رییس سابق مرکز اسلامی هامبورگ گفت: یک نفسانیت مطلق زده و منیّت خواه، نمی تواند قدرت نقادی از خودش را داشته باشد حال آنکه یک انسان وسعت یافته، هیچ دشمن مطلقی نداشته و همواره دفاعی خردمندانه و استعلایی دارد. به گزارش سرویس جامعه جی پلاس؛ آیت الله سیدعباس حسینی قائم مقامی در بخشی از سخنان خود در ماه مبارک رمضان که پیرامون تشریح اصول توحیدی و ضرورت های وجودی انسان در مسیر کمال طلبی بود، اظهار کرد: همانگونه که قرآن کریم فرموده، همه موجودات دارای علم نخستین هستند که برآمده از ذات وجود آنهاست. علم نخستین یا علم وجودی، تک عنصری و بسیط است که صرفا مجموعه ای از اطلاعات و دانسته هاست و هرگز نمی تواند مبنای داوری، نقد و انتخاب قرار گیرد و از همین رو موجودات با وجود برخورداری از علم وجودی و بسیط، در برابر نیروهای بیرونی منفعل بوده و فاقد قدرت اثرگذاری و انتخاب هستند. اما انسان به عنوان موجودی کامل و برخوردار از جامعیت، فراتر از علم وجودی و بسیط، ازعلم دیگری برخوردار است که ماهیتی مرکب و استعلایی دارد. اولین و مهمترین خصیصه این علم، توانایی در نقادی و ایجاد " فاصله انتقادی از خود" است. یعنی آنکه انسان بتواند با ایجاد چنین فاصله ای، خودش را نقد کند. ایجاد فاصله انتقادی، انسان را از فردیت جزیی خود خارج کرده و در نسبت با دیگران، به او سعه و بسط وجودی می بخشد و با همین بسط و گسترۀ گسترده ای که می یابد می تواند خود را نقد کند و نیز می تواند دیگران را نقادی کند. بنابراین لازمه نقد دیگران اولاً توانایی بر نقد "خود" است و ثانیا سعه وجودی ای است که قبل از نقد، او را در تفاهم با دیگران قرار دهد و آنگاه می تواند نقد منصفانه و نه دشمنانه از دیگران داشته باشد. ** دیکتاتورها و خودپرست ها نمی توانند خود یا دشمنانشان را نقد کنند وی افزود: بنابراین انسان پیش از نقد، نیاز به یک احاطه شمولی و اشراف بر موضوع نقد دارد. انسان تا از خودش فاصله نگیرد، نمی تواند نقد درستی داشته باشد وگرنه هر چیزی در نسبت با خودش، « موجّه » است. انسانی که تمرین فاصله انتقادی از خودش نداشته باشد، انسانی ازخود راضی و مطلق شده است و نمی تواند نقد و محاسبه نفس داشته باشد. چنین انسانی دارای یک فردیت غلبه یافته ای می شود که با ابتلای به " خود معیاری" همه چیز را بر معیار خود تفسیر و داوری می کند. او هرگاه و هرجا که در تعامل با دیگران قرار بگیرد، چه در خانواده و چه در جامعه به یک دیکتاتور تبدیل می شود و نه تنها خود را، که دشمنش را هم نمی تواند نقادی کند. چون کسی که خود معیار باشد، اصلا درکی از دیگران ندارد تا بتواند نقد کند و هر نقدی از دیگری بدون درک او ، نقد نیست بلکه نفی و دشمنی است. ** بر محور "من"، دستیابی به علم انتقادی و استعلایی ممکن نیست رییس هیات موسس اتحادیه اروپایی علمای شیعه با تاکید بر اینکه انسان با فردیت جزیی و تغلب یافته، صرفا دارای علم بسیط خواهد بود و نمی تواند بهره ای از علم انتقادی و استعلایی داشته و خودش را وسعت ببخشد، ادامه داد: انسان باید دیگران را هم بپذیرد تا فاصله انتقادی پیدا کند. قطعا بدون فاصله انتقادی، دستیابی به علم مرکب و استعلایی برای "من" محدود و در خود فرو رفته امکانپذیر نیست؛ انسان باید آنچنان بسط یابد که گسترۀ وجودی او فراتر از "من" محدود و نفسانی و در هم ادراکی از دیگران قرار گیرد. لذا به هر اندازه که این بسط اتفاق افتد، دستیابی انسان به علم استعلایی بیشتر شده و توانایی اش در نقادی و داوری منصفانه خود و دیگران بیشتر می شود. ** مطلق زدگی، حقیقتِ شرک است قائم مقامی یادآور شد: حقیقت شرک " مطلق زده گی " است. "منِ مطلق شده " به جای آنکه به سوی دیگران گشوده شود، همه را به خود دعوت می کند و همه چیز را از زاویه خودِ مطلق شده اش داوری می کند. وی با اشاره به پیامدهای ناگوار مطلق زدگی در انسان، تاکید کرد: از بدترین آفات برای انسان این است که نفسانیت مطلق زده ای داشته باشد و بعد خود را در موضع شناخت، نقادی و داوری عالم و آدم قرار دهد! آن وقت توهّم مدیریت جهان هم برایش بوجود می آید. البته پذیرفتنی است که تدبیر و مدیریت جهان در توان و امکان انسان قرار دارد، اما کدام انسان؟! قطعا انسان بسط یافته که از "من" نفسانی و مطلق زده فاصله گرفته و به عنوان خلیفه الرّحمن آنچنان بسط یافته که حتی دشمن او هم می تواند در آن جای داشته باشد. آنگاه چنین انسانی می تواند دشمنش را هم منصفانه نقادی کند. ** انسان وسعت یافته، با هیچکس دشمنی مطلق ندارد ایشان با طرح این پرسش که " اگر دایره وجودی انسان به گونه ای تنظیم شود که فقط دوستانش در آن جای بگیرند، چطور می خواهد دشمنش را نقد و قضاوت کند؟" گفت: چنین انسانی احاطه و شمولی بر دشمنش ندارد که بخواهد او را نقد کند، آنگاه اگر احاطه و شمول داشته باشد، دیگر نمی تواند با هیچکس دشمنی مطلق داشته باشد! چون قطعا در احاطه و بسط وجودی خود، با دشمنش نیز به عنوان عضوی از مجموعه هستی، اشتراک و هم ادراکی پیدا خواهد کرد. لذا در چنین شرایطی هیچگاه از سوی این انسان، ابتدائاً دشمنی اتفاق نمی افتد. او در برابر دشمنی دیگران سراسر دفاع می شود؛ چرا؟ چون انسان هیچگاه با خودش دشمنی نمی کند؟ ** انسان کمال یافته، مقابل همه دشمنی ها، دفاع خردمندانه و استعلایی دارد آیت الله قائم مقامی با این نتیجه گیری که "تمام دشمنی های انسان بخاطر تقابل های تباینی است " ادامه داد: این تقابل ها زمانی اتفاق می افتد که همه چیز را در تضاد با "من مطلق شده" می بینیم. اما اگر گسترۀ وجودی انسان توسعه یافت، می تواند خوبی و بدی را با هم ببیند و داوری کند. در این "من" باید همه جای بگیرند. لذا امکان ندارد انسان در کمال خودش با کسی دشمنیِ ابتدایی یا استمراری داشته باشد. این دیگران هستند که ممکن است با او دشمنی کنند، در این صورت او دفاعی خردمندانه و استعلایی خواهد داشت؛ و با این بسط و سعۀ وجودی است که انسان به عنوان عامل تعادل در هستی و در محیط پیرامون عمل کند. ایشان افزود: اینها خصوصیت علم استعلایی، مرکب و چندساحتی است که به صاحبش شمولِ وجودی می دهد. این علم البته در امکان انسان است نه در فعلیت انسان؛ وگرنه همین انسان می تواند آنقدر رذل شود که نه تنها در منتها الیه قاعده هرم هستی بماند بلکه آنقدر سنگین می شود که می خواهد کلّ سیستم و شبکۀ هستی را به سمت خود بکشد و در محدوده تنگ "منیّت" خودش جای دهد. چنین آدمی اگر مسؤولیتی داشته باشد و مدیریتی را به او بسپارند، تمام این خصیصه ها را در ارتباط با آن مجموعه اعمال خواهد کرد. وی همچنین یادآور شد: این تفکیک و بازشناسی علم استعلایی (که در توان انسان است) از علم بسیط (که همه موجودات از آن بهره مندند)، در ساحت تفکر قرآنی و به تبع آن فلسفه اسلامی انجام گرفته و لازمۀ دستیابی به کمال انسانی است.

دیدگاه تان را بنویسید