بیست و هشتمین روز از اردیبهشت ماه، به نام حکیم عمر خیام نامگذاری شده است.
به گزارش پایگاه اطلاع رسانی و خبری جماران، عمر خیام ریاضی دان، فیلسوف، منجم و دانشمند برجسته اواخر سده پنجم و اوایل سده ششم هجری و معاصر سلجوقیان بوده و بیشترین شهرت او مرهون رباعیاتی است که به اختلاف در تعداد و انتساب، به نام وی ثبت شده و توجه اندیشمندان و ادیبان را به خود جلب کرده است.
در روزگار خیام، خراسان بزرگ و شهرهای معتبر آن کانون علم و ادب بود و خیام که در نیشابور می زیست از این فضای علم و ادب به دور نبود. او در ادبیات، تفسیر، کلام، حکمت طبیعی، ریاضیات و الهیات مهارت یافته و بر تسلط او در هر یک از این موارد روایات و شواهدی تاریخی وجود دارد. او در خراسان دارای جاه و مقام بود و بنا بر اسناد و مدارک دانشمندی شناخته شده بود، اما این دانشمند بزرگ رباعیاتی اندک و در عین حال پربار نیز داشته که گفته شده تنها محرم ترین دوستانش از آن اطلاع داشته اند. به همین دلیل در زمان شاعر این رباعیات امکان ظهور نیافت و پس از مرگ او و گذشت یکی دو نسل به تدریج شناخته شد و به همین دلیل شمار دقیق این رباعیات معلوم نیست، اما خیام پژوهان معاصر با تحلیل چند رباعی که به احتمال زیاد از خیام است و با در نظر گرفتن شرایط زمانه او رباعیات خیامی را از غیرخیامی جدا کرده اند.
رباعیات خیام از حیث معنا و مضمون غالباً با یکی از مباحث و مسائل مهم فلسفی تماس دور یا نزدیکی دارد و پیرامون مسائل مابعدالطبیعه بحث و گفت و گو می کند. به طور کلی محورها و موضوعات اصلی شعر خیام عبارتند از: مرگ و زندگی، اغتنام فرصت، بهره مندی از حیات دنیوی، بدبینی درباره خلقت و شک و تردید در امور هستی که در این نوشتار به طور ویژه به تبیین اغتنام فرصت می پردازیم.
خیام در بسیاری از رباعیات خود، مخاطب را به اغتنام فرصت و دم غنیمت شمری فرا می خواند و از آدمی می خواهد که به جای تباه کردن، لحظه های زندگی آن را پاس بدارد و از لحظه ها نهایت بهره را ببرد و زندگی را با لذت و شادکامی سپری نماید. او بر این باور است که اندوه گذشته را نباید خورد و ترس از آینده نباید داشت و به جای اندوه گذشته و ترس از آینده باید حال را دریافت:
قومی گویند جمله برداشتنی است / این خانه به ناز و نعمت انباشتنی است
نوبت چو به من رسید عقلم فرمود / خوش بگذر که جمله بگذاشتنی است
او دم به دم یک چیز را توصیه می کند و یک چیز را نشانه خردمندی می داند:
چون عاقبت کار جهان نیستی است / انگار که نیستی چو هستی خوش باش
هر لحظه که از عمر می گذرد باز نمی گردد و چون از این جهان و کره خاکی رفتیم بازگشتی نیست؛ پس چه بهتر که پیوسته ایام به کام باشد. او یادآوری می کند که غصه خوردن و اندوه بردن، چاره دردها و اندوه بشر نیست از این رو نباید در اندوه گذشته و در آرزوی آینده خاطر خود را آزرده ساخت. در چنین فرصت گذرانی که نمی توان آن را متوقف کرد، بهترین چاره این است که خوش باشیم و قدر لحظه را در یابیم:
از دی که گذشت هیچ از او یاد مکن / فردا که نیامده است فریاد مکن
برنامده و گذشته بنیاد مکن / حالی خوش باش و عمر بر باد مکن
منبع: مقاله «خوشباشی و دم غنیمت شمری در اندیشه خیام نیشابوری و طرفه بن عبد»، دکتر سید مهدی مسبوق، دکتر هادی نظری منظم، حدیثه فرزبود، نشریه متن شناسی ادب فارسی، سال چهل و هشتم، دوره جدید، شماره 1، بهار 1391.