برخی افراد هستند که نسبت به امور حقیقی و یا دینی هیچ حس و ذائقه ای ندارند و از این امور به دور بوده اند و کاملاً بی تفاوت می باشند. به همین دلیل است که گفته می شود هر چیزی را نباید در هر جمعی بیان نمود.

پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران: کتاب شریف «شرح حدیث جنود عقل و جهل »، از آثار عرفانی امام است که در آن مباحث عرفان نظری، حکمت متعالیه و اخلاق مطرح شده است. این کتاب اما، بر خلاف «مصباح الهدایة الی الخلافة و الهدایة »، دیگر اثر عرفانی ایشان، یکسره در عرفان نظری نیست؛ بلکه، مباحث عرفان عملی را نیز در بر می گیرد و برای علاقه مندان به سلوک عرفانی بسیار مفید و راه گشاست. مباحث اخلاقی مطرح در این کتاب، به منزله ی پلی است برای رسیدن به معرفت الله، که غایت قصوای سلوک عملی امام خمینی است.از این رو می توان این کتاب را، بیانگر اخلاق عرفانی امام نیز دانست. فرقِ فارق این کتاب، با سایر کتبی که به بیان مقامات و روش سلوک عرفانی پرداحته اند و توسط صوفیه، به نگارش در آمده اند، مشحون بودن آن، از آیات قرآن کریم و احادیثِ ائمه معصومین است.

«شرحِ حدیث جنود عقل و جهل»، مشتمل بر شش مقاله است که بلند ترین مقالات آن، مقاله ی ششم است. این مقاله، مبتنی بر بیست و پنج مقصد و هر مقصد مشتمل بر چند فصل است.

متن زیر، متن کامل جلسه سیزدهم از درس گفتارهای سرکارخانم دکتر فاطمه طبایی، رییس انجمن عرفان اسلامی و مدیر گروه عرفان پژوهشکده ی امام خمینی و انقلاب اسلامی در تفسیر این اثر عرفانی امام خمینی است.او که خود مخاطب برخی از مهمترین متون و نامه های عرفانی امام خمینی است، و به عنوان عروس امام خمینی از اعضای بیت امام و همواره مورد محبت و توجه آن عارف بزرگ و  درس آموخته مکتب عرفانی او بوده است؛ مدت مدیدی است که کلاس هایی در تفسیر این اثر استاد بزرگ خویش در دفتر انجمن علمی عرفان اسلامی، آغاز کرده است.

در این درس گفتار، دکتر طباطبایی به تکمیل بحث زهد از نظر امام خمینی(س) می پردازد.

متن کامل این درس گفتاراز نظر خوانندگان محترم می گذرد.

مروری بر مباحث گذشته

موضوع بحث ما در چند جلسه ی گذشته، مبحث زهد بود که به ادامه ی آن می پردازیم. در جلسه ی قبل ،به  آیه ی زیبای انشراح صدر پرداختیم  که پیامبر در توضیح آن مطالبی راجع به قلب روشن و علائم آن بیان فرمودند که فهم آن  می تواند در زندگی آموزنده باشد.

رابطه ی زهد و حکمت در کلام معصوم

امام خمینی(ره) به روایتی اشاره نمودند که از رابطه زهد و حکمت سخن گفته  «مَن زَهَدَ فِی الدُّنیا أثبَتَ اللهُ الحِکمَةَ فِی قَلبِهِ، و أنطَقَ بِهَا لِسَانَهُ، وَ بَصَرَهُ عُیُوبَ الدُّنیَا داءَها و دَواءَها، وَ أخرَجَهُ مِنَ الدُّنیَا سالِمَاً إلَی دارِ السَّلامِ[1]،[2] یعنی هر کس که می خواهد از حکمت بهره مند شود، باید نسبت به دنیا زهد بورزد زهدی که به معنای ترک غیر خدا برای خداست .  حقیقت زهد دراین تعریف ،صرف گذشتن از اموال دنیوی نیست. بلکه  هر آنچیزی است که  غیر خدا باشد اگر فردی چنین زهدی پیدا کرد  از حکمت بهره مند  می شود  و قلب او مجرای حقایق هستی می گردد : «و أنطَقَ بِهَا لِسَانَهُ، وَ بَصَرَهُ عُیُوبَ الدُّنیَا داءَها و دَواءَها» که  توضیحات آن به تفضیل در جلسه ی گدشته بیان شد. روایت با این جمله خاتمه می یابد که «وَ أخرَجَهُ مِنَ الدُّنیَا سالِمَاً إلَی دارِ السَّلامِ»؛ اگر انسان به حقیقت چنین زهدی نائل آید، از دنیا به سلامت خارج شده و به دارالسلام وارد خواهد شد.

نتیجه عملی چنین  زهدی  این است  که قبل از هر عملی در مورد آن تفکر می کند و در درستی و انطباق آن با حق، وصحت آن تحقیق می کند. برای مثال در هنگام صحبت کردن  قبل از به زبان آوردن کلام خود، رضایت حق را جستجو می کند. و از بیان کلامی که لزوم و ضرورت نداشته و یا شبهه دارد اجتناب می کند.  حتی در مورد افکار خود نیزدقت می کند . چراکه می داند نباید پرنده ی خیال و افکار خویش را در هرجا به پرواز آورد. بنابراین زاهد در مورد کارهای بسیار کوچک خود نیز ریزبینانه نظر کرده و آن را اصلاح می نماید  این گونه عمل می تواند  وجود اورا توسعه ببخشد.

 در گذشته خاطره ای از امام خمینی(ره) بیان نمودم که حاکی از این حقیقت بودکه ایشان  بر افکار خویش نیز مسلط بوده و قادر بودند  آن را کنترل کنند و متعلَق فکر خود را تعیین نمایند.

زهد شرط ورود به دارالسلام است

 پس بنابر آنچه بیان گردید، انسان به هر اندازه ای که عیب و کاستی دنیا را تشخیص دهد و از آن عبور کند، به همان اندازه می تواند از دنیا به سلامت عبور کرده و به دار السلام وارد شود. این سلامت یعنی باطن وی که همان خلقیات  اوست ، انسانی بوده و بنابراین در هنگام حشر به شکل انسان محشور می گردد. بدین ترتیب  زهد موجب سلامت  انسان می شود واز انجا که شرط ورود به دارالسلام  سلامت است  زهد موجب ورود انسان به دار السلام می گردد .

دارالسلام در بیان رشیدالدین میبدی

 میبدی در کشف الاسرار، جلد 1، صفحه ی 307، می نویسد"دار السلام جای کسی است که زبان او از غیبت سالم مانده، دل او از غفلت باز مانده، اعضای او از لغزش دور مانده، عقیده ی او از بدعت برکنار مانده، معامله ی او از حرام و شبهت برکنار بوده،"

دارالسلام را خود ما مهیا می کنیم

در توضیح  معامله می نویسد : این معامله می تواند هم معامله مالی باشد و هم می تواند رفتاری و یا قراردادی و یا از هرنوعی باشد. بنابراین اگر  اعمال انسانی  از ریا و ظاهر سازی تهی باشد، هو ولیّهم در شأن ایشان صادق  است بدین معنی است که آن ها سزاوار این هستند که گفته شود: حق تعالی ولی آن هاست. " و هرکس که خداوند دوست و ولی او باشد، هر جا باشد و هر سرایی که برگزیند، پاک و خوش و شادی بخش و دل آرام باشد." . بنابراین دارالسلام جایی نیست که برای  ما آماده نموده باشند  بلکه دارالسلام همان جایی است که خود ما آن را با سلامت فکر و عمل خود با زهد ورزی در دیدنی ها و شنیدنی ها مهیا می کنیم . البته طبیعی است که این زهدورزی  ابتدا از ظاهر و از چشم و گوش ظاهری آغاز می شود و به چشم و گوش باطن ختم می گردد. همانگونه که غیبت برای فرد مبتدی آنست که زبان خویش را از  غیبت باز می دارد و لکن در مرتبه ی نهایی مراقب است  در دل و باطن  خویش نیز غیبت نکند  و هرگز قلب خویش را کدر نمی کند.

 امام خمینی در  ادامه ی مطلب زهد  می فرمایند: "تا محبت دنیا و رغبت به آن در قلب جایگزین است، عیب های آن، همه حسن می نماید و زشتی های آن جمیل و جمال نمایش دهد."[3] زیرا "حب الشی ء یعمی و یصم"؛  علاقه ی به چیزی انسان را کور و کر می کند و فرد دیگر اشکالات آن را نمی تواند ببیند. درگروه ها این امر بسیار دیده می شود  هنگامیکه فردی خارج از گروهی کاری انجام می دهد طرفداران گروه رفتار آن فرد را بسیار ناهنجار تلقی می کنند ولی اگر همان رفتار از یکی از اعضای گروه سرزند به هیچ وجه منفی تلقی نمی شود. و این گویای همین حقیقت است که عیب خویش را به خاطر علاقه ای که به خود داریم نمی بینیم ولی در دیگران به خوبی بیننده هستیم. بنابراین مطالب مذکور بیانگر یکی از معایب عدم  زهد ورزی در دنیا و باقی ماندن به حب دنیا است "آن روزی خدای تعالی عیب های آن را به ما بفهماند، و درد و درمان را به ما ارائه دهد که قلب را از محبت دنیا تهی و از سرخ و زرد آن اعراض کنیم."[4] یعنی هنگامی می توانیم  به عیوب دنیا واقف گردیم و راه درست  را تشخیص دهیم که قلب ما از محبت دنیا خالی شود. "پس چون این حجاب غلیظ خرق شد، عیب هایی که به صورت خوبی و نیکویی و جمال خودنمایی کرده بود، از پرده بیرون افتد و چون انسان درد و درمان را فهمید، راه سلوک بر او روشن شود و طریق اصلاح برای او آسان گردد."[5] هنگامیکه انسان توانست  حجاب  حب دنیا  را پاره کند  آنگاه می تواند زشتی ها و معایب اموری که زیبا و خوب می پنداشته ببیند و به حقیقتِ عیب هایی که از آن ها تصور خوب و زیبایی داشته پی ببرد و زشتی آن ها بر او آشکار می شود. و او می تواند با آشنایی از درد و درمان نفس،  را ه سلوک  را بفهمد و اصلاح و اتصاف به سلامت نفس برایش آسان می شود  "و چون که حب دنیا رأس تمام خطایا است، با زهد در دنیا سلامت نفس حاصل شود و اگر زهد حقیقی برای انسان دست [دهد]، به همه معنی سالم و بی عیب از دنیا به دار سلامت خارج شود؛"[6] این عبارات ناظر بر روایتِی است که گفته شد . "چون که تمام عیب ها از تعلقات حاصل شود، و چون تعلق به غیر عزّ قدس نباشد، سلامت مطلقه رخ دهد."[7]  واز انجا که ریشه همه کاستی ها  از تعلق و وابستگی حاصل می شود  اگر انسان  بتواند  فقط به کمال مطلق و عزت و جمال الهی تعلق خاطر پیدا کند  می تواند  به سلامت  مطلق نائل شود .

ساحت عشق ساحتی بالاتر از عقل 

در گذشته بیان شد، منظور از نفی تعلق، نفی عاطفه و محبت نیست زیرا  ساحت عواطف و محبت ساحت  مقدسی است  ساحتی فراتر از عقل است که عارفان آن را ساحت عشق می نامند، ساحتی محمود و پسندیده است.در حادثه  عاشورا این عشق و عاطفه ظهور کامل دارد . فتار تمامی یاران امام حسین -علیه السلام- رفتاری عاشقانه است که فراتر از عقل بوده و با عقل جزئی مطابقت ندارد. حضرت عباس جنگنده ای است  که با یک ضربه اش تعداد زیادی از دشمنان به هلاکت می رسیدند  سیراب  کردن خود عاقلانه است ولکن  عاشقانه عمل می کند. گویی یاران حسین -علیه السلام- در فضایی دیگری قرار گرفته ویا فضای دیگری برای آنان گشوده شده است و از همه ی آنان رفتار عاشقانه بروز می کند. از مرتبه ی عقل فراتر رفته و عشق را تمام و کمال به نمایش گذاشتند.. این افراد کسانی هستند که از عقل فراتر رفته و به ساحت عشق وارد شدند و به سلامت از دنیا   به دارالسلام وارد شدند.

زهد کلید تمام خوبی ها است

 امام خمینی(ره) در ادامه شرح خود از منظر نقلی به مبحث زهد پرداخته و روایاتی را ذکر می کنند  از جمله  قالَ: «سَمِعتُهُ یَقُولُ: جُعِلَ الخَیرُ کُلُهُ فِی بَیتٍ وَ جُعِلَ مِفتاحُهُ الزُّهدَ فِی الدُّنیا. "ثُمَّ قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ -صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ-: «لا یَجِدُ الرَّجُلُ حَلاوَةَ الإیمانِ حَتَّی لا یُبالِیَ مَن أکَلَ الدُّنیا»، ثُمَّ قالَ أبُو عَبدِاللهِ -عَلَیهِ السَّلامُ- حَرامٌ عَلی قُلُوبِکُم أن تَعرِفَ حَلاوةَ الأیمانِ حَتّی تَزهَدَ فِی الدُّنیا»."[8] ،[9] یعنی تمام خیرات و نیکویی ها در یک جا قرار داده شده و کلیدی نیز برای آن در نظر گرفته شده است. هر آنکس که بخواهد از این خیرات بهره مند گردد، این کلید را باید به دست آورد. و اما آن کلید چیزی نیست مگر زهد، که اگر کسی خواهان خیرات و حقایق و علوم نافع باشد، باید این کلید را به دست آورده و در واقع در دنیا زهد پیشه نماید. همانطورکه در گذشته نیز بیان گردید، زهد، منزل و مقام محسوب نمی شود بلکه تنها وسیله ای برای رسیدن به مراتب و مقامات. و تنها مقدمه ای برای سلوک است.هر اندازه که فرد بتواند نفی تعلق کند می تواند از زهد و فواید آن  بهره مند گردد.

زهد در بیان خواجه عبدالله انصاری

خواجه عبدالله انصاری در تعریف زهد می نویسد : "الزهد اسقاط الرغبة عن الشیء بالکلیه" و در توضیح آن گفته شد که اسقاط در این تعریف به شیء باز می گردد و نه به رغبت. چراکه رغبت در انسان هرگز از بین نمی رود و انسان نمی تواند بی علاقه و بی گرایش و بی عاطفه گردد. که اگر چنین شود، دیگر نمی توان او را انسان نامید.

 رحمت پیامبر شامل همه موجودات است

بالاترین انسان ها عاطفی ترین آن ها می باشند. که همانا پیامبر  این گونه بود و ایشان را رحمة للعالمین نامیدند. و این لقب گویای این حقیقت است که کمال ایشان در این ویژگی به قدری است که رحمت ایشان شامل همه ی موجودات می باشد و تنها به انسان ها و یا مسلمانان و یا شیعیان و یا به خانواده ی خود، تعلق ندارد و همه ی موجودات مشمول رحمت ایشان می باشند. بنابراین انسان کامل نمی تواند بی عاطفه باشد و مطلب در این است که باید رغبت خویش را کنترل نماید و هنر او در این است که بداند و بتواند رغبت خویش را از چه چیزی برگیرد و برکَنَد و به چه چیز وصل نماید.

چه زمانی انسان شیرینی ایمان را در می یابد؟

به توضیح ادامه ی حدیث می پردازیم: "ثُمَّ قالَ: قالَ رَسُولُ اللهِ -صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ-: «لا یَجِدُ الرَّجُلُ حَلاوَةَ الإیمانِ حَتَّی لا یُبالِیَ مَن أکَلَ الدُّنیا"[10] حضرت رسول می فرمایند  مادامی که انسان به این موضوع که دنیا و اموال آن نصیب چه کسی می شود، توجه داشته باشد، شیرینی ایمان را نخواهد چشید. کلمه ی "لا یُبالی" در اینجا به معنای توجه نداشتن است و منظور این نیست که نسبت به دزدی های انجام شده بی تفاوت باشیم. بدیهی است نفی تعلق به دنیا و عدم استفاده از ان ها به ظرفیت وجودی شخص بستگی دارد. خودِ فرد میداند تا چه اندازه ای می تواند از دنیا و نعمات آن صرف نظر نماید که به سلامت روح او زیان وارد نکند .

در ادامه ی حدیث آمده است: "ثُمَّ قالَ أبُو عَبدِاللهِ -عَلَیهِ لسَّلامُ- حَرامٌ عَلی قُلُوبِکُم أن تَعرِفَ حَلاوةَ الأیمانِ حَتّی تَزهَدَ فِی الدُّنیا"[11] ملاحظه می شود که ارتباط بسیار نزدیکی میان زهد و ایمان، زهد و حکمت و  زهد و معرفت وجود دارد.

 امام خمینی(ره) در ذیل حدیث می فرمایند: "و از این حدیث معلوم شد که رسیدن به خیرات و سعادات، بی قطع علاقه از دنیا و زهد در آن میسر نشود،"[12] یعنی کسی نمی تواند در حالیکه  تمام وجود او از علاقه ی به دنیا و زیورهای آن پر است ادعا کند که به سعادت رسیده است  در نگاه امام خمینی هرگز این دو با یکدیگر جمع نمی شوند و اگر کسی به این وضعیت دچار شد یعنی به امور مادون دلبستگی پیدا کرد، باید یقین کند که در راه  غلط گام نهاده پس باید مسیر خودش را تغییر دهد. امام (ره) این دو را مقابل هم می دانند ومی  فرمایند: "و تعلق به دنیا و رغبت به آن، اصل اصول شقاوت و احتجاب است."[13]   تعلق به دنیا  و میل و علاقه  به آن  اصل و ریشه شقاوت و نگون بختی است  و مایه اصلی قرار گرفتن  در حجاب ضخیمی  است که اورا از سعادت و رسیدن به حقیقت  باز می دارد .

 بنابراین هر کس در هر جایگاه و در هر مقامی که قرار دارد  باید متوجه خود و احوالات خود باشد و پیوسته به این دو اصل بیندیشد. اساس سعادت و شقاوت را دریابد و طبق آن عمل نماید.

رغبت به دنیا ریشه همه شقاوت ها است

 همانطور که گفته شد، اصل وریشه شقاوت، رغبت به دنیا است که به سبب آن فرد برای رسیدن به آن، حق و حقیقت را پایمال کرده و از بین می برد. و اصل سعادت رفع تعلق و گذشتن از امور دنیوی برای رسیدن به حق است؛ که در واقع همان ترک غیر خدا برای خدا است. سپس امام(ره) می فرمایند: "و نیز معلوم شودکه زهد مفتاح باب خیرات است، و چنانچه سابق بر این ذکر شد، خود زهد مقصود بالذات نیست،"[14] بنابراین همانطور که بیان شد، زهد تنها راهگشا بوده و امری است که انسان را به سعادت می رساند و خود فی حد ذاته مقصود نیست.

محاسبه مشارطه و مراقبه در کلام امام خمینی

 امام(ره) در ابتدای چهل حدیث  متذکر می شوند  هرکس باید به خودش مراجعه کند و ببیند نسبت به چه چیز و یا چیزهایی ضعف دارد. بنابراین باید ابتدا با خود محاسبه کرده و سپس با نفس خویش مشارطه نموده و پس از آن مراقبه نماید و در آخر نیز دوباره محاسبه نماید و ببیند که موفق بوده و یا نبوده است. اگر در قراری که با خود گذاشته است موفق باشد، می تواند طول مدت زمان این مراقبه را به تدریج افزایش داده تا  نفس را فریب دهد و به طور کامل مشکل را برطرف نماید. چراکه تجربه نشان داده است که اگر یکباره فرد قصد این کند که فلان مطلب را با توجه به ضعف خود کنار گذارد، توفیق آن را نمی یابد پس باید به تدریج نفس را وادار به قبول نمود. از آنجایی که افراد در ضعف هاو تعلقات  خویش مشترک نمی باشند، دستورات سلوکی و اخلاقی کلیشه ای نبوده و هریک از افراد پیچیدگی های خاص خود را داشته و افزون بر این مطلب هر انسانی در مواقع مختلف، حالات مختلفی نیز پیدا می کند که خود باید تشخیص دهد و به تدریج از کلیه ی خصلت های زشت پاک شده و به خصلت نیک متصّف گردد."چنانچه سابق بر این ذکر شد، خود زهد مقصود بالذات نیست، چنانچه مفتاح، خود مقصود بالذات نیست، بلکه برای فتح باب است.پس فتح بابِ سعادت و معرفت با زهد شود."[15]بنابراین زهد، کلید باز نمودن دربِ سعادت و معرفت است که قفل شده است.

سپس امام خمینی(ره) در توضیح روایت مذکور، می فرمایند: "پس از آن، حضرت صادق -علیه السلام-خود به طور اختصار، اول درجه ی زهد و اول درجه ی خیرات را بیان فرمود، و از حضرت رسول -صلی الله علیه و آله- نقل فرمود که حلاوت و شیرینی ایمان را کسی نمی یابد، مگر با زهد و عدم مبالات به امثال مأکولات این دنیا، و تا از منزل حیوانی و بطن و فرج نگذرد، به مقام روحانی و منزل انسانی نخواهد رسید."[16]

سپس می نویسند"ما اکنون که در درجه ی حیوانات و منزل بهائم هستیم، از حقیقت ایمان بلکه اسلام، جز اسمی و حرفی نمی دانیم از این معنی، حلاوت و شیرینی ایمان را نمی فهمیم. تا قلب ذائقه پیدا نکند، چشیدن حلاوت برای آن میسور[نیست]؛ و تا در منزل حیوانیت است، قلبی نیست تا ذائقه[ای] داشته باشد."[17]امام(ره) بر این باورند که انسان در این مرحله در درجه ی حیوانیت قرار گرفته است. چراکه همچون حیوان می خورد و می خوابد و تولید مثل می کند و زندگی خود و بچه های خود را تأمین می نماید. با توجه به اینکه حتی نظم و ترتیب و دقت نیز در برخی از این موجودات همچون زنبور عسل بسیار زیاد است، این سؤال پیش می آید که برتری ما نسبت به سایر موجودات در چیست؟ امام معتقدند ما تنها اسلام را به نام می شناسیم و می دانیم که چه برکاتی در آن موجود و سایر موجودات، اسلام را نمی شناسند و از اثرات آن آگاهی ندارند. البته اگر تنها معلومات ما در این زمینه بسیار زیاد باشد، به کتابخانه ای می مانیم که از انسانیت بی بهره است. شخصی که تنها از اسلام اسمش را می داند و می فهمد، از ایمان نیز حلاوت و شیرینی را درک نمی کند. این معنا که امام(ره) بدان اشاره می کنند که قلب باید ذائقه پیدا کند، بسیار جالب است. ذائقه ی افراد به مقدار بسیار زیادی تابع محیط و تبلیغات می باشند. این معنا در انتخاب لباس و آنچه مد می شود کاملاً بارز و مشخص است. چیزهایی که زمانی بسیار زشت به نظر می آیند در زمان دیگر بسیار زیبا می باشند. بنابراین می بینیم که دستگاه های تبلیغاتی ذائقه ی بشر را تغییر می دهند. که البته موضوعات ظاهری اهمیت چندانی ندارند. انسان باید بیاموزد که ذائقه ی قلبی خویش را به بهترین شکل تغییر دهد. افراد در برخی زمان ها مثلاً در شب های احیاء حس و احوالات خاصی دارند که تمایل آن ها را به عبادت افزایش می دهد. بنابراین فضای حاکم ذائقه ی افراد را تغییر می دهد. و البته روابط با انسان های مختلف نیز بر ذائقه ی انسان تأثیرگذار است. امام(س) معتقدند که باید این ذائقه را به قلب رسانید.

تولد دوم انسان از نظر امام

امام(س) در این پاراگراف بیان نمودند که تا انسان در منزل حیوانیت است، قلبی ندارد تا ذائقه[ای] داشته باشد. بدین معنا که انسان ابتدا در دامان طبیعت متولد می شود و به دنیا وارد می شود و در این تولد اختیاری ندارد اما او تولد دومی در پیش دارد که وابسته به اختیارات و انتخاب او می باشد و این تولد دوم، ورود او از عالم حیوانیت به عالم انسانیت است. در این تولد صفات انسانی در وجود انسان بروز و ظهور پیدا می کند. اگر انسان از عالم حیوانیت عبور کند و به عالم انسانیت پا گذارد، در آن صورت است که ذائقه ای پیدا می کند که می تواند شیرینی ایمان را درک  نماید. و البته پس از آنکه این شیرینی را درک کرد،  به دنبال آن می رود. برخی افراد هستند که نسبت به امور حقیقی و یا دینی هیچ حس و ذائقه ای ندارند و از این امور به دور بوده اند و کاملاً بی تفاوت می باشند. به همین دلیل است که گفته می شود هر چیزی را نباید در هر جمعی بیان نمود.

اشتباهی رایج در آموزش معارف اسلامی

یکی از اشتباهاتی که افراد در آموزش معارف دینی مرتکب می شوند، این است که در همان جلسات اولی که برای هدایت افراد تشکیل می دهند، اقدام به آموزش معارف قرآنی می نمایند. درحالیکه اگر فرد در مرحله ی حیوانیت قرار داشته باشد به دلیل نداشتن همان ذائقه، اساساً انگیزه ای برای آموختن این مفاهیم ندارد. در مورد این افراد باید ابتدا با بیان یک سری ضروریات و ارائه ی برخی مقدمات، ذائقه ی وی را تحریک نموده و سپس به آموختن قرآن و یا سخنان ائمه مبادرت ورزید.   پایان

 

 


[1] امام صادق -علیه السلام- فرمودند: کسی که در دنیا زهد پیشه کند، خداوند حکمت را در قلبش ثابت کرده، و زبانش را به آن گویا نموده، و عیب های دنیا و درد و درمان آن را به او بنماید، و او را از آن سالم به دار السلام بیرون برد.    (اصول کافی، ج2، ص104، باب ذم الدنیا و الزهد فیها، ح1)

[2] شرح حدیث جنود عقل و جهل، مقصد پانزدهم، فصل ششم، ص307.

[3] شرح حدیث جنود عقل و جهل، مقصد پانزدهم، فصل ششم، ص308.

[4]شرح حدیث جنود عقل و جهل، مقصد پانزدهم، فصل ششم، ص308.

[5]شرح حدیث جنود عقل و جهل، مقصد پانزدهم، فصل ششم، ص308.

[6]شرح حدیث جنود عقل و جهل، مقصد پانزدهم، فصل ششم، ص308.

[7]شرح حدیث جنود عقل و جهل، مقصد پانزدهم، فصل ششم، ص308.

[8]حفص بن غیاث گفت: از امام صادق -علیه السلام- شنیدم که میفرمود: تمام خیر در خانه ای قرار داده شده، و کلید آن، زهد در دنیا است. سپس فرمود: پیامبر خدا -صلی الله علیه و آله- فرمودند: انسان شیرینی ایمان را نمی یابد مگر آنکه باکی نداشته که چه کسی دنیا را خورده است. سپس امام صادق -علیه السلام- فرمود: حرام است بر قلبهای شما شیرینی ایمان را بشناسد مگر آنکه در دنیا زهد بورزد.   

                                                                                 (وسائل الشیعه، ج16، ص12، باب62 از أبواب جهاد النفس، ح5).                

[9]شرح حدیث عقل و جهل؛ مقصد پانزدهم، فصل ششم، ص308 و 309.

[10]شرح حدیث عقل وجهل؛مقصدپانزدهم،فصل ششم،ص308 و 309.

[11]شرح حدیث عقل وجهل؛مقصدپانزدهم،فصل ششم،ص309.

[12]شرح حدیث عقل وجهل؛مقصدپانزدهم،فصل ششم،ص309.

[13]شرح حدیث عقل وجهل؛مقصدپانزدهم،فصل ششم،ص309.

[14]شرح حدیث عقل وجهل؛مقصدپانزدهم،فصل ششم،ص309.

[15]شرح حدیث عقل وجهل؛مقصدپانزدهم،فصل ششم،ص309.

[16]شرح حدیث عقل وجهل؛مقصدپانزدهم،فصل ششم،ص309.

[17]شرح حدیث عقل وجهل؛مقصدپانزدهم،فصل ششم،ص309.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ