«سمیه توحیدلو» عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و جامعه‌شناس و کنشگر اجتماعی می گوید: به نظر من روایت زنانه کلا روایتی محذوف است. زیرا براساس نگاهی که به روایت زنانه می‌شود، همیشه هویت زن از هویت فیزیکی، جسمی و بدنی تا هویت فکری و حقوقی او همیشه در گیومه و پسِ مسائل بوده و جزو ارزش‌ها نبوده؛ به شکل ناخودآگاه نیز اساسا این مفاهیم مفاهیمی می‌شود که به راحتی نمی‌توان درباره آن سخن گفت. به نظر می‌رسد حتی استفاده از الفاظ جنسی و جنسیتی همیشه به شکل فحش و ناسزا خودش را نشان داده تا اینکه به عنوان موضوعاتی برای یک امر زنانه باشد. از اساس ادبیات و فرهنگ ما فاقد مفاهیمی است که امکان بسط نگاه زنانه داشته باشد.

به گزارش جماران؛ ایسنا پلاس نوشت: آنچه که در این روزها از تبیین و شفاف کردن اتفاقات اخیر شاهد هستیم، به طور واضح کم رنگ بودن روایت زنانه از زنانه‌ترین اعتراضات چند سال اخیر است. هرچند بهانه تمام این کنش‌های اجتماعی یک دختر بود اما انگار صدای زنان در روایت‌های اجتماعی هنوز گم‌شده‌است.

با وجود اینکه اعتراضات و فریادهای اخیر کف خیابان با بهانه مرگ یک دختر شکل گرفت و شعار« زن، زندگی، آزادی» جزو اولین شعارهای سر داده شده بود اما در تحلیل و تبیین جامعه شناختی و اجتماعی مسئله هنوز یک روایت زنانه وجود ندارد و وزن حضور مردان در تریبون‌ها همچنان به شکل قابل مقایسه‌ای بسیار سنگین‌تر است. بدان معنا که برآیند و تحلیل علت‌ اتفاقات اخیر کشور همچنان توسط مردان روایت می‌شود و اگر نتوان به صراحت ادعای تک صدایی روایت از دل اتفاقات را داشته باشیم اما می‌توانیم به راحتی بگوییم صدای روایت زنانه در قیل و قال‌ها و هیاهوها و تکثر روایت؛ گم شده است.

با «سمیه توحیدلو» عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی و جامعه‌شناس و کنشگر اجتماعی درباره چرایی نبود یک روایت زنانه از اتفاقات اخیر کشورمان صحبت کردیم.

اکثر تریبون‌ها و تحلیل‌ها در این روزها در اختیار مردان است. با وجود اینکه بهانه تمام‌شان مرگ یک دختر است اما همچنان تریبون برای روایت در دست زنان نیست. به نظرتان دلیل این تک روایتی در چیست؟

به نظر من روایت زنانه کلا روایتی محذوف است. زیرا براساس نگاهی که به روایت زنانه می‌شود، همیشه هویت زن از هویت فیزیکی، جسمی و بدنی تا هویت فکری و حقوقی او همیشه در گیومه و پسِ مسائل بوده و جزو ارزش‌ها نبوده؛ به شکل ناخودآگاه نیز اساسا این مفاهیم مفاهیمی می‌شود که به راحتی نمی‌توان درباره آن سخن گفت. به نظر می‌رسد حتی استفاده از الفاظ جنسی و جنسیتی همیشه به شکل فحش و ناسزا خودش را نشان داده تا اینکه به عنوان موضوعاتی برای یک امر زنانه باشد. از اساس ادبیات و فرهنگ ما فاقد مفاهیمی است که امکان بسط نگاه زنانه داشته باشد. از طرفی اینکه بالاخره در دنیا و علوم انسانی مفاهیم حضور دارند. یعنی مفاهیم فمینیستی و سایر مفاهیم متعدد وجود دارد. حتی در ادبیات دینی هم ما می‌توانیم نوعی ادبیات زنانه را بیرون بکشیم و ارائه دهیم اما علی‌رغم آن باز هم به روایت زنانه فرصت داده نمی‌شود. یکی از دلایل مهمی که این فرصت‌ها در اختیار زنان قرار نمی‌گیرد؛ حذف تاریخی زنان است. یعنی شما درگیر یک گردانه‌ای هستید که مدام به همدیگر می‌رسد. وقتی زنان در زمان‌های مختلف حذف می‌شوند، نمی‌توانیم یکباره شاهد به صحنه آمدن‌شان باشیم. همچنین واقعیت قضیه این است، حتی زنانی که در این عرصه حضور و وجود دارند و نظریه ورز هستند؛ در صورتی که نگاه خود را به مسائل زنان ابراز کنند، با خشونت از سوی اطرافیان روبرو می‌شوند. بدین معنا که بازگویی مسائلی که به موضوع زنان مرتبط باشد، بیش از اینکه برای مردان هزینه داشته باشد برای زنان هزینه دارد. بنابراین شما وقتی می‌خواهید روایت مسائل و وضعیت اخیر جامعه را ببینید؛ چندان شاهد روایت‌های زنانه نیستیم چرا که عینک و نوع نگاه ما به مسئله ضعف دارد. همچنین زنانی را نمی‌بینیم که به این مسئله ورود داشته باشند زیرا زنان به دلایل مختلف یا حذف شده‌اند یا اگر حذف نشده‌اند، امکان بازتولید مفاهیم مختص به خودشان، به دلیل سلطه مفاهیم نظری و رسانه‌ها را ندارند.

 

سمیه توحیدلو

 

مسئله دیگری که در روایت زنانه از مسائل اجتماعی داریم این است که اگر روایتی هم از مسائل وجود داشته باشد عمدتا مربوط به یک قشر خاص از زنان است و تکثر روایت زنانه از اجتماع نداریم. آیا اینگونه نیست که همیشه به سراغ طیف یا قشر خاصی برای روایت می‌رویم و با یک تقسیم بندی نامرئی از زنان، سایر روایت‌های زنانه از معضلات مربوط به حوزه زنان مانند مشکلات معیشتی زنان حاشیه‌نشین یا سرپرست خانوار را نمی‌شنویم؟

طبیعتا روایت نه تنها در امر زنانه بلکه در همه امور یک نوع التقاط و شکافی را در فضای اجتماعی می‌بینیم. روایتی دست اول و شنیده می‌شود که اتفاقا در مرکز است و روایت‌های حاشیه‌ای همیشه حذف می‌شود. این سلطه رسانه‌ای است. یعنی افرادی که دسترسی و امکان دارند و دست بالا را در فضای رسانه دارند، چه سلبریتی‌های هنری و چه افرادی که به لحاظ نظری در جامعه جایگاه بالاتری دارند و از ابراز بالاتری بهره‌مند هستند؛ این افراد همیشه صدایشان بلندتر است. این مسئله تنها درباره امر زنانه نیست. در همه امور که نگاه کنیم، می‌‎بینیم صدای محذوف بسیار زیاد است. در همه اتفاقات اخیر جایی که شکاف و انشقاق به وجود آمده، جایی است که صداهای محذوف وجود دارد و یکباره این افراد انگار خودشان را از زیر پوست شهر بالا می‌کشند و نمایان می‌کنند. درباره زنان هم همین مسئله وجود دارد و هر کجا که مطرح شده، دو گروه توانستند سردمدار شوند و حرف‌شان را بزنند. گروه اول کسانی هستند که نوع رویکردشان با نوع رویکرد قدرت حاکم همسان است و امکان استفاده از ایدئولوی حاکم و فضای اجتماعی را دارند. گروه دوم نیز گروهی هستند که ابزار دارند و هزینه کمتری بابت گفتن می‌پردازند. با توجه به نکته‌ای که ذکر کردم؛ در صحبت از مسائل زنانه تابویی وجود دارد که کسی فردی که به آن ورود می‌کند و درباره مسائل مرتبط به زنان ورود می‌کند، هزینه‌هایی باید بپردازد. تمام گروه‌هایی که صدای کمتری دارند، امکان پرداختن هزینه کمتری را ندارند. اما سلبریتی‌ها و افراد شناخته شده و در عرصه رسانه می‌توانند خودشان را بالاتر نگه دارند، راحت‌تر می‌توانند از این گردنه عبور کنند و حضور داشته باشند.

امر دیگر در روایت زنانه و کنش اجتماعی زنان، مطرح شدن مطالبات همان طیف قالب در روایت است که این روزها به وضوح هم شاهد آن هستیم.

ببینید من معتقدم اعتراضات اخیر یک اعتراضات رسانه‌ای است و بسیاری هم آن را جنبش رسانه‌ای یا شبکه‌ای می‌دانند. جنبش رسانه‌ای یا نوع نگاه رسانه‌ای به این امر بستگی دارد که چه کسانی بیشترین استفاده از این ابزار را دارند. با توجه به اینکه این ابزار در دست همین افراد خاصی است که هزینه کمتری می‌پردازند، ناخودآگاه هم وقتی ماجرا به این شکل در سطح رسانه‌ای بازنمایی می‌شود. همین افراد نیز بازنموده می‌شوند و بالا می‌آیند. اما واقعیت قضیه این نیست. یعنی بستگی دارد شما چه چیزی می‌بینید. اگر روایت‌های صرف را می‌بینید مسئله به یک شکل است و در بازنمایی و تحلیل روایت‌ها شکل دیگری را شاهد هستیم. اتفاقا در تصاویر و اتفاقات و فیگورهای گرفته شده در وقایع این روزهای جامعه، حتی شعارها و تجمع‌ها زنان از هر تیپ و طیفی هستند. به نظر می‌رسد هم زن طبقه متوسط شهری، کاملا به شکل فیگوراتیک به تصویر کشیده می‌شود و در مرکز قرار می‌گیرد و حول آن سایر موضوعات شکل می‌گیرد. اما کسانی که تبیین کنندگان هستند و قرار است روایت را فهم کنند یا به گونه قابل فهم دربیاورند دقیقا نکته‌ای که شما مطرح کردید در آن دخیل است. یعنی در اینجا باز هم ماجرای رسانه شکل می‌گیرد. در اینجا درگیر جماعتی هستیم که به خلق اتفاق و صحنه مشغول است. آن گروهی که در خیابان است از تیپی هستند اما گروهی که بازنمایی این فیگورها هستند، گروه متفاوتی هستند.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.