حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر سید محمود صادقی، عضو هیأت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی در یادداشتی اختصاصی برای جماران نوشت: عروج شهادت‌گونۀ آیت‌الله رئیسی در حین خدمت می‌تواند، هم برای کنش‌گران سیاسی «عبرت‌آموز» باشد و هم برای همه مردم، و به تعبیری همه‌ی هواداران و طرف‌دارن این کنشگران! گو اینکه امروزه، هم کنش‌گران سیاسی دست تأسف بر دست می‌کوبند و هم طرف‌داران ایشان. پس راه درست بازگشت به اخلاق و ترجیح آن در همه امور است؛ چراکه آسیاب سیاست به نوبت است و آنچه امروز برخی برای این بزرگوار نوشته‌اند، فردا برای دیگری خواهند نوشت...

1. خبری تلخ و جان‌سوز؛ آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی، رئیس‌جمهوری اسلامی ایران، به‌صورتی شهادت‌گونه به لقاءالله پیوست و دل‌های دوستداران و هواداران خود را داغ‌دار کرد و جهان را در بهت فروبرد؛ «مرگ» و «گذر از جهان ماده» و «رحلت به حقیقت عالم»، به رغم همه‌ی توصیه‌های قرآنی و روایی، در نظر اهل این عالم «تلخ» و «زهر» است؛ تا آن‌جا که دل‌بستگان این عالم، از نام مرگ و حادثه‌ی آن واهمه دارند و آن را خوفناک و ترس‌انگیز می‌بینند. گرچه کم نیستند کسانی که مرگ را «پلی» به سوی رستگاری می‌بینند؛ لیکن و در هر حال، همه می‌دانند که مرگ، تلخ بپنداری‌اش یا شیرین، دوره‌گردی است پیر که درب همه‌ی خانه‌ها را می‌کوبد و همگان را درمی‌یابد: «کُلُ‌ مَنْ‌ عَلَیْها فان‌»(الرحمن(55):26)، و تنها وجه ربوبی حق است که باقی می ماند: «وَ یَبْقَى‌ وَجْهُ رَبِّکَ ذُو الجَلَالِ وَ الْاکْرَام»(همان:27).

 

2. به این ترتیب، مرگ صورتی همگانی دارد، و انسان را در هر مقام و موقعیت در می‌یابد؛ انسان نیز بی‌تردید مرگ را می‌چشد و حقیقت هستی را در پس پرده‌ی مرگ به مشاهده می‌نشیند؛ چراکه با مرگ بسیاری پرده‌ها و حُجُب کنار خواهد رفت؛ بنابراین، درست است که مرگ، در نظرِ ما محبوسان و گرفتاران زمان و مکان، تلخ و گاه زهر است؛ لیکن برای تجربه‌گر مرگ، چه‌بسا شیرین و خواستنی باشد؛ لیکن همین ناشناختگی موجب می‌شود که انسان، در حالی از «خوف» و «رجاء» بدان بنگرد و از آن درس و «عبرت» بگیرد، و این نکته‌ای است که قرآن و روایاتِ ما بسیار بر آن انگشت نهاده‌اند و مردم را به چنین روزی هشدار داده‌اند که «تَجَهَّزُوا رَحِمَکُمُ‌ اللَّهُ‌ فَقَدْ نُودِیَ فِیکُمْ بِالرَّحِیلِ وَ أَقِلُّوا الْعُرْجَة»(نهج‌البلاغه، خطبه204)؛ یعنی خود را برای مرگ و روزی که پرده‌ها کنار می‌رود، آماده سازید، و برای آن روز توشه و زاد بردارید.

 

3. رحلت شهادت‌گونه رئیس‌جمهوری اسلامی ایران، از این نگاه، اهمیتی دوچندان می‌یابد: نخست به جهت وجاهت مقام ریاست جمهوری اسلامی ایران که جایگاهی رفیع و مُعتَمَد جمعیتی کلان از مردمان سرزمین ماست، و دیگر به جهت شخصیت مرحوم سید ابراهیم رئیسی، که در حال خدمت به مردم و انجام وظایف محوله، در حادثه‌ای تلخ چشم از جهان مادی فروبست؛ لیکن واقعیت این است که آنچه این قلم را به نوشتن واداشته، هیچ یک از این وجوه نیست، که مرگ، چنان‌که گذشت، دوره‌گردی است پیر که سفره‌اش را درب هر خانه‌ای می‌گستراند، و رئیس و وزیر و وکیل نمی‌شناسد؛ چنان‌که رسول اعظم حق(صلی‌الله‌علیه‌وآله) که اشرف خلایق بود، فرشتۀ مرگ را ملاقات کرد، و ولی‌الله‌الأعظم امیرمؤمنان(علیه‌السلام) نیز در سجدۀ عبادت از پل مرگ عبور کرد و به ملاقات حق شتافت.

آنچه این قلم را به حرکت واداشته، موضع‌گیری‌های مختلفِ ساکنان شبکه‌های اجتماعی در موضوع حادثه‌ی تلخ سقوط بالگرد تا لحظه مخابره‌ی خبر جان‌باختن ایشان و پس از آن است؛ برخی چنان‌که باید و شایسته خوی انسانی و مسلمانی است، نگرانی خود را از مسأله ابراز داشتند، و دست دعا به سوی رب‌العالمین بلند کردند و برخی دیگر از همان لحظه شنیدن خبر سوگوار شدند، و در این میان، بین رأی‌دهندگان به ایشان، و آنان که در زمان انتخابات وی را منتخب خود نمی‌دانستند، فرقی نبود؛ در نظر این عده، مردی که لباس خدمت به تن کرده بود، در همین راه به لقاءالله پیوست؛ لیکن گروهی دیگر، لباس وقاحت بر تن کرده، و به ابراز خشنودی پرداختند، و با تعابیری زشت از موضوع یاد کردند.

توجه به این نکته لازم است که موضوع این وجیزه، تنها و تنها ساکنان و حاضران در محدوده‌ی جغرافیایی ایران و باورمندان به اعتلای این کشور و ملت است؛ چرا که خارج‌نشینان که در فضایی خارج از اندیشۀ‌ ایرانی-اسلامی زیست می‌کنند، درد مشترکی با ما ندارند و مواضع ایشان از سر سیری و گاه شکم‌بارگی است؛ روی سخن با کسانی است که دل در گرو این خاک دارند؛ آنان که نمی‌خواهند ایران ویران و کنام پلنگان و شیران شود؛ نه آنان که برای دریدن فرزندان این خاک دندان تیز کرده‌اند.

 

4. واقعیت این است که این دوگانگی مواضع، و بهتر بگویم این دوقطبی تلخ، خاطره‌ی سال‌های نه چندان دور را در ذهنم زنده کرد؛ گرچه خاک ایرانی چنین خاطره‌هایی کم ندارد؛ لیکن خاطر راقم این سطور به روزهای سرد دیماه هزار و سیصد و نود و پنج سفر کرد؛ جایی که در غروب یک روز زمستانی، خبر تلخ و ناباورانه درگذشت «آیت‌الله هاشمی رفسنجانی» در رسانه‌ها پیچید؛ آن روز هم دُرُست همین اتفاق افتاد؛ گروهی در همین شبکه‌های اجتماعی و فضاهای مجازی، زبان به طعن گشودند و برخی دیگر، باورمندان به راه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی(ره) را به «استخرِ فرح» تهدید کردند.

من به دلیل شرایط سنی، روزهای شهادت مظلومانۀ آیت الله دکتر بهشتی را به صورتی تار و نامفهوم در خاطر دارم؛ اما به دلیل دل‌بستگی به آن مظلومِ شهید، به اندازه‌ی کافی درباره‌ی آن خوانده‌ام یا آن‌که از نزدیکان ایشان شنیده‌ام. نکته‌ی مهم این است که ما فرزندان ایران با هم برادریم؛ مام همه‌ی ما ایران است و همگی دل در گرو قرآن و اهل بیت پیامبر (علیهم‌السلام) داریم و البته همه‌ی ما دشمنانی داریم که دشمنی ایشان با مام ما ایران و دل‌دادگی‌مان به اهل بیت رسول است و ما را نشاید که در چنین حوادث غمناکی در صورت هم پنجه بکشیم؛ جای آن‌که کنار هم بایستیم.

 

5. القصه این‌که امروز آیت‌الله رئیسی به صورتی شهادت‌گونه از میان ما پر کشیده است؛ بی‌گمان غمِ فقدانِ او بسیاری را که حتی در روز انتخابات نام او را بر برگه رأی ننوشته بودند متأثر ساخته، و شاید (به گفتۀ آن برادر) برخی در روز تشییع او برای حلالیت‌خواهی حاضر شده باشند، چنان‌که شمار زیادی از مشایعت‌کنندگان پیکر آیت‌الله هاشمی رفسنجانی نیز چنین بودند و بسیار دورتر، در تشییع بهشتیِ مظلومِ شهید هم چنین واقعه‌ای رخ داد؛ لیکن چرا باید نیش‌دارو را پس از مرگ سر کشید و اساساً حلالیّت‌خواهی پس از مرگ، چه فایده‌ای دارد؛ چرا باید در هنگامه‌ی انتخابات و تبلیغات ریاست‌جمهوری و دیگر وقایع و حوادث سیاسی، چنان اخلاق را ذبح کرد که بعدها به دنبال حلالیت بود.

 

6. نکته آخر آن‌که ایران عزیزتر از جان ما اکنون و در این هنگامه، زخم‌هایی این‌چنین بسیار بر دل و پیکر دارد؛ بسیاری از فرزندان ایران و برادران ما، در طول همین سال‌ها و درست از همین مناظره‌های تلویزیونی، زخم‌هایی عمیق بر دل و جان دارند و گمان می‌کنم که آنچه امروزه در این شبکه‌های اجتماعی «نُمود» می‌یابد؛ برآمده از آن تلخی‌های کهنه است؛ اگرنه هیچ برادری به رنجانیدن برادر دیگر خود رضایت نمی‌دهد.

 

7. عروج شهادت‌گونه آیت‌الله رئیسی در حین خدمت می‌تواند، هم برای کنش‌گران سیاسی «عبرت‌آموز» باشد و هم برای همه مردم، و به تعبیری همه‌ی هواداران و طرف‌دارن این کنشگران! گو اینکه امروزه، هم کنش‌گران سیاسی دست تأسف بر دست می‌کوبند و هم طرف‌داران ایشان. پس راه درست بازگشت به اخلاق و ترجیح آن در همه امور است؛ چراکه آسیاب سیاست به نوبت است و آنچه امروز برخی برای این بزرگوار نوشته‌اند، فردا برای دیگری خواهند نوشت؛ چنان‌که همه‌ی چیزهایی که روزگاری برای مرحوم آیت‌الله هاشمی نوشته بودند، در چرخه‌ای باورنکردنی به تکرار آمده است.

 

از این رو همۀ کنشگران سیاسی و سیاست‌ورزان باید راه درست را پی بگیرند و در مسیر اخلاق نبوی و علوی(علیهم‌السلام) گام بردارند و در روزهای منتهی به انتخابات(چه آنچه در روزهای آتی در پی است و چه انتخابات های دیگر) از پرده‌دری و هتاکی بپرهیزند و در هیچ صورتی اخلاق را در پای سیاست ذبح نکنند.

 

--------------------------------------------------------------

*حجت‌الاسلام و المسلمین دکتر سید محمود صادقی عضو هیئت علمی پژوهشکده امام خمینی(س) و انقلاب اسلامی

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
1 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.