به گزارش اهرنما، دکتر بهرام پشمی از هنرمندان باسابقه و تحصیل کرده شهرستان اهر می باشد که قریب به سه دهه است در کنار تحصیل و تدریس، فعالیت هنری خود را ادامه داده و هم اکنون با وجود اینکه از اساتید رشته حقوق است و در مراکز آموزش عالی تدریس می کند اما ازکارهای هنری خود دست برنداشته و همت بلند این هنرمند اهری موجب شده هنر موسیقی و تخصصش 'تار' را به صورت تخصصی ادامه دهد و در این رشته نیز سرآمد باشد.
فرصتی فراهم شد که گپ وگفتی صمیمی با این هنرمند شایسته شهرمان داشته باشیم که ماحصل این گفتگو از نظرتان می گذرد.

- در ابتدا برای آشنایی خوانندگان از خودتان برایمان بفرمایید؟
- اینجانب بهرام پشمی متولد 1354 شهرستان اهر هستم. تا سن بیست سالگی در اهر سکونت داشته ام و در حال حاضر ساکن تبریز می باشم. تحصیلات خود را در مقطع دکترای حقوق بین الملل عمومی ادامه دادم و در دانشگاه مشغول تدریس این رشته هستم. در کنار کارهای پژوهشی در رشته حقوق به امور هنری نیز علاقه بسیار زیادی دارم و در رشته های خوشنویسی، موسیقی، آهنگسازی و آموزش موسیقی فعالیت دارم.

- چطور شد به موسیقی روی آوردید؟
- شاید بتوان گفت خوشنویسی مقدمه آشنایی من با هنر موسیقی بود. در دوران دبستان با استاد فرزبود، دبیر خوشنویسی برادرم که در تبریز تحصیل می کرد، آشنا و با تمرین تکالیف برادرم به این هنر علاقه مند شدم و پس از طی مراحل مقدماتی به محضر استاد فرزبود راه پیدا کردم.
در اثنای این هنر، جان جهان شجریان، گل صدبرگ ناظری، آستان جانان و دهها اثر موسیقیایی ناب این بار روح طالب هنر بنده را به سوی موسیقی سوق داد. صدای تار مرا مسحور خودش کرد و همدم خلوت های من گوش سپردن به صدای تار زنده یادان استاد لطفی و استاد شهناز شد. بعد از دوره های آموزش مقدماتی، سرانجام در سال 1376 به محضر استاد بی بدیل موسیقی و اخلاق، استاد کیوان ساکت، راه یافتم.

- تعریفی از هنر و موسیقی؟
- تعریف ساده از هنر یا بهتر بگویم تعریفی که مقبولیت همگانی داشته باشد، به نظر محال می رسد. البته وجه اشتراک همه تعاریفی هم که تا به حال بیان گردیده، این است که هنر را برای توصیف زیبایی یا مهارتی به کار برده اند که در این زمینه نقش و تاثیر فرهنگ نباید مورد غفلت واقع شود. پس در واقع، ما در تعریف هنر تاثیر دو متغیر زمان و مکان را داریم. بدین معنی که هنر همواره بازتاب زمان و فرهنگی است که در آن به وجود آمده یا اصطلاحا خلق شده است. بدون شک برای اجتناب از اشتباه در موقع تحلیل و آنالیز اثر هنری هم باید این دو مقوله را در نظر بگیریم.
هنر پنجم در بین هفت هنر، موسیقی یا به قول قدما خنیا هست. موسیقی فرمی از هنر می باشد که احساس و عواطف و ادراک و شناخت انسان را بدون نیاز به تکلم و زبان منتقل می کند و از ویژگی های بسیار مهم موسیقی این است که هنر بدون مرز محسوب می شود. موسیقی هم هنر هست هم علم.

- ویژگی های ترانه های ماندگار؟
- آنچه از دل برآید لاجرم بر دل نشیند؛ موسیقی خلق صدایی است آمیخته با حس و فکر و تجربه نوازنده که در صورت تاثیرگذاری بر روی مخاطب معنا و مفهوم خواهد داشت. عوامل زیادی از معضلات باعث کوتاه بودن زمان ماندگاری ترانه های امروزی هستند. حجم کارهای ارائه شده، مشغله زیاد مردم، وجود سرگرمی های زیاد و سطح کار ترانه سراها و آهنگسازان و … را می توان دلایل این معضل دانست.
به طوری که مستحضرید هنر به عنوان یکی از ادوات بدوی سازگاری انسان در بر آوردن نیازهای کمال جویی و زیبا طلبی و از طرفی، تسکین دهنده ناراحتی ها و سختی های زندگی او بوده است. استفاده از موسیقی توسط بشر، امری آسان و در دسترس بوده است، چرا که ریتم و ملودی، به عنوان دو رکن اساسی موسیقی، در ذات و خمیر مایه انسانها وجود داشته و از طرفی آواگری ها و حرکات ریتمیک نیز نیازی به تکلم نداشته است.
به نظر من اگر چه کلام باعث محدودیت موسیقی به لحاظ زمانی می شود ولی آن نوع موسیقی های باکلامی ماندگاری بیشتری دارند که دارای مضامین عمیق عاطفی و اجتماعی و … باشند. که اثر را محدود به دوران موقت و گذرا نکند.
دلیل ماندگاری ترانه های قدیمی، احساس مشترک شنونده و ترانه سرا و آهنگساز بود. علاوه از اینها مضامین عمیق و منعکس کننده احساس مردم، اوضاع اجتماعی و شرایط جامعه نیز از عوامل این ماندگاری بوده اند.
عارف قزوینی ها و شیداها و وزیری ها و صباها همه و همه در این عرصه آثار ارزشمندی از خود برجای نهاده اند و در بالا رفتن شعور شعری و شنیداری و موسیقیایی مردم نقشی ارزنده داشته اند.
وقتی اثری جاودانه از همکاری مشترک استاد علی تجویدی و استاد بیژن ترقی را در قالب کاروان می بینید باید بدانیم که این دو بزرگوار با هم نشست و برخاست داشته و باهم زندگی کرده اند و از هم تاثیر گرفته و در نهایت وقتی با هم در کنار دریا هستند استاد بیژن ترقی به اجاقی که آتش آن در حال خاموشی است نگاهی می اندازد، و ناگهان می سراید:
آتشی ز کاروان جدا مانده این نشان ز کاروان به‌جا مانده
یک جهان، شرار تنها مانده در میان صحرا به درد خود سوزد، به سوز خود سازد
که استاد علی تجویدی آهنگش را در دستگاه شور خلق می کند. و با صدای زنده یاد دلکش به اوج می رسد.

- ما اکثرا آهنگسازان مطرحی داریم ولی خوانندگان جهانی کم چرا؟
- زبان های متنوعی برای ارتباط ما انسان ها وجود دارد، هر کشوری زبان خاص خود را دارد. البته در سطح بین المللی صحبت می کنم علی رغم اینکه در سطح ملی شما زبان های مختلفی را می بینید. اما در این میان زبان واحدی هم وجود دارد که همه افراد به راحتی می توانند با آن ارتباط برقرار کنند. به باور من این زبان واحد فارغ از دین و نژاد و قوم و زبان می باشد. موسیقی نوعی زبان عشق است.
کاربرد موسیقی برای درک زیبایی و سلامت زندگی اجتناب ناپذیر است. از این رو یک ابزار ایده آل برای ارتباط بین ملل می تواند به کار رفته و در ایجاد صلح جهانی نقش ارزنده و پر رنگی بازی بکند.

- برای اینکه موسیقی ما همواره مورد اقبال جوانان باشد چه کار باید کرد؟
- به نظر من با وجود کارهای ارزنده در عرصه موسیقی توسط استادان این رشته باز هم نیاز به کار بیشتر و نوآوری هست. در امر آموزش شما می بینید که هنرجو سالها به آموزش و تعلیم ردیف های اساتید مختلف موسیقی با روایاتی متفاوت از همدیگر می پردازند که این شیوه آموزش بایستی مورد تجدیدنظر قرار بگیرد.
استاد ساکت این کار ارزشمند و جسورانه را انجام داد. چندی پیش مجموعه ای تدوین کرد به نام گزیده 'ردیف کاربردی موسیقی ملی ایران' که چنانچه از عنوان کتاب پیداست گوشه هایی که در اجرای امروزی به کار برده نمی شوند برای جلوگیری از اتلاف وقت هنرجو حذف گردیده اند.
این کتاب به تایید و امضای اساتیدی از جمله استاد فرهنگ شریف و فرهاد فخرالدینی و کامبیز روشن روان هم رسیده است.
در این کتاب استاد ساکت با تحلیل سیستماتیک ردیف و یافتن خمیر مایه اصلی گوشه ها و حذف تکرارهای زاید و بی منطق، همچنین با کشف ارتباط منطقی گوشه ها با یکدیگر، اقدام به جذاب نمودن برای هنرجویان تشنه آموختن ردیف موسیقی نموده است.
اینکه موسیقی ما را عنوان سنتی دادند این خودش محل بحث است. سنت یعنی غیر قابل تغییر و ثابت در حالی که موسیقی ما پتانسیل پیشرفت را دارد و ما به عنوان فعالان این عرصه، می توانیم به تغییرات لازم کمک کنیم. که موسیقی ملی ما در عرصه ملی به حیات خودش ادامه بدهد و در عرصه بین المللی بیش از پیش مطرح گردد.
سازسازی هم از این قاعده مستثنی نیست. سرپنجه تار ایرانی را استادی بنام استاد قنبری مهر که شهرت جهانی دارند وقتی اصلاح می کند اکثر هنرمندان در مقابل اصلاح، موضع سرسختانه ای می گیرند.
در حالیکه در سازهای غربی مانند ویولن وقتی این استاد اصلاح و تغییر را همین استاد انجام می دهند این با استقبال مواجه می شود. به نظر من این نوع تعصبها نه تنها به حفظ اصالت ساز و موسیقی هیچ کمکی نمی کند بلکه با عقب نگه داشتن این دو حوزه ظلمی مضاعف بر هنر این مرز و بوم خواهد بود.
در عین حال ما امروزه تا حدی شاهد مرتفع شدن برخی از این مشکلات هستیم و اکثر هنرمندان از بیشتر تغییرات و اصلاحات استقبال می کنند. چرا که به این نتیجه مهم رسیده اند که برای ادامه حیات و جذاب نمودن موسیقی این مرز و بوم بایستی تغییرات لازم انجام پذیرد.

- برای شروع موسیقی چه سازی توصیه می کنید؟
- در این خصوص علاقه شخصی که می خواهد موسیقی کار بکند تعیین کننده است. طبیعی است که هر کسی به یک رشته مورد دلخواه خودش سوق پیدا می کند. در عین حال نباید نقش یک مشاور خوب موسیقی را در این زمینه از نظر دور داشت.

- از استادتان در کار موسیقی بگویید؟
- کیوان ساکت اسطوره موسیقی ایران است. ایشان هم استاد اخلاق بنده و هم استاد موسیقی بنده هستند و مفتخرم که شاگرد استادی فرهیخته بودم.

-از کارها و فعالیت هایتان بگویید؟
- از سال 1380 تا 1384 کار تدریس در رشته تار و سه تار در فرهنگسرای شهرداری شهرستان اهر به بنده محول شد. در همین سال گروهی بنام گروه موسیقی نهفت را تشکیل دادم. در سال 1383 با گروه چاووش با آهنگسازی و سرپرستی جاوید موسی پور و درسال 1387 گروه دیگری را تشکیل و کنسرت هایی ارائه دادم . علاوه از نوازندگی تار و سه تار به تدریس و آهنگسازی نیز مشغول هستم.
قطعاتی چون زمستان، کوچه و دریا را ساخته ام. با گروههای مختلفی به اجرای کنسرت پرداخته ام از جمله با گروه ماهور به سرپرستی وحید جبارزاد و آهنگسازی جاوید موسی پور و با آواز شهرام آبرومند آذر که در خردادماه 1390 به صحنه رفت. به دنبال آن سه کنسرت با گروه روح افزا با آواز مهدی اصغرپور اجرا کردم.
- از رضایت کار در هنر موسیقی؟
- تا آنجایی که من اطلاع دارم اکثر هنرمندان در وهله اول با رضایت درونی و عشقی که در وجودشان وجود دارد فعالیت هنری می کنند. هیچ وقت این کلام استاد ساکت را فراموش نمی کنم که یک روز به من گفتند: عرصه هنر، عرصه بده بستان است و چه بسا آن چیزهایی که از دست می دهید بیشتر از چیزهایی باشد که بدست می آورید.
البته بی تردید منظورش بیشتر بعد مادی قضیه بود. اگر رضایت منوط به اقبالی که در زمینه هنر و اقبال جامعه از هنر و هنرمند گردد، بی تردید شخصی که کار هنری می کند دچار تضعیف روحیه می شود. البته منظورم این نیست که هنرمند نیاز به مطرح شدن و استقبال مردم نداشته باشد. چرا که هنرمند برای مردمش زندگی می کند.

- پیشنهادات به جوانان اهری که کار موسیقی را دنبال می کنند؟
- قلندران طریقت به نیم جو نخرند قبای اطلس آنکس که از هنر عاریست. جوان امروزی هرچند قسمتی از راه پر مشقت وادی هنر را هم طی کرده باشد نباید دچار غرور گردد، چرا که بسان پیمانه ای از یک دریای بیکران را در دست دارد و دیگر هیچ. و بهر این هیچ نبایستی بر خود بپیچد.
ما نسلی بودیم که موسیقی را زندگی کردیم فاقد امکانات آموزشی در عرصه موسیقی بودیم. تا جایی که بنده و هم دوره های بنده رنج سفر را به جان خریدند و برای آموزش به تهران رفت و آمد کردند و هر کدام از اساتید مطرح رشته های مختلف آموزش دیدند و الان دارای تجربه و مهارت فوق العاده ای در زمینه رشته مربوطه شان می باشند. ساز تار و سه تار، کمانچه، آواز، سنتور، نی و تمبک و …. . الان به نظرم می آید که جوان امروزی همه چیز را به راحتی می تواند یاد بگیرد و به آسانی در دسترس آنها قرار دارند.

- چرا میزان علاقه مندی به موسیقی پاپ از کلاسیک بیشتره؟
- این موضوع تا حدی می تواند با جذابیت و نوآوری در این دو حوزه مرتبط باشد. ‌ذائقه مردم در هر موردی تغییر پیدا کرده و نقش رسانه ها و شبکه های اجتماعی بر این مهم بی تاثیر نبوده است. البته اگر اثر خوب و ارزشمند باشد نباید نگران بود ولی خیلی وقتها می بینید به کمک نرم افزارهای موسیقی آنقدر تولیدات صدایی داریم که حتی ارزش یکبار گوش دادن را هم ندارند.
حتی بیشتر کسانی که این نوع اصوات را تولید می کنند الفبای موسیقی را هم نمی دانند. اصوات نرم افزاری را به اسم موسیقی روانه بازار می کنند و حتی کلامی هم روی این اصوات می گذارند نه مضمون نه درونمایه قابل قبولی دارند. در این خصوص مانند سایر حوزه ها رویکرد لیبرالی می توان داشت یا نه، محل بحث خواهد بود.

- چرا هنرمندان از اهر می روند؟
- طبیعی است که برای رشد هر بالقوه ای نیاز به عوامل زیادی از جمله زمینه و محیط مناسب می باشد حتی کسانی که ذوق و قریحه فوق العاده ای داشته باشند به هیچ عنوان در بستری که به لحاظ امکانات ضعیف و ارائه اثر محدود به یک شهر باشد پیشرفت کافی را به همراه نخواهد داشت.
هر شخصی دنبال این هست که از شهرهای کوچک به کلانشهرها مهاجرت کند تا پیشرفت شایانی داشته و با اشخاص سرشناس هم صنف خود ارتباط نزدیکی برقرار نماید. به باور من این موضوع را باید در بستر شرایط اجتماعی جستجو کرد تا در بستر هنری صرف.

- حرف پایانی؟
- در خصوص ارسباران، سرزمین آبا و اجدادی بنده با قدمت تاریخی کهن و قدیمی خودش، که مهد تمدنی به درازای عمر بشر و پیشینه ای درخشان در کارنامه خود دارد. همچنین مهد ستارخان ها و امیرحشمت ها و دکتر مدقالچی ها و استاد المنجمین ها و … بوده و همواره مردمانش با شرافت ضمن پاسداشت نام گذشتگان خود، ادامه دهنده راه نیک نامان پیشین خودشان هستند.
و من نیز مفتخرم به زادگاهی که مهد ادب و فرهنگ و هنر بوده است. در آخر ضمن درود بر روح پدر مرحومم که جایگاه خویش را مدیون حمایت های بی دریغش می دانم، از همسر فداکار و مهربانم سپاسگزارم که عاشقانه همراه لحظات زندگی ام بوده است.
6132/518
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.