غلامعلی رشید
رهبرى نظامى، شأنى از شئون مختلف رهبر در جامعه اسلامى است. بُعد رهبرى نظامى امام خمینى (س) هر چند که ناشناخته نیست، لیکن تاکید برآن همواره ضرورت دارد.درآستانه هفته دفاع مقدس خاطرات تعدادی از فرماندهان دفاع مقدس به نقل از کتاب امام و دفاع مقدس منتشر می شود
بعد از عملیات موفق و پیروزمند بیتالمقدس و آزادسازى خرمشهر،استکبار جهانى و ارتجاع منطقه که تمام نقشههاى خود را در پشتیبانى ازصدام بر باد رفته مىدید، احساس خطر کرده و براى نجات این جرثومه ظلم وتجاوز و جنایت به طور هماهنگ به دو کار اقدام کرد. اول اینکه صدام براى پذیرش صلح و عقب نشینى از مناطق غربى ایران اعلام آمادگى کرد و ازطرف دیگر براى عدم سرایت اثرات این پیروزى به ملتهاى مسلمان و مبارز،خصوصاً شیعیان لبنان و مبارزین فلسطینى و در نتیجه در خطر قرار گرفتن رژیم اشغالگر قدس، اسرائیل با تمام قواى نظامى از زمین و دریا و هوا تهاجم
سنگینى را به جنوب لبنان آغاز کرد و تا حوالى بیروت پیشروى نمود. در این ارتباط هیئتى عمدتاً از مسئولین نظامى جمهورى اسلامى ایران از جمله آقایان سردار رضایى، سرهنگ سلیمى (وزیر دفاع وقت)، رفیقدوست (وزیر سپاه)،بنده و آقاى ولایتى به کشورهاى سوریه و لبنان مسافرت کردند. در سوریه ملاقاتهایى با آقاى حافظ اسد، رئیس ستاد مشترک ارتش و وزیر دفاع آنها داشتیم که واقعاً از هیئت استقبال خوبى به عمل آوردند. برادران حزباللّه لبنان را هم در دمشق ملاقات کرده و مذاکراتى صورت دادیم. این برادران تصورشان این بود که ما با تجهیزات پیشرفته و پیچیده با عراق مىجنگیم که بعد از اطلاع از تجهیزات ما واقعاً تعجب کرده بودند.
در بحثهایى که در آنجا صورت گرفت، تا آنجا پیش رفتیم که یک خطّ دفاعى مشترک در خاک لبنان و روى ارتفاعات مشرف به بیروت تا معبر ورودى مرز سوریه با اسرائیل درست کنیم. قرار شد ما با استعداد یک لشکردر وسط باشیم و سوریه هم در سمت چپ ما قرار بگیرد.
در بازگشت به تهران از فرودگاه تهران، مستقیماً به خدمت حضرت امام رفتیم. به نظرم مىرسد که جلسه شورایعالى دفاع هم برقرار بود. حضرت آیتاللّه خامنهاى و آقاى هاشمى هم حضور داشتند. اوائل مغرب بود و قرار بود که در اتاق حضرت امام جلسه شروع شود که دیدیم حضرت امام دارند براى نماز آماده مىشوند. دیگران هم با شوق نماز را به جماعت ایشان به جاى آوردند.
بعد از اتمام نماز، حضرت امام روى همان سجاده به طرف جمع برگشته وگفتند همینجا بحث کنیم. جمع ما در یک نیم دایرهاى بر گرد حضرت امامحلقه زدیم و توّسط برادر رضایى گزارش مفصّلى از سفر داده شد. پس ازاتمام توضیحات ایشان، حضرت امام فرمودند که من وارد مسائل ریز اجرائى نمىشوم و یک توصیهاى دارم که خوب است روى آن فکر کنید. آن بزرگوارمطالب خود را با ذکر مثالى بدین شرح بیان فرمودند؛ در محلهاى از اصفهان بقالى بود که مشتریانش همه اهل همان محله بوده و همگى با هم دوست و رفیق بودند و امور به طور عادى جریان داشت. تا اینکه یک روز صبح زود
یکى از مشترىها مىبیند دزدى قصد سرقت از بقالى دارد. با وى گلاویز مىشود. بقال هم بعداً مىآید. زمانى که کشمکش طولانى مىشود و بقال مىبیند که این دعوا مزاحم کسب و کار روزانهاش شده است، دست رد بر سینه هر دو طرف، هم دزد و هم مشترى خودش، نهاده و مىگوید که از اینجا بروید و مزاحم کسب و کار ما نشوید.
امام بدین مضمون ادامه دادند: حالا مواظب باشید این داستان آنجا در مورد شما اجراءنشود. یعنى اینطور نباشد که شما بین زمین و آسمان در لبنان رها شده و پشتیبانى و عقبه نداشته باشید. کمک کردن درست، اما از راهش. راه شما زمینى است که باید از سه ـ چهار کشور عبور کنید. شما که به لحاظ جغرافیایى به لبنان وصل نیستید و مشکل ارتباط زمینى دارید. اگر بخواهید بجنگید، کارآسانى نمىباشد زیرا در تداوم پشتیبانى گرفتار خواهید بود.این توصیه حضرت امام خطّ اصلى و سیاست کلى را براى ما مشخص کرد و باعث تجدید نظر و تأمل در چگونگى کار گردید. لازم به ذکر است که این هیئت با کسب اجازه از حضرت امام (س) به آنجا رفته و بعدها هم با اجازه آن بزرگوار همکارى را ادامه دادند. بنابراین ایشان حضور ما در لبنان را نفى
نکرده، بلکه به طریقى محدوده آن را مشخص ساختند.
در راستاى بحث همین جلسه، بعدها حضرت امام جمله معروف «راه قدس از کربلا مىگذرد» را فرمودند که بسیار خط دهنده و بیدار کننده بود و ما را از ورود به جبهه انحرافى باز داشته و متوجه جبهه اصلى نمود.