در اقتصاد ایران و در سیاستگذاری اقتصادی، در اندیشهورزی، فرم کاملا غالب بر محتوا و ساختار است. ژستهایی که گرفته میشود و مفاهیمی که ظاهرا خلق شدهاند، در واقع هیچ عمق واقعی ندارند. کوتاهنگریها و سادهانگاریهایی که بر مبنای هیجانات کوتاهمدت اتخاذ میشوند، غالبا بر منافع بلندمدت جامعه غلبه دارند و بیشتر به نفع گروههای خاص صاحب منفعت هستند. دکتر شاکری نشان می دهند بسیاری از تصمیمات اقتصادی و سیاستها، حتی اگر برخی افراد خود سهمی نداشتهاند، در عمل کارگزار منافع گروههای بزرگ بودهاند که منابع و فرصتهای دیگر را پیگیری میکردند. این فرآیندها اغلب از طریق اقتصاددانان یا به نام سیاستهای اقتصادی اجرا شده است.
به گزارش جماران، دکتر حجت الله میرزایی، استاد اقتصاد دانشگاه علامه طباطبایی که در مراسم رونمایی از کتاب «تاریخ نگاری اقتصاد ایران» تالیف دکتر عباس شاکری، در دانشگاه علامه طباطبایی سخن میگفت، با بیان اینکه دکتر شاکری نمونهای روشن از یک پژوهشگر برجسته در ایران هستند که چه در ترجمه، چه در تالیف و چه در فعالیت پژوهشی، با نهایت دقت و مسئولیت عمل کردهاند، اظهارداشت: کتاب «تاریخنگاری اقتصاد ایران» از جهات متعددی کتابی بینظیر است. ما در زمینه اقتصاد ایران کتابهای بسیاری داریم، اما بازخوانی اقتصاد ایران از دریچه تاریخ، از چندین جهت اهمیت ویژهای دارد.
وی به تاکید شومپیتر بر اهمیت تاریخ اقتصادی به عنوان یکی از پنج اقتصاددان برجسته تاریخ اقتصاد، اشاره کرد و افزود: اساسا پدیدههای اقتصادی را نمیتوان بدون درک تاریخی بازخوانی کرد. اندیشههای اقتصادی نیز در زمان خود متولد شده و در طول زمان، متناسب با نیازهایی که شکل گرفته، تکامل یافتهاند. کتاب «تاریخنگاری اقتصاد ایران» یک کتاب وقایعنگاری نیست، بلکه کتابی تحلیلی و کامل است؛ کتابی که از دهه ۴۰ هوشمندانه انتخاب شده، درست زمانی که تحول اقتصاد ایران به سمت اقتصاد مدرن آغاز میشود و به نظر می رسد سطحی از عقلانیت در اداره اقتصاد وجود داشت، اما در دهه ۵۰، هیجانات سیاسی جایگزین اندیشه اقتصادی شد. دکتر شاکری یک دال مرکزی در این کتاب دارند که در تمام کتاب پیگیری میشود و میخواهند به همه ما پیام دهند که هیچیک از رویدادهای اقتصادی ایران، دستکم در چند دهه اخیر، ارتباطی با اندیشه اقتصادی نداشته است. ممکن است اقتصاددانها این شرایط را ایجاد کرده باشند، اما این ارتباط الزامی با اندیشه اقتصادی ناب ندارد.
میرزایی با بیان اینکه شاکری در ابتدای کتاب، دفاعی بسیار قوی از لیبرالیسم و اقتصاد بازار ارائه میدهند و اصولی را معرفی میکنند که نشان میدهد سیاستمدارانی که با چرخشهای بزرگ سیاسی، از افراطهای چپ افراطی به گرایشهای راستگرایانه و اقتصاد بازار روی آوردند و خود را پیروان اقتصاد بازار معرفی کردند، هیچ تناسبی با اندیشه واقعی اقتصاد بازار و لیبرالیسم اقتصادی نداشتند، ادامه داد: در حالی که عوامل تاثرگذار در اقتصاد ایران، عموما عوامل غیراقتصادی بودند، اما تمرکز روی عوامل اقتصادی بوده است، که میزان تاثیر آنها چندان قابل توجه نبوده است. پیام مهم این کتاب این است که پدیدههای اقتصادی باید بسیار فراتر از هیجانات کوتاهمدت تحلیل شوند. در مقاطعی سیاستگذاران، در زمان خود، با افتخار اعلام میکردند که در حوزه سیاستگذاری پولی، مالی و خصوصیسازی تجربهای بینظیر برای جهان و منطقه ایجاد کردهاند و حتی قابل انتقال به دیگر کشورها را دارد. اما وقتی عملکرد را بعد از چند دهه بررسی میکنیم، در بسیاری از موارد به فاجعهای بزرگ منتهی شده است. این بدان معناست که ارزیابی عملکرد اقتصادی نباید بر اساس هیجانات کوتاهمدت یا تغییرات گذرا انجام شود.
وی خاطرنشان کرد: آقای دکتر شاکری نشان دادهاند که تورم در ایران، بیش از همه ناشی از نوسانات نرخ ارز است و نه رشد حجم نقدینگی. این یافته در رساله ایشان و سایر آثارشان بارها تکرار شده و تلاش موفقی بوده و امروز بسیاری از اقتصاددانان حتی کسانی که پیشتر نقدینگی را عامل اصلی میدانستند، به این نتیجه رسیدهاند که در بلندمدت، نوسانات نرخ ارز عامل اصلی تورم است. نکته مهمتر اینکه بخش بزرگی از این نوسانات خودبهخود نیست، بلکه نتیجه تلاش گروههای صاحب منافع است که این نوسانات را دامن میزنند تا منافع خود را پیگیری کنند. البته ایشان به عوامل دیگری هم اشاره میکنند، مانند بانکداری خصوصی بدون چارچوب و رها شده، نظام تجاری کاملا انحصاری که به رفتارهای مافیایی بسیار شدید دامن میزند، و همچنین کسری بودجههایی که معمولا با خواست سیاسی به دولتها تحمیل میشود و منجر به رشد نقدینگی میگردد. این عوامل ممکن است خود عامل اصلی افزایش یا دامن زدن به نوسانات نرخ ارز نیز باشند.
به گفته میرزایی؛ دکتر شاکری تلاش کرده نشان دهند که در اقتصاد ایران و در سیاستگذاری اقتصادی، در اندیشهورزی، فرم کاملا غالب بر محتوا و ساختار است. ژستهایی که گرفته میشود و مفاهیمی که ظاهرا خلق شدهاند، در واقع هیچ عمق واقعی ندارند. کوتاهنگریها و سادهانگاریهایی که بر مبنای هیجانات کوتاهمدت اتخاذ میشوند، غالبا بر منافع بلندمدت جامعه غلبه دارند و بیشتر به نفع گروههای خاص صاحب منفعت هستند. ایشان نشان می دهند بسیاری از تصمیمات اقتصادی و سیاستها، حتی اگر برخی افراد خود سهمی نداشتهاند، در عمل کارگزار منافع گروههای بزرگ بودهاند که منابع و فرصتهای دیگر را پیگیری میکردند. این فرآیندها اغلب از طریق اقتصاددانان یا به نام سیاستهای اقتصادی اجرا شده است.
وی عنوان کرد: بیتوجهی به پیچیدگیهای پدیدههای اقتصادی، به ویژه پدیدههای چندبعدی و سیستمی، و تمرکز خاص بر یک بعد اقتصادی کوتاهمدت، همان چیزی است که آقای دکتر مومنی آن را «پارادوکس غرور و ناتوانی» مینامند. به این معنا که در عین حال که فکر میکنیم آموزههای بسیار مهم و منحصر به فردی برای جهان داریم، در حل مسائل ساده و پیشپاافتاده اقتصادی ناکام هستیم. این مسائل نه تنها حل نمیشوند، بلکه در دورههای مختلف با پیچیدگیهای بیشتر تکرار میشوند و متاسفانه همراه با تکرار و پیچیدگی و انباشت مسائل تاریخی، همان راهحلهای ساده و غیرموثر، مانند خصوصیسازی یا سیاستگذاری قیمت حاملهای انرژی، دوباره از سوی اقتصاددانان تکرار می شود و پیچیدگی مسائل را بیشتر می کنند. از این منظر، پیام مهمی که آقای دکتر شاکری منتقل میکنند این است که بازنگری جدی در سیاستگذاری اقتصادی و تحلیل پدیدههای اقتصادی ایران ضروری است. توجه به ابعاد چندگانه، پیچیدگیها و اثرات بلندمدت، بهویژه در برابر هیجانات کوتاهمدت، برای دستیابی به نتایج واقعی و پایدار الزامی است.