لَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْخَوْفِ وَ الْجُوعِ وَ نَقْصٍ مِنَ الْأَمْوالِ وَ الْأَنْفُسِ وَ الثَّمَراتِ وَ بَشِّرِ الصَّابِرینَ ، الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُمْ مُصِیبَةٌ قَالُوا إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ .

جان من بستان تو ای جان را اصول                                                زان که بی تو گشته­ام از جان ملول

عاشـــقــم من بر فــن دیوانـ­­ـگی                                                  سیــرم از فرهنــگی و فـرزانــگی

چون به درد شــرم گویم راز فاش                                                   چند از این صبر و ز حیر و ارتعاش

ای رفیــقان راهـها را بســت یـار                                                   آهـوی لنــگـیم و او شـیر شـکار

در کف شـیر نر خونخــواره­ایــی                                                    غیـر تسلــیم و رضا کو چـاره­ایی

 

قریب 40 روز پیش از طریق فرزندم خبر مرگ مغزی و آنگاه ارتحال جوان 22 ساله عرفان حقیقت‌منش فرزند دلبند آقای حاج حسن حقیقت منش که در زمره عاشقان اهل بیت علیهم السلام و از خادما بی­مزد و منت حضرت سید الشهداء است حقیر را به شدت اندوهناک ساخت. والدین بزرگوار عرفان در فاصله مرگ مغزی فرزندش و بر اساس نظریه پزشکان معالج اعضاء بدن عزیز سفر کرده را در راه رضای پروردگار و جهت نجات جان چندین انسان دردمند دیگر اهداء می کنند. در اثنای پیام های تشکر و تسلیت به این زوج داغ دیده یکی از روحانیونی که از موضوع اهداء عضو مطلع می­شود با ابراز تردید نسبت به عدم جوازشرعی اقدام نکو و ارزشمند پدر داغدار به نقل از یکی از مراجع عظام تقلید موجب افزونی اندوه این درد بی­کران می شود. با مشاهده این نگرانی حقیر با استمداد از نظرات فقهی حضرت آیت ا... احمدی شاهرودی فقیه وارسته و عضو محترم مجلس خبرگان رهبری و همچنین جناب آقای عمادالدین باقی پژوهشگر دینی و اندیشمند برآن شدم تا تفحصی در این باب کنم تا شاید التیامی بر زخمی باشد که برخی با تنگنظری و به دور از روح رحمانی حاکم بر اسلام عزیز بر دل این عزیزان و امثال آنها می گذارند.

اولاً مطابق استفتائات و فتاوای مراجع و مستخرج از رساله­های عملیه اساساً اهداء عضو متوفی از نظر اغلب فقها جائز است و صرفاً محتاج اذن خود شخص یا ولی او می­باشد. اما آن تعداد اندک و قلیل از فتاوی هم که اهدای عضو از بدن میت مسلمان جایز را نمی­داند می­گویند از بدن کافر بلااشکال است. محل اختلاف هم در مورد افراد مبتلا به مرگ مغزی در خصوص قبل و بعد از حیات است و آنان که جایز نمی­دانند می­گویند اگر قبل از مرگ باشد و با برداشتن عضو، مرگ را تسریع یا قطعی کند جایز نیست. اما چنانچه وفات فرد مرگ مغزی قطعی باشد اشکالی نمی­بینند و لذا اکثریت هم قائل به جواز می­باشند. لذا موضوع ضمان و ضرورت پرداخت دیه مربوط به زمانی است که برداشتن عضو بدون اذن فرد باشد لیکن چنانچه در مواردی که نجات جان انسانی متوقف بر اعطای عضوی باشد و حتی اعطاء­کننده زنده باشد ولی ضرر معتنابهی به وی وارد نشود مانند اعطای یک کلیه به کسی که در معرض خطر جانی است نه تنها امر جایز بلکه قطعا پسندیده و شاید واجب هم باشد. از میان مراجع چند تن منجمله «آیت­ا... وحید خراسانی» عقیده دارند که برداشتن عضو میت مسلمان جایز نیست و مشمول دیه است البته ایشان هم در ادامه می­فرمایند «ولی چنانچه زنده ماندن مسلمان متوقف باشد بر اینکه عضو بدن مسلمان مرده­ایی را ببرند و به او پیوند بزنند ، بریدن آن عضو جایز است ولی قطع­کننده باید دیه آنرا بپردازد ».  در همین خصوص آیت ­ا... سیستانی قائل به تفکیک امر شده­اند و لذا عقیده دارند که بریدن بعضی از اعضاء جایز است و بعضی دیگر جایز نیست لذا تا همین مرحله موضوع جواز اهداء عضو واجد اکثریت و منع آن با قائل به تفکیک شدن موضوع در اقلیت بســر می­برد. پاره­ای از مراجع در این خصوص پا را فراتر از حد متعارف فتاوی مراجع گذاشته و اعتقاد دارند که اجازه ولی هم در مورد مرگ مغزی شرط نیست ولی بنا بر احتیاط واجب دیه آن پرداخت شود و به مصرف خیرات برای میت برسد .

مع ذالک با توجه به قضیه عرفان جوان ناکام تازه درگذشته که در آستانه 22 سالگی بر اثر سکته رحلت کرده و والدین او از باب انسان دوستی اقدام به اهداء اعضای او کرده اند به راستی آیا همین اقدام بهترین خیرات نیست؟ پس این چه سخن است که در گوش این عزیزان داغدیده خوانده شود که برای غفران این گناه دیه بپردازید؟! آن هم خانواده معزز و محترمی که حقیر می­شناسد و همواره در مسیر امور خیر قدم بر می­دارند و چنانچه قائل باشیم که یکی از امور خیر خدمت به عزای سید الشهداء و تمهید مستمر و مداوم در این جهت می باشد که اساساً اولیاء عرفان در این امر خیر پیشگام بوده­اند . ضمن آنکه پرداخت دیه آن هم به کیفیتی که معروض گردید صرفاً از باب احتیاط است و نفرموده­اند که واجب است .

مع الوصف از حیث انطباق قضیه با قانون و مسلمات حقوقی که اینک حاکمیت دارد و به طریق اولی قابل استناد است باید عرض کرد که اولاً قانون مدون در این خصوص ضمن آنکه با سیاق فتوای مراجع هم تضادی ندارد واضح تر است و حجیت دارد. بعنوان مثال در قانون پیوند اعضاء بیماران فوت شده یا بیمارانی که مرگ مغزی آنان مسلم است مصوب 17/01/1379 مجلس شورای اسلامی اساساً انجام امر مستلزم تأئید مرگ مغزی توسط پنج پزشک شرط شده و شرط دیگر برای اهداء اعضاء رضایت شخص داوطلب است که در مانحن­فیه رضایت ولی شرط اصلی است که محقق گردیده است. مفهوم موافق و اولویت در قانون و مقررات مندرج در تبصره این قانون به هر حال شرط اصلی وصیت بیمار یا موافقت ولی جهت اهداء عضو ضروری است که با اقدام نکو و توحیدی پدر و مادر بزرگوار عرفان که سالیان متمادی در وادی خدمت به شعائر اسلام و تشیع عشق­بازی کرده­اند این هدیه ناقابل را باید در مسیر تداوم راه شهدای کربلا دانست که بی شک نزد پروردگار عالمیان بی پاداش نخواهد بود. علاوه بر اینکه چندیدن خانواده مضطر و نیازمند را در مسیر مکتب عاشورا و ولایت سیدالشهداء از فیض حیات و سلامتی بهره­مند کرده­اند آنهم بی­مزد و منت.

 

زان یار دلنوازم شکریست با شکایت                                       گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت

بی مزد بود و منت هرخدمتی که کردم                                     یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت 

 

                       

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.