به گزارش جماران،  خبرآنلاین در گفت و گو با بهرام امیر احمدیان نوشت:

وی راههای مطلوب رسیدن به سیاست خارجی عملگرا و نوع تعامل با نظام بین الملل و همسایگان را مورد بررسی قرار داد.

اینکه گفته می شود در چهار سال گذشته کل انرژی و تمرکز دولت معطوف به انرژی هسته ای شد، آیا به نظر شما این صحبت می تواند گزاره درستی باشد؟ یا اینکه سئوال خود را اینگونه مطرح می کنم که آیا سیاست خارجی در منطقه به خصوص در حوزه رابطه ما با کشورهایی مثل ترکیه، قفقاز و روسیه کمتر مورد توجه قرار گرفت. اصولا ارزیابی شما از سیاست خارجی دولت یازدهم چیست؟

من فکر می کنم کسانی که این موضوع را مطرح می کنند، حداقل این است که نسبت به محیط پیرامون ما و همچنین در مورد محیط بین‌الملل نیز به طریق اولی‌ تر آگاهی ندارند. در دوره آقای احمدی نژاد یعنی در دو دولت قبلی روابط ما با کشورهای منطقه تیره و تنش آلود شده بود. با کشور ترکمنستان سر مسئله گاز و با کشور آذربایجان سر مسائل دینی و مذهبی و همین طور با ترکیه هم اختلافاتی در مورد سوریه و عراق داشتیم و راحت نبودیم.

چه اتفاقی افتاد که بعد از اینکه در دوره دولت یازدهم رئیس جمهور روحانی روی کار آمد فضای دیگری در روابط با آذربایجان شکل گرفت. رئیس جمهور کشور آذربایجان که چندین سال بود که به ایران نیامده بود چطور شد با آمدن دولت یازدهم از ایران دیدار کرد و روابط خیلی حسنه شد؟ این موارد نشان می دهد که کارهای بسیاری انجام شده است و اتفاقاً کار اساسی هم بود. به همین ترتیب در محیط پیرامونی ما نیز تقریباً تنش زدایی شد، چون آن فضای متصلبی که در دولت های نهم و دهم در پیرامون کشور ما ایجاد شده بود و به همین سبب ما ناگزیر شده بودیم که در سیاست خارجی خود به جای پیوند با جهان ایرانی، برویم و متحدین خود را در ماوراء بحار جستجو کنیم (مثل ونزوئلا و کوبا)، که اکنون خود دچار مشکلاتی در این زمینه هستند. درباره ونزوئلا، آن ارتباط هم متکی به فرد و به خود هوگوچاوز گره خورده بود و بعد از اینکه او از دنیا رفت دیدید که چه اتفاقی افتاد، بنابراین این رابطه بنیان اساسی نداشت.


سیاست خارجی کشور در چه مسیری باید به دنبال نقش آفرینی باشد؟

عقبه تمدنی ایران در هر کجا هست، در آنجا ایران می تواند نقش ایفا کند، به ویژه بیشتر در حوزه تمدنی و فرهنگی ایران می تواند کار کند و اگر وارد مقوله مذهبی و دینی شود نمی تواند. برای اینکه استمرار بر موضوع تضاد بین شیعه و سنی چیزی نیست که بتواند راه گشا باشد. اگر حل می شد در گذشته های دور جنگ های خونین راه نمی افتاد، بنابراین برای ایران درحوزه سیاست خارجی، می توان در گستره حوزه تمدنی ایران که در پیرامون ماست مفید عمل کرد. این نوع رفتار مناسب بوده و به همین سبب سفرهایی که دولت یازدهم در چهار سال گذشته داشتند، منجر به این شد که فضا باز شود و ما توانستیم با روسیه خیلی روابط نزدیک داشته باشیم و در خصوص مسئله ای که خیلی هم غامض بوده، با هم همکاری کنیم.

در عراق و سوریه با هم همکاری کردیم و در پیرامون خودمان هم همین طور، البته منهای عربستان که این تنش از گذشته های دور تا به اکنون ادامه داشته یعنی به صورت انباشت بالا آمده و به بحران تبدیل شده و این موضوع بغرنجی است. ببینید زمانی که ملک عبدالله فوت کرد در آن زمان در رستنه های ما در ارتباط با درگذشت پادشاه یک کشور مسلمان، ادبیات درستی از طرف برخی افراد و روزنامه ها در ایران به کار گرفته نشد. طبیعی است که این گونه رفتارها می تواند بازتابی منفی بدنبال داشته باشد.

بنابراین به نظرم می رسد که نمایندگی های سیاسی و بویژه فرهنگی ایران نقش اساسی در این خصوص دارند البته در نمایندگی های سیاسی تحولات مثبتی با آغاز دولت یازدهم رخ داد، چرا که در دست دولت و وزارت خارجه بود ولی در سازمان ارتباطات اسلامی که رایزن های فرهنگی از آنجا اعزام می شوند، بنا به هر علتی در برخی موارد کسانی را فرستادند که این توانایی را نداشتند که از ابزار دیپلماسی عمومی ایران به عنوان فرهنگ استفاده کنند و دیپلماسی فرهنگی را پیش ببرند و کارایی لازم را نداشتند.
یعنی در حقیقت اینجا می توانیم بگوییم «از قضا اسکنجبین، صفرا فزود»؛‌ یعنی ضد خودش درآمده است. ما بایستی با نگرشی جدید در دوره دوم دولت تدبیر و امید، به طور جدی روی مسئله فرهنگ، آموزش زبان فارسی و نه مسائل مذهبی و دینی در گستره تمدن ایرانی، کار کنیم. چون آنها از این مسائل مذهبی و دینی فرار می کنند و اجازه دهیم از این توانایی در جای خود استفاده شود. توانایی ها و ظرفیتهایی که در دسترس ما هست، برای اینکه جایگاه خود را ارتقا دهیم و در منطقه پیرامونی خود به جایگاه شایسته که لیاقت، توان و ظرفیتش را داریم، برسیم. این زمانی است که به نظر من دیپلماسی عمومی را در کنار دیپلماسی سیاسی استفاده کنیم.


نقاط قوت دولت در سیاست خارجی در چهار سال گذشته چه چیزهایی بودند که باید دوباره پیگیری و تقویت شوند؟

دیپلمات های ما خیلی خوب کار کردند. برجام یک پرونده بزرگ و عظیمی بود که شاید به عنوان رویه در سطح جهانی برای مذاکرات سیاسی استفاده شود و حتماً در داخل متون های درسی خواهد آمد که چگونه می شود یک مسئله را حل کرد و معادله سازی کرد و از این مسئله استفاده لازم را برد. این وجهه شاخصه دولت تدبیر و امید است و درباره ویژگی ها و توانایی های دیپلماتیک دولت یازدهم، عمدتاً روی این موضوعات صحبت می کنندو توان های دیگر دولت نیز بکار گرفته شده برای نمونه کارهای عمرانی سرعت گرفته، مسیرهای جدید راه آهن ساخته شده و اکنون همدان به شبکه راه آهن سراسری پیوسته و شبکه راه آهن در حال نزدیک شدن به رشت است که تا پایان امسال این راه آهن به رشت می رسد. بزرگراه شمال در حال ساخت است. در زمینه زیرساخت ها در چابهار فاز یک به بهره برداری رسیده و مشغول انجام کار هستند. خیلی از کارهای موافقت نامه سه جانبه بین هند، ایران و افغانستان در زمینه چابهار انجام گرفته است. فاز یک بندر اقیانوسی چابهار در حال استفاده است و افتتاح شده است.

اینکه هواپیماهای نو وارد شده موضوعی اساسی است. سالانه میلیاردها دلار صرف مرمت و نگهداری هواپیماهای فرسوده می شود و جان بسیاری از شهروندان در پرواز با هواپیماهای نامرغوب روسی گرفته شده بود. همینکه چند هواپیمای بوئینگ و ایرباس و برخی دیگر وارد کشور شده خود برزرگترین موفقیت برای صنعت هواپیمایی و گردشگری است. این فرایند نشان دهنده این است که در دولت یازدهم تحولات شگرفی در ایران اتفاق افتاده است. صرف اینکه برخی گروهها مواضعی در قبال دولت می گیرند و با دولت مخالفت می کنند، نباید کل کارکرد دولت را نادیده گرفت. به نظرم می رسد که نوعی کم کاری در رسانه های عمومی در بازتاب آنچه که در ایران رخ داده، وجود دارد.

این مسئله خیلی مهم است و همین که دولت توانسته تورم را کنترل کند و جلوی افزایش قیمت ها را بگیرد خود موفقیت بزرگی در زمینه اقتصادی است و در زندگی روزمره مردم ملموس است. اگر چه در برخی کالاها و خدمات همچنان افزایش قیمت را همین الآن هم داریم و نسبت به سال گذشته ممکن است که چند درصدی هم افزایش داشته باشد ولی همین که دولت موفق می شود که سطح قیمتها را ثابت نگه دارد و خدمات و کالاها را ثابت نگه دارد کار بزرگی است.

البته درست است که بحران پولی و مالی وجود دارد ولی فقط در ایران که نیست. چون سرمایه گذاری نمی شود و در عین حال به سبب همین ایرادات نابجایی که برخی رسانه ها می گیرند و فضای اقتصادی کشور را نا آرام نشان می دهند، سبب فرار سرمایه های ملی و عدم جذب سرمایه گذاری های خارجی می شود. دستاوردهای بزرگی در زمینه اقتصادی، زیرساختی و ... انجام شده است. اگر کسی بیاید و بی طرفانه راجع به دولت تدبیر و امید بررسی نماید، بدون شک و تردید تأیید خواهد کرد که کارهای بزرگی انجام شده و فضای آرامی که در کشور به وجود آمده نتیجه کار کردن دولت قدرتمندی بوده که توانسته به این جایگاه برسد و دولتی که در همه زمینه ها مخالفینی دارد و روبرویش می ایستند.

 

 

به نظر شما چرا از سیاست خارجی دولت در دستگاه های مختلف حمایت بالقوه ای نمی شود؟

باید گفت برای مثال رادیو و تلویزیون می توانست عملکرد دولت یازدهم را بازتاب دهد ولی بازتاب نمی دهد. به نوعی در حقیقت، یک واحد سیاسی زمانی می تواند سیاست خارجی و منسجم و مثبتی داشته باشد که در داخل، نیروها با هم هم افزایی داشته باشند و رودرروی هم قرار نگیرند و برایندشان منفی و صفر نشود. چون که در داخل نیروهایی که انرژی خودشان را برای خنثی کردن یکدیگر صرف می کنند، طبیعی است که ارزش افزوده ایجاد نمی شود. به نظر می رسد که همسویی تمام جریان ها ولو جریان هایی که در انتخابات برنده نشدند، مثلاً در همین انتخابات، ضروری است با هم و در کنار هم و در راستای تامین هر چه بیشتر و بهتر منافع ملی با یکدیگر همدلی و همکاری داشته باشند. اکنون آقای روحانی رئیس جمهور ایران است و نه رئیس اصلاحات. طبیعی است که وقتی رئیس جمهور هست همه باید از او تمکین کنند. دموکراسی یعنی این. یعنی 49 در برابر 51 باید تمکین کند.

ولی این به این مفهوم نیست که 51 ، 49 را حذف کند و برآیند این کار نشان می دهد که در دولت یازدهم، دولت تدبیر و امید عملکردش این بوده که نیروها را جلب کرده و اگر این نیروها را جلب نمی کرد این اتفاق نمی افتاد که ما شاهد هستیم که توانسته برجام را به ثمر رساند و تحریمهای کمرشکن را از اقتصاد ایران بردارد، تورم را کاهش دهد، مسائل دیگر اقتصادی مثل جلب سرمایه گذار خارجی را به خوبی انجام دهد. ما بایستی بدانیم در محیط بین الملل موقعی که فضای سیاسی لازم در یک کشور پدید نیامده و تضمین و اعتبار روی سرمایه گذار خارجی کار نشده باشد، قطعاً از لحاظ سیاسی در سطح بین الملل منزوی خواهد شد. بنابراین اول از همه لازمه جلب و جذب سرمایه های خارجی در داخل، ایجاد یک فضای مفاهمه برای همکاری های بین نیروهای ملی است. نیروها اگر با هم همکاری نکنند، طبیعی است که در یک نگاه از بیرون به درون دچار مشکل خواهد شد.

در دولت آینده مانند چهار سال گذشته باید روی چه مسائلی بیشتر تاکید و برنامه ریزی شود؟

دکتر افتخاری، رئیس انجمن علوم سیاسی و یکی از بزرگان علوم سیاسی کشور تعریف می کند و می گوید: «روابط بین الملل مثل پنجره ای است که ما از آن به جهان نگاه می کنیم و آن پنجره دریچه ای است که جهان از آن به ما نگاه می کند» بنابراین برای اینکه ما در محیط بین الملل بتوانیم ایفای نقش کنیم و نقش خودمان را بدست بیاوریم و جایگاه و ارزش خود را حفظ کنیم بایستی با نُرم های بین المللی هماهنگ شویم. ما اگر بخواهیم ساختار شکنی کنیم به ما خواهند گفت که ساختار جدیدتان چه هست؟ ساختاری که مورد نظر شماست ما اصلاً چنین ساختاری نداریم! اینکه بگوییم ما می خواهیم نظم جهانی را برهم بزنیم و یک نظم نوینی به وجود آوریم که در جواب به ما خواهند گفت که نظم نوین چیست؟ که ما اصلاً چیزی برای ارائه نداریم.

بنابراین ایران نشان داده که در سطح بین المللی هماهنگ و در حال انجام کار است زیرا زمانی که در برخی از دبیرخانه ها مثلاً اکو یا بین المجالس یا خیلی از موارد دیگر که در ایران هست و یا ایرانی هایی که پست هایی در سطح بین الملل و سازمان های وابسته به سازمان الملل دارند و در حال انجام کار هستند، همه این موارد نشان می دهد که برخلاف برخی بدبینی هایی که در داخل و رسانه ها نسبت به عملکرد دولت دارند و بیشتر هم غرض ورزانه است و گاهی هم از روی ناآگاهی است، به نظر من دولت خوب کار کرده است. هر ناظر بی طرفی که منصفانه از بیرون به عملکرد دولت یازدهم نگاه کند آن را تایید خواهد کرد البته با در نظر گرفتن زمان و مکان آن. وقتی که ما ادبیات سیاسی جهان را می خوانیم و زمانی که در رابطه با ایران صحبت می شود، می بینیم که نظرشان مثبت است.


چرا تاثیری که در سطح بین المللی بر افکار عمومی باید گذاشته شود به شکل چشم گیری نیست؟

یک مثال خیلی عینی بزنم، من اصولاً هر توریست خارجی را که می بینم می روم و با او صحبت می کنم و حتماً این سئوال را از او می پرسم و می گویم که: نظر شما نسبت به جامعه ایران پیش از اینکه به ایران بیایید و بعد از اینکه آمدید، چیست؟ همه آنها می گویند که نظرشان کاملاً متفاوت است. پاسخ می دهند: ما آنچه که اطلاعات از ایران داشتیم یک اطلاعات سیاه نمایی بوده است. وقتی که می آییم و به جامعه نگاه می کنیم ما می بینیم که جامعه ایرانی پویا، پیشرفته و بافرهنگ است و در همه جا مردم ایران مهمان نواز هستند. سخن من از این موضوع که عنوان کردم این است که آیا ما باید تمام مردم جهان را دعوت کنیم که بیایند و ایران را ببینند؟! این کار نشدنی است. پس باید چکار کنیم؟ به نظر من باید روی رسانه ها کار کنیم. رسانه ها نقش اساسی در این زمینه دارند و همان دیپلماسی عمومی که قبلاً عرض کردم. باید ما در دیپلماسی عمومی این موضوع را مطرح نماییم.

وجود اختلافات و تخریب عملکرد دستگاه سیاست خارجی چه تاثیری بر عملکرد آن در حالت کلی می گذارد؟

بایست بدانیم در فضای مطبوعاتی و رسانه ای وقتی یک خبر منفی راجع به یک موضوعی منتشر می شود، اثرگذاری آن چندین برابر بیشتر از خنثی کردن آن بیشتر است. یعنی اگر بگیریم صد تا اثر خواهد داشت هر چقدر کار کنید که در خنثی سازی هیچ 10 تای آن را نیز نمی توانید برطرف کنید. ما باید چکار کنیم؟ بایستی یک همدلی در بین مردم و نیروها ایجاد کنیم و همچنین در بین دولت و حکومت به صورت کلی و نه فقط در کابینه بلکه قوای دیگر هم بایستی کلاً در ایران یک صدا شود و از ایران یک صدا بیرون بیاید و این صدا باید هماهنگ شود و ممکن است این صدا در شورای امنیت ملی یا در مجمع تشخیص مصلحت نظام یا هر کجای دیگر هماهنگ شود ولی یک صدا از ایران بیرون بیاید، ما کمتر ضرر می کنیم یعنی منفعت بیشتری خواهیم برد چرا که هماهنگ شدیم و هر کسی برای خود اظهار نظر نمی کند. اگرچه در داخل تعدد مراکز تصمیم گیری و قدرت است، ولی در نهایت باید همه اینها یکی شوند و صدای ایران بیرون بیاید ایرانی قدرتمند و با اقتدار.

کشتی ایران در عرصه بین الملل یک ناخدا دارد، باید یک سخن داشته باشد. اگر تک صدایی را بتوانیم در محیط بین المللی و رسانه ای رعایت کنیم، خیلی مفید خواهد بود. ولی متأسفانه شاهد این هستیم که در داخل کشور مطبوعاتی هستند که غرض ورزانه دولت را خراب می کنند. خراب کردن دولت تضعیف حکومت جمهوری اسلامی ایران است. زیرا بخش بیرونی حکوکت جمهوری اسلامی ایران در فضای بین المللی دولت است. کلام امام (ره) این بود که وحدت کلمه، و ایشان همیشه روی آن تاکید می فرمودند. وحدت کلمه به مفهوم این است که همه با هم متحد شویم و در عین حال که با هم مخالف هستیم یک صدا داشته باشیم. حتی یکبار فرمودند که منافع ملی مثل تیم ملی است که اعضای آن حتی اگر از تیم های باشگاهی رقیب هستند، در عین حال که با هم مبارزه می کنند، ولی وقتی می خواهند این دو تیم، تیم ملی را تشکیل دهند، اعضای این دو تیم در کنار هم قرار می گیرند و تیم ملی را تشکیل می دهند. حالا ما حساب کنیم که دولت و دیگر قوای سه گانه اینها حکم همان تیم ها را دارند که در داخل می توانند یکدیگر را کنترل کنند ولی در نهایت وقتی به بیرون که می رسند همه یک تیم ملی شوند.

وحدت کلمه، نکته خیلی اساسی است و دیگر اینکه غرض را کنار بگذارند و اگر دولت ما موفق نشود قطعاً خود ما نیز موفق نخواهیم بود و متضرر خواهیم شد و مخالفین هم ضرر خواهند کرد. اگر دولت ما موفق باشد از قِبَل این موفقیت می توانیم استفاده کنیم. پس کوبیدن دولت به ویژه بعد از انتخابات، کسانی که بودند و حالا نیستند، از طریق امکاناتی که داشتند و دارند دولت تخریب می کنند. 
دولت برای همه است، و آقای روحانی از سوی مردم به عنوان رئیس دولت انتخاب شده است و تامین کننده منافع ملی همه ایرانیان است. دولت در حقیقت نماینده و برآیند تفکر یک کشور است ما یک واحد سیاسی هستیم که یک دولت (هیئت وزارء) داریم. بخش دیگر حکوکت جمهوری اسلامی ایران قوه قضائیه، قوه مقننه، ارتش و نیروهای نظامی و انتظامی است که پاسدار امنیت کشور است. ولی با محیط بیرون که می خواهیم ارتباط داشته باشبیم دولت مصدر امور است. از زمان معاهده وستفالی تا به حالا این نهاد دولت است که در سطح بین الملل ایفای نقش می کند چون بقیه نهادها در سطح ملی و درون کشوری هستند.

از لحاظ قانون اساسی تنها شخصیت و پست سیاسی که از طریق آرای عمومی در سطح ملی انتخاب می شود، رئیس جمهور یا رئیس دولت است. پس همه باید از ایشان حمایت کنند. و من فکر می کنم که آقای روحانی در 4 سال گذشته همان طور که عرض کردم کارنامه مثبتی داشته است و جایگاه ایران در محیط پیرامونی ما و در منطقه و محیط بین‌الملل ارتقا پیدا کرده است و این موضوع خیلی ارزشمند است و دولت توانست فضای منفی که علیه ایران بود تبدیل به فضایی مثبت کند. حتی اگر دولت ایران بتواند و توانسته باشد که آن نگرش منفی را نسبت به ایران از میان بردارد ولو اینکه سرمایه گذاری هم صورت نگیرد، کار بزرگی انجام داده است. چندین موضوع منفی در سالیان متعدد روی هم علیه ایران انباشته شده بود در اثر مساعی دولت و با پشتیبانی رهبر معظم جمهوری اسلامی ایران، توانست برجام را پیش ببرد و موفق بیرون بیاید. به نظر من این خیلی ارزشمند است.

 

 


ما اگر بخواهیم سیاست خارجی خودمان را تئوریزه کنیم، یک تفاوتی همیشه برای ما وجود دارد اینکه ما ایدئولوژیک رفتار می کنیم یا بر مبنای منافع ملی حرکت می کنیم؟ بعضی ها نظرشان این است که چیزی که وجود دارد نشان می دهد که ما ایدئولوژیک رفتار می کنیم و به منافع ملی ما ظلم می شود ولی برخی نیز اعتقاد دارند که این گونه نیست و بین این دو همپوشانی است که در عین اینکه ایدئولوژیک رفتار می کنیم، منافع ملی خودمان را رعایت می کنیم. چیزی که وجود دارد این است که ما نتوانستیم همه منافع ملی خودمان را تأمین کنیم و اگر توانسته بودیم در یک فضای مطلوب تری بودیم. نظر برخی از کارشناسان این است که در این 4 سال بیشتر روی منافع ملی کار شد، لطفاً نظر خود را در رابطه با این دو مورد یعنی منافع ملی و ایدئولوژی بگویید و اینکه بر مبنای کدام باید حرکت کنیم یا اینکه اینها تا حالا همپوشانی داشتند و این را بگویید که در این 4 سال چگونه بود و در 4 سال آینده باید این دو مورد در کنار یکدیگر حرکت کنند تا ما بتوانیم واقعاً به یک فضای مطلوب برسیم؟

درست است که انقلاب مبتنی بر یک اندیشه سیاسی اسلامی است، برای اینکه ما کشوری مسلمان هستیم. ولی به مفهوم این نبود که ما قبل از انقلاب مسلمان نبودیم. یعنی خواسته های دموکراتیک هم در بین خواسته های انقلاب بود و مردم مسلمان ما می خواستند یک مقدار هم به آن سبقه دینی بدهند مثلاً فرض کنید که وقتی انقلاب می شود مردم راجع به این صحبت می کنند که حالا حقوق ما چه می شود؟ و در بخش دولت اعتصاب می کنند و تقاضا می کنند که حقوق شان افزایش یابد پس وقتی که مادیات به میان می آید این طوری نیست که اسلامی نیست و و ایدئولوژی اسلامی ندارد.

منافع ملی برای ما خیلی مهم بود. حال چرا؟! چون نسبت به ایدئولوژی برتری داشت مثلاً ‌فرض کنید که ما با ارمنستان ارمنی، مسیحی خیلی روابط نزدیکتری نسبت به آذربایجان شیعه داشتیم. آذربایجان شیعه و ترکیه سنی با ما در ستیز بودند و در افغانستان و در پاکستان که کشورهای اسلامی هستند تروریسم رواج پیدا کردند و مواد مخدر در شرق کشور تولید می شود. در عراق نیروهایی مثل داعش بوجود می آیند، و عربستان نیز علیه ما هستند پس ما به صورت ایدئولوژی برخورد نمی کنیم اگر ما ایدئولوژیک برخورد می کردیم با همه اینها در ستیز بودیم، یعنی باید یک جنگ شیعه و سنی راه می انداختیم.

حالا ایران منافع ملی خودش را اینگونه تعریف می کند؛ می گوید اگر یک جایی مثل عراق، سوریه، لبنان و ... و کشورهایی که با ما هم مذهب هستند و در برابر کسانی که به آنها اختلاف مذهبی دارند، مظلوم واقع شده اند بر اساس وظیفه دینی و اصول قانون اساسی ما موظف هستیم در صورتی که آنها رسما و قانونی از ما یاری خواستند به آنها کمک کنیم. مثلاً حضور ما در عراق و سوریه و لبنان، در این راستا ارزیابی می شود. در محیط پیرامونی ایران آمریکا هم حضور دارد و تلاش می کند در هر چیزی در منطقه بودن ایران باشد.

آمریکایی ها با حضور در افغانستان تصمیم داشتند ما را در تنگنا قرار دهند. در غرب کشور ما یعنی در عراق حضور یافتند، تا ایران بیشتر در تنگنا قرار گیرد. ایران باید این تهدید ها را خنثی می کرد، باید یک کاری انجام می داد که اینها بدانند که ایران قدرتمند است. پس طبیعی است که ایران قدرت گرفته است و توانسته است قدرت بازدارندگی داشته باشد که اینها فکر نکنند که ما را می توانند مثل افغانستان تسخیر کنند و یا مانند عراق حاکمیت ملی ما خدشه دار کنند.

فرض اینکه ‌آمریکا با متحدان منطقه ای خود مثل ترکیه که عضو ناتو است، اگر بخواهد راه ارتباطی ما با اروپا را مختل کند، ما باید گزینه داشته باشیم. ما می خواهیم با اروپا و با جهان در ارتباط باشیم و صادارت و واردات و رفت و آمد داشته باشیم. خوب اگر ما بتوانیم یک پل ارتباطی (کریدور) جایگزین داشته باشیم که بعد از برقراری آرامش در عراق و سوریه از جاده ابریشم قدیمی به ساحل شرقی دریای مدیترانه برسیم، ایران اقتدار خود را در منطقه و حوزه تمدنی خود گسترش خواهد داد. در این عرصه روس ها هم هستند. روس ها در کنار ما هستند ولی این به مفهوم آن نیست که اینها متحدین استراتژیک ما هستند و با هم کار می کنیم.

هر کدام بدنبال منافع ملی خودمان هستیم. روسیه با سوریه که اصلاً مرزی ندارد ولی ما می توانیم از طریق عراق به سوریه دسترسی داشته باشیم، یک شاخه از جاده ابریشم قدیم از ایران می آمد و به سمت بین النهرین می رفت و از آنجا به شرق دریای مدیترانه می رسید و راه کوتاهتری به اروپا بوده است. اکنون که رئیس جمهور چین ابتکار «یک کمربند، یک راه» را برای احیای جاده ابریشم زمینی را پیشنهاد داده، ما باید با پیوستن به این ابتکار کاری کنیم که منافع ملی خودمان را بتوانیم حفظ کنیم. اگر ما دیر بجنبیم شاخه جنوبی و دیرینه این راه از ایران نخواهد گذشت. این ابتکار شبکه عظیمی است که 60 کشور به آن پیوسته اند. تحولات خیلی زیادی در منطقه رخ خواهد داد و اگر ما به موقع برای پیوستن به این ابتکار اقدام نکنیم و در داخل کشور وحدت نداشته باشیم و منافع خود را دنبال نکنیم،‌ این فرصت از دست ما خواهد رفت.

روند مناسبی برای حصول این موضوع وجود دارد؟

بله، برای اینکه راه های ترانزیتی ما خیلی مناسب است، کشورهای پیرامونی می توانند بیایند و در ایران سرمایه گذاری کنند. برخی تولیدات را در کشور انجام دهند و برخی نیز تولیدات ما را ببرند. خدمات مهندسی ما خیلی قدرتمند است و می تواند صادر شود(مانند تونل استقلال و نیروگاه برقابی در سنگ توده در تاجیکستان). راجع به توسعه بندر چابهار و کریدور شرق و راه آهن چابهار-زاهدان-مشهد باید سرمایه گذاری داخلی و خارجی جذب کنیم و محور شرق را توسعه دهیم. روشها و استدلال تامین منافع ملی ما در حقیقت به نظر می رسد بیشتر وجهه سیاسی دارد تا ایدئولوژیکی. برای اینکه تلاشهایی که توسط جمهوری اسلامی ایران در حوزه پیرامون شکل گرفت، موفقیت آمیز نبود و دیدیم که نمی توانیم پیش برویم، نه در کشورهای ‌آسیای مرکزی و نه حتی آذربایجان شیعه نیز به ما خیلی نزدیک نمی شوند. از لحاظ مذهبی و ایدئولوژیکی نمی توانیم منافع ملی خود را در پیرامون تامین کنیم، بنابراین دیدیم که بهتر است با استفاده از حقوق بین الملل با اینها روابط برقرار کنیم.

هوگو چاوزی که در ونزوئلا با ما دوست شد مسیحی بود و اگر براساس ایدئولوژی بود ما نباید ‌آنجا می رفتیم همین طور، ارمنستان که مثال زدم. روابط ما با اتحادیه اروپا و با هیچ کدام از کشورها ارتباط با ایدئولوژی ندارد و ترکیه هم که به این اتحادیه هنوز نپیوسته است ولی ما با آنها روابط خیلی خوبی داریم که رئیس جمهور ما توانست به برخی از کشورهای اروپایی برود و از او هم استقبال خوبی انجام دادند به ویژه بعد از برجام.
خوب اینها چه چیزی را نشان می دهد؟ نشان می دهد که در سیاست خارجی ما بیشتر منافع ملی مطرح است اگر ما بتوانیم در حقیقت به نوعی از ایدئولوژی اسلامی خودمان در جهت تأمین منافع ملی خود استفاده کنیم بیشتر کارکرد دارد و بیشتر موفق خواهد شد تا اینکه بیاییم، سیاست خارجی را بیاوریم و در خدمت ایدئولوژی اسلامی قرار دهیم. چون کشورهای دیگر قدرت های بزرگی هستند.

در جهان اسلام 4 قطب بسیار بزرگ از کشورهای اسلامی است یکی مصر است، یکی عربستان، دیگری ایران و ترکیه و یک کشور دیگر که در کنار ما هست کشور پاکستان است که کشور بزرگی است ولی از نظر تأثیرگذاری قدرتش کم است. این چند کشور چهارپایه ای هستند که هر کدام آنها از دیدگاه خودشان یک عقبه تمدنی دارند. مصر در شمال آفریقا، ترکیه در بالکان و حتی در حوزه جنوب مدیترانه و عربستان در شبه جزیره عربستان و خلیج فارس و ایران در این وسط تنها می ماند. اگر ما به عقبه تمدنی خودمان در آسیای مرکزی نگاه کنیم، غرب چین، افغانستان، پاکستان، می توانیم اینها را با خود همسو کنیم چون اینجا جهان ایرانی هست. از این منظر ما با توجه به توان هایی که در حوزه تمدنی داریم، اگر ایران را ، حوزه ایران شهری بگذاریم، خیلی می توانیم قدرت بازیگری داشته باشیم و خارج از آن نمی توانیم عمل کنیم.

من خود در غرب چین در سین کیانگ شاهد بودم و دیدم که در مسیر جاده ابریشم شهری قدیمی به نام «تورفان» وجود دارد. در این شهر بخشی هست به نام «کاریز» که قناتی قدیمی است و تابلوی آن به الفبای فارسی است و همین واژه کاریز را نوشته است. ما عمدتا کاریز را قنات می نامیم که یک لغت عربی است و آن را به کار می بریم ولی آنها یک واژه فارسی را بکار می برند. در تمام جاده ابریشم که بنده در بین مسلمانان سفر کرده ام و از شهرهای سمرقند، بخارا، خیره و مرو و دره فراغانه و خوقند و . . . دیدار داشته ام، هر کجایی که می روید اسم نماز فارسی است یعنی به هر زبانی مثل ازبکی، قرقیزی و هر زبانی باشد، «نماز» می گویند و اسم نمازها را هم مثل «نماز بامداد»، «نماز پیشین»، «نماز شام» و «نماز خفتن» بکار می برند. جانماز، دست نماز، نمازگاه و از این گونه واژگان فارسی دارند. ما ایرانی ها فارس زبان هستیم ولی می گوییم نماز صبح ولی آنها می گویند نماز بامداد یا مثلاً ما نماز ظهر را عربی می گوییم ولی آنها می گویند نماز پیشین و به نماز عصر هم نماز عصر یا پسین می گویند، نماز مغرب را نماز شام و نماز عشاء را نماز خفتن می گویند و مثلاً ما جایگاه نماز جمعه را «مصلی» که یک کلمه عربی است بکار می بریم ولی آنها نمازگاه می گویند. دست نماز، جانماز می گویند ولی ما می گوییم وضو.

ما در داخل چکار کردیم؟ بسیاری از واژگانی که به کار می بریم فارسی نیست، در حالی که در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران آمده است که زبان فارسی زبان رسمی تمام کشور است و تمام مدارک و اسناد رسمی و حقوقی و مکاتبات باید به این زبان باشد که به آن توجه نمی شود و این خلاف قانون اساسی ماست.

شما اسم میدانی را مثلاً «الغدیر» می گذارید چرا به این کلمه پیشوند «ال» اضافه می کنید؟ خوب بگوییم «غدیر». زبان فارسی بخش مهمی از هویت ماست. در کنار زبان و در کنار دین اسلام و مذهب شیعه قلمرو جهان ایرانی است. اینها ما را نجات می دهد و اینها ما را نسبت به دیگران متمایز می کند. زبان فارسی رمز موفقت و هویت ماست. مقام معظم رهبری خود به این زبان تاکید بسیار دارند و آن را زبان فاخر و زبان ادب و عرفان و دین می شمارند. اگر ما نتوانیم زبان خود را حفظ کنیم قطعاً خیلی از چیزهای دیگر را نمی توانیم حفظ کنیم. بنابراین اسم اماکن، میادین و پل ها و ... را به صورت عربی گذاشتن کاری نادرست و خلاف قانون اساسی ماست.

به نظر من فرهنگستان زبان و ادب فارسی باید در نگرش خود تغییراتی دهد و زبان جامعه ما در حال عرب شدن است در صورتی که عرب ها ما را قبول ندارند. ما در اینجا خیلی واژگان به کار می بریم که مثلاً کلمه خروج که در کشور ما گفته می شود در کشورهای عربی به صورت مخرج آمده است یا مثلاً کلمه اطلاعات که در کشور ما استفاده می شود در کشورهای عربی استعلامات بیان می شود. ما می گوییم صندلی آنها می گوین مقعد در حالی که ما این لغت را برای موردی دیگر بکار می بریم. این عربی‌ ای که ما بکار می بریم، به درد خود عرب ها نیز نمی خورد. به نظر بنده پالایش و حفظ زبان فارسی و اشاعه اسامی فارسی مهم است.

به انضمام اینکه عرب ها از ما خوششان نمی آید و ما نیز از آنها خوشمان نمی آید. هاتشورن می گوید که در داخل هر واحد سیاسی دو نیرو وجود دارد؛ یکی نیروی گریز از مرکز و یکی نیروی مرکزگرا هست الآن نیروی مرکز گریز ما خیلی کم است و ما نباید خیلی به آنها این امکان را بدهیم که توسعه پیدا کنند بایستی همدلی ایجاد کنیم به فرموده امام راحل وحدت کلمه داشته باشیم. دیگر اینکه در داخل واحد سیاسی در عین حال دو جریان وجود دارد؛ یکی چریان سرکولیشن است یعنی می خواهد با تمام جهان ارتباط داشته باشد، با محیط پیرامون مبادله داشته باشد و دیگری آیکونگرافی است که می گویند که ما نمی خواهیم با جهان پیرامون ارتباط داشته باشیم می خواهیم خودکفا باشیم، و خودمان هستیم و می گویند که ما نمی خواهیم و کاری با جهان نداریم و سازمان های بین المللی به چه دردی می خورد! و ... در نهایت زمانی که یک جامعه بسته می شود و با محیط پیرامون در تبادل نیست، در نهایت آنتروپی (فرسایش) آن بالا می رود و افزایش پیدا می کند و بازخوردی از محیط بین المللی نمی گیرد و بازخورد ندارد، بنابراین بهترین کار این است که در جهانی که فعلاً خیلی متکثر هست ما بیاییم با جهان در تعاملی سازنده با حفظ ارزشهای ملی باشیم.

برای اینکه جلوی تبعات منفی تحولات جهانی را بگیریم، خودمان را هماهنگ کنیم یعنی آن چیزی که خوب است، برداریم. این موضوع 2030 همین است که یک بخشنامه کلی مصوب یونسکو است که برای همه کشورهاست هر چند برخی نکات نامناسب برای جامعه مسلمان ایرانی دارد، ولی بنا به اظهار رئیس جمهور ضرورتی برای بکارگیری مفاد ضد ارزشی از دیدگاه شرعی و فرهنگی خودمان نداریم. ما آن چیزی که خوب است را برمی داریم و روی آن کار می کنیم. البته مقام معظم رهبری فرموده است آن را بکار نگیریم.

و دیگر اینکه خیلی تأکید روی زبان فارسی دارم و دیگری عرق ملی است که ما باید قسمت مثبت وطن پرستی را کار کنیم به جهت اینکه در بیرون از ایران و در فضای مجازی یک ایران دیگر در حال شکل گیری است و آن نیز برای خود قدرتی دارد و ما ابزار جلوگیری آن را نداریم و نمی توانیم آن را متوقف کنیم. ایرانی هایی که در قاره های مختلف جهان پراکنده هستند و با توجه به امکاناتی که دارند برای خودشان فیلم، موسیقی و سینما تولید می کنند و آن را اشاعه می دهند و ما اگر با آنها در تعامل نباشیم و نتوانیم با آنها گفتگو داشته باشیم سبب خواهد شد که یک ایران دیگر را بوجود بیاورند، اگرچه با معیارهای ارزشی ایرانی - اسلامی هماهنگ هم نباشد.

یک مثال ساده دیگر برایتان بیاورم من چندین مرتبه در تاجیکستان به دنبال یک فیلم ایرانی بودم، ولی نبود و یا موسیقی ایرانی در آنجا خیلی اشاعه پیدا کرده است ولی موسیقی ای نیست که در تهران تهیه و تولید گرفته باشد بلکه موسیقی لس آنجلسی هست. ما چرا باید این فضاها را تخلیه کرده و عقب نشینی نماییم. ما می توانیم تولیدات خوبی داشته باشیم. خوانندگان خوب ما مثل استاد شجریان، و شهرام ناظری و دیگر خوانندگانی که کم نیز نیستند و ما موسیقی فاخری داریم. اتفاقاً این موسیقی فاخر ما در اثر انقلاب ماست. اگر امام راحل نبودند نمی توانستیم به این درجه برسیم که انقدر موسیقی عرفانی و خوب داشته باشیم و در آن به آموزه های خوبی اشاره شده است. بنابراین ما می توانیم از این پتانسیل در عرصه بین الملل به خوبی استفاده کنیم.

با جهان در ارتباط باشیم و اجازه دهیم که توریسم رشد پیدا کند. همان طور که در مورد سفارت خانه های ما در مناظره های انتخاباتی مطرح بود، توریسم می تواند برای ما منفعت داشته باشد و فکر نکنیم توریستی که به ایران می آید برای خوشگذرانی می آید چون او همه امکانات را در کشور خود دارد او می خواهد سنت های ایرانی را در ایران ببیند و شهرهای قدیمی و آثار باستانی را مشاهده کند و از کالاهای فرهنگی و صنایع دستی و فرش ایرانی بهره بگیرد. آنها در این زمینه بسیار علاقمند هستند و ما باید این علاقه را افزایش دهیم.

باید بدانیم که جامعه ای که باز باشد هر دو طرف می توانند استفاده کنند و بستن یک جامعه به صرف اینکه مورد تهدید و هجمه قرار می گیرد به نظر من نمی تواند موفق باشد. همانطور که عرض کردم روابط بین الملل پنجره ای است که ما از آن به جهان نگاه کرده و متعاقباً جهان نیز از آن پنجره به ما نگاه می کند. بنابراین باید برخی نُرم هایی که با سنت ها و ارزش های ایرانی - اسلامی هماهنگی دارد، بپذیریم و تقویت کنیم و جنبه های خیلی زیادی هم دارد.


یکی از موضوعات و بحران هایی که در منطقه هست بحث سوریه است این باعث شده است که روابط ما با همسایگانمان تحت شعاع قرار گیرد و با شورای همکاری خلیج فارس که اصلاً چشم انداز خوبی ندارد. من می خواهم بیشتر در مورد ترکیه صحبت کنید. ما چرا نمی توانیم با ترکیه که باهم تعارض ذاتی خاصی نداریم بلکه خیلی هم منافع موازی خوبی داریم، چرا نمی توانیم بحث سوریه را از مسائل دیگر خود تفکیک کنیم چون یک اصل مهم در امور بین الملل این است که بتوانیم موضوعات را از هم تفکیک کنیم و با هم کار کنیم. نظر شما در رابطه با چشم انداز رابطه ایران با ترکیه چیست؟ بعد از اینکه اردوغان سیستم حکومتی را تغییر داد، و یک رفراندوم برگزار کرد به نظر شما می توانیم جدای از سوریه و در مسایلی که در آستانه پیش می رود یک روابط خوب را پیش ببریم؟

می دانیم که در ایران رسانه تلویزیون خصوصی نداریم، هرچه داریم دولتی است یعنی کسی که از تلویزیون اخبار و مسائل را می بینید و می شنود همه چیز را از چشم دولت می بیند. حال در کشورهای دیگر چه کاری انجام می دهند؟ در کشورهای دیگر تلویزیون غیردولتی و خصوصی هست که در برنامه هایی کارشناسان و صاحبنظران می توانند در رابطه با مسائل گوناگون دیدگاههای خودشان را عنوان کنند اگر آن اظهار نظر مقبول افتاد، دولت می تواند بگوید که دیدگاه ماست و اگر نگرفت دولت می تواند بگوید که این دیدگاه ما نیست و نظر خصوصی و شخصی کارشناس است.

ما در ایران این جایگزین را نداریم، بنابراین چه اتفاقی می افتاد؟ هر چه در تلویزیون گفته می شود بازتاب آن است که دیدگاه حکومت جمهوری اسلامی ایران و دولت است. بنابراین باید فرصتی ایجاد شود که تغییراتی در این نگرش در زمینه یاد شده بوجود بیاید. حال چطور؟ هنگامی که برای نمونه در ترکیه تحولی رخ می دهد اگر در رسانه های ایرانی اخبار را رصد می کنید، می بینید که عمدتاً دیدگاه منفی نسبت به ترکیه دارند، حال بعد از اینکه این گونه بیان شد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ آنها بالاخره برای خودشان مترجمانی دارند که همه اخبار را به زبان ترکی ترجمه کرده و در نمایندگی خود در ایران و یا از طرف مختلف به گوش مقامات ترکیه می رسانند و این بازتاب پیدا می کند.

ترکیه با سوریه مرز مشترک دارد. ما مرز مشترک با سوریه نداریم اگر هر تحولی در سوریه رخ دهد، ترکیه مستقیما تحت تأثیر قرار می گیرد. میلیونها پناهجوری سوری در اردوگاههای ترکیه اقامت دارند. ما با اینکه در مسئله ذی نفع هستیم، چند هزار نفر پناهنده سوری در ایران داریم؟ تابستان سال گذشته من در استانبول بودم به بنده گفته شد که قیمت مسکن در استانبول 4 برابر شده است، در خیابان های استانبول و در میدان تقسیم و در جاهای مختلف که می رفتید تعداد زیادی از افراد را می شد دید که عربی با هم صحبت می کردند. مفهوم آن این است که اینها آمده اند و در جامعه ترکیه تحول ایجاد کرده اند. و تأثیر منفی و مثبتی داشته اند.

نگاه ما با نگاه ترکیه به سوریه متفاوت است و ما نمی خواهیم قبول کنیم و نمی خواهیم تفکیک کنیم. می خواهیم نگاه ترکیه به سوریه باید مانند نگاه ما باشد. ما هم ایدئولوژیک و هم خیلی مذهبی به موضوع نگاه می کنیم. به نظر من باید نگاه دگرگونه به مسئله ترکیه و روابط سوریه به ترکیه داشته باشیم. ما با وجود اینکه با ترکیه یعنی با عثمانی سالها درگیری و جنگ داشتیم ولی همیشه روابط ما خوب بوده و در هیچ برهه تاریخی قطع نشده است، این نشان می دهد که ما به ترکیه و ترکیه به ما نیاز دارد و این حس متقابل است و منافع ملی ما در میان است اگرچه یک کشور سنی مذهب هستند و اینکه آنها ترک زبان و ما فارس هستیم ولی قرابت های زیادی هم هست و باید از این فرصت استفاده کرده و از دیپلماسی عمومی در کنار دیپلماسی فرهنگی استفاده کنیم. ترک ها مسائلی دارند که قابل حل است مثلاً یک موضوع مسئله ترانزیت است رفت و آمد کامیون هایشان است و ما باید به نحوی این موضوع را حل کنیم و ترکیه برای رفتن به آسیای مرکزی ترجیح می دهد که از ایران عبور کند و یا ترکیه می خواهد با کشور افغانستان یا پاکستان همکاری کند لذا باید از ایران عبور کند.

خوب ما در این میان راه آهن اکو، کشتیرانی اکو، بانک اکو، موسسه فرهنگی اکو و .. را تاسیس کردیم. پس باید به چارچوب اکو برویم و با هم کار کنیم و می توانیم مسائل‌مان را حل کنیم. ترکیه ظرفیتهای خیلی زیادی برای همکاری متقابل با ما دارد، ما هم همین طور. و ما نباید منافع بلند مدت را به منافع کوتاه مدت ترجیح دهیم و بایستی با یکدیگر همکاری کنیم.


در مورد روسیه هم بفرمایید که در این دوره گفته می شد که گاهی رابطه ما با روسیه آن طور که در ظاهر نشان می دهد خیلی گرم نیست و موضوع سوریه باعث شده که ما این همه با هم همکاری کنیم. نظر شما در این خصوص چیست و اگر موضوع سوریه حل شود رابطه ما سرد خواهد شد؟ به نظر شما در طی این 4 سال آینده رابطه ما با روسیه به چه شکل خواهد بود؟

روابط دو کشور بر چند جنبه می تواند استوار باشد یکی از این موارد که مهمترین هم هست، مسئله اقتصادی است، یعنی اقتصاد دو کشور باید به هم گره بخورد و خیلی نزدیک به هم باشد به نحوی که تقسیم کار انجام شود. در اتحادیه اروپا این تقسیم کار وجود دارد هر کدام در بخشی فعالیت می کند و دیگر اینکه مسئله قلمرو زبان و فرهنگ که مطرح است و سومین مورد دین و مذهب است ما در هیچ یک از این موارد با روسیه قرابت نزدیکی نداریم. روسیه صادر کننده سلاح است و مواد خام مثل انرژی و ما نیز انرژی صادر می کنیم و از منابع درآمدی انرژی صادراتی از کشورهایی که به آنها انرژی صادر می کنیم، مثل کره، چین، هند، ترکیه و ... کالا و برخی خدمات مهندسی وارد می کنیم، تقریباً ترکیب کالاهای وارداتی و تکنولوژی های ما هم همین موارد است.

حال به روسیه ما چه چیزی صادر کنیم؟ ظرفیت کمی است و اگر ظرفیت زیاد بود تا به حال نشان می داد. اینهایی که در نشستهای با روسیه در دولت دهم گفت و گو کردند و گفتند که روابط ما باید به 70 میلیارد یورو در سال برسد، بر چه پایه ای سخن گفتند؟ در صورتی هنوز با این همه اقدامات روابط ما با روسیه به زحمت به 2 میلیارد یورو می رسد. بنابراین اقتصاد ما با یکدیگر یک اقتصاد تکمیلی نیست و دیگر اینکه ما از لحاظ زبان نیز با هم مشکل داریم یعنی آنها روس هستند و ما فارس زبان. سابقه تاریخی عدم اعتماد نیز هست که تجاوزات روسیه به خاک ایران از سوی روس ها و حتی در جنگ جهانی دوم نیز این تعدی ها و اشغال آذربایجان را روسها در کارنامه خود دارند که روابط ما را دچار بی اعتمادی می کنند.

بدقولی هایی که روسها در ساخت و تحویل نیروگاه هسته ای بوشهر و تحویل اس 300 داشتند به گونه ای ملت ایران را آرزرده کرده است و نگاهی منفی نسبت به روابط با روسیه وجود دارد.  زمانی که قرار بود روس ها طبق برنامه زمانبندی نیروگاه را تحویل دهند که نیروگاه هسته ای بوشهر برق تولید کند، حداکثر ظرفیت برق تولیدی یک هزار مگاوات می شد. در آن دوره ما 32 هزار مگاوات برق تولید می کردیم و موقعی که این نیروگاه تکمیل و در مدار قرار گرفت به ما تحویل دادند، ظرفیت تولید برق کشور 70 هزار مگاوات برق تولید می کردیم یعنی 1/70 بود و آن موقع 1/32 بود، بنابراین ما در اینجا متضرر شدیم. از طرفی مشکل زبان ما که بزرگترین مشکل است.

نگاه روسها به دیگر کشورها و نه فقط ایران بلکه به همه کشورهای در حال توسعه آسیایی از جمله ایران، نگاه از بالا به پایین و مغرورانه است. در حالی که نگاه روسیه به اروپا و آمریکا به گونه ای دیگر است، آنها به غرب تمکین می کنند ولی به ایران که می رسند می خواهند از بالا نگاه کنند.

باز در اینجا از امام (ره) نقل قول می کنم که فرموده بودند: «ما با آمریکا هم مذاکره می کنیم ولی در سطح برابر». هر کسی با ما و دولت ما برابر به عنوان یک عضو از سازمان ملل گفتگو کند و ارزشهای اسلامی و منافع ملی را در نظر بگیرد ما نیز حاضر به گفتگو خواهیم بود. موضوع این است که روسها از بالا و نگاه تحقیرآمیزی به ایران دارند و طبیعی است که هیچ کس این را نمی پذیرد و حتی یک کشور ضعیف هم حاضر نمی شود که این رفتار را بپذیرد. برای همین است که در سازمان ملل ارزش کرسی ها برابر است. کشوری که 30 هزار جمعیت دارد با کشوری که یک میلیارد جمعیت دارد برابر است و رأی آنها نیز برابر است و ویژگی روس ها این است که اعتماد ندارند یعنی نه ما به آنها داریم و نه آنها به ما اعتماد دارند.

آنها به ما به عنوان یک کشور مغرور نگاه می کنند ما نگاهمان یک نگاه عرفانی تر است و یک نگاه بهتر است، بنابراین در سوریه در حقیقت روس ها می خواهند رژیم اسد بماند به خاطر اینکه تنها بندری که در ماوراء بحار می توانند نیروی دریایی خودشان را نگه دارند، در سوریه است که این پایگاه را از دوره شوروی دارند و اجاره کردند. اگر اسد برود ممکن است دولتی آنجا بیاید که این پایگاه را به آنها ندهد ولی نگاه ایران چیست؟ نگاه ما به مردم سوریه این است که سوریه متحد ماست و مردم مسلمان آنان برادران ما هستند و مظلوم واقع شده اند، زیر نفوذ منفی اسرائیل هستند، بخشی از کشور آنها از سوی رژیکم اشغالگر اشغال شده است، از آنجا ما با شیعیان لبنان و برادران حزب الله لبنان ارتباط داریم و اسرائیل را محدود می کنیم ما به مردم و دولت اسد کمک می کنیم. حتی اگر مردم سوریه در یک انتخابات آزاد، اسد را هم نخواهند ما از اسد حمایت نمی کنیم بلکه ما از مردم سوریه حمایت می کنیم. تمام موضع رسمی ایران نه حفظ اسد بلکه حفظ حکومت مرکزی سوریه بود تا مادامی که حکومت جدید جایگزین شود، ولی برای روسیه این موضوع مهم نیست.

به همین سبب ما در زمین سوریه و در کنار ارتش سوریه به آنها کمکهای مستشاری می دهیم و با داعش و نیروهای افراطی و جهادی های تکفیری می جنگیم در حالی که برای روسیه رژیم فعلی سوریه و مبارزه با داعش مطرح است و منافع خودش را با عملیات های هوایی دنبال می کند و به گونه ای دیگر تعریف کرده، بنابراین روسیه نه برای ما نیروی هوایی است و نه ما برای روسیه نیروی زمینی هستیم. هر کدام منافع خودمان را تعریف می کنیم. ما می رویم به سوریه و لبنان و حزب الله را کمک می کنیم تا جلوی اسرائیل بایستیم. در حالی که روسیه روابط نزدیکی با اسرائیل دارد. ما چطور می توانیم اینجا بگوییم که ما متحد استراتژیک با روسیه هستیم. ایران و روسیه هر دو فاقد مرز مشترک با سوریه هستند و بازیگران منطقه ای هستند.

بنابراین در صحنه سوریه ما با دو نگرش روبرو هستیم؛ یکی روسیه ای است که دنبال منافع خود است و یکی دیگر ترکیه ای است که با سوریه هم مرز است و نگاه ما با نگاه ترکیه و نگاه روسیه با هم کاملاً متفاوت است و گاهی اوقات حتی هم جهت نبوده بلکه مخالف هم هستند. از دیگر سو قدرتهای مداخله گری هم چون آمریکا و اروپا هم حضور دارند. اعراب هم هستند که هر کدام با ائتلافهای خود بدنبال تاثر گذاری در راستای اهداف خود هستند. بنابراین معادله سوریه خیلی پیچیده است و باید به این معادله این گونه نگاه کرد که منافع ملی ما کجا و چگونه می تواند تامین شود. سرانجام تغییر و بهبود روشها و عملکردها هم خیلی مهم است،‌ بهبود روش با اصلاح نگرش و روش اتفاق می افتد که این در شورای امنیت ملی ایران مطرح می شود و سرانجام آنجاست که تصمیم گرفته می شود، دیدگاه ما دیدگاه کارشناسی است.

طبیعی است که هر نوع اقدامی که جمهوری اسلامی ایران در محیط بین الملل می تواند انجام دهد، این وزارت امور خارجه و نمایندگی های آن در خارج از کشور است که اقدام می کند. از سوی دیگر وزارت امور خارجه یک دستگاه اجرایی است و آنچه حکومت جمهوری اسلامی ایران بخواهد انجام می دهد. در سیاست خارجی نمی توان از دستگاه اجرایی ایراد گرفت. وزارت خارجه از سوی دولت و دولت از شورای امنیت ملی دستور می گیرد. ناگفته نماند که شورای امنیت ملی نیز از نهاد های حاکمیتی جمهوری اسلامی ایران تشکیل شده و وزارت خارجه هم عضوی از آن است. وزارت خارجه هم در تدوین سیاستهای خارجی نظام نقش دارد و به تدوین سیاست خارجی کمک می کند ولی عامل اجرایی سیاست خارجی است.

به طور کلی حکومت جمهوری اسلامی ایران تصمیم می گیرد و این تصمیم توسط سایر نهادها اجرایی به اجرا در می آید و وزارت خارجه هم یک نهاد اجرایی است. در رسانه ها به این امر توجه نمی شود و در زمینه سیاست خارجی وزارت امور خارجه مورد انتقاد قرار می گیرد. نگاه ما این است که در سطح بین الملل فقط وزارت خارجه است که اعمال سیاست می کند، در صورتی است که این درست نیست، این نگاه باید اصلاح شود. آقای روحانی در برجام گفتند که هر آنچه که هست با مقام معظم رهبری هماهنگ شد که تیم مذاکره کننده اقدام کرد و اگر پشتیبانی همه نهادهای حکومت جمهوری اسلامی ایران نبود، این امر بسیار مهم و حساس ممکن نمی شد. اکنون برخی از برجام ایراد می گیرند، در حالی که این مورد برآینده همه اجزای حکومت جمهوری اسلامی ایران بوده است. به هر حال برجام نشان می دهد که ایران در محیط بین الملل خیلی موفق است واقعاً باید به ملت ایران تبریک گفت که یک چنین کاری صورت گرفت و یک آرامشی ایجاد شد ما هم در سایه این آرامش می توانیم به منافع ملی خود برسیم.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.