صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان توطئه منعزل کردن اسلام
- محل تهران، جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع توطئه منعزل کردن اسلام
-
حضار
حضار: اعضای کمیسیون بازرگانی و توزیع و رسیدگی به سؤالات ونهادهای وابسته به نخستوزیری
بسم اللّه الرحمن الرحیم
من توفیق آقایان را در خدمت به جمهوری اسلامیو اسلام از خدای تبارک و تعالی خواستارم و امیدوارم که همۀ آقایان موفق باشند که به این ملتی که اینهمه در تحت ظلم و فشار بوده است خدمت بکنند، و همه با هم همصدا و هم عمل منظورشان همین باشد که نجات بدهند این کشور را از مسائلی که برایش پیشمیآید.
من امروز مغتنم است که در حضور آقایان یک مطلبی را عرض کنم و این مطلب مال همه است. نه مال شما آقایان، مال همه. هم مسئولین کشور است و هم مردم. ما تجربههایی که برایمان نقل شده است یا از تجربههایی که خودمان در جریانش بودیم باید یک مطالبی را در نظر داشته باشیم. در دوران مشروطه را که همه آقایان شنیدهاند یک عدهای که نمیخواستند که در این کشور اسلام قوه داشته باشد، و آنها دنبال این بودند که اینجا را آن وقت به طرف اروپا بکشند. آنها جوسازی کردند به طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضل اللّه[1]که آن وقت یک آدم شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود همچو جوسازی کردند که در میدان علنی، ایشان را به دار زدند و پای آن هم کف زدند. و این یک نقشهای بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند. و از آن به بعد دیگر
نتوانست مشروطه یک مشروطهای باشد که علمای نجفمیخواستند. حتی قضیۀ مرحوم آقا شیخ فضل اللّه را در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند، که آنجا هم صدایی از آن درنیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل اللّه را با دست بعضی از روحانیون[2]خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به دار کشیدند و پای آن هم ایستادند کف زدند و شکست دادند اسلام را در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند. این که آنجا بود.
ما در زمان خودمان هم آقای کاشانی را دیدیم. آقای کاشانی[3]از جوانی در نجف بودند و یک روحانی مبارز بودند. مبارزه با استعمار، آن وقت البته انگلستان بود مبارزه با او. در ایران هم که آمدند تمام زندگیشان صرف همین معنا شد و من از نزدیک ایشان را میشناختم. در یک وقت وضع ایشان طوری شد که وقتی که ازمنزلمیخواست حرکت کند فرض کنید بیایند بهمسجدشاه، مسجدشاه مطلعمیشد، در نظر داشتند، اعلاممیشد، این طور بود وضع ایشان. بعدش دیدند که اگر یک روحانی در میدان باشد لابد اسلام را در کارمیآورد، این حتمی است و همین طور هم بود. از این جهت شروع کردند به جوسازی. آن طور جوسازی کردند که یک سگی را عینک به آن زدند ـ و آن طور که من شنیدم ـ عینک زدند و از طرف مجلس آوردند این طرف و به اسم آیت اللّه. و من خودم در یک مجلسی بودم که مرحوم آقای کاشانی وارد شد در آن مجلس، مجلس روضه بود، هیچ کس پانشد. من پاشدم و یکی از علمای تهران که الآن هم هستند و من جا دادم به ایشان ـ جا هم ندادند ـ. این جو را درست کرده بودند برای آقای کاشانی که دیگر از منزلشنمیتوانست بیرون بیاید، در یک اتاقی محبوس بود در منزلش طوری که
نمیتوانست بیرون بیاید. چند دفعه هم گرفتند چه کردند. آنجا هم شکست دادند، مسلمین را شکست دادند.
من حالا میخواهم یک هشداری به آقایان بدهم. مسئله الآن به یک وضعی در آمده است که انسانمیبیند که مشغول جوسازی هستند، میشنود که مشغول جوسازی هستند و بتدریجمیخواهند این کار را عملی اش کنند. یعنی دیدند که ایران با این مسائلی که در دنیامیخواهند حل کنند نتوانستهاند کاریش بکنند، حمله کردند، حملۀ نظامیکردند ـ عرضمیکنم که ـ اقتصادش را چه کردند، محصور کردند و همه کاری کردند، نشد آن کاری را که آنهامیخواهند، یعنی منعزل کردن اسلام را میخواهند. الآن آنها آن قدری که از اسلام خوف دارند، نه شوروی از امریکا آن قدر خوف دارد، نه امریکا از شوروی برای اینکه تمام این مصالحی که آنها به خیال خودشان میخواهند ـ از مصالحی ـ کهبرای خودشان تهیه کنند و تمام سوء استفادههایی که از تمام دنیا میخواهند بکنند، میبینند که اگر چنانچه این ترتیبی که ایران روی کار آمده است و مشغول است، این عملی بشود همه جا لنگ خواهد شد، مسئله، مسئله ایران نیست حالا، آن وقتها صحبت، صحبت ایران بود. الآن وضع جوری شده است که هر جا میبینید که الآن فرض کنید که در پاکستان دارند میگویند که اسلام، خوب، دولتش هم ملزم شده است که این را بگوید. در جاهای دیگر هم همین طور دارندمیگویند، در سیاهپوستان امریکا هم صدا درآمده است. اینها الآن خودشان هممیبینند که در شوروی هم که... صدا درآمده، خوب، مسلمین هم آنجا زیادند. آنهامیبینند که اگر مهلت به این کشور بدهند ممکن است که منافع آنها را درتمام دنیا بهخطر بیندازد. جنگ عمومیهم که نمیتوانند راه بیندازند. بخواهند جنگ راه بیندازند دنیا به هممیخورد،نمیکنند. آنها عاقلتر از آن هستند که جنگ عمومیراه بیندازند. اینهامیخواهند با وسیلههایی با حیلههایی از اینجا شروع کنند، از ایران شروع کنند. از ایران شروع کردن هم یکدفعه نمیشود بروند سراغ روحانیون. میدانند که نمیشود که از اول بروند سراغ روحانیون، روحانیون را شکست بدهند. میآیند هی از پایینتر شروع میکنند، از پایینتر جوسازیمیکنند. مثلاً حالا برای دولت
جوسازی میکنند، برای دولت دارند جوسازی میکنند. انسان هر جا که الآن اطلاع پیدامیکند میبیند که به دولت دارند ورمیروند. مسئله این نیست که ما نظرمان به این است که دولت، دولت خیلی مثلاً اعلایی هست، هیچ.
الآن شما ملاحظه بفرمایید با این وضعی که ایران دارد که در جنگ است، چند سال انقلاب است، آن انقلاب، و هجوم طوایف مختلف از همه جا به اینجا، افغانستان نمیدانم بیشتر از یک میلیون و یک میلیون و نیم ـ عرضمیکنم که ـ ازعراق آن همه اسیر، آن وقت خود ما در داخل کشورمان اینهمه فراری وارد شده و اینهمه مردم آمدهاند ریختهاند از جاهای دیگر. اینها یک چیزهایی است که اگر در یک کشوری غیر از کشور ایران بود، به هم خورده بود، یعنی شیرازه اش به هم ریخته بود. لکن ایران از باب اینکه مردم در صحنه هستند این طور نشده، اما میخواهند این کار را شروع کنند.
من الآن به شما آقایان و به ملت ایران این گزارش رامیدهم که سن من دیگر مقتضی این نیست که ببینم این چیزها را، منمیروم، اما شما توجه بکنید، شما متوجه باشید. اینها شروع کردند که از اول یک جوی بسازند که این حکومت را بشکنند و بعد بروند سراغ رئیس جمهورتان و مجلستان و بعد بروند سراغ روحانیون و مسئله را از حالا این جوری شروع کردند و شما از حالا باید بیدار این مطلب باشید. بیخود نیست که انسان یکدفعهمیبیند که در قم حرف درمیآید، در بازارها حرف درمیآید، در مساجد حرف درمیآید، در منابر حرف در میآید، در منزلهای علما حرف درمیآید، همه اش هم شبیه هم. اگر شما دیدید که یک مطلبی شبیه به هم در همه جا شد بدانید که این دست دیگری در کار است، همین طور من باب اتفاق نشده است.
الآن وضع این شده است که انسانمینشیند در اینجا میبیند که همهچیز یادشان رفته، الاّ اینکه کمبود، گرانی. مگر کسی منکر این است که گرانی است. اما شما یادتان رفته است و شما بعضی هایتان یادتان است قضیۀ زمانی که متفقین ریختند اینجا، شما دیدید
که نان چه وضعی داشت، برنج چه وضعی داشت، گرانیها چه وضعی داشتند. آن وقت به پول آن وقت که یک قرانش به قدر صد تومان حالا گاهی ارزش داشت. آن وقت برنج نمیدانم شده بود دوازده تومان، قند شده بود چهل تومان، نمیدانم چی از این بساطی بود که بعضی آقایان مطلعاند. الآن شما با این وضعی که دارید، کههمۀ دنیا با شما دشمن هستند بلا استثنا، مگر بعضیها که خیلی کم است، همه با شما مخالفاند. همۀ دنیا دستشان به این دراز است که یک بساطی اینجا درآورند. شما رادیوها را ملاحظه کنید. در کویت یک قصهای واقع شده است، الآن هم عراق اعلام کرده است به اینکه این عراقی بوده و این از چند بوده، مع ذلک دست برنمیدارند. میگویند عراقیها طرفدار ایراناند، چون طرفدار ایراناند، پس ایران چی است ایران همه مردم دنیا طرفدارش هستند. ایران کاری کرده است که مظلومهای دنیا همه طرفدارش هستند. پس مظلومهای دنیا هر جا کاریمیکنند ایران کارمیکند؟ وضع اینجور شده است که الآن برای شما همۀ رادیوها دستمیگیرند. یک قضیهای در فرض کنید که کویت واقعمیشود، یکی در لبنان واقعمیشود، یکی در جای دیگر واقع میشود، هی ایران. الآن شروع کردند در خود ایران این کار را دارندمیکنند.
من به شما عرضمیکنم نه دولت با من ـ عرضمیکنم که ـ قوم و خویش است و نه من افرادش را اکثرش را میشناسم، اما من کلی قضیه را دارممیگویم. دولت با این همه کاری کهمیبینید کرده است، یعنی این مملکتی که به هم خورده است و این طوری است، نگذاشته به هم بخورد. نگذاشته که این همه جرحهایی که، این همه، این مصائبی که، و مجروحینی که هر روز دارند میآورند، اینها زمین بمانند. نگذاشته است که مردم گرسنه بمانند. نگذاشته چه بشود. البته همه قبول دارند، خود دولت هم قبول دارد، گرانی هست. گرانی اولاً همه جا هست، اینجای تنها نیست. ثانیاً وضع انقلابی همچو اقتضامیکند، وضع جنگ این طوری است. نباید ما وقتی که وضع جنگ رامیبینیم داریم، ما وضع
انقلاب رامیبینیم داریم، وضع دشمنی همۀ دنیا را داریم، همه مان بریزیم سر دولت. الآن میبینیم در مجلس به دولت حملهمیشود، در محضر علما به دولت دارد حمله میشود، در بازار به دولت حملهمیشود، مصاحبههای تلویزیونی به دولت ورمیروند، عرض میکنم که بساط وقتی درستمیکنند به دولت ورمیروند، این بیجهت نیست. خود آقایان ملتفت نیستند. آقا خودش خیلی خیلی آدم خوبی است، میرود ده نفر آدم از همین اشخاصی که میخواهند این کارها را بکنند، ایران فراواناند از این اشخاص، الآن در ایران سلطنت طلب ما داریم. در ایران مخالف با جمهوری اسلامیدر این طبقات بالایی کهمیخواستند عیاشی بکنند، حالانمیگذارند عیاشی بکنند داریم. از منافقین موجودند. از اقلیت موجود است. از احزاب موجود است، هستند همه، زیادند. آقایان عرضمیکنم که با ظاهر خیلی خوبمیروند پیش فلان آقامینشینندمیگویند هی اسلام دارد ازبین میرود، دیدید چی شد، چه شد، اینهامیخواهند اینجا را مثل شوروی اش بکنند. آقا فوراً باورمیکند،میرودمیگوید نخیر،ای وای، چه واقع شد،ای ادارات چه شده، چه شده، چه شده، در ادارات الآن همچو ادارات صددرصد مورد مطلوبیت نیست، اما ما اساس را باید حفظش بکنیم. اگر اساس را ما حفظ نکنیم، نه اداره برای ما باقیمیماند، نه مجلس باقی میماند، نه مدرسه باقی میماند، هیچی. ایندفعه اگر اینها تسلط پیدا بکنند برما، هیچی نمیگذارند. مثل زمان آقای کاشانی نیست حالا! مثل زمان مرحوم ـ عرض میکنم که ـ آقا شیخ فضل اللّه نیست حالا یک زمانی است که اینها ادراک کردند که اگر این جمهوری رشد پیدا بکند نخواهد گذاشت که اینها منافع خودشان را ببرند، و این را با همه جدیت میخواهند ببرند. و اسلام اگر اینجا سیلی بخورد، بدانید که دیگر تا آخر سرش بلندنمیشود، مگر اینکه باز یک وضع دیگری در دنیا پیش بیاید. الآن ماییم که باید این را حفظ بکنیم. ایران است که باید حفظ کند خودش را، مجلس باید همراهی بکند. میدانم شکایت هست، میدانم که همه چیز هست، لکن همه همراهی بکنید آقا، دست به دست هم بدهید که هیچ ارگانی به زمین نخورد. زمین خوردن دولت امروز برای روحانیت هم مضر است، برای مجلس هم مضر است. همین
طوری که مجلس زمین بخورد برای همه مضر است. همین طور که عرضمیکنم که این دستگاه قضایی به زمین بخورد. من هممیدانم شکایت زیاد هست. مگر کجا شکایت نیست؟ در امریکا شما خیالمیکنید شکایت نیست؟ در امریکا بیشتر از اینجا هست! در هر چند دقیقهای یکی کشته میشود، در هر چند دقیقه فحشا واقع میشود، در هر چند ثانیه حتی چه میشود. شما میخواهید بعد از انقلاب، بعد از دشمنی همۀ کشورهای عالم همین طور به طور رفاه بنشینید کار بکنید و به طور رفاه زندگی بکنید؟نمیشود. بازار میبیند که دولتنمیرسد، خوب خودش همراهی بکند. الآن دولت در اطراف، در جاهایی که باید باشد برنج دارد، گندم دارد، همه چیز دارد، کامیون نیست. خوب همۀ علمای بلاد بنشینند با هم فکر بکنند کامیون درست کنند. اگر در هر شهری چهار تا کامیون برود به اینجاها، تمام حل میشود مسئله، اگر همه بلاد دست به هم بدهند. بدانند که میخواهند ریشۀ این اسلام را بکنند! همۀ مردم این توجه را داشته باشند، علمای بلاد این توجه را داشته باشند، وکلا این توجه را داشته باشند، دولت این توجه را داشته باشد، این اسباب این میشود که اگر شکایت بشود بدانند که این طوری است، حل کنند خودشان با هم بنشینند صحبت بکنند ـنمیشود ـ این شکایت حل نشدن، اسباب ایننمیشود که ما به دولت فشار بیاوریم، دولت را تضعیفش کنیم که دولت ناتوان بشود. دولتی که الآن باید همۀ کارها را انجام بدهد، ناتوانش نباید بکنیم. مجلسی که باید همۀ کارها را تسهیل بکند، نباید ناتوانش بکنیم و قوۀ قضائیه هم همین طور.
و مسئله، مسئله مجلس نیست. مسئله دولت نیست، مسئله قوه قضائیه نیست، مسئله روحانیت نیست، مسئله اسلام است. مسئله این است آنهایی که دشمناند، با اسلام دشمناند. با قوۀ قضائیه دشمن نیستند، با مجلس کار ندارند، با روحانی هم کار ندارند، همۀ اینها برای اینکه اینها دارند برای اسلام سینه میزنند، با شما مخالفند. نه برای اینکه مخالفند خودشان، مجلس یک چیزی است، نه، برای اینکه، اگر مجلس مطابق میل آنها بود، خیلی هم خوب بود، چنانکه بود و دیدید. اگر دولت هم مطابق میل آنها بود خیلی هم تأییدش میکردند. اما آنها دولتی که بخواهد مخالف با آنها باشد، مجلسی که
بخواهد مخالف با آنها باشد، از ارتشی که بخواهد مخالفت کند، با همۀ اینها مخالفند. و شما بدانید که اگر ما دست به دست هم ندهیم، همه مان با هم نباشیم، زمینمان خواهند زد. مجلس را زمین میزنند، دولت را زمین میزنند، روحانیت را زمین میزنند، همه زمین میخورند. پس عقل اقتضا میکند که ما الآن مشکلات را تحمل کنیم. مردم مشکلات را تحمل کنند. مشکلات کمتر است از مشکلات ما تا زمان رسول اللّه. و آن مشکلات زمان رسول اللّه، آن مسئولیت رسول اللّه بدتر از این مسئولیتی است که ما داشتیم. مشک را بخورند برای رفع حاجتشان، آنجا آن طور بود امیرالمؤمنین بدتر از ما زندگی کرد و از بین بردندش. الآن این طوری است که ما باید تحمل بکنیم.
مملکت ما دشمن دارد، یعنی دشمن، دشمن ایران نیست، دشمن دشمن اسلام است. الآن دشمنهای ما از ایرانیاش گرفته که در خارج نشستهاند دارند بر ضد اسلام صحبت میکنند، منتها شما، این را من گفتم سایر جاها، در مجالس اینها ضد اسلام اصلاً صحبت میشود، اینهایی که در خارج رفتند، اینها همه این طوری هستند. خوب، ما یک عده اینجا ماندیم، خودمان هم بریزیم به جان خودمان چه خواهد شد؟ مجلس با دولت مخالف، دولت با مجلس مخالف، اینها چه خواهد شد؟ اینها البته انشاءاللّه مخالف هم نیستند. اما باید بیشتر توجه بکنیم. علمای بلاد باید توجه بکنند که هر که آمد یک نقی زد فوراًباور نکنند و صحبت بکنند و به رادیو برسد و به نمیدانم چه برسد. این طور صحبت نکنند، به مجالس نبرند. أئمۀ جمعه نبرند به مجالس صحبتها را، میتوانند حلش بکنند، نتوانستند هضم کنند. ما باید امروز تحمل کنیم، صبر باید بکنیم.فَاسْتَقِمْ کَما اُمِرْتَ وَ مَنْ تابَ مَعَکَ[4]این چیزی بود که پیغمبر اکرم گفت،شَیَّبَتْنی سُورَةُ هُود[5]به واسطۀ این، آن هم به خاطر اینکهوَمَنْ تابَ مَعَکَبود، برای اینکه میدیدنمیتواند استقامت کند، ما باید استقامت کنیم، باید حفظ کنیم، باید صبر کنیم.
خداوند انشاءاللّه همه را توفیق میدهد. و این مسائلی که میفرمایید، من هم اطلاع دارم که این مسائل سؤال میخواهد. ولیکن این طور نباشد که هر روز یک وزیر را بیاورید اینجا بنشانید، دعوا بکنید با او و تضعیف کنید دولت را. کاری بکنید تضعیف نشود. همهتان را دارند تضعیف میکنند، شما نیستید، همه است. خیال نکنید که شما دولت را تضعیف میکنید، نخیر. شما هم دولت را تضعیف کنید، تضعیف شماست. این مقدمه است برای او، و الآن یک خطی در این کار هست، مشغولند الآن. و شما باید خیلی توجه کنید، چشمهایتان را باز بکنید. ملت باید چشمش را باز کند، این دولت را، این مجلس را، این جمهوری اسلامیرا حفظ کنند. مردم باید حفظ کنند. بازار باید حفظ کند اینها را. آقا مینویسد مالیات نباید داد. آخر شما ببینید بی اطلاعی چقدر! آقا، ما امروز روزینمیدانم چند صد میلیون ما الآن خرج این جنگمان است. روزی چند صد میلیون خرج جنگ را با سهم امام میشود درستش کرد حالا؟ حالا ما میتوانیم مردم را همه را بنشانیم اینجا و به زور سهم امام بگیریم؟ سهم امام حالا بهاندازهای است که همین حوزهها را بگردانیم، بیشتر از این هم نیست، یک کمی اگر بیشتر باشد میدهند به دولت. یکدفعه آدم بگوید که نخیر، ما میگوییم که دولت مالیات نگیرد، سهم امام بگیرد. چه جور؟ از کجا بیاوریم سهم امام این قدر؟ ما از کجا سهم امام و سهم سادات پیدا کنیم که دولت را اداره بکنیم، مملکت را اداره بکنیم، این همه اشخاصی که ریختهاند به جان دولت و خرج دارند و چی دارند اداره بکنیم. خوب، بی فکر حرف میزنند آقایان، یک کسی میرود یک چیزی به آنها میگوید آنها هم باورشان میآید. آقایان دیگر هم همین طورند. با سلامت نفسی که دارند باورشان میآید. باید آقایان فکر بکنند که هر کس آمد هر چی زد، باید از اول حمل بر فساد بکنند که این میخواهد یک کاری بکند. امروز که فساد زیاد است، حمل به صحت صحیح نیست، که هر که آمد خیال کنیم راست میگوید. خیلیها بودند، خوب، من یک ماه، بیست و چند روز یکی از همین منافقین با صورت صالح، باژ ـ سه، با همه چیز آمد آنجا نشست در نجف، من بودم. برای من گفت،
هر روز گفت، هر روز گوش کردم، از مرحوم آقای طالقانی[6]سفارش آورده بود، از یکی از علمای دیگر سفارش آورده بود، آنها را هم بازی داده بود آمد گفت، من دیدم خیلی این مسلمان است، خوب ما که این قدر مسلمان نیستیم. من به او سوءظن پیدا کردم، من هیچ جوابش را ندادم. فقط گفت ما میخواهیم قیام مسلحانه بکنیم، گفتمنمیتوانید، خودتان را به کشتن ندهید ولو دیگر جوابی به او ندادم. اینها از آن وقت نقشه میکشیدند برای این کار، حالا هم هستند در میدان، نرفتهاند. حالا آن جهاتی که رفته است البته کاری نمیتوانند بکنند، اما این شیطنتها را میتوانند بکنند که بیایند بروند در قم پیش آقایی، بروند در فرض کنید که اصفهان پیش آقایی، بروند در شیراز پیش آقایی، یک کاری بکنند که صدا در بیاید. حالا از اول کی از همه ضعیفتر است برای این کار؟ به روحانیت حمله کنیم، نه. به مجلس، نه به دولت باید حمله کنیم، حالا به دولت. مجلس را وادار میکنند به دولت ـ عرض میکنم ـ روحانیون را وادار میکنند به دولت، بازار را وادار میکنند به دولت، همه جا به دولت. خوب دولت از بین رفت، فردا میآیند سراغ شماها فردا میروند سراغ رئیس جمهور و ـنمیدانم ـ مجلس. همۀ اینها مسائل، مسئله دولت نیست. مسئله، مسئله اسلام است. من این را برای خاطر اینکه، آقایان توجه بکنند و برای خاطر اینکه، تکلیفی را ادا کرده باشم عرض کردم. و امیدوارم که خداوند به همۀ ما توفیق بدهد که همهمان با هم در رفع این گرفتاریها بکوشیم. خوب، اگر آمدند شکایت کردند، برویم سراغ رفعش. نرویم سراغ اینکه دولت را تضعیف کنیم یا برویم مجلس تضعیف بکنیم یا برویم اشخاص را چه بکنیم. این مسئلهای است که من عرض کردم و من امیدوارم که مؤثر واقع بشود در این آقایان.
والسلام علیکم و رحمة اللّه
2 ـ اشاره است به شیخ ابراهیم زنجانی، قاضی محکمۀ شیخ فضلاللّه نوری.
3 ـ آقای سید ابوالقاسم کاشانی. وی از رجال برجستۀ دینی ـ سیاسی ایران در دو دهۀ 20 و 30 بود و همچنین در انقلاب مردمی 1920 میلادی عراق نقش مهمّی داشت.
4 ـ سورۀ هود، آیۀ 112: «آنچنانکه مأمور شدهای استقامت کن ـ همراه با ـ آنانکه با تو رجوع کردهاند.»
5 ـ «سورۀ هود مرا پیر کرد.» علمالیقین، ج 2، ص 971.
6 ـ آقای سیّد محمود طالقانی، از روحانیون مبارز و نخستین امام جمعۀ تهران در بعد از انقلاب. وی در شهریور 1359 شمسی به رحمت ایزدی پیوست.