این که چقدر به اهداف امام نزدیک شده ایم یک بحث است، اما امام تحولی به وجود آورد که فقه را فقط برای این نخواهیم که به نوشتن رساله منتهی شود. بلکه باید فراتر از این کار شود. امام انقلاب کرد، اما در 79 سالگی. قبل از آن هم نمی دانست که چنین انقلابی رخ خواهد داد. والا می ایستاد و برای سیاست و اقتصاد و فرهنگ و دیگر موارد وقت می گذاشت.

پایگاه خبری جماران: حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی در شهریور سال ١٣١٢ ه.ش (1933م) در یکی از روستاهای ملایر به دنیا آمد. پس از فراگرفتن دروس مقدماتی به حوزه علمیه بروجرد رفت و در مدت پنج سال دروس دینی را تا اواخر سطح فرا گرفت و سپس به حوزه علمیه قم رفت و دروس تفسیر و فلسفه اسلامی را در سطوح عالی (اسفار و شفا) در محضر علامه طباطبائی، درس فقه و اصول را در محضر آیات عظام بروجردی، سلطانی، مشکینی، محقق داماد، نجفی مرعشی و امام خمینی رضوان‌‌الله علیهم فرا گرفت و همزمان دکترای فلسفه غرب را از دانشگاه تهران گرفت. احمدی از سال ١٣۵٢ عضو هیأت علمی دانشگاه تهران بوده و فلسفه اسلامی، فلسفه غرب و نیز فلسفه تطبیقی در مقطع دکتری تدریس کرده است.

دکتر احمد احمدی یکی از معدود چهره‌های حوزه و دانشگاه است که در هر دو نهاد علمی فرهنگی، هم درس خوانده و هم درس داده است. او از موسسان دانشگاه تربیت مدرس، انجمن حکمت و فلسفه ایران و مرکز تربیت مدرس قم بوده و چهارده سال ریاست دانشکده علوم انسانی دانشگاه تربیت مدرس را بر عهده داشته است. دکتر احمدی همچنین سابقه نمایندگی مردم تهران در هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی و نیز عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی از اواخر سال 1360 را داراست. او بنیان‌گذار سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه‌ها (سمت) بود و حدود ۳۳ سال مدیریت این سازمان را بر عهده داشت.

از جمله آثار او، می‌توان به کتاب‌های «بن‌لایه‌های شناخت» (تألیف)، «مختارات من نصوص الفلسفه الاسلامیه» (تألیف)، «نقد تفکر فلسفی غرب» (ترجمه)، «تأملات در فلسفه اولی» (ترجمه) و «تأسیس مابعدالطبیعه اخلاق» (ترجمه) اشاره کرد.

همچنین در سال 1394 در ششمین مراسم اهدای جایزه علمی دکتر علی محمد کاردان از مقام علمی حجت‌الاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی، عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی و استاد برجسته فلسفه در فرهنگسرای ارسباران تجلیل به عمل آمد. ایشان روز گذشته به دلیل عارضه قلبی دار فانی را وداع گفت.

آن‌چه در پی می‌آید گفت‌وگویی است که تنها در ویژه نامه وادی در سال 1392 به چاپ رسیده و تا کنون منتشر نشده است:

حجت الاسلام والمسلمین دکتر احمد احمدی با اشاره به خاطرات خود از زمان تدریس حضرت امام خمینی (س) از دوران قبل از تبعید ایشان در حوزه علمیه قم تصریح کرد: حضرت امام (س) قبل حضور بنده در محضرشان که به قبل از سال های 36 باز می گردد، - چون بنده در سال 36 به قم رفتم - در مدرسه فیضیه با حضور طلاب و غیر طلاب و کسبه و دیگر اقشار مردم، درس اخلاق می دادند. چنان چه آقای برقعی که معمم بود، اما عمامه نداشت و کتاب فروش بود، بیان می کرد که ما در درس اخلاق مرحوم امام حضور می یافتیم.

وی با بیان اینکه کلاس های درس حضرت امام به گونه ای بود که تمامی شاگردان و طلاب را به وجد می آورد، گفت: ایشان به گونه ای تدریس می کردند که همه شاگردان را سرمست می کردند. چراکه با همان دید عرفانی خود، افرادی با اخلاق عرفانی و اخلاق همراه با اخلاص می ساختند که بسیار ارزشمند بود، اما ما به آن نرسیدیم.

وی یادآور شد: مرحوم مطهری همواره بیان می کرد که وقتی پای درس اخلاق امام می رفتیم، از این هفته تا هفته آینده، به تعبیر بنده، سرمست بودیم. چراکه درس های امام تاثیر بسیار زیادی روی آن ها داشت. البته در مقدمه یکی از کتاب هایشان هم بحث مختصری در باب این جلسات آورده‌اند.

وی با تاکید و تحسین نظم امام برای حضور در کلاس های درس، خاطرنشان کرد: حضرت امام برای حضور به موقع در کلاس به حدی منظم بودند که می شد، ساعت را با آمدن ایشان به کلاس درس تنظیم کرد. البته گاهی تبی داشتند که مانع حضور ایشان در کلاس می شد، اما باز هم شاگردان را از عدم حضور خود و تعطیلی کلاس مطلع می کردند.

رییس سازمان مطالعات و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه ها، کلاس های درس امام راحل را هیجانی توصیف کرد و گفت: صدای امام بسیار قراء و بلند بود و درس مکاسب محرمه را در مسجد سلماسی بیان می کردند. ایرادهای شاگردان را یکایک پاسخ می دادند و از پاسخ فروگذاری نمی کردند. به طوری که یک بار به کسانی که پای درس ایشان بودند، اما سوال و جواب نمی کردند، فرمودند: مگر روضه می خوانیم که فقط گوش می دهید. منبر که نیست، شما باید با استاد چالش کنید و اشکال بگیرید.

وی با بیان این که هیجان کلاس ها به قدری بالا بود که صدا تا بیرون مسجد هم به گوش می رسید، تصریح کرد: مسجد سلماسی حدود 300 نفر ظرفیت داشت، اما تا پله ها مملو از جمعیت بود و فضای پر حرارتی را ایجاد می کرد.

وی با اشاره به حضور آیت الله سبحانی در کلاس های درس امام خمینی (س)، خاطرنشان کرد: آیت الله سبحانی هم در آن زمان جزو شاگردان برجسته آن درس بودند و سه جلد تقریرات اصول امام را ایشان نوشته اند و بیان کرده اند که من بسیاری از مطالب را در خارج از کلاس درس خدمت امام رسیدم و مباحث سنگین اصولی و فلسفی را بیان کرده ایم. البته این تقریرات، بسیار بی سابقه است. آقای سبحانی در کلاس بسیار اعتراض می کرد و گاهی امام از اعتراضات خسته می شدند، لذا با زبان ترکی به ایشان می فرمودند که آقای میرزا جعفر گوش کنید. البته با ظرافت و یک دنیا محبت و علاقه می فرمودند تا کسی تصور نکند که خدای ناکرده امام توهین می کنند. ناگفته نماند که علاوه بر آیت الله سبحانی، آقای سید محمدباقر اصفهانی هم در کلاس بودند که ایراد بسیار می گرفتند.

وی با اشاره به دیگر شاگردانی که در کلاس درس امام حضور داشتند، گفت: از جمله شاگردان امام آیت الله خزعلی بود که از شاگردان برجسته بود و از کسانی بود که درس را با دقت کامل می نوشت. اما بنده کند نویس بودم و نمی توانستم مطالب را به طور کامل بنویسم. اما شاگردانی همانند آیت الله خزعلی تمامی مطالب را یادداشت می کردند.

دکتر احمدی در بیان خاطره ای دیگر اظهار کرد: پایان سال تحصیلی طلاب (خرداد ماه) بود که «بحث غیبت» ادامه یافته بود. یکی از دوستان به نام آقا شیخ عبدالخالق که مدتی در کرمانشاه بود و طلبه ای بسیار مخلص بود، از ایشان در همان پایان جلسه درس در مسجد سلماسی تقاضا کرد که نصیحتی بکنند. امام که تسبیحی به دست داشتند، بی درنگ تسبیح را به زمین انداختند و فرمودند: آقا همه این ها که خواندیم، نصیحت بود. یعنی متن درسی که بیان کردیم همه موعظه بود و نیاز به بیان موعظه جداگانه نیست. سپس خطاب به حضار فرمودند: این زبانی را که از این جا به نجف دراز می‌ کنید و غیبت می‌ کنید، همین زبان در روز قیامت، ظهور خواهد کرد ـ تجسم اعمال ـ و زیر پای اهل محشر خواهد بود و از روی آن خواهند گذشت. البته ایشان عارف و فیلسوف الهی بودند و به حقیقت و تجسم اعمال اعتقاد داشتند. لذا از اینگونه مسائل بسیار بیان می کردند. از این رو حدود 20 دقیقه این مطالب را فرمودند و با چنان صلابت و یقینی سخن گفتند که تقریباً همه اهل مجلس زار زار گریستند. گریه ای که موجب می شد تا عمامه های بر سر ارباب اجتهاد و فضل بلرزد.

وی با اشاره به دیگر خاطرات خود از کلاس های درس امام (س)، خاطرنشان کرد: وقتی بنده در قم بودم، ایشان در تابستان درسی داشتند که بنده هم به آن درس می رفتم. کلاس در همان خانه ای که در یخچال قاضی داشتند، برگزار می شد و ایشان نماز مغرب و عشاء را هم در همان جا می خواندند. نکته ای که قابل تأمل است، نمازی است که ایشان می خواندند، چرا که نماز خود را با آرامش خاص اما بدون تلفظ مخرج حروف قرائت می کردند. بنده در آن زمان رفیقی داشتم که به خاطر علاقه شدید به امام با هم به کلاس می رفتیم. البته در آن زمان به امام، «حاج آقا روح الله» می گفتند. ما یک روز در همان خانه پشت سر امام نماز خواندیم و امام هم زمان مغرب، نماز خود را با همان فرم طبیعی و متوسط خواندند و رفتند. در آن زمان بنده به رفیق خود گفتم که آقای گنجی، ایشان برای مرجعیت خوب هستند.

وی افزود: البته امام اغلب تابستان ها برای رهایی از گرما به شمال تهران می رفتند، اما در آن سال چند هفته ای ما در خدمت شان بودیم و باز هم همان صلابت و قدرت تدریس را با بیان رسا و زبان گویا بیان می کردند.

نماینده مردم تهران در مجلس هفتم شورای اسلامی، با اشاره به تدریس امام در مسجد اعظم که بین تبعید اولیه و بازگشت به قم صورت می گرفت نیز، اظهار کرد: به خاطر دارم که یک بار امام در فرمایشات خود به آیه‌ی شریفه‌ای اشاره کردند و با همان بیان رسا، گویا و بلند خود، به تبیین و تفسیر آیه پرداختند. وقتی امام صحبت می کردند، بنده هم با خود می گفتم که ای کاش امام به جای مباحث فقه و اصول، تفسیر می گفتند.

وی با یادآوری مجدد نسبت به نظم امام، خاطرنشان کرد: از آن جا که امام خود منظم بودند، وقتی کسی دیر به کلاس می رسید، به ایشان برمی خورد. البته برخورد نمی کردند اما به نوعی اعتراض خود را نشان می دادند. به عنوان مثال؛ آن زمان خیابان موزه که الان خراب شده و تبدیل به مسجد امام خمینی شده، پر از رفت و آمد ماشین ها بود که صدای آن ها در کلاس می پیچید، بعضی آقایان هم به خاطر صدا حواسشان پرت می شد. در آن موقع امام می فرمود که آقایان حواستان باشد، اگر قرار باشد با هر صدایی، حواستان پرت شود، کلاس به درد نمی خورد.

وی با تاکید بر این که دانشجو و طلبه باید تمام وقت، گوش باشد تا بتواند استفاده لازم را ببرد، به شیوه تدریس امام اشاره کرد و گفت: بنده شنیده ام که ایشان وقتی طلبه ای از کلاس خارج می شد و قصد بازگشت دوباره داشت، می گفتند که به او بگویید که درس را بنویسد و به من تحویل دهد تا ببینم فهمیده است یا خیر؟ اگر فهمیده بود، اجازه حضور دوباره می دادند. به نوعی ایشان با این شیوه تدریس، تعلیم شجاعت و بیان و معنویت و ادب را می دادند.

وی انتخاب مکان کلاس ها را دارای ویژگی خاص ندانست و تصریح کرد: انتخاب مکان کلاس ها ویژگی خاصی نداشت. چنانچه ایشان حتی در یک نمازخانه بسیار کوچکی که کسبه برپا می کردند، هم درس می دادند. گواه این مطلب هم مرحوم مطهری است که حدود 6 – 7 سال با دوستان صمیمی خود به آن نمازخانه برای گوش کردن درس امام می رفت.

دکتر احمدی، با اشاره به وجه تمایز تدریس امام با دیگر اساتید، گفت: هر کس شیوه، توان و سبک خاص خود را دارد. امام هم سبک خاص خود را داشتند. به عنوان مثال ما استادانی داشتیم که عبارات را به غلط می خواندند اما به خوبی اجتهاد می کردند. چراکه فقط در ادبیات ضعیف بودند و مطالبشان دسته بندی شده نبود. اما مرحوم امام هم به خاطر تسلط و هم قدرت بیان به گونه ای بودند که وقتی از پای درس بلند می شدیم، می توانستیم تمام آن چه فرموده بودند را تحویل دهیم.

وی به نوع ارتباط امام با طلاب و مردم نیز اشاره و خاطرنشان کرد: امام در قلب خود طلاب را بسیار دوست داشت. زمانی که ماموران به مدرسه فیضیه ریختند و طلاب را به شهادت رساندند، بنده هم در آن جا بودم و از حجره هایی که یک در آن به دارالشفاء باز می شد، به دارالشفاء افتادم. حتی یک نفر قبل بنده به آن جا افتاد و پایش آسیب دید. آن زمان بعضی آقایان و مراجع از موضوع ترسیده بودند و نمی دانستند چه بگویند، اما امام به طلبه ها بیان می کردند که ما پیروز هستیم و نگران نباشید. آن ها با این کار، خود را شکست دادند. لذا ایشان به طلاب علاقمند بودند و به آن ها قدرت می دادند. البته دیگران هم طلبه ها را دوست داشتند اما نوع برخورد با کسانی که دوستشان داشتند، در امام نسبت به دیگران متفاوت بود. چراکه امام در صلابت تمام آن ها را دوست داشت. اما دیگران آن ها را دوست داشتند، اما ظاهر مستحکم نداشتند. لذا از این جهت طلبه ها بیشتر با امام مانوس بودند.

وی با اشاره به دیگر شاگردان امام (س) نیز گفت: آقای خلخالی هم از کسانی بودند که در کلاس درس اصرار می کردند و حتی با امام به صورت طلبگی درگیر لفظی می شدند. بسیاری از کسانی که امروزه بر سر کار هستند هم در آن زمان شاگرد امام بودند.

وی با اشاره به نگاه امام درخصوص فقه، تصریح کرد: فقه امام به ظاهر سنتی است، اما هر جا رسیده است، یک دید ویژه ای به مسائل اجتماعی فقه آن زمان که به رژیم پهلوی باز می گشت مانند امر به معروف و نهی از منکر و امثالهم هم داشته اند که در رساله عملیه آمده است. برخی مواقع هم به خاطر احاطه ای که بر فلسفه و منطق داشتند، فتوای ایشان از عمق ویژه ای برخوردار بود که در باقی فتواها نیست. به عنوان مثال در مسئله روزه به مسائل خاص می پردازند. در تقلید، عموم آقایان معتقدند که شناخت اصول دین باید از روی دلیل باشد و تقلید در اصول دین روا نیست. اما امام می فرمایند که ملاک اصول یقین است. لذا اگر کسی یقین بر او حاصل شد، ولو از تقلید هم باشد، اشکالی ندارد. در باب نیت نماز در وقت هر نماز هم می فرمایند، همین که نماز را در آن وقت می خوانید، نیت است و لازم به بیان نیت نیست.

رئیس انتشارات سمت با اشاره به نوع معاشرت امام با سایر علما هم خاطرنشان کرد: زمانی که مرحوم بروجردی به قم آمد، بیشتر مراجع و علما و حتی بنده به محضر ایشان می رفتیم و از کلاس های درس ایشان بهره می بردیم. امام هم در اوایل می آمدند، اما زمانی از کسانی که در بیت آقای بروجردی بودند ایراد گرفتند و دیگر نیامدند. زیرا شنیده شده بود که آن ها به آنچه اعتقاد دارند عمل نمی کنند. به عنوان مثال، یک بار که شاه به بیت ایشان آمده بود، همگی به جز امام به پای شاه بلند شده بودند. در مورد ارتباط با دیگر علما هم بنده چندان خبر ندارم.

وی به نگاه امام در نسبتی که بین فقه و فلسفه بیان می کردند نیز اشاره و اظهار کرد: امام فلسفه درس می دادند و عرفان می خواندند و حاشیه ای هم بر فصوص الحکم ابن عربی داشتند. بنابراین فلسفه را در عالی ترین سطح و عرفان را هم در حد کمال داشتند. از این رو، دید ایشان نسبت به فقه یقینا بسیار عمیق تر از دیگران است.

وی با تاکید بر این که وقتی کسی با تمام وجود از دین دفاع می کند، چه کسی می تواند بر او ایراد بگیرد، گفت: مرحوم علامه طباطبایی تجسم تعبد و تسلیم در برابر احکام خدا بود و نسبت به اهل بیت هم ارادتی ویژه داشت. لذا هیچ کس نمی توانست بر او ایراد بگیرد، البته بعضی بودند که فقط به راه ایشان ایراد می گرفتند. در مورد امام هم همین طور است و هیچ کس نمی تواند ایرادی بر ایشان وارد بداند.

وی با تاکید بر این که امام کسی بود که فقه و دین را از حالت منزوی خارج کرد و دین را دین اجتماعی، سیاسی، جهاد، اجتهاد، امر به معروف و نهی از منکر و دین رسیدگی به وضع مستمندان نمود، گفت: این که چقدر به اهداف امام نزدیک شده ایم یک بحث است، اما امام تحولی به وجود آورد که فقه را فقط برای این نخواهیم که به نوشتن رساله منتهی شود. بلکه باید فراتر از این کار شود. امام انقلاب کرد، اما در 79 سالگی. قبل از آن هم نمی دانست که چنین انقلابی رخ خواهد داد. والا می ایستاد و برای سیاست و اقتصاد و فرهنگ و دیگر موارد وقت می گذاشت.

عضو شورای انقلاب فرهنگی با بیان این که امام اگر می دانست که چنین انقلابی رخ می دهد، مانیفستی برای انقلاب می نوشت و به مسائلی در خصوص اقتصاد و مدیریت و مبانی فقه و حقوق می پرداخت، گفت: امام 15 سال در نجف بود و مباحث فقه و اصول را گفت و کتاب حکومت اسلامی را هم تدریس کرد که جمع شد. اما اقتصاد و مدیریت و مبانی فقه و حقوق فراتر از این هاست که امام باید پیش از انقلاب یک مانیفستی برای انقلاب می نوشت که نشد. حالا این کار شده و بر طلاب جوان است که بنشینند و این مسیر را به حد کمال برسانند.

وی افزود: این که طلاب سال های سال درس بخوانند و فقه و اصول را بیاموزند و از علوم دیگر بی خبر باشند و یا از مشکلات جامعه بگذرند و از دنیای جدید خبر نداشته باشند، فایده ای ندارد. امام فقه و مسائل دینی و کلامی و فلسفی را در مسیر واقعی که اسلام و ائمه می خواهند، برد. بنابراین حالا این حوزه های علمیه هستند که باید بنشینند و برای دنیا برنامه ریزی کنند و طلاب را برای این اهداف جهت دهی کنند. امام اساس را طراحی کرد و ساختن بنا بر روی این پایه کار طلاب جوان است.

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.