صحیفه امام خمینی (س)
- عنوان مقایسه بین جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی
- محل تهران، حسینیه جماران
- مناسبت
- تاریخ
- موضوع مقایسه بین جمهوری اسلامی و رژیم پهلوی
- حضار حضار: خامنهای، سید علی (رئیس جمهور)، رئیس و نمایندگان مجلس شورای اسلامی، رئیس دیوانعالی کشور، اعضای شورایعالی قضایی، نخستوزیر، اعضای هیأت دولت، اعضای شورای نگهبان، دادستان کل کشور، دادستان کل انقلاب، حاکم شرع و دادستان انقلاب اسلامی مرکز، جا
بسم اللّه الرحمن الرحیم
متقابلاً حلول سال جدید را بر شما آقایان که خلاصۀ یک ملت مظلوم و یک ملت فداکار هستید،[تبریک]عرض میکنم. و به همۀ ملت و ملتهای جهان و مسلمین جهان و مستضعفین جهان تبریک عرض میکنم، و من امیدارم که این سال طلیعۀ پیروزیهای بسیار باشد که بزرگترین آنها پیروزی معنوی است.
من یک کلمه راجع به بعدهایی که در سال گذشته تحقق یافت و آقایان از بعدهای مختلفش صحبت کردهاند، من هم مختصراً یک کلمه عرض کنم، و آن اینکه سال گذشته سال آزمایش قدرتها، آزمایش قلمها، آزمایش زبانها و آزمایش فعالیتهای ضد انقلاب بود؛ ضد انقلاب به معنای وسیع که از خارج و داخل؛[در خارج]دولتهای ابر قدرت و وابستگان به آنها و در داخل، گروههای مختلف روی هم رفته آزمایش کردهاند و ما هم آزمایش کردیم، هم قدرتها را و هم تبلیغات خارجی و داخلی را. اگر چنانچه، جمهوری اسلامی ایران شبیه به جمهوریهای دیگر یا رژیمهای دیگر بود، ما باید با اینهمه تبلیغات
دامنهدار همۀ گروههایی که در خارج و داخل هستند و توطئههای داخل و خارج، باید ما فاتحۀ جمهوری اسلامی را بخوانیم، لکن آزمایشها برای ما و برای خود آزمایشگران روشن کرد. گرچه آنها به روی خودشان نمیآورند، لکن مطلب روشن شد که یک ملت نظیر ملت ایران، که در تحت پرچم بزرگ اسلام میخواهد ادامه حیات بدهد، با این توطئهها، با این قدرتها و با این شیطنتهای قدرتها و تفالۀ آنها در داخل و خارج آسیب نمیبیند. این یک مطلب ادعایی نیست، این یک مطلب عینی است؛ مطلب ملموس است. از اول میگفتند که این جمهوری اسلامی، دو سه ماه یکی دو سه ماه بیشتر نمیتواند تاب بیاورد، بعد صدام را وادار کردند که او هم به خیال خودش، یکی دو هفته بیشتر لازم نبود تا اینکه ایران را قبضه کند، و بعد هم این اشخاصی که در کمین نشسته بودند که ملت زحمت بکشد و آنها ربحش را ببرند، آنها هم در خیال این بودند که ملت را گول بزنند و با خودشان همراه کنند و کشور را برگردانند به حال وابستگی به امریکا یا احیاناً شوروی. همۀ آزمایشها را کردند؛ آزمایش نظامی کردند، آزمایش توطئههای داخل و انفجارات و امثال اینها، همه آزمایش شد و ما میبینیم که امروز ملت ایران از سال سابق و از سابقتر، منسجمتر است و ما به خودمان وعده میدهیم که با خواست خدای تبارک و تعالی، این انسجام هرچه بیشتر حاصل بشود و گروههایی که بازی خوردهاند یا به طمع طعمه بودند، آنها هم بپیوندند به این ملت و برای کشور خودشان فعالیت کنند.
من امروز یک مقایسۀ عبوری میکنم بین دستگاههای ایران و همۀ چیزهایی که در ایران هستند بالفعل و آنهایی که در زمان سابق بودند، برای جواب از آن اشخاصی که میگویند که آن زمان، زمان شاه بهتر از حالا بود و برای آن اشخاصی که میگویند: کاشکی اسم[اسلام]روی این جمهوری نبود و برای آن اشخاصی که به خیال خودشان، برای اسلام اشک تمساح میریزند و من میدانم که باطن قلبشان چه است. در یک کشور، متصدیان آن کشور و کسانی که دولتمردان این کشور هستند و در تشکیل یک دولت دخالت دارند، ارگانهای مختلف است و من مقایسه میکنم:
از رئیس جمهور شروع میکنم. این آقایانی که میگویند که زمان شاه بهتر بود، آقای خامنهای[1]را میگویند از شاه ظالمتر است! آقای خامنهای را میگویند که اموال این ملت را در داخل و خارج دارد میچاپد و بیشتر از زمان شاه ایشان دارد میچاپد! این مسئله را میگویند! میتوانند مقایسه کنند ما بین رئیس جمهور فعلی ما و رئیس جمهور قبل از ایشان با رؤسای جمهور تمام دنیا و با سلاطینی که به مال و جان مردم آنطور تعدی میکنند؟ مقایسه میشود کرد؟! من برای آنهایی که چشم و گوششان را هوای نفس بسته و مرضهای داخلی خودشان را نمیتوانند ببینند، این مطلب را میگویم. اگر میگویند اینطور است خوب، اعلام کنند. املاک و ـ عرض بکنم که ـ کاخها و ویلاها و امثال اینها را اعلام کنند که ایشان اینقدر تهیه کرده است یا مشغول است[تهیه کند].
بعد میآییم سراغ مجلس. افرادی که در مجلس هستند، از رئیس مجلس، آقای هاشمی،[2]با سایر افرادی که در مجلس هستند، این را مقایسه بکنید با مجلس سابق حتی بهترین ارگانی که در آنوقت بود و دولتی که در آن وقت بوده و مجلسی که در آنوقت بود، و مقایسه کنید با مجلس زمان رضا خان و محمدرضاخان. کدامیک از رؤسای مجلس بهتر از رئیس مجلس حالا هستند؟ و کدام یک از افراد کاندیدای مردم بهتر هستند؟ بله، در طول مشروطیت افراد بسیار ارزندهای در مجلس بودند، اما در این پنجاه سال اخیر که یک نفر هم آدمی که بشود به او گفت «این نمایندۀ ملت است» سراغ نداریم. بعد از اینکه آن مجلسی که مرحوم مدرس در آن بود، به مجرد اینکه مجلس تمام شد، فرستادند ایشان را گرفتند و بردند و با آن زجرها شهید کردند، شما دیگر سراغ دارید یک مجلسی که واقعاً مال ملت باشد و مردم خودشان به طور آزاد انتخاب کرده باشند؟ اگر سراغ دارید، خوب، لازم نیست حالا بگویید «ما میترسیم عمومی بگوییم»، خوب، خصوصی بگویید؛ امضا محفوظ!
میآییم سراغ شوراهای نگهبان. در تمام دورۀ مشروطیت ـ جز آن اول که یک صورتی برایش بود ـ دیگر شورای نگهبان ما نداشتیم. خوب، این شورای نگهبان که نداشتیم، شما میگویید که حالا مثل آنوقت است، برای اینکه حالا هم شورای نگهبان نداریم ما؟! یا اگر داریم یک مردمی هستند نظیر مردم آن وقت و نظیر دست[اندر]کاران آن وقت؟! آنجا هم که نمیتوانید بگویید؛ برای اینکه نبود شورای نگهبان. میگویید بودن شورای نگهبان از نفس این مجلس است که نفس این جمهوریت است که زمان شاه که آن نبود، بهتر بود؟ اگر میگویید، آن را هم باز بنویسید.
میآییم سراغ دولت. من میتوانم ادعا بکنم که از آنوقتی که در دنیا دولت تحقق پیدا کرده، تا حالا، دولتی مثل دولت ما نبود. اگر آن وقتها تو مجلس افراد نادری بودند که کارهای مجلس را میخواستند تصحیح بکنند، لکن در دولتها آن قدری که من سراغ دارم ـ دولتی که روی هم رفته مثل این دولت باشد ـ ما نداریم، نداشتیم. یا «ملک»ها و «سلطنهها» و کذا بودند که آنها خوبانشان آن بود که غارتگری را چندان اشکال بر آن نداشتند. من یک دفعه که نخستوزیر، آخری، در اواخر دکتر امینی[3]بود، آمد آنجا، به او گفتم که چطور شده است که یک نفر که مثل سایر مردم است، چیزی ندارد، وقتی که وارد میشود در دولت، بعد از چند وقت چیزدار میشود؟ این از کجا آمده؟ چطور شده اینطور است؟ خوب، جوابی نداشت که بدهد. جواب هم نمیداد. لابد حالا دارد جواب میدهد!
میآییم سراغ قوۀ قضاییه و کیفیت قضا. شما در چه زمانی سراغ دارید که یک همچو افرادی شورای قضایی را تحقق بدهد؟ اگر اطلاع دارید و ما اطلاع نداریم، خوب، آن را هم تذکر بدهید که قضاوت در زمان محمدرضا، در زمان رضا شاه، از حالا بهتر بود؛ قضات آنوقت از قضات حالا بهتر بودند. قضات آنوقت را من نمیخواهم صحبتی بکنم از آنها، ولی شماها میدانید که وضع چهجوری بود و چه اشخاصی بر مال و جان
این کشور حکومت میکردند؛ قضاوت میکردند. حالا این شورای قضایی، که از علما تحقق پیدا کرده است، شما میگویید این شورای قضایی قدرتهای قضایی سابق بهتر بود؟! و با همه نقیصهای که ما داریم و این نقیصه را هم نمیتوانیم با این زودی از بین ببریم، معذلک، قضای فعلی و قدرت قضای فعلی اصلاً طرف نسبت با سابق نیست. اگر میگویید هست، اطلاع بدهید. رئیس دیوانعالی کشور را در سابق و حالا پهلوی هم بگذارید، دادستانها را با دادستان فعلی و همینطور. اینکه میگویید زمان محمدرضا بهتر از این بود، من نمیدانم. اینها چیزهایی است که هست.
خوب، میآییم سراغ ارتش. ارتش زمان محمدرضا بهتر از این ارتشی[است]که هست الآن و دارد جانفشانی میکند و دارد در جبههها خون خودش را میدهد و میخواهد دفاع کند از کشور خودش، شما اگر سراغ دارید یکی از این ارتشیها حالا، یکی از کارهایی که آن سپهبدها و بالاتر[ها]و پایینترها میکردند، اگر پیدا کردید یک نفر در بین اینها که این کارها را میکند، معرفی کنید، لکن نمیتوانید معرفی کنید. شما شهربانی حالا را بدتر از شهربانی زمان سابق میدانید؟ شماها یادتان رفتهاست که رئیس شهربانی در همان قم با بزرگتر عالم شما چه میکرد و به شما چقدر اعتنا داشت؟ شما یادتان رفته است که یک حکومتی که میآمد د رقم و مرکز تشیع، با شماها چه میکرد؟ چه جور رفتار میکرد؟ و در هرجا حالا، شهربانی حالا از شهربانی زمان محمدرضا بدتر است؟! مثل پاسدارها ما داریم در زمان محمدرضا و در سابق بر او و در طول تاریخ؛ یک همچو پاسدارهایی ما داریم؟ اگر داریم، اطلاع بدهید.
عمده این است که آقایان یا بیاطلاعاند و وارد در مسائل نبودهاند؛ یک مسجدی رفتهاند ویک درسی هم گفتهاند و دیگر جهات دیگر را به آنها نگفتهاند، یا مطلعاند، لکن میخواهند بگویند. شمایی که میگویید زمان رضاشاه بهتر از حالا بود، در زمان رضاشاه، شما چه وضعی داشتید؟ نه شما، مرحوم شیخ ما[4]ـ رضوان اللّه علیه ـ چه حالی
داشت؟ در یک قضیهای، که شاید قضیۀ کشف حجاب بود، مرحوم شیخ ـ رحمه اللّه ـ مرحوم آقا شیخ عبدالکریم ـ رضوان اللّه علیه ـ یک کاغذی به رضاشاه نوشت و راجع به این معنا تذکری داد. جواب نداد. نخستوزیر گفت: به عرض اعلیحضرت رسید، ایشان گفتند: شما خوب است که مشغول کار خودتان باشید. یک دانه پاسبان اگر میآمد در این شهر مذهبی که چقدر جمعیت مذهبی و چقدر اهل علم داشت میآمد، هر کاری با هر یک از شما میکرد، احدی صحبت نمیکرد.
شهربانی حالا مثل شهربانی زمان رضاشاه است؛ محمدرضا شاه است؟! چرا باید ما قدر نعمت خدا را ندانیم؟ من از آقایان میپرسم: بسیار خوب، تمام اینها، همهشان یک اعوجاجاتی دارند. اگر اینها ـ خدای نخواسته ـ از بین بروند، حکومت را میدهند دست شما؟ میآیند میگویند آقای فلان، بیایید شما حکومت کنید؟ اگر این جمهوری اسلامی شکست بخورد، به جای آن، یک جمهوری بهتر از این جمهوری اسلامی میآید؟ سراغ دارید که یک افرادی باشند که بعد از اینکه اینها از بین رفتند، آنها بیایند اداره کنند؟ شما میدانید که چشمها دوخته شده بود که چه اشخاصی بیایند و در اینجا حکومت کنند که بدتر از زمان محمدرضا میشد. شما میدانید که اگر این جمهوری از بین برود، این مجلس از بین برود، این رئیس جمهور از بین برود، به جای او یک مأموری از امریکا میآید. ممکن است خیلی هم مقدس مآب باشد؛ مثل مقدس مآب رئیس شهربانی قم در زمان مرحوم آقای بروجردی؛[5]خیلی هم مقدس مآب باشد، لکن کشور شما را از بین ببرد و آنطور به اسلام سیلی بزند که تا ابد نتواند سرش را بالا کند. میتوانید فکر کنید که دارید چه میکنید؟ میشود یک شب بنشینید خودتان فکر کنید که تضعیف این ملت و این دولت و این مجلس و امثال اینها چه لطمهای بر اسلام ممکن است بزند؟
من مدعی هستم که مثل ملت ایران و مجلس ایران و دولت ایران و رئیس جمهور
ایران و شورای قضایی ایران و شورای نگهبان ایران و اینها همه و ملت ایران از صدر تاریخ عالم تا حالا نبوده. بهترین عصرها در اسلام، عصر رسول اکرم است. در عصر رسول اکرم، آنوقت که مکه بودند، حکومتی در کار نبود. آنوقتی که مدینه آمدند و باب حکومت باز شد، شما میدانید که همین مقدس مآبهای مکه و مدینه و همین افرادی که اظهار ارادت میکردند، با پیغمبر چه میکردند؟ شما میدانید که قرآن میگوید این را؟ خواندهاید این را که اگر به آنها میفرمود کهجنگ بروید نمیرفتند، اگر میرفتند با بهانه برمیگشتند؟[6]شما مثل این پاسدارهایی که اشک میریزند برای اینکه بروند به جبهه و شهید بشوند، کجا سراغ دارید؟ بگویید. صدر اسلام از یک عدۀ معدود انگشتشماری که بگذرید، دیگر اینها قابل مقایسه با این پاسدارهای ما، با این قوای انتظامی و نظامی ما نیستند. شما کدام ملت را سراغ دارید که با اینهمه گرفتاری و رنج و با این همه شهید دادن و خون دادن و با این همه زجر و ناکامی، اینطور مستقیم ایستاده باشند؟ آن عراق و کوفه و آنها در صدر اسلام و آن مکه و مدینه در صدر اسلام، صدر نورانی اسلام، پیغمبر در زمان خودش غریبتر و مظلومتر بود از حالا؛ اطاعتش را نمیکردند؛ نزدیکانشان هم اطاعتش را نمیکردند. امیرالمؤمنین ـ سلام اللّه علیه ـ در صدر اسلام ، مظلومتر از هر حاکمی درهر وقت بود. آنقدر اذیتش میکردند! همان مقدسها ایستادند مقابلش، گفتند: باید[قبول کنی]قرآن را بالای نیزه کردند[گفتند]: چنانچه قبول نکنی، چه خواهیم کرد. مجبورش کردند به اینکه قبول کند. بعد هم تکفیرش کردند. گفتند توبه کن، تو کافر شدهای.[7]این حال صدر اسلام، بعد هم که حکومت افتاد دست بنیامیّهو بنی عباس و اینها چهجور بود وضع؟ بعد هم که افتاد دست دیگران.
کدام زمان را شما سراغ دارید که مثل حالا باشد؟ چرا نعمت خدا را شکر نمیکنید؟ چرا از خدا تشکر نمیکنید که در عصری واقع شدهاید که یک همچو ملت دارید؟ در
عصری واقع شدهاید که یک همچو مجلس دارد؟ یک همچو دولت دارید؟ یک همچو رئیس جمهور دارید؟ یک همچو پاسدار دارید. آقا چرا چشمتان را هم گذاشتهاید و دلتان را باز کردهاید برای عقدهها و اینطور انتقاد میکنید؟ ما از شما همراهی نمیخواهیم، امّا شما تکلیف خدایی را چه میکنید؟ چرا باید با این دولتی که مظلوم است، همۀ دنیا، همۀ کشورها ـ تقریباً ـ به او حمله کردهاند، کارشکنی برایش کردهاند، شما دوستان هم کارشکنی میکنید؟ شما میدانید که کار شکنیهای شما هم تأثیر خیلی ندارد. لکن من متأسفم از روحیهای که در بعضی از آنها هست و همینطور بعضی قشرهایی که میگویند که ما اسلام راستین میخواهیم؛ اسلام راستین. مردِکه[8]میگوید ما اسلام راستین میخواهیم،نه آن اسلامی که میگوید دست دزد را باید برید! قرآن اسلام راستین نیست؟! اگر این دولت برود، یک همچو اشخاصی میآیند روی کار. اگر این جمهوری اسلامی از بین برود، اسلام آنچنان منزوی خواهد شد که تا آخرِ ابد ـ مگر در زمان حضور حضرت ـ نتواند سرش را بلند کند. لابد شما هم میگویید که باید ما یک دولت کافر ظالمی پیش بیاوریم تا ظلم زیاد بشود، تا حضرت ظهور کند! خوب، یک طریقهای است! شما خیال میکنید نیست همچو افرادی؟ یک همچو افرادی هستند که[میگویند]معنا ندارد حکومت باشد، یک حکومت عدل اصلاً نباید شما، باید جلویش را گرفت تا حضرت تشریف بیاورند.
من امیدوارم که خدای تبارک و تعالی عنایت کند به همۀ این ملت، به اشخاصی که مخالف هستند با جمهوری اسلامی و اشخاصی که مخالف هستند با اسلام، عنایت کند و آنها را به راه صحیح هدایت بفرماید. من امیدوارم که در این سال که وارد شدهایم، به مبارکی و میمنت، یک سالی باشد که ما و همۀ ملت دست به هم بدهند و این خرابیها را بسازند. و من امیدوارم که این جوانها، این بچهها، این بچههای کم سنی که بازی خوردند ـ آنها هم بیچارهها به خیال اینکه «اسلام راستین» به خیال خودشان میخواهد پیاده بشود
و این جمهوری نمیگذارد این کار بشود، بازیشان دادند، چشم و گوششان را بستند تا بدون اینکه توجه به مسائل بکنند، وارد کارهایی بشوند ـ امیدواریم که آنها هم بیدار بشوند و با ملت همدوش و همصدا باشند. و من امیدوارم که تمام کسانی که دست به کار هستند در دولت، باهم دست به هم بدهند، باهم دوست باشند؛ افرادی که در مجلس هستند همه باهم رفیق باشند. همه یک مقصد دارید، همه میخواهید که اسلام تحقق پیدا بکند. چرا پس باهم ما دلخوری داشته باشیم؟
برادری از اموری است که هم قرآن کریم فرموده است که[مؤمنان]در این عالم برادرند و هم فرموده است که در بهشت برادر هستند و در سریرها در روبروی هم مینشینند و برادرند.[9]من امیدوارم که این آثار حالا تحقق پیدا کند تا منعکس بشود در آنجا. و میدانیم که هرچه که در اینجا باشد، صورت غیبیاش در آنجا به ما میرسد. ما گرفتار اعمال خودمان هستیم در آن عالم، از خارج به ما چیزی نمیدهند. ما هستیم که بنا میکنیم اساس آن عالم را. اینهمه اعمال شماست که به شما رد میشود.اِنَّها هِی اَعْمالُکُمْ تُرَدُّ اِلَیْکُمْ[10]فَمَنْ یَعْمَلْ مِثْقال ذَرّةٍ خیراً یَرَه.[11]نه اینکه ثوابش را میبرد، خودش را میبیندوَمَنْ یَعمَلْ مِثْقَالَ ذَرّةٍ شَرّاً یَرَه.[12]خود شرّ را میبیند، خود آن عمل را در آنجا میبیند. کارهای ما، عقاید ما، اخلاق ما؛ تمام اینها در آنجا منعکس است. و من امیدوارم که برادری را در اینجا مستحکم کنیم تا در آنجا منعکس بشود و برادر باشیم. مخاصمه مال اهل جهنم است.خصام اهل النار،[13]یکی از مصیبتهایی که اهل جهنم مبتلا هستند همین خصامی است که باهم دارند، جنگ و نزاعی است که به هم دارند؛ به هم میپرند مثل سگ! و
یکی از کرامتهایی که اهل بهشت دارند آن، برادری و دوستی و محبت است و این باید از اینجا تهیه بشود. چرا ما با برادرهای ایمانیمان، با برادرهایی که همه صالحاند، خوباند، میخواهند خدمت بکنند، چرا مخالف باشیم؟ فرضاً رأی یک کسی با رأی دیگری در یک جهتی مخالف است، اختلاف آراء در بین فقها هم الی ماشاء اللّه است. و من امیدوارم که انعکاس این دولت و مجلس و قوای ثلاثهای که هست و همۀ ارتشیها، انعکاس برادریشان در بهشت باشد و در بهشت، همه باهم برادر و در سریرها، روبروی یکدیگر نشسته باشند و خداوند توفیق بدهد به همۀ ما.
و من امیدوارم که این سال، سال خوب باشد، سال سازندگی باشد. گرچه همۀ سالها خوب بود، سازنده بود؛ سالهایی که گذشت، همهاش سازنده بود و همهاش انسان ساز بود؛ از امتحانات بیرون آمدند اشخاص و اشخاصی که نتوانستند از امتحان بیرون بیایند، منعزل شدند و من امیدوارم که در این سال، حتی آنهایی هم که باهم مخالفاند با جمهوری اسلامی، یک قدری تحمّل کنند، تعمّق کنند، ببینند که اگر این جمهوری نباشد ما باید یا در حلقوم امریکا یا در حلقوم شوروی فرو برویم ـ چارهای جز این نیست ـ به حال اسلام رحم کنند، به حال جمهوری اسلامی رحم کنند؛ همه چیزش بهتر از همۀ دورهها بوده است. البته نقیصه زیاد است، دست به هم بدهند، نقیصهها را رفع کنند. خداوند انشاءاللّه، به همۀ شما سلامت و سعادت عنایت کند و این سال جدید را بر همه مبارک فرماید.
والسلام علیکم و رحمة اللّه
2 ـ آقای اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجلس شورای اسلامی.
3 ـ آقای علی امینی، نخستوزیر ایران در اوایل دهۀ 40.
4 ـ آقای عبدالکریم حائری یزدی، مؤسس حوزۀ علمیّه قم و استاد امام در علوم نقلی.
5 ـ آقای سید حسین طباطبایی بروجردی، از مراجع بزرگ شیعه که به سال 1340 شمسی در گذشته است.
6 ـ اشاره است به آیات 12 و 13، سورۀ احزاب.
7 ـ اشاره است به واقعۀ جنگ صفین و قضیّه حکمین.
8 ـ مسعود رجوی، سردستۀ گروهک تروریستی منافقین.
9 ـ اشاره است به آیۀ 47، سوره حجر.
10 ـ بدرستی که آنها کارهای خود شما هستند که به شما باز میگردند.
11 ـ سوره زلزال، آیۀ 7.
12 ـ سوره زلزال، آیۀ 8.
13 ـ اشاره است به آیۀ 64، سورۀ ص.