صحیفه امام خمینی (س)

  • عنوان اهمیت نماز جمعه و بیان وظایف ائمۀ جمعه ـ مشکلات و گرفتاریهای انقلاب
  • محل تهران، حسینیه جماران
  • مناسبت
  • تاریخ
  • موضوع اهمیت نماز جمعه و بیان وظایف ائمۀ جمعه ـ مشکلات و گرفتاریهای انقلاب
  • حضار حضار: خامنه‏ای، سید علی (رئیس جمهور و امام جمعه تهران) و ائمه جمعه سراسر کشور

بسم اللّه‏ الرحمن الرحیم

تلاش دشمنان در بی‏محتوا نمودن احکام اسلام

از برکات این انقلاب و نهضت یکیش همین است که ما آقایان را از نزدیک خدمتشان می‏رسیم. پیشتر هیچ وقت یک جلساتی که همۀ آقایان و بزرگان و علما جمع بشوند، اتفاق نمی‏افتاد.

نماز جمعه و مساجد در صدر اول اسلام، یک وضعی داشت و بعد به تدریج، آن محتوای خودش را از دست داد . و در بین مسلمین، یک طایفه‏شان اصلاً اقامۀ جمعه نمی‏کردند و یک دسته‏ای هم که اقامۀ جمعه می‏کردند بی‏محتواـ تقریباًـ بود؛ مسائل منحصر می‏شد به یک چند جمله نصیحت و ختم می‏شد. در صدر اسلام ، مسجد و نماز جمعه یک ابزاری بود در دست کسانی که می‏خواستند فعالیت در امور کشوری بکنند. از مسجد همۀ این مسائل بیرون می‏رفت، شکل می‏گرفت و نماز جمعه‏ها این طور نبود. شما خطبه‏هایی[را]که در نماز جمعه‏های آن وقت خوانده شده است ملاحظه می‏فرمایید که چه وضعی بوده است آن نماز جمعه‏ها و چه محتوایی داشته است. و مع‏الأسف، دستهای خائنی از اول ـ تقریباً ـ به تدریج این را از بین بردند، به طوری که نماز جمعه اصلاً هیچ محتوا دیگر نداشت.

چنانچه حوزه‏های علمیه هم یک بعدی بود. هی زحمت می‏کشیدند، تحصیل می‏کردند و چه ، اما وضعش همین بود که تحصیل علوم اسلامی آن هم؛ در فقه بیشتر ابوابش ـ تقریباً ـ منسی بود. چند بابش بود که همۀ فکرها متمرکز شده بود در همان چند
بابی که آن وقت متعارف بود. امروز که می‏بینید که در مسئلۀ قضا هم‏چنین مشکلات بزرگی برای ما حاصل است و برای ملت ما؛ برای این است که خوب قضا در سابق اصلاً دست آقایان نبود. چون نبود، دیگر بحث قضا نمی‏شد؛ کم می‏شد. والآن ما علمای بزرگی داریم که از قضا اطلاعی ندارند. اطلاعشان در جاهای دیگر بسیار عالی و خوب است، اصول را خیلی خوب می‏داند، فقه را، آن مباحثی که بوده است خیلی خوب می‏دانند، اما در قضا باید مراجعه کنند. و این هم یک مطلبی بوده است که محتوای حوزه‏ها از آن خالی بوده.

و بالاتر از آن، قضیۀ دخالت در امور سیاسی، در امور کشوری است که یک عیبی شده بود. والآن هم شاید بعضی اشخاص این را یک عیبی می‏دانند که فلان ملاّ چه کار دارد به اینکه در ایران چه می‏گذرد؛ تو نمازت را بخوان و برگرد منزلت، دعا بکن، این بلا اشکال. این یک نقشه‏ای بوده است که تحمیل بر همه ما شده بود؛ یعنی، جوری شده بود همه باورمان آمده بود که آخوند چه به اینکه ببیند که در امور مسلمین چی می‏گذرد. آن امور مسلمینی که در صدر اسلام با علمای اسلام بوده، پیغمبر اکرم عالم بزرگ اسلام، بالاترین شخص اسلام، حضرت امیر ـ سلام اللّه‏ علیه ـ هم همین‏طور، آن وقت آن طور بوده است، و بعد وضع برگشت به اینکه نمی‏توانست یک آخوندی، یک عالمی، یک مجتهدی اسم سیاست را ببرد، نمی‏توانست دخالت در یک امری بکند. می‏گفتند به شما چه ربط دارد؟ شما بنشین سر جایتان! به ما چه که فلان چیز...

حتی این آخری یک قصه‏ای بود که یکی از آقایان ـ خدا رحمتش کند ان شاء اللّه‏ ـ بسیار مرد سالم و صحیحی ـ تقریباً ـ دانشمندی بود، لکن او چون باورش آمده بود ـ و کم می‏شد که از این باور انسان برگردد، در یک قضیه‏ای که در قم اتفاق افتاده و در همین انقلابات و اینها ـ که صحبت در این بود که دولت ـ مثلاً ـ چه جور، چه کار می‏کند! حالا اصل قضیه را یادم نیست. آن آقا گفت: به ما چه ربط دارد؟! اصلاً به ما چه ربط دارد که در امور مسلمین چه می‏گذرد! بر اسلام چه می‏گذرد! الآن هم فرض کنید که حجاز، که مرکز اسلام بوده است و مرکز تجهیز همۀ قوای اسلامی بوده است، همین وضع را دارد که
[می‏گویند:]به ما چه ربط دارد که کجا چه می‏شود؟ به ما چه ربط دارد که اسرائیل چه می‏کند؟ این «به ما چه ربط دارد» که یک شعاری شده بود بین همه، اسباب این شد که رسیده است کار به آنجا که می‏بینید که بلاد مسلمین آن طور دستخوش تاخت و تاز امریکا شده که از آن ور دنیا آمده است برای مسلمین می‏خواهد همۀ کارها را او اداره کند؛ قیّم شده است. الآن امریکا قیّم امور مسلمین شده است، در همۀ امورشان او باید دخالت کند و مملکت اسلامی را او باید اداره کند؛ او باید ارتش بفرستد و نمی‏دانم چه بفرستد. اینها برای همین بود که ما اسلام را از محتوای خودش بیرون کرده بودیم. و حالا هم هر چه فریاد زده می‏شود در ایران الحمد للّه‏، خوب است و دارد پیشرفت می‏کند، اما جای دیگر، این فریاد به جایی نمی‏رسد.

آقای موسوی خوئینی‏ها[1]که رفته بودند، می‏گفتند: آنجا بعد از اینکه یک فشاری آمد، بنا شد که یک روز ائمۀ جمعۀ آنجا راجع به فلسطین و راجع به چی صحبت کنند. اولاً، ما سؤال می‏کنیم از آنها که شما که حرام می‏دانید اینها را، شما که جلوی تمام چیزها را گرفتید که راجع به هر چیزی که مربوط به عمل عبادی حج نباشد همه‏اش بدعت است و باید نباشد، و این کتکهایی که حجاج ما خوردند، و آن حبسهایی که کشیدند و آن اهانتهایی که شدند همه‏شان، روی این قضیه بود که در حج نباید اسم اسرائیل بیاید. مراسم حج همین است؟ این بر خلاف سنّت رسول اللّه‏ است. اگر این‏طور است، چرا یک روز را برای این قرار دادید آن هم با این بی‏محتوایی؟ فقط یک کلمه‏ای که خدا مسلمین را چه بکند، خدا شرّ که را ... همین و تمام شد.

احیای محتوای اصیل نماز جمعه

و من امیدوارم که این نماز جمعه در ایران، آن محتوای اصیل خودش را ، که در صدر اسلام داشته است، احیا کند. و قهراً می‏رود به سایر جاها؛ قهری است مسئله. وقتی مسلمین دیدند که این مسئلۀ صحیحی است که از آن غافل بوده‏اند، آنها هم کم کم ـ ولو
دولتهایشان هم نخواهند ـ می‏کنند این کار را. عمده این است که ما در این برهه از زمانی که مسئولیتها بسیار زیاد است، ما مسئولیت خودمان را به طوری اجرا کنیم ـ کارهای خودمان را ـ که پیش خدای تبارک و تعالی مسئول نباشیم. باید ما وضع را در نماز جمعه‏ها، در مساجد، در ائمۀ جمعه و جماعت، در همه جا
[روشن کنیم]که از اینجا از طرف ائمۀ جمعه و جماعات باید همۀ چیزها در دنیا منتشر بشود. همان طوری که در صدر اسلام، امام جمعه و مسجد، این دو ابزار در دست مسلمانها بوده است و هر وقت می‏خواستند جنگ بروند از مسجد تجهیز می‏کردند، هر وقت می‏خواستند یک کار مهمی بکنند در مسجد طرح می‏کردند و اعلام می‏کردند که نماز جمعه است، نماز جماعت است، بیایید، برای کاری می‏رفتند آنجا، نمازشان را هم می‏خواندند و مسائل سیاسیشان را[هم]می‏گفتند و اجرا می‏کردند، ارتش می‏فرستادند و همۀ این کارها را آنجا می‏کردند و ما امیدواریم که این محتوا برگردد، و این فکر ناشی از اشتباه یا خطا یا احیاناً عمد، این فکر خطا برگردد که «آخوند را به سیاست چه! آخوند را به امور مسلمین چه!».

خوب پیغمبر سفارش کرده است که باید اهتمام[به]امور مسلمین[داشته باشید]اهتمام به امور مسلمین فقط همین است که ما بگوییم نماز چند رکعت است و شک بین کذا چی است؟ این اهتمام به امور مسلمین است؟ مسئله گویی که اهتمام به امور مسلمین نیست. امور مسلمین عبارت از امور سیاسی مسلمین است، امور اجتماعی مسلمین است، گرفتاریهای مسلمین است و کسی که اهتمام به این نکند، به حسب آن روایت،فَلَیْسَ بِمُسْلِمْ[2]. و ما امیدواریم که لا اقل از این دنیا نرویم و مشمول این نشویم که[بگویند:]شما مسلم نبودید؛ برای اینکه در امور مسلمین اهتمام نداشتید. ما باید دنبال این مسئله باشیم که با اهتمام تمام، بر امور مسلمین نظارت تام و تمام بر امور داشته باشیم.

البته من نمی‏گویم که دخالت ، این دخالت و بی نظمی[باشد.]این صحیح نیست، باید
ارشاد بشود، باید گفته بشود. اگر دیدند آقایان که فلان استاندار، فلان فرد گوش نمی‏دهد، مراجعه کنند به آن مراکز دیگر تا برسد به آن جایی که گوش بدهند. با نظارت و ارشاد ـ عرض می‏کنم که ـ جهت دادن به همۀ امور با دست شماها انجام می‏گیرد و آقایان مسئول هستید؛ یعنی ، من که یک طلبه‏ای این کنار نشسته‏ام، نمی‏توانم کاری بکنم؛ شماها مسئولید؛ شماهایی که آنجاها هستید، در مرکز هستید اجتماعاتتان چطور است مسئولید جهت توجه دادن به امور مسلمین، توجه دادن مراکزی که می‏خواهند به امور مسلمین برسند، به مسائل و شریک کردن همۀ امور. و ان شاء اللّه‏، امیدوارم که موفق به این امر بشوید و مساجدمان برگردد به حال مساجد صدر اول، که این طور نباشد که توی مسجد اگر یک امام جماعتی، جمعه‏ای بخواهد یک کلمه‏ای بگوید که مربوط به اجتماع مسلمین است، مورد طعن واقع بشود: «این چرا این طور کرده است؟» بیایند و اورا طعنش بدهند. این جور نباشد دیگر. طعن به آن
[کسی]وارد بشود که در امور مسلمین دخالت نمی‏کند، کناره گیری می‏کند، عزلت می‏کند. شما ببینید قضیه عزلت در اسلام اصلاً نبوده، اساس نداشته این عزلت ـ و نمی‏دانم ـ امور کناره گیری و رفتن کنار. و اصلاً کار به هیچ کار نداشتن، این در یک طوایفی بوده است غیرمسلمین، اما آمده است در مسلمین؛ یک وقت رسیده به آن جایی که «آقا خیلی آدم خوبی است، اصلاً توجه ندارد به اینکه فلان چیز چه جور می‏شود!» توجه نداشتن خودش جزء مدیحه بود!

یکی از آقایان، مرحوم آقای حاج آقا حسین[3]خدا رحمتش کند می‏گفت که در مشهد ظاهراً بود که من با یک آقایی می‏رفتم. رسید به یک جایی از من پرسید که این چیزی که واضح بود که چی است که این، این است یا آن، چیست؟ من به او گفتم که آخر این چه حرفی است که تو زدی؟ گفت: گوش کن. گوش کردم، دیدم که آن شخصی که صاحب دکان بوده، صدا کرد به آن رفیقش که ببین، چه آقای خوبی است، تمیز نمی‏دهد ما بین ـ مثلاً ـ بین کشک و بادمجان! این جزء خوبیهای آن وقت بود که بعد هم پول آورد
و بهش داد. خوب، این اسباب این می‏شود که آن آدمی هم که تمیز، بین همه چیز می‏دهد، خودش را به تمیز ندادن بزند! این یک مطلبی است، داء
[4]بزرگی است و یک درد بزرگی بود که داشت زیاد می‏شد و خدا به داد این ملت ما بحمد اللّه‏ رسید. و ما باید تا ابد شکر کنیم ازخدای تبارک و تعالی که یک هم‏چنین تحولی پیش آورده است.

عنایت خداوند در تحول معنوی

این جوانهای ما، این جوانهایی که آن وقت کشیده می‏شدند به این عشرتکده‏ها و به این بساط و به این مراکز فساد، اینها الآن از دانشگاهیش گرفته تا بازاریش، دارند می‏روند به جبهه‏ها و خدمت می‏کنند و برای اسلام پیروزی تهیه می‏کنند و آبرو برای اسلام تهیه می‏کنند. این یک امری نیست که به دست بشر بتواند اجرا بشود. قلوب مردم دست خدای تبارک و تعالی است. کدام بشر است که می‏تواند بچه‏ها را از آن وقتی که تکلم می‏توانند بکنند تا وقتی که پیر شدند و رسیدند به آنجا، همه را یک جور بکند؟ غیر سابق است و این یک ورقی است غیر آن ورق سابق، به هم خورد تقریباً آن همه جهاتی که آنها داشتند. هر چی آن وقت بود برای فساد بود، همه چیز برای فساد بود، آقایان هم که اهل این نبودند که کار فساد بکنند، کاری نداشتند به این کارها. اگر منبری بوده، صحبتی منبری می‏کرد، منبری معمول و یک دعایی می‏کرد و اگر محرابی بود، آن هم همان برنامه. و خدا خواست که همۀ اینها را یک جور دیگری بکند و افکار را به طور دیگری هدایت بکند و الحمدللّه‏، شده است. و ما امروز همه‏مان مسئولیم. شما آقایان همه مسئولید... آنی که فردا از ما سؤال می‏کنند، حالا ما خودمان باید طرح بکنیم؛ چون مسئولیم که همه جا را توجه بکنیم و به مُرّ[5]شرع و به مُرّ اسلام عمل بکنیم و به مردم ارائه بدهیم.

و این تبلیغات دامنه داری که الآن راه افتاده است و رادیوها و تلویزیونهای خارج و ـ عرض می‏کنم که ـ رسانه‏های گروهی خارج و اینها همه بر ضد ما با آن دروغهای
شاخداری که می‏گویند، لکن مفصل بحث می‏کنند و در دنیا مفصل پخش می‏کنند این مسائل را و در ایران هم خوب، یک عده‏ای هستند همین بساط را دارند، اینها را آقایان باید، مردم را با تبلیغات و با روشنگری و فهماندن بهشان
[بگویند]که شما چه کردید و آیا این توابع که الآن حاصل است، با آن کاری که این ملت کرده است، آیا توابعش زیاد است که ما شکایت کنیم؟ قضیۀ یک سلطنت 2500 ساله با آن همه یال و کوپالش را که نابود کرد؟ این ملت نابود کرد و برگرداند به اینکه یک جمهوری اسلامی که ان شاء اللّه‏، در روش اسلام پیش می‏رود. این یک کاری است که نمی‏ارزد به اینکه ما یک قدری نفتمان ـ مثلاً ـ کم باشد؟ یک قدری ـ فرض کنید که ـ فلان آلات بازی بچه‏هایمان دیگر نباشد؟ نمی‏دانم فلان چیز نباشد؟ و فلان خوراکی کم باشد یا گران باشد؟ این نمی‏ارزد به اینکه ما تحمل این را نکنیم، بگوییم نه، چیزی نشده است، خوب، همه‏اش گرانی است، همه‏اش گرفتاری است؟

گرفتاریها و کمبودها لازمۀ هر انقلاب

می‏دانم که گرفتاری است، اما کجا هست که گرفتاری نیست؟ آنجایی که اصلا جنگ هم نیست، گرانی از اینجا بعضی جاهایش، خیلی بیشتر است. آنها هم که انقلاب کردند انقلابشان[با مشکلات مواجه است]هیچ انقلابی تاکنون نشده است که[در آنها]سه ساله، بلکه یک ساله آن طور تحولات حاصل بشود و همه چیزش درست بشود. خوب ، یک کار بزرگ کردید. وقتی یک کار بسیار بزرگ کردید، توابع بسیار بزرگ می‏خواهد. لکن بحمد اللّه‏، توابع اینجا به آن بزرگی نیست. قحطی الآن نیست در ایران. بر حسب قواعدی که در دنیا هست، بعد از انقلاب، یکی از امور مهم، قحطیهای عمومی است ـ و عرض کنم ـ مرضهای عمومی است. حالا این دوتا که لازمۀ یک انقلابی هست، قحطی لازمه انقلاب است، بحمد اللّه‏، نیست در ایران. گرانی هست، بله گرانی هست، اما گرانی حالا نمی‏شود که ما بگوییم که چون گرانی هست، پس کاری در ایران نشده است. ایران مگر برای شکم قیام کرده بودند که حالا شکمشان خیلی سیر نمی‏شود؟ و بحمد اللّه‏ سیر
هم می‏شود. حالا که برای شکم ما آن طور نمی‏شود، یا آن عیاشیها را ـ مثلاً ـ نمی‏شود کرد، حالا بگوییم که نه دیگر چیزی نشده است؟ برای شکم که نکرده بودند اینها، برای خدا کرده بودند.

ما تاریخ صدر اسلام را می‏بینیم که آنهایی که برای خدا کار می‏کردند با چه مشکلاتی روبرو بودند، خود پیغمبر باچه مشکلاتی روبرو بود، حضرت امیر با چه مشکلاتی روبرو بود. قرآن چقدر شکایت می‏کند از مردمی که حاضر نیستند که به جنگ بروند، حاضر نیستند که ـ عرض می‏کنم ـ کمک بکنند. خود پیغمبر چقدر در این امر گرفتاری داشت، حضرت امیر چقدر صحبت می‏کرد در این امور، حتی گاهی نفرین می‏کرد که اینها حاضر نیستند به هیچ کاری. بحمد اللّه‏ که اینجا بدون نفرین، مردم حاضر[ند]و حاضر به احسن[وجه]بودند. چیزی است که خدا کرده است؛ نعمتی است که خدا به ما داده است. همۀ ملت ما الآن همه جور حاضرند. و ما تبلیغات سوء را باید خنثی کنیم؛ یعنی، آن به عهدۀ این قشر از جمعیت روحانیون است که این تبلیغات سوء را، لا اقل، تبلیغاتی که در داخل هست، این تبلیغات داخلی که می‏شود، شما در مساجد بگویید مسائلی که شده است، مردم ببینند، و مسائلی که لازمۀ یک انقلاب است به مردم گوشزد بشود که مردم را نریزند ـ هی عرض بکنم ـ که چه بکنند، چه بشود.

حفظ اسلام و ارزشهای آن در گرو فداکاری

ولهذا ما در این قضیه، خیلی اشخاص ارزشمندی را از دست دادیم، وما خسارت خیلی دیدیم. لکن نمی‏ارزد این خسارت؟ خوب، صدر اسلام هم حضرت سید الشهدا را که از همۀ خسارات بالاتر بود،[از دست دادیم]. و سید الشهدا می‏دانست که دارد چه می‏کند، می‏دانست که اینجا، این سفر این طوری است. خوب، از خطبه‏های بین راههایشان و از فرمایشاتی که کردند معلوم است که مسئله این بوده است که... نه ، اینکه مسئله این بوده است که حالا چون می‏خواستند بروند آنجا، ببینند چه می‏شود. وضع جوری بوده است که باید بشود، باید این فداکاری بشود تا اینکه کار درست بشود. و ما
هم امروز هر چه داریم از آن فداکاری است که آن فداکاری برای اسلام بود که همان مقداری که تا حالا
[دوام]آورده است از همان بوده است. و ما باید این را، این پایگاه را حفظش بکنیم و فدا کاری را به مردم یاد بدهیم که باید فداکاری بکنید. فقط قضیه این نیست که ما برای سید الشهدا گریه کنیم، آن هم البته بزرگ است، لکن فداکاریهایش را باید حساب بکنیم. باید ارزش آن کاری که او کرده است و آن بساط ظلمی که به هم زده است،[بیان کنیم]می‏خواستند بکشانند به کفر و آن مسائلی که یزید می‏خواست درست بکند، طبعاً همه را خنثی کردایشان.

حالا شما هم همینطور، این مسائلی که در زمان محمد رضا و زمان رضاشاه اوج گرفته و آن بساط درست شد، این هم دیگراینها را ملت بحمد اللّه‏، این کار را کرد؛ ملت اینها را خنثی کرد و از بین برد. و الآن شما در تمام ایران، یک دکانی که علناً بخواهد یک چیز غیر مشروع را بفروشد، گمان ندارم داشته باشیم. آن وقت در هر خیابان اینجا، آقایان که توی تهران بودند و می‏رفتند و می‏دیدند، در هر خیابانی چقدر از این مسائل فساد بود. بالاتر از آن، بین تهران و شمیران چه خبر بود، از آن عشرتکده‏ها و از آن مسائل که نقل می‏کنند! لب دریاها چه خبر بود! خوب، این خبرها تمام شد، این یک نعمتی بود که خدا به ما داد. اینها را باید گوشزد کرد که ارزش ندارد که ما حالا فرض کنید که فلان چیزی که قبل از این هم اصلاً نداشتیم، بعد در آن زمان یک قدری پیدا کردیم، حالا نیستش، این ارزش ندارد این کار به اینکه حالا ما راجع به این شکایت کنیم که آقا چرا این نیست، چرا آن نیست.

بیان مسائل و برکات انقلاب توسط ائمه جمعه‏ها

این معلوم است که در یک مملکتی که قضاوت در آن نبوده است ؛ قضاوت شرعی نبوده، بعضی از قضات سابق کمونیست بودند که آنها کنار رفته‏اند، خوب، وقتی ندارد، وقتی الآن برای خاطر این طور عقب افتادگی‏هایی که داشتیم، قاضی به آن ترتیبی که شارع مقدس فرموده است نداریم که تحویل بدهیم، حال بگوییم همه چیز بماند، باز
همان کمونیستها بیایند و حکم بکنند. یا یک طلبۀ متدین، ملاّی تا حدودی، و لو آن شرایط بزرگ قضاوت ندارد، لکن آدم متعهد، سالم کذایی است، این حالا با اذن یک حاکم شرعی برود این کار را بکند، حالا این کار را بکنیم یا رهایش بکنیم؟ بگوییم که نه، بگذار همانها، همان دادگستری سابق و همان قضات سابق باشد؟! بالاخره انسان عقلش می‏گوید، همیشه همین را می‏گوید که باید از فساد جلوگیری بشود، بعد هم به جایی برسد ان شاء اللّه‏، به اینکه قضات خوب تهیه بشوند و مشغول کار بشوند.

در هر صورت، ما الآن مبتلا هستیم در داخل و خارج به یک نِقهای زیاد. آنجا با اسلحه، داخل هم با اسلحه و بی اسلحه. و کارهای بی اسلحه مشکلتراست جواب دادنش تا اسلحه. اسلحه را معلوم است که باید با اسلحه جواب داد، اما این خورده ریزهایی که تزریق می‏شود و به گوش هم گفته می‏شود، این به او می‏گوید و او به آن می‏گوید و او چه می‏شود، اینها کارها را مشکلتر می‏کند. و آقایان باید در منابرشان، در مساجدشان، در خطبه‏هایشان به این مسائل رسیدگی بکنند و کارهایی که این انقلاب کرده گوشزد کنند به مردم. در هر ـ فرض کنید ـ جمعه‏ای یک بحثش را اطلاع پیدا کنند و گوشزد کنند که تا حالا چه شده است؛ در طول مدت پنجاه سالی که اینها سلطنت می‏کردند و غارت می‏کردند کشور را. شما در این روستاها ببینید ؛ هیچ چیز نبود، یک چیز کمی. بله، بعضی جاهایی که اعلیحضرت! می‏خواستند از آنجا عبور کنند، آنجا را یک کارش می‏کردند. آن وقت این طور بود مسئله. ایشان می‏خواستند بروند به ـ فرض کنید ـ کجا، همراهشان هم ممکن بود کسی از خارج باشد، می‏آوردند از این رعیتهای بی‏چاره را، اشخاصی از تهران می‏آوردند،[با]لباس خوب، آنجا می‏ایستادند و چه، و این راهی هم که او می‏رفت، درست می‏کردند. بعد می‏گفتند که بحمد اللّه‏، ایران رسیده است به آنجایی که ـ عرض می‏کنم که ـ دهقانانشان عبارت از این است که همه‏شان دارای کذا و کذا هستند. وقتی آن طرفتر می‏رفتی، آن بی‏چاره از گرسنگی داشت از بین می‏رفت. نه طبیب داشت، نه دواخانه داشت، نه درمانگاه داشت؛ هیچ چیز نداشت، نه نان داشت. خوب حالا ما داریم می‏بینیم که هیچ چی نبوده است، حالا مشغول‏اند درست کنند. خوب، هیچی را
می‏خواستند درست کنند، چطور می‏توانند این هیچی را زود درست کنند؟ از صفر شروع شده است، از نقطه «کاش» شروع شده است، از فسادهای زیاد روز افزون شروع شده است. خرابیها باید اصلاح بشود. همه چیز داشته اینجا؛ برداشتند و رفتند. همۀ بانکهای ما ورشکسته‏اند؛ به خاطر برداشتهایی که آنها کردند. ورشکست نه، اما عقب افتاده کارهایشان.

در هر صورت، باید ما همه مان مردم را بیدار کنیم. توجه به آنها بدهیم. والحمد للّه‏، مردم هم مستعد هستند. جوانشان را دارند می‏دهند و مع ذلک، افتخار می‏کنند. خوب، حق هم هست، باید افتخار کنند؛ برای اینکه برای انسان نمی‏دهند، برای خدا می‏دهند. اینها از خدا هستند، همۀ ما از خدا هستیم و برای خدا باید بدهیم. و بحمد اللّه‏ آقایان ائمۀ جمعه و اینهاگاهی می‏روند در جبهه‏ها و آقای اشرفی[6]با آن سنشان می‏روند آنجا صحبت می‏کنند برای مردم، دیگران هم می‏روند. و امیدوارم که مردم را با همین گرمی نگه دارید که این انقلاب را به آنجا برسانند که ما مسئلۀ اسلاممان دیگر همه جا پیاده بشود، ان شاء اللّه‏. و به تدریج البته باید بشود. اصلاً جوری شده بود که نمی‏شد، و این قدر که شده است یک اعجازی شده است. و اگر بنا بود روی موازین عادی این ـ فرض کنید که ـ مشروبفروشیها و این عشرتکده‏ها و اینها از بین برود، این سالها[وقت]می‏خواست، لکن خدا خواست که یکدفعه مردم همه توجه کردند و تمام شد قضیه. حالا هم امیدواریم که با توجه آقایان و با خطبه‏هایی که آقایان می‏خوانند و با خطهایی که می‏دهند، مردم هم بیدار بشوند و ارشاد بشوند، و هم این مشکلات به نظرشان یک چیزی نیاید و واقعاً چیزی نیست. مشکلات آن قدر نیست که یک کشور انقلابی باید به آن مبتلا باشد. این هم نکته‏اش این است که انقلابهایی که در آنجا می‏شد، مردم خیلی دخالت نداشتند و یک ایدۀ خدایی توی کار نبوده است. اینجا، هم ایدۀ خدایی بوده است و هم مردم در صحنه بودند. از این جهت، مشکلات کم می‏شود و اگر بنا بود که
دولت بخواهد همۀ کارهارا بکند، حالا به عقب رفته بودیم و هیچ کاری هم از ما نمی‏آمد. اما بحمد اللّه‏، الآن خیلی خوب است، رفاه است، همه چیز درست است، و البته از این رفاه هم بهتر می‏شود. اگر این امریکا یک مدتی دیگر اینجا می‏ماند، اینجا هم می‏شد مثل یکی از کشورهایی که الآن هستند که در آنجا یک کلمۀ اسلامی نمی‏شود گفت؛ اصلاً با اسلام مخالف هستند. شما اگر صحبتهای بعض سران اینها را ملاحظه کنید، معلوم است که کاری به ایران ندارند، ایران آن قدر مهم نیست، ثقیل نیست؛ با اسلامش مخالفند. و همین بعضی از این روشنفکرهای ما هم همین جور هستند که فقط اسلامش را نمی‏خواهند. شما بگویید که «جمهوری» همه قبول دارند؛ جمهوری خوب است، به غیر سلطنت طلبها
[که دوست دارند]بگویید که «جمهوری دمکراتیک» ؛ این راهم همه قبول دارند، جمهوری اسلامی یعنی چه؟ جمهوری اسلامی، یک چیزی تازه‏ای است، بدعت است، این یک چیز تازه‏ای است، تازه آورده‏ای است.

بنابر این، ما باید صبر کنیم به این حرفها، مردم را بیدار کنیم به اینکه نترسند از این حرفها. الحمد للّه‏ نمی‏ترسند. هر چه هم شده است، دیده‏اند؛ بالاتر از این نیست که انسان فدا بشود؛ خوب فدا بشود، مثل همه مسلمانهایی که فدا شدند، ما هم جزء آنها باشیم.

ان شاء اللّه‏، خداوند همه را تأیید کند، موفق کند ، و ما را هم به دعاگویی موفق کند، و شمارا هم به ارشاد مردم و مردم را هم به اینکه در صحنه باشند و این اسلام را حفظ کنند، ان شاء اللّه‏.

و السلام علیکم و رحمة اللّه‏ و برکاته

1 ـ آقای سید محمد موسوی خوئینی‏ها، نمایندۀ امام خمینی و سرپرست حجاج ایرانی. 
2 ـ «مَن أَصْبَحَ وَلَمْ یَهْتَمَّ بِاُمُورِ الْمُسْلِمینَ فَلَیْسَ بِمِنْهُم» یا «بِمُسْلِم»؛ کسی که صبح کند بی آنکه اهتمامی به امور مسلمین داشته باشد، او از مسلمین نیست. مسلمان نیست. اصول کافی، ج 2، ص 164، ح 4 و 5. 
3 ـ آقای سید حسین طباطبایی قمی، از علمای بزرگ و مراجع تقلید که در سال 1365 ه . ق. در گذشته است. 
4 ـ درد ، بلا .
5 ـ اصل، ریشه. 
6 ـ آقای عطاءاللّه‏ اشرفی اصفهانی، نمایندۀ امام و امام جمعۀ کرمانشاه.