جماران- از ابتدای ایجاد شکل مدرن «مقاومت غیرخشونت آمیز» (Nonviolent Resistance) توسط مهاتما گاندی رهبر استقلال هندوستان تاکنون، تاریخ بسیاری از کشورها و ملتهای جهان صحنه ی پیروزی کثیری از چنین مقاومتهایی بوده است. از اجتماع سیاهان رنجدیده ی امریکا در مقابل بنای یادبود آبراهام لینکلن شهر واشنگتن به دعوت دکتر مارتین لوتر کینگ و سخنرانی تاریخی وی در این گردهمایی بزرگ، تا انقلاب نارنجی در اوکراین. آنچه سیر تاریخ نشان داده این است که پیشرفت تمدن از گذشته تاکنون به سمتی بوده است که چرخش قدرت و مبارزات سیاسی و تحقق خواسته های مدنی بیش از پیش از راههای غیر خشونت بار و مسالمت آمیز واقع شود. گسترش و پذیرش فراگیر دموکراسی به عنوان برجسته ترین تکنولوژی سیاسی برای انتقال مسالمت آمیز قدرت در اواخر قرن گذشته و قرن اخیر نیز گواهی بر این مدعاست. تغییرات سیاسی مسالمتآمیز و مبارزات مدنی با وجود این که معمولا نیازمند فرهنگسازی و تلاش آموزشی گسترده و نیز صرف زمانی طولانیترند، اما در بسیاری از موارد از ماندگاری و کارایی بیشتری نسبت به حرکات ناگهانی و خشونت بار برخوردارند.
تجربه ی سقوط حکومتهای عراق، افغانستان و لیبی و بسیاری کشور های دیگر در سالها اخیر نیز به خوبی نشان می دهد که هر چه پیشتر می رویم، مبارزات مسلحانه و انقلابات خشونت بار برای تغییر نظام سیاسی و یا به زیر کشیدن دیکتاتوری خصوصا اگر با حمایت و پشتیبانی قدرت های خارجی انجام شود (حتی اگر برای دستیابی به خواسته های مشروع معترضان باشد) در نهایت نمی تواند با خلأ قدرت موجود پس از سقوط دیکتاتوری خود را سازگار نماید و در نتیجه ی آن تا سالها درگیر هرج و مرج و آشوب ایجاد خواهد شد. در این میان از گذشته تا امروز کشورهای اسلامی بیش از پیش نیازمند آموزش و فرهنگ سازی در راستای ایجاد سازمانهای مردمنهاد، نهادهای مدنی و نیز پیگیری مطالبات اجتماعی از طریق مقاومت غیرخشونت آمیز بوده و هستند.
یکی از مهم ترین مثال های مقاومت غیر خشونت بار در جهان معاصر و در کشور های اسلامی در ماجرای جنگ های داخلی لبنان واقع شد. با آغاز جنگ داخلی لبنان در سال 1975 میلادی (فروردین 1354 هجری شمسی) گروههای فالانژ مسیحیان مارونی در لبنان در واکنش به ترور یکی از چهره های مسیحی این کشور به مواضع سازمان آزادی بخش فلسطین حمله کردند. در جریان این جنگ که از 1975 تا 1990 به طول انجامید نزدیک به 120000 نفر کشته شدند. اگر چه این جنگ در نهایت پس از اخراج سازمان آزادی بخش فلسطین (ساف) از خاک لبنان در سال 1990 پایان یافت، اما از خرداد 1354 تا مهر ماه همان سال دوره ی اول این جنگها متوفق شد و برای چند ماه آرامش به لبنان بازگشت. علت ایجاد این دوره ی کوتاه آرامش و پایان یافتن دور اول جنگها اعتصاب غذای امام موسی صدر در مسجد الصفای بیروت بود که معادلات سیاسی راستگرایان مسیحی لبنان را بر هم زد و تحریکات اسرائیلی برای ایجاد و دامن زدن به این جنگ را خنثی ساخت.
در خاطرات دکتر صادق طباطبایی خواهرزاده ی امام صدر درباره ی آن روزها میخوانیم:
«حقیقت آن است که با آغاز جنگ داخلی لبنان در سال 1975 میلادی مصادف با فروردین سال 1354 شمسی تمام تلاش دایی جان مصروف پایان دادن به این بحران شد. جنگ داخلی لبنان یک فتنه ی کاملا اسرائیلی و یکی از اهداف شوم آن، جدایی مسلمانان از مسیحیان و نهایتا تقسیم لبنان بود. طبیعتا تز گفتگو و همزیستی ادیان دایی جان از اساس با افکار طراحان جنگ مغایرت داشت. آن ها و خصوصا اسرائیل سعی داشتند جنگ داخلی لبنان را شدت بخشیده و بدان رنگی طایفه ای دهند. این چیزی بود که به وضوح در حال وقوع بود. سوء نیت راستگرایان افراطی مسیحی که فالانژیست نامیده می شدند، و اشتباهات و کوتاه بینی های فاجعه بار احزاب دست چپی رفته رفته به جنگ داخلی لبنان رنگ مذهبی طایفه ای داده بود که با تحریک پیوسته ی احساسات مذهبی مسیحیان و مسلمانان، روز به روز بر آتش آن افزوده می شد. اعتصاب غذای دایی جان در مسجد الصفا برای خنثی کردن چنین توطئه ای بود. ایشان می خواست جنگ داخلی لبنان را متوقف و از تقسیم این کشور جلوگیری کند. از آنجایی که هفته ها تلاش ایشان و دیگر دلسوزان برای توقف جنگ با موفقیت کامل همراه نبود، دایی جان با در پیش گرفتن تاکتیکی جدید دست به تحصن و اعتصاب غذای نامحدود زدند تا به پشتوانه ی مشروعیت کاریزماتیک خود در میان تمامی طوایف، جنگ را متوقف کنند. دایی جان از همان لحظه آغاز اعتصاب، اهداف اصلی خود را بدین شرح اعلان کردند: سقوط حکومت نظامی وقت لبنان و روی کار آمدن یک دولت غیر نظامی، بی طرف و غیر حزبی. توقف جنگ داخلی لبنان و گسترش فضای صلح و آرامش.»
امام موسی پس از این تصمیم به اعتصاب غذا می گیرد و بعد از اقامه ی نماز جمعه روز 27 ژوئن سال 1975 میلادی این تصمیم خود را اعلام می کند. متن زیر روایت روزنامه ی النهار از اعلام این تصمیم است:
« ساعت سۀ بعد از ظهر دیروز، امام صدر پس از برگزاری نماز جمعه، به همراه چهار نفر از معاونانش تحصن خود را در مسجد مجتمع آموزشی عاملیه در خیابان عمر بن خطاب آغاز کرد. ایشان در تبیین این اقدام خود گفت: «طی روز و شب گذشته شکایت ها را دریافت میکردم و صدای گریۀ بیوگان و یتیمان را میشنیدم و با وجود آنکه همۀ تلاش خود را به کار بستم و خواب به چشمم نیامد، بمباران فروکش نکرد و اوضاع همچنان بدتر میشود. از این رو ساعت دو بعد از ظهر امروز تصمیم گرفتم تحصن کنم و روزه بگیرم و در این میان توشه ام کتاب خدا و چند جرعه آب است. من اینجا خواهم ماند تا یا شهید شوم و یا کشور به حال طبیعی بازگردد. من با مادر و همسر و فرزندانم وداع کرده ام و آمده ام تا به درگاه خداوند دعا کنم که این سرزمین را نجات دهد.»
و پس از آن وی بیانیه اعتصاب غذای خود را صادر می کند. در قسمتی این بیانیه آمده است:
«...خون از قلبمان میچکید و به طور خاص مورد حمله قرار میگرفتیم و مناطق سکونت مردم محرومی که حتی لقمۀ نانی نداشتند چه رسد به اسلحه، ویران میشد و مردم بیگناه بر زمین میافتادند. همۀ اینها را میدیدیم و حساسیت اوضاع را درک میکردیم و همۀ دردها و رنجها را فرو میخوردیم و برای نجات وطن و کاستن دردهای هموطنان میکوشیدیم. قدرتنماییها از این سو و آن سو شدت گرفت و بحران پیچیدهتر شد و هر کس در پی شکاری بود و تکیهگاهی برای خود داشت؛ اما میهن و فرزندان حقیقی و محروم آن هیچ تکیهگاهی نداشتند. آنگاه اوضاع به بن بست رسید و شرایط در شیاح به وخامت گرایید؛ و با شبهای سیاهی روبهرو شدیم که گروههایی از هممیهنان را در خود فرو برد و با اموال مردم تشکیلاتی راهاندازی شد تا میانجی باشد نه دشمن؛ پس از آن با فضایی روبهرو شدیم که حتی در جنگهای مرگبار نیز وجود نداشته است. و پس از آن قرار بود برای مصلحت محرومان تحصن کنیم، ولی دیدیم که وطن خود نخستین محروم است. پس از این همه، به این نتیجه رسیدم که گفتوگو دیگر سودی ندارد و گوشها نمیشنود و وجدانها نیازمند کسی است که آنها را تکان دهد و ملامت کند. به این نتیجه رسیدم که کشور به چیزی قویتر از اسلحه و قاطعتر از کلمه احتیاج دارد. آنگاه خود را در راه مسجد برای اعتکاف یافتم.
آنان خاک وطن را آلوده کردند؛ پس به خانۀ خدا پناه آوردم تا از او یاری بجویم و در اینجا در حال اعتکاف خواهم ماند تا کشور بحران را پشت سر گذارد و صدای توپخانهها خفه شود!
هممیهنان! من به جز جان خود چیزی ندارم و همان را به میدان آوردهام تا برای وطن و زندگی هموطنان و مصلحت والای وطن قربانی کنم و بر این عقیدهام که شرط اصلی موفقیت تحصن این است که ادامه پیدا کند و تمام هموطنان در همه فرقهها و مناطق از آن حمایت کنند و این اقدام مسالمتآمیز و غیرمسلحانه باقی بماند، چرا که اقدامات مسلحانه و قدرتنماییهای سیاسی و همۀ مظاهر خشونتْ کشور را درنوردیده و درد و رنج مردم را بیشتر کرده و به پیچیدگی بحران افزوده است. در این اوضاع انسان با همۀ دارایی و تواناییاش، با روح و جسمش، با حیات شخصی و روابط انسانی اش، با همۀ تواناییها و روابطی که خداوند به او عطا کرده است، تنها مانده و باید با همۀ سرمایۀ خود وارد میدان شود...»
تأکید امام موسی بر مسالمت آمیز ماندن اعتصاب، یکی از درخشانترین نمونه های تلاش برای ایجاد یک حرکت مدنی است که تا پیش از آن در کشور های مسلمان کمتر سابقه داشته است. با وجود این که به گفته ی دکتر طباطبایی در روز سوم این اعتصاب مردم بعلبک علیرغم مخالفت امام صدر دست به مانور های مسلحانه برای حمایت از آن زدند، اما مشخص است که هسته ی اصلی حرکت همچنان غیرخشونت آمیز باقی ماند و تأثیر وسیع و مهم آن در پایان دادن به جنگ نیز به همین دلیل بود.
این اعتصاب واکنش های گسترده ای درخاک لبنان برانگیخت و در همان روز مردم بسیاری به سوی مسجد به راه افتادند تا دست امام را ببوسند و از او تبرک بجویند. امام به آنان سفارش میکرد: «هر کس با اسلحه به مسجد نزدیک شد، او را از اینجا دور کنید؛ زیرا این اقدام ما مسالمت آمیز است و آنان حرمت اسلحه را نگاه نداشتهاند و نیاز ما را به آن ناموجه جلوه دادهاند و هموطنان بیگناه را کشتهاند.»
در ادامه ی خاطرات دکتر طباطبایی درباره ی واکنش ها به این اعتصاب آمده است:
«... من اگر چه متأسفانه در آن ایام در لبنان نبودم و خود از نزدیک جریان را مشاهده نکردم، اما شرح ماوقع را از طریق خویشاوندان، دوستان و خصوصا دکتر چمران دنبال کردم. به محض آغاز اعتصاب غذای دایی جان، بدون اغراق همه ی لبنان به لرزه در آمد. هزاران نفر از جنوب لبنان و بقاع به سمت بیروت راه افتادند تا در اعتصاب غذا شرکت کنند. هزاران تن از اهالی خود بیروت به مسجد آمدند و با تحصن در آنجا و در خیابان های اطراف، در اعتصاب غذا شرکت جستند. این در حالی بود که عوامل حکومت، فروش بنزین را در پمپ بنزین ها متوقف کرده و همزمان با آن رادیو ها اعلان می کردند که خیابان ها در اختیار تیراندازان است و هر کس در اطراف مسجد ظاهر شود هدف قرار خواهد گرفت. از همان اولین روز اعتصاب اعتبار تبلیغات مسموم فالانژیست ها در هم شکست و توده ی مردم مسیحی به خود آمدند و دریافتند که مسلمانان نه تنها طرفدار جنگ و به دریا ریختن مسیحیان نیستند، بلکه برای توقف جنگ و بازگشت صلح و آرامش این چنین فداکاری و از خود گذشتگی می کنند. مسیحیت غیرکتائبی لبنان به حرکت در آمد و صد ها تن از روحانیون و بزرگان مسیحی همراه هزاران تن از مردم مسیحی با اعلام و انجام اعتصاب غذا در کلیسا های خود، به حمایت از مطالبات دایی جان پرداختند. روزانه دهها تن از شخصیت های برجسته ی مسیحی و مسلمان لبنان، از قبیل شارل حلو رئیس جمهور اسبق، پاتریارک خورش، پاتریارک هزیم، مفتی حسن خالد رهبر اهل تسنن،نخست وزیران اسبق لبنان چون رشید کرامی، صائب سلام، عبدالله الیافی، نمایندگان پارلمان و رهبران احزاب برای دیدار با دایی جان به مسجد الصفا می آمدند تا از مطالبات ایشان حمایت کنند. روز سوم اعتصاب بود که مردم بعلبک، به رغم مخالفت دایی جان به دار الحکومه و ساختمان های دولتی و پلیس منطقه ریختند و همه ی آن مواضع را تسخیر کردند. آنان که در تب و تاب انقلابی می سوختند و اعتصاب غذای رهبرشان برای آن ها قابل تحمل نبود، اعلان کردند که در صورت ادامه ی اعتصاب، مسلحانه به بیروت خواهند آمد...
حمایت یکپارچه ی ملت لبنان و افکار عمومی ار مطالبات دایی جان چنان شدت یافته بود که سلیمان فرنجیه رئیس جمهور وقت در روز چهارم اعتصاب به زانو در آمد و مرحوم رشید کرامی را مأمور تشکیل یک کابینه جدید و غیر نظامی نمود. با تشکیل رسمی کابینه رشید کرامی و صادر شدن اولین بیانیه دولت جدید در روز پنجم شدت درگیری و خونریزی ناگهان کاهش یافت...»
این نمونه ی مهم علیرغم این که به هدف اساسی خود یعنی پایان یافتن طولانی مدت جنگ و خونریزی دست نیافت، اما وقفه ی مهمی در آن ایجاد کرد و اهمیت بیشتر آن در نشان دادن ظرفیت های کشور های اسلامی و عربی در حل بحران های داخلی از طرق غیر خشونت آمیز است.
امام موسی کاربرد کلمه ی «عوامفریبی» را مناسب نمی دانست زیرا به هشیاری و حق طلبی وجدان اجتماعی مردم ایمان داشت و به همین دلیل آغاز راه اصلاح جامعه را دل ها و قلوب مردم می دانست. نگاهی که در میان متفکران و اصلاحگران اجتماعی جهان تشیع و مخصوصا در ایران امروز جای خالی آن بسیار به چشم می خورد.
منابع: خاطرات دکتر صادق طباطبایی جلد2: امام صدر و انقلاب فلسطین
سایت موسسه فرهنگی تحقیقاتی امام صدر روزشمار اعتصاب غذا: روز نخست