبانه که ریشه در ماهیت تجاوزطلبانه رژیم صهیونیستی دارد از سوی دیگر از وضعیت و شرایط داخلی را نیز دلالت دارد.

تداوم سیاست کشتار فلسطینیان از سوی ارتش رژیم صهیونیستی می‌تواند شعله‌های تنش را به سایر جبهه‌ها گسترش دهد و حتی دایره این تنش را به فراتر از مناطق همجوار با کانون تنش‌ها گسترش دهد. این احتمال با توجه به گسل‌های فعال تعارض در مناطق شمالی و کرانه شرقی رود اردن، می‌تواند موجب فوران آتش غیرقابل کنترل جنگ در این مناطق گردد. طبعاً با گسترش میدان نبرد می‌توان انتظار داشت پای دیگر بازیگران محور مقاومت نیز به صحنه جنگ باز شود. 

لذا چنانچه قوه عاقله‌ای درون رژیم صهیونیستی وجود داشته باشد و جنگ‌سالاران از وضعیت کنشگری انحصاری این عرصه خارج شوند، انتظار می‌رود رژیم صهیونیستی از گسترش حوزه تنش و تداوم وضعیت جنگی خودداری کرده و وضعیت فعلی میدان را نیز از ورود به مارپیچ غیرقابل بازگشت تنش صیانت نماید چراکه با عنایت به فقدان مشروعیت این رژیم نزد افکار عمومی منطقه و نیز نفرت فزاینده ناشی از اقدامات جنایتکارانه آن در سطح جهانی، هرگونه عکس‌العمل بازدارنده از سوی نیروهای مقاومت را مشروع و با حمایت گسترده مردمی مواجه می‌سازد.

در آن سوی جغرافیای تنش، رفتار هوشمندانه مقاومت اسلامی لبنان در عکس‌العمل محدود، حساب‌شده و متوازن با رژیم صهیونیستی حکایت از آن دارد که مقاومت در وضعیت قابل‌توجهی از قابلیت‌های دفاعی و توان عملیاتی در مدیریت بحران برخوردار بوده و تمام حرکات دشمن صهیونیستی را به دقت تحت‌نظر داشته و برای هرگونه سناریویی آمادگی کامل دارد.

جمهوری اسلامی ایران نیز کاملاً هوشمندانه تلاش دارد تا با بسیج اقدامات و منابع خود در عرصه دیپلماتیک، یک اجماع مؤثر بین‌المللی علیه اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی را شکل بخشد و کنشگری فعالانه‌ای از طریق سازمان ملل متحد، سازمان همکاری‌های اسلامی، و دیگر پیوندهای سیاسی و اجتماعی را اتخاذ نماید. پرهیز از اظهارنظرهای شتاب‌زده و عاطفی‌شده در کنار بهره‌گیری حداکثری از قدرت اجتماعی در داخل و نیز قدرت نرم انقلاب اسلامی در خارج برای افزایش فشارها بر رژیم صهیونیستی یکی دیگر از نقاط قوت کنش سیاست خارجی جمهوری اسلامی در قبال تحولات اخیر است.

در مجموع در جبهه موسوم به مقاومت شاهد شکل‌گیری نوعی عقلانیت اسلامی هستیم که توانسته توازنی معقول میان آرمان اسلامی و واقعیت‌های محیط کنش برقرار سازد و از درافتادن در بحران‌ها با پیامدهای نامعلوم اجتناب کند. این منطق «آرمان‌گرایی واقع‌بین» موجب شده تا سیاست جغرافیایی مقاومت در وضعیتی مطلوب از آمادگی‌ها در عرصه میدان و دیپلماسی قرار گیرد و با کنش حساب شده دشمن صهیونیستی را بیش از پیش در سردرگمی قرار داده و آسیب‌پذیری آن را به طور قابل‌توجهی افزایش دهد.

اما در بیرون از جغرافیای جهان اسلام شاهد دو دسته عکس‌العمل در قبال تحولات اخیر هستیم؛ آنچه از ناحیه مقامات دولتی در قبال بحران رخ می‌دهد و آنچه از ناحیه جوامع شاهد هستیم؛ با عنایت به نفوذ لابی‌های فاسد صهیونیستی در عرصه سیاست و اقتصاد جهانی از مسئولان دولتی انتظاری بیش از آن چه رخ می‌دهد، متصور نیستیم همانگونه که یک

مقام عالی‌رتبه اروپایی کشتار مردم غیرنظامی فلسطینی و اسرائیلی را با هم یکی نمی‌داند و شاخه گلی برای عرض تسلیت به نماینده رژیم غاصب اسرائیل تقدیم می‌کند و مقاومت مشروع ملت در ظلم و ستم را اعمال تروریستی می‌داند؛ اما در مقابل وجدان‌های بیدار جوامع بشری با مشاهده اخبار و تصاویر دلخراش جنایات ضد بشری اسراییل موضعی قابل‌تحسین در برابر آن اتخاذ کرده و نوعی محکومیت جهانی علیه اقدامات تجاوزکارانه رژیم صهیونیستی را شکل داده‌اند.

با توجه به آنچه از معادلات جنگ و رفتار نیروهای مؤثر بر آن گفته شد، به نظر می‌رسد اسراییل در این مقطع در جلب توجهات بین‌المللی نسبت خود ناکام بوده و فشار افکار عمومی مانع از حمایت دولت‌های اروپایی از آن رژیم شده و از این حیث در وضعیت انزوا قرار گرفته است. از سوی دیگر با توجه به وخامت ارتباط روسیه و دولت نتانیاهو متعاقب جنگ اوکراین، تنها گزینه قابل اعتنا برای اسراییل، ایالات متحده آمریکاست؛ اما مسئله اینجاست که ورود ناوگان دریایی آمریکا به منطقه و حمایت‌های لجستیکی آمریکا و انگلیس از اسراییل نمی‌تواند کمک مؤثری به موفقیت رژیم صهیونیستی در خروج از بحران بنماید و هزینه هرگونه جنگ‌افروزی آمریکا و هم‌پیمانش می‌تواند منجر به صعود بحران در وضعیت مارپیچ بالارونده غیرقابل بازگشتی شود که پیامدهای عمیق ساختاری به همراه داشته باشد؛ امری که با توجه در پیش بودن انتخابات ریاست‌جمهوری در آمریکا مانع از درافتادن آمریکا در هرگونه اقدامات جنون‌آمیز رژیم صهیونیستی می‌شود.

با این وصف از آرایش نیروهای مؤثر در بحران به نظر می‌رسد اقدامات جنایتکارانه رژیم صهیونیستی در حمله به مراکز درمانی، عبادت‌گاه‌ها و هدف قرار گرفتن غیرنظامیان به طور قابل‌توجهی موجب انزوای تاریخی آن در عرصه بین‌المللی شده و از سوی دیگر، تداوم وضعیت دفاع بازدارنده نیروهای مقاومت در حمله به مراکز و تأسیسات نظامی و زیربنایی در اراضی اشغالی، در کنار ضربات تاریخی به حیثیت نظامی و قدرت اطلاعاتی رژیم صهیونیستی موجب‌شده متحمل خسارات قابل توجهی شود که طبعاً این امر در کوتاه‌مدت می‌تواند شکاف‌های از پیش موجود جامعه اسراییلی را افزایش داده و نیروی واگرایی را در جامعه شهرک‌نشینان تعمیق نماید. 

از هم اکنون می‌توان انتظار داشت به‌واسطه حجم قابل‌توجه خسارات مادی و نظامی، دولت نتانیاهو در دوره پسا جنگ با چالش‌های عدیده‌ای مواجه باشد و این رژیم بیش از هر زمان دیگر در پرتگاه سقوط قرار گیرد. بی‌تردید اسراییل ۲۰۲۳ که در طول تاریخ ننگین خود هیچ‌گاه این حجم از شکست و انزوا را تجربه نکرده، در فردای پس از جنگ بیش از هر زمان دیگر به فروپاشی و اضمحلال نزدیک خواهد شد.

اما آینده فلسطین نیز این‌گونه خواهد بود و این مطالبه بیش از گذشته در جامعه فلسطینی پژواک خواهد داشت که «آخرین روز اشغال‌گری، نخستین روز صلح خواهد بود».

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.